تو گوئی همه چیز را از قبل آماده کرده بودند و فقط منتظر صدور فرمان خمینى بودند
(٣)
با ساکنان ” خاوران ها “
ما یاد زند ه تان را
چون گرده های گل
با دست بادها
در چهارسوی جهان می پراکنیم
و نام بزرگ تان را
بر کودکان مان خواهیم نهاد
سرزمینی پهناور
با کودکانی همه هم نام شما!
کدام جوخه می تواند
به سوی این همه خاطره
اتش بگشاید؟
) شعر از جاودان یاد حسین صدرایی)
تاریخِ نگارش فرمان قتلعام ۶٧
در رابطه با تاریخِ نگارش فرمان قتلعام ۶٧، منتظرى در کتاب خاطراتش مىنویسد:
“… نامه ى منسوب به امام تاریخ ندارد، اما این نامه روز پنجشنبه نوشته شده بود، روز شنبه توسط یکى از قضات به دست من رسید … و شنیده شد که به خط حاج احمد آقا است … ” از آنجا که نامهى منتظرى به خمینى در اعتراض به قتل عام ۶٧، تاریخ نهم مرداد (یکشنبه) را به پیشانى دارد، میتوان گفت که نامهى خمینى روز (پنجشنبه ۶ مردادماه) نوشته شده است. یعنى همان روزیکه اعدام مجاهدین را در اوین آغاز کردند.
انگارهمه چیز را از قبل آماده کرده بودند و فقط منتظر صدور فرمان خمینى بودند تا با عجله کشتار زندانیان سیاسى را شروع کنند!
قابل توجه اینکه رژیم سعى داشت در داخل زندانها، زندانیان سیاسى را نسبت به پروژهى کشتار، بىخبر نگه دارد تا آنها نتوانند براى روبهرو شدن با “کمیسیون مرگ” و دادن پاسخهاى تاکتیکى به سؤالات آنها، خود را آماده کنند. ازاینرو، زندانبانان شایع کرده بودند که این “هیات عفو” است که براى بررسى وضعیت زندانیان و اعلام عفو عمومى، با آنها برخورد و مصاحبه خواهد کرد.
چنین شد که در فاصلهی زمانىی کمتر از سه هفته هزاران مجاهد، هزاران سرو جوان، سرشار از زندگی، بیخبر از توطئه ای که در کمین آنها بود؛ پس از سؤال و جوابهایى که دو- سه دقیقه بیشتر طول نمىکشید، به جوخههاى مرگ سپرده شدند؛ و ماهِ مرداد، ماهِ کشتارِ مجاهدین شد.
کمیسیون مرگ، هرهفته، سه روز در زندان گوهردشت و سه روز در زندان اوین کشتار مى کرد.
بنابر آنچه گفته شد، ماهِ مرداد، ماهِ کشتار مجاهدین است و اینکه در برخى از اطلاعیههاى جریانهاى چپ (تا همین چندسال پیش) از کشتار شهریور۶٧ یاد مىشد، اگر پشت آن، “نگاه قبیلهاى” به کشتار تابستان ۶٧ نباشد، در بهترین حالت، بىاطلاعى و یا بىتوجهى است، که با توجه به گذشتِ بیش از چندین دهه از قتلعام مذکور، عذرِ بدتر از گناه است.
سه روز پس از آغاز قتلعام زندانیان سیاسى (یکشنبه نهم مرداد ۶٧) حسینعلى منتظرى، طى نامهاى به خمینى نسبت به عمق فاجعهاى که در حال انجام بود، هشدار مىدهد:
” … با حکم اخیر حضرتعالى بسا بىگناهانى و یا کم گناهانى هم که اعدام مى شوند… اگر فرضن بر دستور خودتان اصرار دارید، اقلا دستور دهید ملاک، اتفاق نظر قاضى، دادستان و مسئول اطلاعات باشد نه اکثریت، و زنان هم استثناء شوند، مخصوصن زنان بچه دار. و بالاخره اعدامِ چندهزار نفر در ظرف چند روز، هم عکس العمل خوب ندارد و هم خالى از خطا نخواهد بود… “)
با وجودیکه منتظرى خود از طرفدارانِ جدى ولایت فقیه بوده و سالها براى تحقق آن تلاش کرده بود، پس از آن نامه مغضوبِ بارگاه خمینى مىشود و عنوانهاى قائمِ مقام رهبرى و امید امت و امام را از دست مىدهد!
