تو گوئی همه چیز را از قبل آماده کرده بودند و فقط منتظر صدور فرمان خمینى بودند

 (٣)

با ساکنان ” خاوران ها “

ما یاد زند ه تان را

چون گرده های گل

با دست بادها

در چهارسوی جهان می پراکنیم

و نام بزرگ تان را

                      بر کودکان مان خواهیم نهاد

سرزمینی پهناور

با کودکانی همه هم نام شما!

کدام جوخه می تواند

                        به سوی این همه خاطره

اتش بگشاید؟

) شعر از جاودان یاد حسین صدرایی)

 

گورستان خاوران ـ عکس اعضای اعدام شده از خانواده بهکیش

گورستان خاوران ـ عکس اعضای اعدام شده از خانواده بهکیش

تاریخِ نگارش‏ فرمان  قتل­عام ۶٧

در رابطه با تاریخِ نگارش‏ فرمان  قتل­عام ۶٧، منتظرى در کتاب خاطراتش‏ مى­نویسد:

 “…  نامه­ ى منسوب به امام تاریخ ندارد، اما این نامه روز پنجشنبه نوشته شده بود، روز شنبه توسط یکى از قضات به دست من رسید … و شنیده شد که به خط حاج احمد آقا است … ”  از آن­جا که نامه­ى  منتظرى به خمینى در اعتراض‏ به قتل عام ۶٧، تاریخ نهم مرداد (یکشنبه) را به پیشانى دارد، می­توان گفت که نامه­ى خمینى روز (پنج­شنبه ۶ مرداد­ماه) نوشته شده است. یعنى همان روزی­که اعدام مجاهدین را در اوین آغاز کردند.

انگارهمه چیز را از قبل آماده کرده بودند و فقط منتظر صدور فرمان خمینى بودند تا با عجله کشتار زندانیان سیاسى را شروع کنند!

قابل توجه این­که رژیم سعى داشت در داخل زندان­ها، زندانیان سیاسى را نسبت به پروژه­ى کشتار، بى­خبر نگه دارد تا آن­ها نتوانند براى روبه­رو شدن با “کمیسیون مرگ” و دادن پاسخ­هاى تاکتیکى به سؤالات آن­ها، خود را آماده کنند. ازاین­رو، زندانبانان شایع کرده بودند که این “هیات عفو” است که براى بررسى وضعیت زندانیان و اعلام عفو عمومى، با آن­ها برخورد و مصاحبه خواهد کرد.

چنین شد که در فاصله­ی زمانى­ی کمتر از سه هفته هزاران مجاهد، هزاران سرو جوان، سرشار از زندگی، بیخبر از توطئه ای که در کمین آنها بود؛  پس‏ از سؤال ­و جواب­هایى که دو- سه دقیقه بیشتر طول نمى­کشید، به جوخه­هاى مرگ سپرده شدند؛ و ماهِ مرداد، ماهِ کشتارِ مجاهدین شد.

کمیسیون مرگ، هرهفته، سه روز در زندان گوهردشت و سه روز در زندان اوین کشتار مى کرد.

بنابر آن­چه گفته شد، ماهِ مرداد، ماهِ کشتار مجاهدین است و این­که در برخى از اطلاعیه­هاى جریان­هاى چپ (تا همین چند­سال پیش) از کشتار شهریور۶٧ یاد مى­شد، اگر پشت آن، “نگاه قبیله­اى” به کشتار تابستان ۶٧ نباشد، در بهترین حالت، بى­اطلاعى و یا بى­توجهى است، که با توجه به گذشتِ بیش از چندین دهه از قتل­عام مذکور­، عذرِ بدتر از گناه است.

سه روز پس‏ از آغاز قتل­عام زندانیان سیاسى (یکشنبه نهم مرداد ۶٧) حسینعلى منتظرى، طى نامه­اى به خمینى نسبت به عمق فاجعه­اى که در حال انجام بود، هشدار مى­دهد:

 ” … با حکم اخیر حضرتعالى بسا بى­گناهانى و یا کم گناهانى هم که اعدام مى شوند… اگر فرضن بر دستور خودتان اصرار دارید، اقلا دستور دهید ملاک، اتفاق نظر قاضى، دادستان و مسئول اطلاعات باشد نه اکثریت، و زنان هم استثناء شوند، مخصوصن زنان بچه دار. و بالاخره اعدامِ چندهزار نفر در ظرف چند روز، هم عکس‏ العمل خوب ندارد و هم خالى از خطا نخواهد بود… “)

با وجودی­که منتظرى خود از طرفدارانِ جدى ولایت فقیه بوده و سال­ها براى تحقق آن تلاش‏ کرده بود، پس‏ از آن نامه مغضوبِ بارگاه خمینى مى­شود و عنوان­هاى قائمِ مقام رهبرى و امید امت و امام را از دست مى­دهد!

