آن که می تواند پشت فرمان کامیونی بنشیند، پای خود را روی پدال گاز بفشارد و با سرعتی میان ۱۲۰ تا ۱۵۰ کیلومتر به قلب جمعیت بی گناهی بزند که به تماشای آتش بازی نشسته اند، چه نامی می تواند داشته باشد؟ تروریست؟

نه. او شایسته چنین عنوانی هم نیست. زمانی تروریست های فراکسیون ارتش سرخ در آلمان برای به کرسی نشاندن شعارهای توهم آمیز خود و به زانو درآوردن سرمایه داری حاکم، چهره های شناخته شده سیاسی و اقتصادی کشورشان را می ربودند، یا خودروهای آن ها را به رگبار می بستند.

در ایران، چریک ها و مجاهدین مسلحی که از سوی حکومت تروریست نامیده می شدند، ژنرال های آمریکائی را غافلگیر می کردند تا مستشاران خارجی را وادار به ترک ایران کنند، یا دست بالا بانکی می زدند و با پول آن برای ادامه مبارزات بی ثمر خودشان، که خیال می

کردند سبب تغییر جهان خواهد شد، اسلحه می خریدند.

Nice-web

توپاماروها، چریک های آمریکای جنوبی نیز در دهه هفتاد میلادی چنین می کردند، به واحدهای نظامی حمله می بردند یا به بانک ها و فروشگاه های بزرگ شبیخون می زدند و مواد غذائی و پول به غارت برده را میان گرسنگان حلبی آبادها تقسیم می کردند تا آن ها را به سوی اهداف خود جذب کنند.

ترور هرگز کار شایسته ای نبوده است، اما اکنون ناشایستگی، بزدلی، ناجوانمردی و توحش خود را در بدترین سطوح نشان می دهد: در عملیات خونبار اسلامگرایان، از حمله به مجله شارلی ابدو در پاریس،  تا بمب گذاری های بروکسل و به رگبار بستن دیسکوتک همجنس گرایان در اورلاندو و حالا لت و پار کردن صدها انسان بی گناه زیر چرخ های سنگین یک کامیون. راننده، یک مرد ۳۱ ساله تونسی بزرگ شده در نیس فرانسه است. پریشان حالی که پدر و بستگانش می گویند الکلی بوده، سابقه مداوا نزد روانپزشک داشته و همسرش را کتک می زده است. اما داعش بلافاصله اعلام کرده که او از سربازان “دولت اسلامی” بوده است.

عملیات تروریستی وحشیانه نیس تنها یک چیز را نشان می دهد: تروریست های اسلامی موجودات بسیار بزدلی هستند که بوئی از شجاعت و جوانمردی نبرده اند. آن ها وقتی دستشان به دشمنان اصلی خود نمی رسد، از انسان های بی گناهی انتقام می گیرند که هیچ نقشی در مبارزه با آن ها ندارند.

ارتش فرانسه  در مالی با اسلامگرایان می جنگد، در کنار آمریکا در سوریه مواضع داعش را بمباران می کند، در قطر یکی از بزرگترین و مجهزترین پایگاه های هوائی/ زمینی و دریائی را برای ترساندن جمهوری اسلامی ایجاد کرده و عامل اصلی مصائبی است که لیبی امروز به آن مبتلا شده است. همه این ها را می توان مذموم شناخت و محکوم کرد. اما کدامیک از مردم بیگناهی که در پاریس و بروکسل و اورلاندو و نیس به خاک و خون کشیده شدند، نقشی در این اقدامات داشته اند که حالا باید انتقام پس بدهند؟ جز این است که اسلامگرایان شهامت حمله به نقاط حفاظت شده و حساس دشمن خود را ندارند و می خواهند با وحشت پراکنی در میان مردم عادی و بی گناه به اهداف خود برسند؟

آیا این اقدامات ضد انسانی با هدف تشدید اختلاف و دشمنی میان مسلمانان و جهان غرب صورت نمی گیرد؟

بیماران روان پریشی مثل ایمن الظواهری رهبر فعلی القاعده و ابوبکر بغدادی رهبر داعش در سوریه و عراق و همتایان عقب مانده آنان در لیبی و سودان و سومالی و یمن و چچن و افغانستان و ایران که پرچم حکومت جهانی خونخوار اسلام ارتجاعی را بردوش می کشند، خیال می کنند با این جنایات مردم جهان غرب را به وحشت می اندازند و باعث می شوند که اطمینان آن ها نسبت به امنیت جوامع خود سلب شود و علیه دولت های خود به پا خیزند تا میدان برای اقدامات جنایتکارانه گسترده تر باز شود.

اسلامگرایان تندرو، آرزومند به راه افتادن یک جنگ صلیبی دوم در جهان هستند، زیرا در اوج بی خردی و بی سوادی، نامی از صلاح الدین ایوبی سردار جنگ های صلیبی قرن دهم میلادی شنیده اند و می خواهند ادای او را در بیاورند، اما ترجیح می دهند فراموش کنند که این سردار جوانمرد، نه تنها به خون دیگران تشنه نبود، بلکه هنگام محاصره و تصرف بیت المقدس، فرمان داد که از دماغ هیچ انسانی، چه مسلمان و چه یهودی و چه مسیحی یک قطره خون نباید جاری شود و هرکه خلاف این عمل کند، مجازات خواهد شد.

سردار مسلمان جنگ های صلیبی چنین فرمانی را زمانی صادر کرد که پیش از آن، سپاه کلیسا هنگام اشغال بیت المقدس از مرد و زن و کودک و سگ و گربه مسلمانان جانداری باقی نگذاشته بود. صلاح الدین ایوبی به این وسیله سبب شد تا ده قرن بعد هم، هرگاه از جنگ های صلیبی سخنی به میان می آید، دوست و دشمن از فتوت اسلامی او حرف بزنند.

چرا این جنایتکاران که روح پلیدشان از نفرت نسبت به “غیرخودی” به عفونت نشسته است، هیچ درسی از تاریخ نمی آموزند؟ آیا این جنایات ضد بشری سبب نمی شود که صرفنظر از افراد کوردل و حقیر، هرکسی، حتی به عنوان یک مسلمان، از اسلامی که امروز در جهان چهره ای کبود از چرک و خون به خود گرفته است، متنفر شود؟

من، مسلمان نیستم. ۵۰ سال است که باوری به دین ندارم. اما به عنوان یک مسلمان زاده، بابت اعمال این جانیان از تمامی بشریت  پوزش می طلبم. من شرمنده فرزندان و پدران و مادران و دوستان قربانیان فجایع تروریستی چند سال اخیر اسلامگرایان وحشی و مرتجع هستم، زیرا که هنوز نتوانسته ام حتی در مخیله خود راهی برای مقابله با این نکبت بیابم که جهان را به سختی آلوده کرده است.