فصل کشتار کمونیستها
هفتهى اول شهریور ۶٧ است. بیرون، خانوادهها بهلحاظ قطع کامل ملاقاتها در انتظار و نگرانى، روزگار مى گذرانند. درون، زندانیان سیاسى در فضایى پر از اضطراب و دلشوره بهسر مىبرند.
جلادان اسلامى که طى ماهِ مرداد به قتلعام مجاهدین مشغول بودهاند، اینک بر آناند که زندانیانِ چپ را نیز از “دَمِ تیغ” بگذرانند. آنها اگرچه کوشیدهاند با پنهان کردن دستهاى آلودهى خود، زندانیان چپ را در بیخبرى نگه دارند، اما بوى مرگ و خون از پنجرهى بندها به درون نفوذ کرده و بُهتِ فاجعه را همهجا پاشیده است. وقتى ببینى که چیزهاى غیرِعادى در کنارت اتفاق مىافتد که بوى مرگ مى دهد، اما تو را از آنها بیخبر نگاه داشتهاند، خود به قدرتِ تخیل به حدس و گمانهایت شکل مىدهى و نوبتِ خود را انتظار مى کشى!
“… بعد از مدتی یک نامهی دیگری از امام گرفتند برای افراد غیرِ مذهبی که در زندان بودند؛ در آن زمان حدود پانصد نفر غیرمذهبی و کمونیست در زندان بودند. هدف آنها این بود که با این نامه کَلَکِ آنها را هم بِکَنَند و بهاصطلاح از شرشان راحت بشوند، اتفاقن این نامه به دست آقای خامنهای رسیده بود. آنزمان ایشان رئیس جمهور بود. بهدنبال مراجعهی خانوادههای آنان، ایشان با متصدیان صحبت کرده بود که این چه کاری است که میخواهید بکنید، دست نگه دارید. بعد ایشان آمد قم پیش من، با عصبانیت گفت: “از امام یک چنین نامهای گرفتهاند و میخواهند اینها را تند و تند اعدام کنند.”
گفتم: “چطور شما الآن برای کمونیستها به این فکر افتاده اید؟ چرا راجع به نامهی ایشان در رابطه با منافقین چیزی نگفتید؟” گفتند: “مگر امام برای مذهبیها هم چیزی نوشته؟” گفتم: “پس شما کجای قضیه هستید، دو روز پس از نوشته شدن، آن نامه به دست من رسید. و این همه مسائل گذشته است. شما که رئیس جمهور این مملکت هستید چطور خبر ندارید؟ “حالا من نمیدانم ایشان آیا واقعن خبر نداشت و یا پیش من این صحبتها را می کرد.”
* * *
پنجم شهریور ۶٧ است. اینک نوبت قتلعام مبارزانِ چپ رسیده است. در میان زندانیان، عدهاى در بارهى اتفاقهاى احتمالى که ممکن است رخ دهد به بحث و گفتگو مشغول اند و واکنشهایى را که باید نشان دهند، بررسى مىکنند. بعضى نیز سر در لاکِ خود فرو برده و با کسى حرف نمىزنند.
در این روز در زندان گوهر دشت، پیش از ظهر، از هر بند چندنفر را صدا مىزنند. داود لشگرى به همراه چند پاسدار، زندانیانى را که از بندهاى مختلف صدازده اند، چشمبندزده به صف کرده و از آنها سئوال و جواب مى کنند. و سئوالها: نوع جرم، مدت محکومیت، مسلمان هستى یانه؟ نماز مىخوانى یا نه؟ و … بعد آنها را به دادگاه مىبرند. در دادگاه همان سئوالها توسط حاکم شرع “حسینعلی نیرى و یا اشراقى” پرسیده مىشود، آنگاه اگر جواب اینبود: مسلمان نیستم، یا نظرى ندارم و یا جواب نمىدهم، حاکم شرع مىگفت: برو بیرون! و نگهبانِ دَمِ در با اشارهى او، زندانى را سمتِ چپ و یا راستِ راهرو مىنشاند، سمت چپ یعنى … و همان روزِ اول حدودِ ٩٠-٨٠ نفر … و روزهاى دیگر …
از کسانی که در دادگاه مىگفتند، مسلماناند، مىپرسیدند: نماز مىخوانى؟ اگر پاسخ منفى بود، حاکم شرع حکم مىکرد براى هر وعده نماز- ده ضربه شلاق و روزى پنجاه ضربه زده شود.
