شهروند- نسرین الماسی: همان گونه که تاکنون شنیده اید، دکتر هما هودفر استاد بازنشسته دانشکده مردمشناسی دانشگاه کونکوردیا که از اوایل اسفند برای دیدار خانواده و نیز پژوهش درباره حضور زنان در انتخابات مجلس، به ایران رفته بود، آزاد شد و روز سه شنبه از طریق عمان به کانادا بازگشت. ضمن تبریک به کوشندگان حقوق بشر که با ایجاد کمپین های گوناگون در سطح کانادا و بین المللی توجه جهانیان و مشخصا دولت های غربی و بویژه کانادا را به این مسئله معطوف کردند، و خواهان آزادی او شدند، باید یادآور شد که مسئولیت سنگینی بر دوش کوشندگان حقوق بشر جامعه ایرانی کانادایی گذاشته شده است که با کوشش های خود نظر دولت کانادا را در پروسه ی عادی سازی روابط خود با ایران که جزو شعارهای انتخاباتی آقای ترودو بود، به مسئله ی نقض حقوق زنان، اقلیت های مذهبی، دانشجویان، کارگران، اقلیت های جنسی و جنسیتی و… در ایران معطوف کنند.
متأسفانه برخی کاملا در جهت خلاف این مهم حرکت کرده اند و با هیاهو و جنجال، شیپور را از دهانه ی گشادش می نوازند و تلاش می کنند دولت کانادا در عادی سازی روابط خود با نظام جمهوری اسلامی مسئله ی حقوق بشر را که پاشنه ی آشیل نظام جمهوری اسلامی ست به حاشیه براند.
همین جاست که مسئولیت فعالان حقوق بشری، فرهیختگان جامعه ایرانی کانادایی، فعالان جنبش زنان، نویسندگان، استادان، سیاستمداران و … برای آگاهی دادن به بدنه ی جامعه، و نیز ارتباط برقرار کردن با مسئولان دولتی و درخواست از آنان برای فشار بر نظام جمهوری اسلامی در رعایت حقوق بشر کاملا آشکار می شود.
روند آزادسازی دکتر هما هودفر از زندان های جمهوری اسلامی و به طور کلی خواست دولت کانادا برای عادی سازی روابطش با ایران، ما را بر آن داشت که با طرح این سئوال که “وظیفه و مسئولیت جامعه ایرانی کانادایی در پیوند با نقض حقوق بشر در ایران، در انعکاس مبارزات صنفی و شهروندی مردم ایران برای احقاق حقوقشان چیست، و چه راهکارهای عملی را پیشنهاد می کنید”، نظر جمعی از کوشاگران مدنی و سیاسی و نیز برخی از نهادها و سازمان های فعال در تورنتو را جویا شویم.
با تشکر از دوستانی که به این دعوت ما پاسخ دادند، و نیز نگاهی منتقد به نهادها و سازمان هایی که بخشی از امکانات و فرصت های جامعه را در اختیار می گیرند، اما حاضر به مسئولیت پذیری در مورد نقش خود نیستند، پاسخ های داده شده را می خوانیم.
بر اساس حروف الفبا نظرات در پی هم آمده اند.
مهرداد آرین نژاد
کنشگر اجتماعی
انسان عصر روشنگری و پس از آن، انسانی خردگرا، خودمختار و خود اندیش است. انسانی که درکنار مسئولیت های فردی خویش، بار سنگین مسئولیت های اجتماعی را نیز روی شانه های خود حس می کند و از نقش مهم آنها در سعادت جامعه آگاه است. احترام به کرامت و حقوق انسانی که مفاد آن در اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است شرط لازم برای پیشرفت و راهیابی جوامع بشری بسوی سعادت است. کمک به فراگیر شدن رعایت حقوق بشر در کلیه جوامع بشری یکی از مسئولیت های اجتماعی انسان مدرن است بویژه اگر فرد با جامعه مورد نظر پیوندهای عمیق فرهنگی، تاریخی و اجتماعی داشته باشد، بار این مسئولیت سنگین تر می شود. از این رو بر این باورم که جامعه ایرانیان کانادا در قبال رعایت حقوق بشر در ایران وظیفه سنگینی به دوش دارد و برای بازیافت کرامت انسانی در ایران می بایست تلاش کند.
