کتاب هفته

یک توضیح ضروری

حدود یک سال پیش، هنگامی که طرح ایجاد ستون “کتاب هفته” را با سردبیر و دبیر تحریریه شهروند در میان نهادم، در این اندیشه بودم که در این ستون تنها به نقد و بررسی کتاب هایی بپردازم که به لحاظ ادبی و سبک نگارش در حوزه “کارهای ماندگار یا درخور توجه” جای می گیرند. از همه ناشران و نویسندگان و شاعرانی که کتاب تازه ای منتشر می کنند، خواهش کردم نسخه ای از کتاب تازه را برای من بفرستند تا بتوانم پس از خواندن، در صورتی که دارای ویژگی برشمرده بودند، به نقد آن بپردازم.

در آغاز، کتاب های اندکی به دستم می رسید. به گونه ای که هربار می توانستم یکی از آن ها را برگزینم، بخوانم و اگر ارزش نقد و بررسی داشت به این کار اقدام کنم، اما به تدریج بر تعداد کتاب های دریافتی افزوده شد.

به لحاظ منطقی نویسنده، زمانی اقدام به انتشار نوشته خود می کند که به ارزش همگانی کردن کار خود باور دارد. بنابر این، هر صاحب اثری، به طور طبیعی، انتظار دارد که نوشته او، پس از آن که برای یک منتقد یا یک نشریه ارسال شد، مورد توجه قرار گیرد و معرفی یا نقد و بررسی شود.

اما تصورات ما همیشه درست نیست. این که بتوانیم احساسات خود را به صورت داستان و یا شعر بیان کنیم، کافی نیست. ادبیات، پهنه بسیار گسترده ای است. اثر ادبی، آمیزه تخیل و اندیشه و تکنیک نگارش خوب است و هنگامی دارای ارزش خواندن و بررسی کردن می شود که دارای ارزش هایی ویژه باشد و دریچه ای نو بر جهان خواننده بگشاید. حدیث نفس و حکایت حال، به تنهایی نمی تواند سازنده یک اثر ادبی باشد، اما بسیاری از متن ها، به ویژه آنجا که نسل نخست مهاجران نویسنده آن هستند، حدیث نفس هایی نوستالژیک و بعضا خصوصی و شخصی است و با یک اثر ادبی واقعی فاصله دارد.

books

این واقعیت، کار من را، به عنوان کسی که مایل است در حد توان و شناخت اندک خود، سره را از ناسره جدا کند و به نقد و بررسی آفریده های والای ادبی بپردازد، بسیار دشوار می کند. زمان به سرعت پیش می رود و وقت برای خواندن دقیق و نقادانه همه کارهایی که می رسند نمی گذارد. به این ترتیب، تنها راهی که برای من به عنوان مسئول ستون کتاب هفته باقی می ماند، این است که در ابتدا کتاب های دریافتی را با اشاراتی کوتاه به مضمون و سبک و سیاق نگارش آن ها به خوانندگان عزیز شهروند معرفی کنم و بعد، در فرصت های بیشتر، کتاب هایی را نقد و بررسی کنم که دارای بنیادی ترین استانداردهای ادبی امروز هستند.

به این ترتیب، ستون کتاب هفته از این به بعد دارای دو وجه کاملا متفاوت خواهد بود. یکی معرفی همه کتاب های رسیده بلافاصله پس از دریافت  و دیگری نقد کتاب های برگزیده در فرصت های مناسب تر.

در این شماره، چهار کتاب تازه ای را به اجمال معرفی می کنم که در هفته های اخیر به دستم رسیده اند. ضمن سپاس از نویسندگان و ناشران عزیزی که این کارها را برای معرفی در  شهروند  فرستاده اند:

آزادی و جبریت

پرویز دستمالچی

آزادی و جبریت عنوان کتابی است در ۴۱۲ صفحه که به قلم پرویز دستمالچی پژوهشگر ایرانی مقیم آلمان روانه بازار کتاب شده است.