در مورد شلاق زدن زنان چپ، قابل اشاره است که چون از نظر شرعى حکم زنِ مرتد شلاق تا مرگ و یا توبه است، و نیز در تابستان ۶٧ زندانیان چپ را اغلب بهلحاظ عقیدتى به دادگاه مىبردند؛ ازاینرو، حکم مرگ زنان کمونیست را با شلاق تعیین کرده بودند. مرگ زیر شلاق و یا پذیرفتن اسلام!
عدهاى از زندانیان، از همان دادگاه در اعتراض به حکم مذکور، اعلام اعتصاب غذا مى کنند و با ادامهى آن شلاق مىخورند.
و بدینسان رژیم، برای تحکیم پایه های نظام بیرون آمده از اعماق تاریک تاریخ و قرون وسطائی اش، نسلی از بهترین فرزندان صادق، شجاع و جان برکف مردم ایران (مجاهد، چپ و کمونیست) را به قتلگاه فرستاد و برای همیشه، لبخند را از چهره و شادی را از دل مادران آن دریادلان ربود.
پایان قتل عام
“قتلعام در زندانهای اوین و گوهردشت در (۱۳ شهریور ۱۳۶۷) به پایان رسید. ظاهرن پس از توقف ماشین کشتار، بین نهادهای مختلف تصمیمگیرنده در مورد ادامهی پروژهی قتلعام زندانیان سیاسی اختلافِ نظر شدید وجود داشته و از آنجایی که «شرعن» و «قانونن» توافقی بینشان حاصل نمیشود، موضوع برای تعیین تکلیفِ نهایی به «ولیِ امرِ مسلمین» یعنی خمینی احاله میشود که قتلعام بر اساسِ فرمان وی صورت گرفته بود. خمینی نیز مجمع تشخیص مصلحت را مأمور رسیدگی به این امر میکند تا با در نظر گرفتنِ «مصلحت» نظام، در مورد ادامهی کشتار تصمیمگیری کند.” (ایرج مصداقی، مروری بر روایت هاشمی رفسنجانی از پایان قتلعام ۶۷ و … – تارنمای پژواک ایران)
در خاطرات هاشمی رفسنجانی (مربوط به روز ۵ مهرماه ۱۳۶۷) آمده است:»به جلسه مجمع تشخیص مصلحت رفتم. در مورد مجازات ضد انقلاب مذاکره شد. امام تصمیم را به مجمع محول کردهاند. قرار شد مطابق معمول قبل از حوادث اخیر(قتل عام۶۷) عمل شود. وزارت اطلاعات چنین نظری داشت و قضات اوین، نظر تندتری داشتند». (پایان دفاع، آغاز بازسازی صفحههای ۳۲۸ و ۳۲۹)
نکتهی حائز اهمیت آنکه: رفسنجانی خبر میدهد که پس از پایان جلسهی مجمع تشخیص مصلحت، جلسهی سَرانِ قوا در حضور خمینی برگزار میشود.
“بر اساس روایت هاشمی رفسنجانی، «کارشناسان» وزارت اطلاعات که طراح و برنامهریز قتلعام زندانیان سیاسی بودند، با توجه به کشتار عظیمی که صورت گرفته بود، نتایج حاصله را کافی دانسته و خواهان توقف کشتار و بازگشت به شرایط پیش از قتلعام میشوند و حکام شرع اوین که شامل حسینعلی نیری، ابراهیم رئیسی، غلامحسین رهبرپور، علی مبشری، ابوالقاسم رامندی، حقانی، غلامحسین محسنیاژهای، علی رازینی، علی یونسی و … هستند، پس از مواجه شدن با سکوت جامعه ی جهانی در مورد این قتل عام، بدون در نظر گرفتن تبعات این کشتار بیرحمانه، بر روی اعدام باقیماندهی زندانیان سیاسی پافشاری میکنند.