تشکیل و تقویت نهادهای حقوق بشری برای نظارت، ثبت و انعکاس موارد نقض حقوق بشر در ایران، آموزش این حقوق به آحاد جامعه از طرق مختلف و همین طور تبدیل بحث “حقوق انسانی افراد” به گفتمانی ملی، راهکارهایی است که می توانند تاثیرگذار باشند.
رضا بنایی
کنشگر اجتماعی- از بنیانگذاران کمیته عدالت ۸۸
با ابراز خرسندی متقابل از رهائی خانم دکتر هودفر و بازگشت ایشان به کانادا. ایرانیان بایستی پیوسته به خاطر داشته باشند که رژیم اسلامی حاکم بر ایران از بدو پیدایش ماهیتی گروگان گیر داشته و به شیوه های گوناگون حقوق پایه یی انسانی و اجتماعی ایرانیان را نقض کرده است.
از دیگر خصوصیات برجسته ی زشت ج.ا ترور و حذف دگر اندیشان و مخالفان در داخل و خارج از خاک ایران بوده است. بنابراین عملکرد این رژیم ناشی از ماهیت آن است. لذا به باور من هرگونه مبارزه در راه احقاق حق هموطنان در داخل ایران بایستی ماهیت و خوی ضد انسانی رژیم اسلامی را هدف بگیرد.
در این مسیر ایرانیان کانادا بایستی با استفاده از قوانین موجود کانادا که دولت جمهوری اسلامی را ” تروریست دولتی ” محسوب می کند، فشار مضاعفی را به دولت کانادا وارد کنند تا دولت ج.ا را مادامی که به روش های ضد انسانی و تروریستی خود پایان نداده، همچنان در لیست دولتهای حامی و مجری تروریسم دولتی نگه دارد.
فشاری که از این راه به دولت ج.ا. وارد خواهد شد همانگونه که سردمداران آن دولت خیره سر و یاغی را به پای میز سازش هسته یی کشاند، می تواند آنان را وادار به رعایت حقوق ایرانیان نیز کند. تجربه گذشته موفقیت این روش را به اثبات رسانده است. وظیفه ی ایرانیان خارج از کشور رساندن صدای مظلومانه ی هموطنان به کانادایی ها و سیاستمداران آن است. ایرانیانی که هر روزه در زیر بار سرکوب، دیکتاتوری و فقر روزافزون در رنج و محنت به سر می برند. لابی کردن برای راه باز کردن فعالیت های “دیپلماتیک” حکومتی که دست آن تا مرفق به خون مردم آغشته و به چپاول و غارت اموال مردم ایران مشغول اس ، خیانت به مردم ایران می باشد. چنان که در گذشته شاهد بودیم امثال فاضل لاریجانی (همدست و شریک سعید مرتضوی جانی ) تحت عنوان رایزن فرهنگی در کانادا مشغول به “کار دیپلماتیک” بودند.
از یاد نبریم که وزارت “امور خارجه ” ج.ا. سرشار است از چنین “دیپلمات های” پاسدار! درست همان گونه که صندلی های مجلس آن پر شده از پاسداران حافظ ولایت جهل و جنون.
مهرداد حریری
مدیر و بنیان گذار مرکز سیاستگذاری های علمی کانادا
اهمیت همراهی ما به عنوان شهروندان ایرانی کانادایی در انعکاس مطالبات شهروندی و حقوق بشری درون ایران بسیار زیاد است. چرا که باعث دلگرمی و نیز اعتماد به نفس فعالان درون ایران می شود که آنها همراهی جامعه ایرانی خارج از کشور و دولت های متبوع آنها را دارند.
ضمن این که فعالیت ما در این زمینه هم اطلاع رسانی به رسانه های کانادایی و مردم و دولت کانادا برای درخواست از دولت ایران جهت رعایت حقوق بشر است. یک مثال بارز همین ایجاد رابطه با ایران بود، که بهترین زمان برای طرح خواسته های حقوق بشری، مثل آزادی هما هودفر، یا سعید ملک پور بود، چون دو دولت در حال مذاکره هستند و دیپلماسی به معنای طرح خواسته ها و مذاکره برای آنهاست. یعنی گنجاندن مثلن آزادی هما هودفر از شرایط برقراری رابطه با ایران.