دستمالچی که از جنایت تروریستی سال ۱۹۹۲ میلادی کافه میکونوس برلین جان سالم به در برده، در سال های گذشته چندین کتاب در زمینه های مختلف نوشته یا ترجمه کرده، اما جامعه ایرانی بیشتر او را به عنوان کسی می شناسد که در مسیر افشای جنایات تروریستی جمهوری اسلامی ایران کوشیده است.

کتاب آزادی و جبریت دارای یک پیش گفتار کوتاه و هفت فصل است. در فصل نخست نویسنده می کوشد مفاهیمی نظیر “جبر و اختیار”، “انسان آزاد و خودبنیاد”، “دوران مدرن”، “محتوا و شکل انقلاب”، “راه آینده چپ”، “ویژگی های حکومت لیبرال”، “بنیادگرایی اسلامی و سکولاریسم”، “دموکراسی و تام گرایی”، “حق حاکمیت ملت و توده گرایی” را توضیح دهد.

فصل های دوم تا ششم کتاب عنوان های: “سیاست، اخلاق و عدالت”، “آزادی و سرکوب آن در جمهوری اسلامی”، “روشنفکران دینی”، “حقوق شهروندی” و “نگاه های راهبردی” را بر پیشانی دارند. فصل هفتم کتاب به پیوست ها اختصاص یافته است. در این بخش نامه سرگشاده مشترک نویسنده و محمد امینی را به میرحسین موسوی و مهدی کروبی و همچنین متن دو مصاحبه با دستمالچی را می خوانیم.

کتاب آزادی و جبریت را ظاهرا خود نویسنده منتشر کرده است.

تبعید به افق منهای دوازده

اسد شکیبا

تبعید به افق منهای دوازده نام روایتی است از “اسد شکیبا” که از سوی انتشارات گوته و حافظ در بن آلمان روانه بازار کتاب شده است. این کتاب در قالب بیست و یک داستان کوتاه نوشته شده که برخی از آن ها به یادداشت یا طرح قصه کوتاه شبیه ترند. ۲۱ نوشته  هم مستقل هستند و هم به یکدیگر پیوسته اند تا داستانی ۸۵ صفحه ای را بسازند.

در هر یک از این روایت های کوتاه، فرازی از زندگی سه جوان نقل می شود که در سال های آستانه انقلاب بهمن ۱۳۵۷ آخرین سال های دبیرستان را با هم سپری می کنند و مثل بیشتر همنسلان خود در اندیشه تغییر جهان هستند. هرسه متاثر از یک معلم هستند، به زندان می افتند و بعضا تبعید می شوند. زندگی سه شخصیت داستان در واقع بازتابنده این واقعیت است که “انقلاب ها فرزندان خود را می بلعند”.

کتاب با نثری عامیانه نوشته شده و گهگاه اصطلاحات و عبارات کوچه بازاری را نیز در بر می گیرد. این زبان، در عین حال که صمیمی و راحت است، در بعضی جاها به زیبائی و سلامت زبان فارسی آسیب می زند. جمله زیر تنها یک نمونه است:

“یحیی می گه : گالیله اون وسط جوابی ام داره به دانشجوآش بده؟”

این جمله مثلا حتی در زبان عامیانه اگر اینطور نوشته می شد، طنین و آهنگ درست تر و بهتری می داشت:”گالیله اون وسط جوابی هم داره به دانشجوهاش بده؟”

داستان ها، با آهنگی آرام آغاز می شوند و به تدریج با دینامیسمی قوی تر سبب کشش روایت می شوند. تا جایی که می توان مجموع کتاب را یک نفس به پایان برد. اما در مواردی اندک، منعکس کننده بی دقتی هایی هم هستند که در حوزه زبان فارسی امروز رواج یافته است. مثلا وقتی نویسنده در صفحه ۳۹ می نویسد: “مثل مونگولا به دهن آقای شیدا زل زدیم” توجه ندارد که با این شیوه نگارش مبتلایان به بیماری مونگولیسم را تحقیر می کند.