فصل کشتار کمونیست­ها

هفته­ى اول شهریور ۶٧ است­. بیرون، خانواده­ها به­لحاظ قطع کامل ملاقات­ها در انتظار و نگرانى، روزگار مى گذرانند. درون، زندانیان سیاسى در فضایى پر از اضطراب و دلشوره به­سر مى­برند.

جلادان اسلامى که طى ماهِ مرداد به قتل­عام مجاهدین مشغول بوده­اند، اینک بر آن­اند که زندانیانِ چپ را نیز از “دَمِ تیغ” بگذرانند. آن­ها اگرچه کوشیده­اند با پنهان کردن دست­هاى آلوده­ى خود، زندانیان چپ را در بی­خبرى نگه ­دارند، اما بوى مرگ و خون از پنجره­ى بندها به درون نفوذ کرده و بُهتِ فاجعه را همه­جا پاشیده است. وقتى ببینى که چیزهاى غیرِعادى در کنارت اتفاق مى­افتد که بوى مرگ مى دهد، اما تو را از آن­ها بی­خبر نگاه داشته­اند، خود به قدرتِ تخیل به حدس‏ و گمان­هایت شکل مى­دهى و نوبتِ خود را انتظار مى کشى! 

“… بعد از مدتی یک نامه­ی دیگری از امام گرفتند برای افراد غیرِ مذهبی که در زندان بودند؛ در آن زمان حدود پانصد نفر غیرمذهبی و کمونیست در زندان بودند. هدف آن­ها این بود که با این نامه کَلَکِ آن­ها را هم بِکَنَند و به­اصطلاح از شرشان راحت بشوند، اتفاقن این نامه به دست آقای خامنه­ای رسیده بود. آن­زمان ایشان رئیس جمهور بود. به­دنبال مراجعه­ی خانواده­های آنان، ایشان با متصدیان صحبت کرده بود که این چه کاری است که می­خواهید بکنید، دست نگه­ دارید. بعد ایشان آمد قم پیش من، با عصبانیت گفت: “­از امام یک چنین نامه­ای گرفته­اند و می­خواهند این­ها را تند و تند اعدام کنند.”

گفتم­: “چطور شما الآن برای کمونیست­ها به این فکر افتاده اید؟ چرا راجع به نامه­ی ایشان در رابطه با منافقین چیزی نگفتید؟” گفتند: “مگر امام برای مذهبی­ها هم چیزی نوشته؟” گفتم: “پس شما کجای قضیه هستید، دو روز پس از نوشته شدن، آن نامه به دست من رسید. و این همه مسائل گذشته است. شما که رئیس جمهور این مملکت هستید چطور خبر ندارید؟ “حالا من نمی­دانم ایشان آیا واقعن خبر نداشت و یا پیش من این صحبت­ها را می کرد.”

*        *        *

پنجم شهریور ۶٧ است. اینک نوبت قتل­عام مبارزانِ چپ رسیده است. در میان زندانیان، عده­اى در باره­ى اتفاق­هاى احتمالى که ممکن است رخ دهد به بحث و گفتگو مشغول اند و واکنش‏­هایى را که باید نشان دهند، بررسى مى­کنند. بعضى نیز سر در لاکِ خود فرو برده و با کسى حرف نمى­زنند.

در این روز در زندان گوهر دشت، پیش‏ از ظهر، از هر بند چندنفر را صدا مى­زنند. داود لشگرى به ­همراه چند پاسدار، زندانیانى را که از بندهاى مختلف صدازده اند، چشمبندزده به صف کرده و از آن­ها سئوال و جواب مى کنند. و سئوال­ها: نوع جرم، مدت محکومیت، مسلمان هستى یانه؟ نماز مى­خوانى یا نه؟ و … بعد آن­ها را به دادگاه مى­برند. در دادگاه همان سئوال­ها توسط حاکم شرع “­حسینعلی نیرى و یا اشراقى­” پرسیده مى­شود­، آن­گاه اگر جواب این­بود: مسلمان نیستم، یا نظرى ندارم و یا جواب نمى­دهم، حاکم شرع مى­گفت: برو بیرون! و نگهبانِ دَمِ در با اشاره­ى او، زندانى را سمتِ چپ و یا راستِ راهرو مى­نشاند، سمت چپ یعنى … و همان روزِ اول حدودِ ٩٠-٨٠ نفر … و روزهاى دیگر …