البته این شانس ماست که نخست وزیری بر مسند قدرت است (جاستین ترودو) که در عین اعتقاد به دیالوگ، اصول را زیر پا نمی گذارد، و همینطور که در خبرها آمده بود، به صراحت گفته بود که ایجاد رابطه با ایران در زمانی که یک کانادایی (هما هودفر) به جرم فمینیست بودن در زندان است، امکان پذیر نیست.
برای ما ایرانیان کانادایی بخصوص، هم افراد، هم نهادهای آن در همراهی با نخست وزیر، دولت و پارلمان که همگی همراه این خواسته بودند، یعنی شرط آزادی هما هودفر در قبال پیشبرد مذاکرات برای رابطه با ایران، بسیار مهم بود. این امر از جانب بسیاری از ایرانی های کانادایی انجام شد یعنی به صراحت از هما هودفر و سعید ملک پور و حقوق بشر سخن گفتند، که باعث تقویت موضع کانادا در مذاکرات بین دو دولت شد. و نتیجه آن را هم دیدیم. در تأکید کانادا برای آزادی هودفر، ایشان خوشبختانه آزاد شدند و به کانادا بازگشتند. من مطمئن هستم دولت کانادا همچنان برای بهبود حقوق بشر در ایران هم زمان با مذاکره برای پیشبرد رابطه با ایران تلاش خواهد کرد و امید من این است که جامعه ایرانی کانادایی نیز همه جانبه از آن پشتیبانی کند.
سایه حسن
وکیل ایرانی- کانادایی، وبلاگ نویس و کنشگر خواهان دموکراسی و مخالف جمهوری اسلامی
آزادی دکتر هما هودفر شهروند ایرانی کانادا از زندان های رژیم جمهوری اسلامی خبر مسرت بخشی بود، اما نباید فراموش کرد که هم اکنون هزاران زندانی سیاسی دیگر در بند رژیم اسلامی اسیرند و سعید ملک پور شهروند ایرانی کانادایی یکی دیگر از این زندانیان می باشد.
به عنوان یک فعال دموکراسی برای ایران ما می توانیم و باید نقش مهمی در تحت فشار گذاشتن رژیم جمهوری اسلامی داشته و رژیم را وادار کنیم که به خاطر نقض سیستماتیک حقوق بشر پاسخگو باشد. و اطمینان داشته باشیم صدای آنهایی که حقوق اولیه شان پایمال شده است را هم در کانادا و هم در سراسر جهان شنیده شده است.
نکته قابل اهمیتی که بایستی به آن اشاره کرد، این است که نقض سیستماتیک حقوق بشر در ایران، شامل دستگیری و زندانی مخالفان سیاسی یا آنهایی که به چشم مخالف سیاسی دیده می شوند، نشانگر معضلی بزرگتر در سیستم هست که گویای این است که دیکتاتوری اسلامی هیچ احترامی برای حقوق شهروندان خود ندارد. به عنوان شهروند ایرانی- کانادایی که ممکن است به کیس هایی مثل، دکتر هما هودفر و سعید ملک پور بیشتر بپردازیم نباید سرکوب زنان، معلمان، روزنامه نگاران، کارگران، دانشجویان، و مخالفان سیاسی رژیم را از یاد ببریم و هوشیارانه باید صدای آنها باشیم.
همچنین می بایستی دقت کنیم که پاره ای اوقات رژیم اسلامی احتمالا از افرادی مثل دکتر هودفر برای پیشبرد اهداف سیاسی خود استفاده می کند و در این مورد معین برای رابطه احتمالی دیپلماتیک مجدد با کانادا و بازگشایی احتمالی سفارت رژیم اوتاوا!
به عنوان جامعه ایرانی- کانادایی وظیفه ماست که نه تنها برای آزادی زندانیان سیاسی کمپین به راه بیاندازیم، بلکه برای یک ایرانِ سکولار- دموکراتیک بکوشیم.
