از اینجا، از آنجا، از هر جا/۷۷
اگر چه خاستگاه اصلی فلسفه کشور یونان و زبان اول فلسفه زبان لاتین است ولی کشور آلمان مرکز فلسفه اروپا و زبان آلمانی، زبان دوم فلسفه به شمار می آید. در دنیای امروز اگر کسی فلسفه آلمانی نداند نمی تواند فلسفه غرب را بشناسد و اگر کسی زبان آلمانی نداند نمی تواند فلسفه غرب را بخواند، به همین علت فیلسوفان فرانسوی و انگلیسی، زبان آلمانی را فرا می گیرند. اصولا فلسفه مطالب و مباحثی است که ترجمه پذیری آن مشکل است بنابراین برای شناخت و معرفت به فلسفه باید زبان لاتین و زبان آلمانی را آموخت. فلسفه در آلمان بسیار کاربردی است مثلا در صنعت و پزشکی نیز از آن استفاده می شود و در دانشگاه های صنعتی فلسفه به طور جدی تدریس می شود و پیشرفت امروز آلمان مدیون این روش های فلسفی و علمی است.
با این مقدمه کوتاه، ما می توانیم به ارزش تفکر و اندیشه های “مارتین هایدگر” که یکی از بزرگترین و مبتکرترین فیلسوفان آلمانی در قرن بیستم است، پی ببریم. ارزش تفکرات ناب هایدگر و نفوذ کلام و استدلال های علمی او طوری است که علاوه بر فیلسوف ها، بسیاری از خداشناسان، روان پزشکان، تاریخ نگاران و حتی نویسندگان و شعرا از کارهای هایدگر نکته ها و اندیشه های فراوانی آموخته اند و آن را در رشته های تخصصی خود به کار بسته اند.
اصولا فلسفه تفکر درباره ریشه هستی یعنی هستی شناسی است. افلاطون و ارسطو هستی را تا حد شیئیت یا اشیاء تنزل داده بودند و هایدگر به این دیدگاه از لحاظ هویت بخشی مجدد بر هستی، ایراد دارد. او حرف های نو یا تعاریف جدید از هستی، زمان و تاریخ به ما نشان می دهد و ما را به تفکر بیشتر در این باره دعوت می کند. هایدگر برای ما و ذهن ما سئوال ایجاد می کند. او اعتقاد دارد که فلاسفه با اندیشه های خود هستی شناسی را مخدوش و مخفی کرده اند و برای نجات از این وضعیت باید به هستی اصالت بخشید و در دریای بودن غرق شد. در جهت تحقق این فرایند، هنگامی انسان به این هدف می رسد که روابط اجتماعی حاکم در جهان امروز به مسیر صحیح خود بیفتد. این تغییر فقط در حرکت به جلو و رسیدن به آینده ای بهتر اتفاق خواهد افتاد نه در زنده کردن و ماندن در تفکرات گذشته. این دیدگاه شاید نجاتی برای آینده بشریت در بر داشته باشد.
هایدگر فیلسوفی کاملا سکولار یا غیر دینی است. نفوذ تفکر او در همه جا دیده می شود. حتی دین شناسان و محققان علم کلام به آثار او احتیاج دارند. او تفکری روستایی و خالص داشت چون در روستا به دنیا آمده و با آئین روستایی تربیت شده بود. اول دوست داشت کشیش شود و مدتی هم در این رشته درس خواند. دوران زندگی او مصادف با ایام نازیسم و هیتلر در آلمان بود. درست یا نادرست مجبور شد به این حزب گرایش پیدا کند، در حالی که او یهودی بود و نازی ها با یهودیان میانه ی خوبی نداشتند. حزب نازی از او استفاده های فراوانی برد و عضویت او در این حزب امتیازی برای آنها محسوب شد، البته هایدگر با این گرایش و انتخاب به خواسته اش که رئیس دانشگاه شدن بود، رسید، اما پس از جنگ جهانی دوم و شکست سخت نازیسم و هیتلر در اروپا، هایدگر بیشتر وقتش را در عزلت و در دل جنگل سیاه صرف نوشتن آثارش کرد. او آن زمان شهرت بسیار داشت و علاقمندانش از گوشه و کنار جهان در کلبه کوچک کوهستانی او به دیدارش می رفتند.