از کسانی که در دادگاه مى­گفتند، مسلمان­اند، مى­پرسیدند: نماز مى­خوانى؟ اگر پاسخ منفى بود، حاکم شرع حکم مى­کرد براى هر وعده نماز- ده ضربه شلاق و روزى پنجاه ضربه زده شود.

در مورد شلاق زدن زنان چپ، قابل اشاره است که چون از نظر شرعى حکم زنِ مرتد شلاق تا مرگ و یا توبه است، و نیز در تابستان ۶٧ زندانیان چپ را اغلب به­لحاظ عقیدتى به دادگاه مى­بردند؛ از­این­رو، حکم مرگ زنان کمونیست را با شلاق تعیین کرده بودند. مرگ زیر شلاق و یا پذیرفتن اسلام!

عده­اى از زندانیان، از همان دادگاه در اعتراض‏ به حکم مذکور، اعلام اعتصاب غذا مى کنند و با ادامه­ى آن شلاق مى­خورند.

و بدینسان رژیم، برای تحکیم پایه های نظام بیرون آمده از اعماق تاریک تاریخ  و قرون وسطائی اش، نسلی از بهترین فرزندان صادق، شجاع و جان برکف مردم ایران (مجاهد، چپ و کمونیست) را به قتلگاه فرستاد و برای همیشه، لبخند را از چهره و شادی را از دل مادران آن دریادلان ربود.

پایان قتل عام

“قتل‌عام در زندان‌های اوین و گوهردشت در (۱۳ شهریور ۱۳۶۷) به پایان رسید. ظاهرن پس از توقف ماشین کشتار، بین نهادهای مختلف تصمیم‌گیرنده در مورد ادامه‌ی پروژه‌ی قتل‌عام زندانیان سیاسی اختلافِ نظر شدید وجود داشته و از آن‌جایی که «شرعن» و «قانونن» توافقی بین‌شان حاصل نمی‌شود، موضوع برای تعیین تکلیفِ نهایی به «ولیِ امرِ مسلمین» یعنی خمینی احاله می‌شود که قتل‌عام بر اساسِ فرمان وی صورت گرفته بود. خمینی‌ نیز مجمع تشخیص مصلحت را مأمور رسید­گی به این امر می‌کند تا با در نظر گرفتنِ «مصلحت» نظام، در مورد ادامه‌ی کشتار تصمیم‌گیری کند.” (ایرج مصداقی، مروری بر روایت هاشمی رفسنجانی از پایان قتل‌عام ۶۷ و …  –  تارنمای پژواک ایران)

در خاطرات هاشمی رفسنجانی (مربوط به روز ۵ مهرماه ۱۳۶۷) آمده است:‌»به جلسه مجمع تشخیص مصلحت رفتم. در مورد مجازات ضد انقلاب مذاکره شد. امام تصمیم را به مجمع محول کرده­اند. قرار شد مطابق معمول قبل از حوادث اخیر(قتل عام۶۷) عمل شود. وزارت اطلاعات چنین نظری داشت و قضات اوین، نظر تندتری داشتند». (پایان دفاع، آغاز بازسازی صفحه‌‌های ۳۲۸ و ۳۲۹)

نکته­ی حائز اهمیت آن­که: رفسنجانی خبر می‌دهد که پس از پایان جلسه‌ی مجمع تشخیص مصلحت، جلسه‌ی سَرانِ قوا در حضور خمینی برگزار می‌شود.

“بر اساس روایت هاشمی ‌رفسنجانی، «کارشناسان» وزارت اطلاعات که طراح و برنامه‌ریز قتل‌عام زندانیان سیاسی بودند، با توجه به کشتار عظیمی که صورت گرفته بود، نتایج‌ حاصله را کافی دانسته و خواهان توقف کشتار و بازگشت به شرایط پیش از قتل‌عام می‌شوند و حکام شرع اوین که شامل حسینعلی نیری، ابراهیم رئیسی، غلامحسین رهبرپور، علی مبشری، ابوالقاسم رامندی، حقانی، غلامحسین محسنی‌اژه‌ای، علی رازینی، علی یونسی و … هستند، پس از مواجه شدن با سکوت جامعه ی جهانی در مورد این قتل عام، بدون در نظر گرفتن تبعات این کشتار بی­رحمانه، بر روی اعدام باقیمانده‌ی زندانیان سیاسی پافشاری می‌کنند.