بنا به روایت فوق، مجمع تشخیص مصلحت نظام در روز پنجم مهرماه ۱۳۶۷؛ یعنی بیست و دو روز پس از توقف کشتار زندانیان، نظر تخصصی «کارشناسان» وزارت اطلاعات در مورد «مجازات ضد انقلاب» را پذیرفته و فرمانِ پایان قتلعام را میدهد.
بدون شک در جلسهی سران قوا که در حضور خمینی- پس از پایان جلسهی مجمع تشخیص مصلحت برگزار میشود- راجع به مسئلهی قتلعام، ابعاد آن و دلایل پایان کشتار به خمینی توضیح داده شده است که رفسنجانی از گزارش آن صرفنظر میکند.” (ایرج مصداقی، مروری بر روایت هاشمی رفسنجانی از پایان قتلعام ۶۷ و … – تارنمای پژواک ایران)
“با اینکه مجمع تشخیص تصویب کرده بود که در ارتباط با «مجازات ضد انقلاب، مطابق معمول قبل از حوادث اخیر عمل شود» اما این دستورالعمل پس از پایان قتلعام در ارتباط با زندانیان مجاهد اجرا نشد و احکام این دسته از زندانیان بهشدت افزایش یافت. برای مثال؛ جرائمی که تا پیش از کشتار ۶۷ بین ۳ سال تا ۸ سال محکومیت در پی داشتند به یکباره به اعدام تبدیل شدند. بسیاری از زندانیان آزاد شدهای که پس از این تاریخ دوباره در ارتباط با مجاهدین و یا تلاش برای خروج از کشور دستگیر شدند، بر اساس حکم خمینی اعدام شدند. بسیاری بدون آنکه ارتباط خاصی داشته باشند ربوده شده و به قتل رسیدند.” (ایرج مصداقی، مروری بر روایت هاشمی رفسنجانی از پایان قتلعام ۶۷ و … – تارنمای پژواک ایران)
تعداد کشته شدهگان
در مورد شمار کشته شدهگان، آمار دقیقى در دست نیست و بعید بهنظر مىرسد تا پیش از سقوط رژیم اسلامىی ایران تعداد دقیق آنها مشخص شود.
آیتالله منتظری در کتاب خاطراتش میگوید:
“… اول محرم شد (٢۴ مرداد) من آقای نیری که قاضی شرع اوین و آقای اشراقی که دادستان بود و آقای رئیسی معاون دادستان و آقای پورمحمدی که نمایندهی اطلاعات بود را خواستم و گفتم: الآن محرم است؛ حداقل در محرم از اعدامها دست نگه دارید. آقای نیری گفت: “ما تا الآن هفتصد و پنجاه نفر را در تهران اعدام کرده ایم، دویست نفر را هم بهعنوان سَرِ موضع از بقیه جدا کرده ایم. کلک اینها را هم بکنیم بعد هرچه بفرمائید و…”
بهاین ترتیب، بر اساس گفتهی حسینعلی نیری رئیس هیئت مرگ، تا ٢۴ مرداد ماه ۶٧ هفتصد و پنجاه تن از زندانیان سیاسی در تهران اعدام شده بودند.
در رابطه با تعداد کل زندانیان سیاسیی کشته شده در تابستان ۶٧، منتظری میگوید: “… بر حسب گفتهی متصدیان با استناد به این نامه (اشاره به فرمان خمینی برای کشتار زندانیان سیاسی) حدود دوهزار و هشتصد یا سه هزار و هشتصد نفر زندانی، تردید از من است، از زن و مرد را در کشور اعدام کردند … “
در تاریخ (هفدهم مهرماه ۶۵) منتظری طیی نامهای به خمینی مینویسد: ” …در تهران و کرج تنها حدود پانزده هزار زندانیی سیاسی وجود داشت و فعلن به حدود شش هزار رسیده است. البته جمعی در اثر انقضای مدت آزاد شدهاند، ولی حدود پنج هزار عفو شده اند … و اکثر آنان دختران مریض و ضعیف و روانی بودند که گله به گله بازداشت شده بودند…”
تخمین اعدام شدگان (کشتار ۶٧) حدود پنج هزار نفر است. در این رابطه، تاکنون از طرف جریانهاى سیاسى و نهادهایى که در زمینهى دفاع از زندانیان سیاسى فعالیت مىکنند، نام و مشخصات حدود ۵٠٠٠ نفر زندانىی سیاسىی اعدام شده، در تابستان ۶٧، منتشر شده است.