فلسفه هایدگر یک فلسفه دنیوی است یعنی متعلق به عصر و زمان غیر قدسی است. هیچ چیز در آن ابدی نیست. برخلاف دیدگاه های اعتقادی هایدگر عقیده دارد این اشتباه است که فکر کنیم تاریخ با گذشته در ارتباط است. حقایق تاریخی معطوف به آینده است. این دیدگاه درست برخلاف نظر سارتر است که انسان را معیار همه چیز تلقی می کند. اندیشه های هایدگر درباره انسان با تعالیم مسیحیت تفاوت بسیار زیادی دارد. در تفکر او هستی حالت قدسی و الهی دارد و جای خدا را گرفته است.
از نظر هایدگر، هستی ای که ما به آن می اندیشیم ممکن نیست شیئی یا باشنده ای دیگر یا چیزی که هست باشد. فلسفه ای که او درباره هستی مطرح می کند، منسجم ترین و دقیق ترین بحثی است که تاکنون برای رهایی از چنگ تعاریف قدیمی هستی شناسی که آن را از مقوله شیئیت می پنداشتند، صورت گرفته است. بیان این گونه مطلب در جهان امروز بسیار تازه و مهم است. او همواره در این جایگاه است که هیچ موقع برای شناخت هستی، پرسشی مانند آن که: “هستی چیست؟” انجام ندهد. زیرا طرح این سئوال به هستی حالت شیئی می دهد که درست نیست.
هایدگر هنگامی که درباره انسان سخن می گوید از واژه “دازاین” (Dasein) که آلمانی است استفاده می کند. این کلمه آلمانی معمولا در زبان های مختلف به همان صورت آلمانی خود تکرار می شود و معنی تحت اللفظی آن “هستن یا بودن” است. اگر چه “دازاین” در منابع و متون قدیمی برای واژه “وجود” نیز به کار گرفته شده است، ولی این “وجود” به وجود انسان تلقی می گردد، در حالی که معادل واژه “وجود” Existence است که در معنایی محدود برای نوعی از هستی که متعلق به “دازاین” است مورد استفاده قرار می گیرد. در جهان هستی، انسان، اتم ها، کوه ها، درخت ها، ستاره ها و اشیای بی شماری وجود دارند یعنی جملگی هستند، ولی انسان از همه باشندگان دیگر متمایز است، چون او نه تنها هست، بلکه فهمی دارد از آن که کیست و مسئولیتی دارد برای آن که هست. به عبارت دیگر او از دایره عام باشندگان یا هست ها به عنوان باشنده خاص تلقی می گردد که باید درباره هستی تصمیم بگیرد. به همین علت است که هایدگر را فیلسوفی وجودی می نامند که تمرکز او روی انسان است. یعنی او بودن و فاعلیت انسان را معیار همه چیز می داند و پرسش اساسی فلسفه را که پرسشی از هستی شناسی است از نوعی هستی که متعلق به “دازاین” است شروع می کند. در این رابطه فقط فیلسوفان انگشت شماری وجود دارند که پرسش صراحتاً وجودی مطرح می کنند و درباره چگونگی وجود بشری به تدّبر و تعقل می پردازند.
هایدگر با تالیف اثر معروف خود با نام “هستی و زمان” فلسفه “تحلیل وجودی” را شرح و بست می دهد. به نظر هایدگر “دازاین” هیچ گاه در هستی اش کامل نیست، “وجود داشتن” همواره “در راه بودن” است. بنابراین اگر دیدگاه های هایدگر درست باشد، هرگز نمی توانیم از “وجودِ انسانِ موجود” تعریفی کامل و جامع ارائه دهیم. هایدگر در شرح “تحلیل وجودی” مفهوم شاکله وجود را به تفصیل بیان و آن را با وجود “هر روزی یا روزانه” آغاز می کند و آن نوعی از وجود است که قابل دسترس می باشد. جهان هر روزی، یعنی جهان وظایف مبتنی بر عادت و طرق متداول و مرسوم.