بنا­ به روایت فوق، مجمع تشخیص مصلحت نظام در روز پنجم مهرماه ۱۳۶۷؛ یعنی بیست و دو روز پس از توقف کشتار زندانیان، نظر تخصصی «کارشناسان» وزارت اطلاعات در مورد «مجازات ضد ‌انقلاب» را پذیرفته و فرمانِ پایان قتل­عام را می‌دهد.

بدون شک در جلسه‌ی سران قوا که در حضور خمینی- پس از پایان جلسه‌ی مجمع تشخیص مصلحت برگزار می‌شود- راجع به مسئله­ی قتل‌عام، ابعاد آن و دلایل پایان کشتار به خمینی توضیح داده شده است که رفسنجانی از گزارش آن صرف­نظر می‌کند.” (ایرج مصداقی، مروری بر روایت هاشمی رفسنجانی از پایان قتل‌عام ۶۷ و …  –  تارنمای پژواک ایران)

“با این‌‌که مجمع تشخیص تصویب کرده بود که در ارتباط با «مجازات ضد ‌انقلاب، مطابق معمول قبل از حوادث اخیر عمل شود» اما این دستور‌العمل پس از پایان قتل‌عام در ارتباط با زندانیان مجاهد اجرا نشد و احکام این دسته از زندانیان به­شدت افزایش یافت. برای مثال؛ جرائمی که تا پیش از کشتار ۶۷ بین ۳ سال تا ۸ سال محکومیت در پی داشتند به یکباره به اعدام تبدیل شدند. بسیاری از زندانیان آزاد شده‌ای که پس از این تاریخ دوباره در ارتباط با مجاهدین و یا تلاش برای خروج از کشور دستگیر شدند، بر اساس حکم خمینی اعدام شدند. بسیاری بدون آن­که ارتباط خاصی داشته باشند ربوده شده و به قتل رسیدند.”  (ایرج مصداقی، مروری بر روایت هاشمی رفسنجانی از پایان قتل‌عام ۶۷ و …  –  تارنمای پژواک ایران)

تعداد کشته شده­گان

در مورد شمار کشته شد­ه­گان، آمار دقیقى در دست نیست و بعید به­نظر مى­رسد تا پیش‏ از سقوط رژیم اسلامى­ی ایران  تعداد دقیق آن­ها مشخص‏ شود.

آیت­الله منتظری در کتاب خاطراتش می­گوید:

“… اول محرم شد (٢۴ مرداد) من آقای نیری که قاضی شرع اوین و آقای اشراقی که دادستان بود و آقای رئیسی معاون دادستان و آقای پورمحمدی که نماینده­ی اطلاعات بود را خواستم و گفتم: الآن محرم است؛ حداقل در محرم از اعدام­ها دست نگه دارید. آقای نیری گفت: “ما تا الآن هفت­صد ­و پنجاه نفر را در تهران اعدام کرده ایم، دویست نفر را هم به­عنوان سَرِ موضع از بقیه جدا کرده ایم. کلک این­ها را هم بکنیم بعد هر­چه­ بفرمائید و…”  

به­این ترتیب، بر اساس گفته­ی حسینعلی نیری رئیس هیئت مرگ­، تا ٢۴ مرداد ماه ۶٧ هفت­صد و پنجاه تن از زندانیان سیاسی در تهران اعدام شده بودند.

در رابطه با تعداد کل زندانیان سیاسی­ی کشته شده در تابستان ۶٧، منتظری می­گوید: “… بر حسب گفته­ی متصدیان با استناد به این نامه (اشاره به فرمان خمینی برای کشتار زندانیان سیاسی) حدود دوهزار و هشت­صد یا سه هزار و هشت­صد نفر زندانی، تردید از من است، از زن و مرد را در کشور اعدام کردند … “

در تاریخ (هفدهم مهرماه ۶۵) منتظری طی­ی نامه­ای به خمینی می­نویسد: ” …در تهران و کرج تنها حدود پانزده­ هزار زندانی­ی سیاسی وجود داشت و فعلن به حدود شش هزار رسیده است. البته جمعی در اثر انقضای مدت آزاد شده­اند، ولی حدود پنج هزار عفو شده اند … و اکثر آنان دختران مریض و ضعیف و روانی بودند که گله به گله بازداشت شده بودند…”

تخمین اعدام شدگان (کشتار ۶٧) حدود پنج هزار نفر است. در این رابطه، تاکنون از طرف جریان­هاى سیاسى و نهادهایى که در زمینه­ى دفاع از زندانیان سیاسى فعالیت مى­کنند، نام و مشخصات حدود ۵٠٠٠ نفر زندانى­ی سیاسى­ی اعدام شده، در تابستان ۶٧، منتشر شده است.