متأسفانه، دربارهی تعداد کل اعدام شدهگان تابستان ۶٧، تاکنون کاری مستند و قابل اتکا عرضه نشده است. اسامیی منتشر شده از طرف سازمان مجاهدین و نیز سازمانها و جریانهای چپ از دقت کافی برخوردار نیست؛ و در مواردی دربارهی تعداد زندانیان سیاسیی اعدام شده، غلو شده است. بهنظر من امکان دستیابی به تعداد واقعیی زندانیان سیاسیی اعدام شده در آن تابستان، پیش از سقوط جمهوری اسلامی و بدون مشارکت گستردهی خانوادههای زندانیان سیاسیی ایران، اگر غیر ممکن نباشد، کارِ بسیار دشواری است.
* * *
اینک بیست و هشت سال پس از قتل عام ۶٧، مهرههاى اصلىی رأس هِرَم قدرت را در نظر بگیرید. خامنهاى دست در دست همپالهگیهایش به تمام اهرمهاى قدرت چنگ انداخته است. احمد خمینى که روزگارى یارِ غار رفسنجانى و همدستانش بهحساب مىآمد و از کانال او بسیارى از گزارشها را بهگونهاى که مىخواستند بهگوش خمینى مىرساندند، (از جمله: گزارشهاى مربوط به زندانیان سیاسى) بعد از مرگ پدرش، سهمى از قدرت نصیبش نشد؛ بنابراین، وقتى سر خود را بىکلاه دید، زبان به افشاگرى گشود؛ و با توجه به اطلاعات گستردهاى که از ماجراهاى پشتِ پرده داشت، در (اسفند ١٣٧٣) او را هم “حذف” کردند. چگونگىی طرحِ حذف او و افراد درگیر دراین حذف، از زبان سعید امامى قابل تامل است: “… فلاحیان با وجود آنکه خود حاکم شرع بود، اما معمولن و در موارد حساس، احکام حذف محاربان را شخصن صادر نمى کرد. او این احکام را از آیتالله خوشوقت، آیتالله مصباح، آیتالله خزعلى، آیت الله جنتى و گاهن نیز از حجتالاسلام محسنى اژهاى دریافت مىکرد و به دست ما مىداد. ما فقط به آقایان اخبار و اطلاعات مىرساندیم و بعد هم منتظر دستور مىماندیم. مثلن؛ وقتى باخبر شدیم که حاج احمد آقا در جلسات خصوصى به مسئولان نظام و حتى به ولایت امر اهانت مىکند، آنرا ارجاع دادیم و بلافاصله دستور آمد که همهی رفت و آمدهاى ایشان را زیر نظر بگیرید و از مکالمات و ملاقاتهاى ایشان نوار تهیه کنید. ما هم بهمدت یکسال همین کار را کردیم. متأسفانه حاج احمد آقا به راه یکطرفهى بدى وارد شده بود که برگشت نداشت. وقتى دستور حذف حاج احمد آقا را آقای فلاحیان به من ابلاغ کرد، مضطرب شدم و حتى به تردید فرورفتم. دو روز بعد، همراه با آقای فلاحیان به دیدار آیتالله مصباح رفتیم، آقایان محسنى اژهاى و بادامچیان هم آنجا بودند. البته بعدن حاج آقا خوشوقت هم از بیت آمدند آنجا و نظر جمع بر این بود که نباید به کسانى که با ولى امر خصومت می کنند، رحم کرد … ”
بهاین ترتیب، احمد خمینی در (اسفند ١٣٧٣) با آلوده کردنِ داروهای مصرفیاش به قتل رسید. قابل توجه اینکه دکتر جمشید پرتوی (متخصص قلب و پزشک معالج احمد خمینی) را هم (دهم دی ماه ١٣٧٧) در تهران و در منزلش بهقتل رساندند!