در روند سیر تکوین مراحل رشد و انحطاط “دازاین” سقوط یا افول نیز اتفاق می افتد، مثلا “عافیت طلبی” یک نوع سقوط است چون “دازاین” را از مسئولیت و دل شوره ملازم آن دور می کند. “غربت” یا “بیگانگی” نیز نوعی سقوط تلقی می گردد، زیرا “دازاین” را از “خود بودگی” منحرف می کند. نهایت رشد “دازاین” حرکت به سوی “وجود اصیل” یا از “خود بوده” است که او را به نمادی از مسئولیت پذیری و تکامل ذهنی تبدیل می کند. نشان دل شوره پایان پذیری در مرگ اتفاق می افتد. بحث طولانی و ظریف هایدگر درباره مرگ و نیستی یکی از جالب ترین فصول کتاب “هستی و زمان” است. چون او می گوید: مرگ پایان زندگی نیست، بلکه حسن ختام آن است، زیرا وقتی که آدمی از مرز وجود خود آگاه می شود، آن گاه واقف شده است که این وجود، وجود خود اوست.
هایدگر مرگ را خودی ترین حالت وجود آدمی می داند. او می گوید اگر اندیشه به مرگ وجود نداشته باشد و آینده تا بی نهایت ممتد فرض شود، آن گاه هیچ آگاهی بزرگی از مسئولیت در زندگی وجود نخواهد داشت.
هایدگر در توصیف وجدان می گوید: وجدان، یکی از حالاتی است که در آن “دازاین” بر خودش آشکار می شود و این دقیقاً همان افشایی است که هر کس را معلوم می کند که او چه باید باشد و خود اصیل او چیست. وجدانی که هایدگر از آن سخن می گوید، وجدان روزانه نیست، این وجدان صرفاً صدای جامعه است. این وجدان صدای مسئولیت و اعتبارات وجود انسانی در جایگاه تعهد اجتماعی است.
نکته دیگری که هایدگر بر آن تکیه می کند علاوه بر هستی و بودن، زمان است، با سه بعد زمان حال و آن چه بوده و آن چه می آید. این سه بعد زمان مندی سه لایه اصلی “دل مشغولی” یعنی امکان، واقع بودگی و سقوط را تشکیل می دهد. بررسی زمان در فلسفه هایدگر جایگاه تعیین کننده ای در فهم فلسفه او دارد. تحلیل فرایند زمان مندی به ما این جهان بینی را می دهد که فلسفه هایدگر، فلسفه ای دنیوی است یعنی متعلق به عصر و زمان غیر قدسی است، بنابراین هیچ چیز در این فلسفه ابدی نیست، و این درست آن چیزی است که با تصورات دین و دین داران در تعارض است. او می گوید: اگر چه انسان موجودی قائم به زمان مندی است و اگر چه زندگی او زندگی دل مشغولی و منتهی به مرگ است، ولی او صرفاً “درگیر زمان” نیست. انسان همواره از “اکنون” فراتر می رود و به خود بودگی اصیل می رسد و دائماً برای تحقق نوعی “حیات ابدی” در عرصه زمان پیش می رود.
هایدگر به تاریخ نیز توجه جدید دارد و می گوید: ما در اشتباه هستیم که تاریخ را با گذشته مرتبط می کنیم. وجود بشری همواره تاریخی است و در حقیقت تاریخ معطوف به آینده است. ما در مطالعه تاریخ به مطالعه انسان می پردازیم تا درباره امکان های وجود او چیزی بیاموزیم.