متأسفانه، درباره­ی تعداد کل اعدام شده­گان تابستان ۶٧، تاکنون کاری مستند و قابل اتکا عرضه نشده است. اسامی­ی منتشر شده از طرف سازمان مجاهدین و نیز سازمان­ها و جریان­های چپ از دقت کافی برخوردار نیست­؛ و در مواردی درباره­ی تعداد زندانیان سیاسی­ی اعدام شده، غلو شده است. به­نظر من امکان دستیابی به تعداد واقعی­ی زندانیان سیاسی­ی اعدام شده در آن تابستان، پیش از سقوط جمهوری اسلامی و بدون مشارکت گسترده­ی خانواده­های زندانیان سیاسی­ی ایران، اگر غیر ممکن نباشد، کارِ بسیار دشواری است.

*    *   *

اینک بیست و هشت سال پس‏ از قتل عام ۶٧، مهره­هاى اصلى­ی رأس هِرَم قدرت را در نظر بگیرید. خامنه­اى دست در دست همپاله­گی­هایش به تمام اهرم­هاى قدرت چنگ انداخته است. احمد خمینى که روزگارى یارِ غار رفسنجانى و هم­دستانش‏ به­حساب مى­آمد و از کانال او بسیارى از گزارش­ها را به­گونه­اى که مى­خواستند به­گوش‏ خمینى مى­رساندند، (از جمله: گزارش­هاى مربوط به زندانیان سیاسى) بعد از مرگ پدرش،‏ سهمى از قدرت نصیبش‏ نشد؛ بنابراین، وقتى سر خود را بى­کلاه دید، زبان به افشاگرى گشود؛ و با توجه به اطلاعات گسترده­اى که از ماجراهاى پشتِ پرده داشت، در (اسفند ١٣٧٣) او را هم “حذف” کردند. چگونگى­ی طرحِ حذف او و افراد درگیر دراین حذف، از زبان سعید امامى قابل تامل است: “… فلاحیان با وجود آن­که خود حاکم شرع بود، اما معمولن و در موارد حساس‏، احکام حذف محاربان را شخصن صادر نمى کرد. او این احکام را از آیت­الله خوشوقت، آیت­الله مصباح، آیت­الله خزعلى، آیت الله جنتى و گاهن نیز از حجت­الاسلام محسنى اژه­اى دریافت مى­کرد و به دست ما مى­داد. ما فقط به آقایان اخبار و اطلاعات مى­رساندیم و بعد هم منتظر دستور مى­ماندیم. مثلن؛ وقتى با­خبر شدیم که حاج احمد آقا در جلسات خصوصى به مسئولان نظام و حتى به ولایت امر اهانت مى­کند، آن­را ارجاع دادیم و بلافاصله دستور آمد که همه­ی رفت و آمدهاى ایشان را زیر نظر بگیرید و از مکالمات و ملاقات­هاى ایشان نوار تهیه کنید. ما هم به­مدت یک­سال همین کار را کردیم. متأسفانه حاج احمد آقا به راه یکطرفه­ى بدى وارد شده بود که برگشت نداشت. وقتى دستور حذف حاج احمد آقا را آقای فلاحیان به من ابلاغ کرد، مضطرب شدم و حتى به تردید فرورفتم. دو روز بعد، همراه با آقای فلاحیان به دیدار آیت­الله مصباح رفتیم، آقایان محسنى اژه­اى و بادامچیان هم آن­جا بودند. البته بعدن حاج آقا خوشوقت هم از بیت آمدند آن­جا و نظر جمع بر این بود که نباید به کسانى که با ولى امر خصومت می کنند، رحم کرد … ”

به­این ترتیب، احمد خمینی در (اسفند ١٣٧٣) با آلوده کردنِ داروهای مصرفی­اش به قتل رسید. قابل توجه این­که دکتر جمشید پرتوی (متخصص قلب و پزشک معالج احمد خمینی) را هم (دهم دی ماه ١٣٧٧) در تهران و در منزلش به­قتل رساندند!