همانطور که ملاحظه مىکنید براى حفظ قدرت و سرمایه، باید هر مانعى را از میان برداشت. قتلعام زندانیان سیاسى، قتلهاى زنجیرهاى و صدها جنایت دیگر، همه دراین رابطه شکل گرفتهاند و تفسیر مىشوند.
در رابطه با بحث اصلىی این نوشتار، پروژه ى قتل عام تابستان ۶٧، اکنون مى توانیم به نام و مشخصات برخى از افراد اصلىی دخیل در طرحریزى و اجراى این جنایت بزرگ اشاره کنیم.
تعدادی از مسئولان قتلعام زندانیان سیاسی ایران در تابستان ۶۷
۱ ـ آیت الله خمینى به عنوان صادر کنندهی فرمان قتلعام زندانیان سیاسی، مسئول اصلیی آن جنایت بزرگ است.
٢ـ سید احمد خمینى، ٣- هاشمى رفسنجانى، ۴ – سید على خامنهاى، ۵ – محمدى رى شهرى – وزیر اطلاعات در مقطع قتلعام ۶۷، ۶- على فلاحیان – قائم مقام وزیر اطلاعات در مقطع قتلعام ۶۷، ٧ – موسوى اردبیلى- رئیس شوراى عالى قضایى در مقطع قتل عام ۶۷، ٨ – حسینعلی نیرى- رئیس کمیسیون مرگ، ٩- مرتضى اشراقى- دادستان و عضو کمیسیون مرگ، ١٠- ابراهیم رئیسى- معاون دادستان و عضو کمیسیون مرگ، ١١- مبشرى -حاکم شرع زندان اوین و عضو کمیسیون مرگ، ١٢ – مصطفی پورمحمدى- نماینده ى وزارت اطلاعات در کمیسیون مرگ، ١٣- اسماعیل شوشترى- رئیس سازمان زندانها در مقطع قتلعام۶٧ (با نقش مؤثر) در تصمیم گیرىی اعدام زندانیان سیاسى، وزیر دادگسترى در کابینهى رفسنجانى و خاتمى،١۴- سیدحسین مرتضوی- رئیس زندان اوین در دوران سیاه کشتار ۶۷ و رئیس زندان گوهردشت در سالهای ۶۴ تا ۶۶. وی در دوران کشتار ۶۷، بهعنوان رئیس زندان اوین جزو کسانی بود که در جلساتی که هیئت مرگ برای کشتار زندانیان سیاسی تشکیل میداد شرکت میجست و با فضاسازی علیه زندانی، تلاش میکرد هیئت را متقاعد به صدور حکم اعدام بیشتری کند. ١۵- مهدی نادریفرد- یکی از عوامل اصلیی کشتار ۶۷ در زندان گوهردشت. وی در جریان کشتار ۶۷ یکی از عوامل اصلیی به قتلگاه فرستادنِ زندانیان سیاسیی اهل کرج بود. نادری فرد (پس از سه دهه جنایت و شقاوت)، عاقبت در (۵ خردادماه ۱۳۸۹) بر اثر ابتلا به بیماریی سرطان در بیمارستان طالقانی درگذشت و متأسفانه اسرار فراوانی از سه دهه جنایت، کشتار، شقاوت و بیرحمی را با خود بهگور برد.
١۶- محمد مَقِیسهاى- با نام مستعار (ناصریان)، رئیس زندان گوهردشت و از افراد بسیار فعال در( قتل عام ۶٧)
١٧- داود لشگرى- مسئول انتظامى و امنیتى گوهردشت و از افراد فعال در قتل عام ۶٧ ١٨-مجتبى حلوایى از افراد اصلىی(قتلعام ۶٧) و اجراى اعدامها در تهران و… و نام هاى بسیارى دیگر از تهران و شهرستانها که باید به این سیاهه اضافه گردد.
کدام دانه فرو رفت در زمین که نرست
چرا به دانه ی انسانت این گمان باشد؟ ” مولوی”
* حسن پویا از بنیانگذاران کانون خاوران در تورنتو است.