از بررسی فلسفه هایدگر و بویژه اندیشه های او در کتاب “هستی و زمان” این نتیجه حاصل می شود که او به ما از فلسفه ای سخن می گوید که تماماً جدید و معاصر است. هایدگر فیلسوفی بعد از کانت و بعد از نیچه است. نه فقط از جهت زمانی بلکه از جهت تفکر. او منکر ابدیت است و فلسفه اش را به زمان و هستی معطوف می کند و تصور هرگونه جهان فرا محسوس را در پس جهان پدیدارها منسوخ می شمارد. او جای خدا را به هستی می دهد و مباحث سیال وجود را جانشین ماهیت های ثابت می کند، اما با تمام این حرف ها، یک کلیت و معنای جدیدی می آفریند که جهان و هستی را از عبث بودن یا بی معنایی دور نگه می دارد، زیرا علاقه او همواره معطوف به هستی بوده است. این نکته مهمی است که اغلب فیلسوفان، هستی شناسی هایدگر و ارزش فلسفه “تحلیل وجودی” او را قبول دارند و اذعان می کنند که ادای مهم فلسفی در “فلسفه وجودی” به درست ترین و قوی ترین نحوه در “هستی و زمان” تشریح شده است. بنابراین هایدگر در فلسفه هستی شناسی و در تاریخ رشد فکری عصر ما، جایگاه منحصر به فردی دارد. به طوری که فلسفه هایدگر را می توان در مقام یک نظام اعتقادی مستقل قائم به خود دانست که در پروردن ایمان دوران معاصر در بیرون از اشکال قدیمی اعتقادات جامعه، بسیار مؤثر است و می تواند نسلی را که به شدت به سوی بی دینی در حرکت است، از خلاء معنوی، پوچی و بیهودگی نجات بخشد.
هستی شناسی در شعر مولوی
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟
به کجا می روم؟ آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده ست مراد وی از این ساختنم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آن که آورد مرا باز بَرَد در وطنم
تو مپندار که من شعر به خود می گویم
تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم
شمس تبریز، اگر روی به من بنمایی
واله این قالب مردار به هم در شکنم
“غزلیات شمس تبریزی ـ مولوی”
اخبار کتاب و تازه های نشر
*”دیکتاتوری با چشم های قهوه ای” نام مجموعه شعر رویا ابراهیمی است که به چاپ دوم رسیده است. او در مصاحبه ای گفته است: متاسفانه در کشور ما تفکیک حوزه ها به درستی انجام نشده و دوستان برخی حوزه ها را با حوزه دیگری اشتباه می گیرند و همین موضوع باعث سخت شدن برخی فعالیت ها شده است. برای مثال هنوز تفکیک درستی بین ترانه و شعر محاوره یا شعر اجتماعی و شعر سیاسی وجود ندارد. او می گوید در چاپ اول کتابش به دلیل بعضی از حذف ها و سخت گیری ها، جای شعرهای حذف شده را با گذاشتن نقطه چین پر کرده بود تا خوانندگان فکر نکنند که شاعر در سرودن شعرها ضعف داشته است، ولی همین موضوع باعث شد که برخی نهادها شکایت کنند و خواستار حذف نقطه چین ها شوند، ولی باز هم با انجام این کار با دخالت های خارج از وزارت ارشاد، کتابش نتوانست در نمایشگاه کتاب عرضه گردد. مجموعه شعر “دیکتاتوری با چشم های قهوه ای” با شمارگان یک هزار نسخه توسط انتشارات شانی در چاپ دوم به بازار آمده است.
*کتاب “سرنوشت زنان و دختران” اثر آلیس مونرو، نویسنده بزرگ کانادایی برنده جایزه نوبل ادبیات با ترجمه مریم عروجی، توسط انتشارات بوتیمار با تیراژ ۵۰۰ نسخه در ۳۴۸ صفحه و با بهای ۲۸ هزار تومان به بازار آمده است. کتاب “سرنوشت زنان و دختران” شامل ۸ داستان کوتاه است که به نوعی به هم ارتباط دارند. داستان ها با روندی آرام نوشته شده اند ولی با حوادثی توام می شوند که مونرو در طول داستان با ظرافت از آن ها رمزگشایی می کند و در پایان خواننده شگفت زده می شود. آلیس مونرو که به ملکه داستان کوتاه کانادا معروف است، مضامین داستان های خود را از زندگی روزمره مردم انتخاب می کند و نگاه ویژه ای به مسائل و جزئیات زندگی زنان دارد. بنابراین مطالعه کتاب های این نویسنده برای افرادی که در کانادا زندگی می کنند بسیار جالب و ملموس است. خواندن این کتاب را به خوانندگان این مطلب توصیه می کنم.