همان­طور که ملاحظه مى­کنید براى حفظ قدرت و سرمایه، باید هر مانعى را از میان برداشت. قتل­عام زندانیان سیاسى، قتل­هاى زنجیره­اى و صدها جنایت دیگر، همه در­­این رابطه شکل گرفته­اند و تفسیر مى­شوند.

در رابطه با بحث اصلى­ی این نوشتار، پروژه ى قتل عام تابستان ۶٧، اکنون مى توانیم به  نام و مشخصات برخى از افراد اصلى­ی دخیل در طرح­ریزى و اجراى این جنایت بزرگ اشاره کنیم.

تعدادی از مسئولان قتل‌عام زندانیان سیاسی ایران در تابستان ۶۷

۱ ـ آیت الله خمینى به ­عنوان  صادر کننده­ی فرمان قتل­عام زندانیان سیاسی، مسئول اصلی­ی  آن جنایت بزرگ است.

٢ـ  سید احمد خمینى، ٣- هاشمى رفسنجانى، ۴ – سید على خامنه­اى، ۵ – محمدى رى شهرى – وزیر اطلاعات در مقطع قتل­عام ۶۷، ۶- على فلاحیان – قائم مقام وزیر اطلاعات در مقطع قتل­عام ۶۷، ٧ – موسوى اردبیلى- رئیس‏ شوراى عالى قضایى در مقطع قتل عام ۶۷، ٨ – حسینعلی نیرى- رئیس‏ کمیسیون مرگ، ٩- مرتضى اشراقى- دادستان و عضو کمیسیون مرگ، ١٠- ابراهیم رئیسى- معاون دادستان و عضو کمیسیون مرگ، ١١- مبشرى -حاکم شرع زندان اوین و عضو کمیسیون مرگ، ١٢ – مصطفی پورمحمدى- نماینده ى وزارت اطلاعات در کمیسیون مرگ، ١٣- اسماعیل شوشترى- رئیس‏ سازمان زندان­ها در مقطع قتل­عام۶٧ (با نقش‏ مؤثر) در تصمیم گیرى­ی اعدام زندانیان سیاسى، وزیر دادگسترى در کابینه­ى رفسنجانى و خاتمى،١۴- سیدحسین مرتضوی- رئیس زندان اوین در دوران سیاه کشتار ۶۷ و رئیس زندان گوهردشت در سال‌های ۶۴ تا ۶۶. وی در دوران کشتار ۶۷، به­عنوان رئیس زندان اوین جزو کسانی بود که در جلساتی که هیئت مرگ برای کشتار زندانیان سیاسی تشکیل می‌داد شرکت می‌جست و با فضاسازی علیه زندانی، تلاش می‌کرد هیئت را متقاعد به صدور حکم اعدام بیشتری کند. ١۵- مهدی نادری‌فرد- یکی از عوامل اصلی­ی کشتار ۶۷ در زندان گوهردشت. وی در جریان کشتار ۶۷ یکی از عوامل اصلی­ی به قتل­گاه فرستادنِ زندانیان سیاسی­ی اهل کرج بود. نادری فرد (پس از سه دهه جنایت و شقاوت)، عاقبت در (۵ خردادماه ۱۳۸۹) بر اثر ابتلا به بیماری­ی سرطان در بیمارستان طالقانی درگذشت و متأسفانه اسرار فراوانی از سه دهه‌ جنایت، کشتار، شقاوت و بی­رحمی را با خود به­گور برد.

١۶- محمد مَقِیسه­اى- با نام مستعار (ناصریان)، رئیس‏ زندان گوهردشت و از افراد بسیار فعال در( قتل عام ۶٧)

١٧- داود لشگرى- مسئول انتظامى و امنیتى گوهردشت و از افراد فعال در قتل عام ۶٧ ١٨-مجتبى حلوایى از افراد اصلى­ی(قتل­عام ۶٧) و اجراى اعدام­ها در تهران و… و نام هاى بسیارى دیگر از تهران و شهرستان­ها که باید به این سیاهه اضافه گردد.

کدام دانه فرو رفت در زمین که نرست

چرا به دانه ی انسانت این گمان باشد؟ ” مولوی”

* حسن پویا از بنیانگذاران کانون خاوران در تورنتو است.