تبعید به افق منهای دوازده از سوی انتشارات گوته و حافظ در بن آلمان شبیه کتاب های جلد سفید دوران انقلاب منتشر شده و جلد آن از زیبایی کارهای دیگر این انتشاراتی برخوردار نیست. جلال رستمی مدیر نشر گوته و حافظ در مقدمه کوتاهی بر کتاب می نویسد که این کار در شمار کتاب هایی است که در ایران امکان نشر ندارند. آیا شباهت کتاب به کتاب های جلد سفید و قاچاق دوران انقلاب قرار است همین موضوع را تداعی کند؟

آژداهاک

نمایشنامه ای از مینا صارمی

 

آژداهاک نمایشنامه ای است در ۵ پرده و ۶۰ صفحه که خانم مینا صارمی آن را با استفاده از شاهنامه فردوسی به نثر نوشته است. این نمایشنامه حکایت حال ضحاک است و ترس و هراس هایی که مردم از او دارند. ترس و هراس هایی که با مبارزه و مقاومت همراه است و سرانجام به شکست و اسارت ضحاک می انجامد.

آژداهاک، برای اجرایی با دست کم ۲۵ بازیگر و گروهی سیاهی لشگر نوشته شده است. به همین دلیل در شرایطی که تئاتر خارج از کشور با آن دست به گریبان است، شانس چندانی برای اجرا در کشورهای مختلف ندارد. به دلیل مشکلات و هزینه های مسافرت، نمایشنامه نویسی که مایل است کارش روی صحنه اجرا شود، ناچار از رعایت قواعد مینیمالیستی است: حداقل دکور صحنه و کمترین بازیگر.

کارهای فنی کتاب را موسسه ای به نام “اچ اند اس مدیا” در لندن انجام داده است. ناشر کتاب نیز همین موسسه است. ناشر توضیح نداده که آیا خانم مینا صارمی آثار دیگری هم دارد، یا نه.

بی خانگی، روایت مردی که در خیال زندگی می کند

اکبر یادگاری

 

بی خانگی نام داستان بلندی است که به تازگی به قلم اکبر یادگاری در شهر کلن آلمان منتشر شده است. نشر ارس، به عنوان ناشر کتاب معرفی شده، اما نقاشی و طرح روی جلد کتاب کار خود نویسنده است. اکبر یادگاری، در بیوگرافی کوتاه پشت جلد کتاب، خود را “نویسنده، کارگردان، بازیگر، شاعر و نقاش” معرفی کرده است.

کتاب حدود ۲۵ برش را در بر می گیرد که میان یک تا ده صفحه حجم هرکدام از آن ها است. راوی بی خانگی که احتمالا خود نویسنده است، در دریای خیال غوطه ور است، چنان که نادیدنی هایی را می بیند و دیدنی هایی را نمی بیند. افسردگی و دل مردگی، بر روح و جان او سایه افکنده است، چنان که بر زندگی بسیاری از اندوهگینان غربت می تواند غالب باشد.

اکبر یادگاری که زمانی با انتشار نشریه “فصل تئاتر” در ترغیب گروه های تئاتری خارج از کشور نقش داشت، اکنون با بی خانگی طبع خود را به عنوان نویسنده داستان می آزماید. کار او با یک ویرایش حرفه ای می توانست از یکدستی بیشتر و ریتمی روان تر و جذاب تر خوردار شود.

یادگاری در پشت جلد کتاب وعده داده که در آینده ترجمه آلمانی کار او نیز منتشر خواهد شد. امید که نسخه فارسی کتاب نیز به چاپ دوم برسد تا با وسواس بیشتر و احتمالا یاری یک ویراستار کاردان در اختیار کتاب دوستان قرار گیرد.