*برای سفارش کتاب های معرفی شده، علاقمندان می توانند به کتاب فروشی های پگاه و سرای بامداد در تورنتو مراجعه کنند.
تفکر هفته
آیا تاکنون از خود یا فرد دیگری پرسیده اید که فلسفه هستی و خلقت انسان در چیست؟ بدیهی است انسان بی هدف خلق نشده است. در پیدایش هستی بسیاری از فیلسوفان، اندیشمندان و اهل تحقیق و خرد، سخن ها گفته اند و کتاب ها نوشته اند ولی باز هم هنوز به این سئوال اساسی که از بدو خلقت تاکنون مطرح بوده است جواب درست و کاملی داده نشده است. اگر ما به طور درست، علمی و اساسی به جواب این سئوال پی نبریم، دچار سردرگمی می شویم. به مسائل خرافی و قصه ها و افسانه هایی که باور آن در جهان امروز در ذهن انسان نمی گنجد، توجه نکنید، با مراجعه به کتب علمی و آرا و اندیشه های دانشمندان و محققان، جواب این سئوال را پیدا کنید.
ملانصرالدین در تورنتو
ملانصرالدین که در کسوت اندیشمندی دانا و فردی با سن و سال بالا، مقیم شهر تورنتو است، دارای اخلاق و رفتاری است که انسان را به تعجب و تفکر وا می دارد. چند روز قبل این عالم بزرگ را به اتفاق همسرش در کتاب فروشی بزرگ ایندیگو دیدم که همراه آنها خانواده دیگری بودند و فرزند دختری داشتند که دانش آموز بود. مشتاقانه به خدمت استاد رفتم و پس از ادای احترام و تکریم علت حضورشان را در این کتاب فروشی جویا شدم. او با خوشحالی فراوان گفت: “پسرم، با آغاز سال تحصیلی و برگشت دانش آموزان به مدرسه و کلاس درس، در وجودم یک احساسی پیدا می شود که مرا به خاطرات دوران گذشته و مدرسه رفتن خودم می اندازد. بنابراین این روزها که مقارن با ایام آغاز سال تحصیلی جدید است، از همسایه محترمی که در نزدیکی ما زندگی می کنند و صاحب فرزندی محصل هستند، تقاضا کردم که هنگام خرید وسایل آموزشی فرزند خود، ما را هم همراه شان به این مکان زیبا و روح پرور بیاورند. بنابراین اینک در حال خرید لوازم مدرسه این دختر خوب همسایه مان هستیم تا به سلامتی چند روز دیگر به مدرسه بروند.”
از استاد درباره کتاب و درس و نقش اولیاء دانش آموزان و دانشجویان پرسیدم، جواب داد: “موضوع علاقمندی به درس و مطالعه بسیار اهمیت دارد و خانواده ها باید برای آن ارزش بالایی قائل شوند. بنابراین لازم است در این گونه ایام، پدران و مادران هر دو به اتفاق فرزندانشان برای خرید وسایل بچه های خود به مراکز فرهنگی و اماکن عرضه این محصولات بروند تا بدین وسیله شور و شوق مدرسه رفتن را در وجود فرزندان خود چند برابر کنند. از آن گذشته شایسته است اولیا نیز علاوه بر مایحتاج فرزندانش از این فرصت استفاده کنند و برای مطالعه خود نیز کتاب های مفید و مورد علاقه شان را تهیه نمایند.”