یکی از مهمترین وظایفی که ما می توانیم انجام دهیم ارتباط با دولت کانادا و آگاه کردن آنها از وضعیت زندانیان سیاسی می باشد و می توانیم از آنها در خواست کنیم که فشارِ سیاسی روی جمهوری اسلامی بگذارند.
می بایست با نمایندگانِ خود در پارلمان و با مقامات دولتی که به حقوق بشر یا امور خارجه مربوط می شوند یا در این زمینه ها فعال هستند، ارتباط برقرار کنیم.
مایه تاسف است که دولت لیبرال مایل به همکاری با جمهوری اسلامی می باشد و در نظر گرفته که به طور جدی برای بازگشایی سفارت جمهوری اسلامی تلاش کند. با این کار آنها چراغ سبز نشان می دهند که نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی در جامعه جهانی برایشان قابل تحمل است.
به خاطر این موضوع بسیار مهم است که ما، جامعه ایرانی کانادایی با نمایندگان خود ارتباط برقرار کنیم و آنها را در جریان نگرانی خود نسبت به وضعیت حقوق بشر و معضلات سیاسی قرار دهیم.
همان قدر که مهم است نمایندگان خود را از وضعیت نابسامان حقوق بشر در ایران مطلع کنیم، می بایستی اذهان عمومی را نیز با نوشتن مقالات به زبان انگلیسی و با فعالیت گسترده در شبکه های اجتماعی مثل فیسبوک و توییتر، آگاه سازیم، تا بتوانیم با مردم کانادا ارتباط برقرار کنیم.
برای این کار ما نیاز داریم که با رسانه های چاپی، رادیو و تلویزیون کانادایی تماس برقرار کنیم تا بتوانیم پیام مان را در سطح گسترده به مردم کانادا برسانیم.
هر فردی می تواند تغییری در جامعه به وجود بیاورد و این مستلزم برداشتن قدم هایی هر چند کوچک برای رساندن صدای بی صدایانی باشد که تحت سلطه جمهوری اسلامی هستند.
حسین رئیسی
وکیل و پژوهشگر حقوق و حقوق بشر
با تشکر از شما و با ابزار خرسندی از آزاد شدن دکتر هما هودفر در پاسخ به سوال شما به عرض می رساند:
در وهله ی نخست شهروندان ایرانی – خارجی که به هر دلیلی برای به دست آوردن امکان زندگی بهتر و یا رهایی از مشکلات جامعه ایرانی مهاجرت کرده اند، پیوندشان با جامعه مبداء به هیچ وجه بریده نمی شود. از این نظر سعادت و خوشبختی سایر شهروندان که این امکان را ندارند تا ترک وطن نمایند را شایسته است در نظر داشته باشند. آنچه برای این منظور ضرورت دارد در وهله دوم در پیوند با نقض حقوق بشر- شناخت حقوق بشر است. درک دقیق از جامعه مبداء در همکاری برای مبارزه با نقض حقوق بشر بسیار ضروری است. در گام بعدی به نظرم پس از شناخت حقوق بشر و وضعیت دقیق جامعه از آنجایی که حقوق بنیادین بشر غیر قابل سلب ـ جهانی ـ فراگیر و بدون توجه به طبقه ـ نژاد ـ گروه اجتماعی و یا اتنیکی باید برای همگان تأمین شود این معیاری است برای هر فردی تا نسبت به نقض حقوق بنیادی و نقض کرامت انسانی شهروندان داخل بی تفاوت نباشد. بر اساس این معیار متناسب با توان فردی بهترین فعالیت ها ممکن است به وسیله شهروندان ایرانی مقیم خارج صورت گیرد.
در دیدگاه من مهمترین اقدام می تواند متمرکز بر این باشد که امکانات فعالیت را فراهم نماییم. بدیهی است همه ایرانیان ممکن نیست در این راه فعال شوند، اما امکان حمایت از فعالیت برای همگان مهیا است.
به سبب اهمیت حقوق بشر و دمکراسی در زمان کنونی گروه های متعددی با استفاده از گرنت های دولتی در راه مبارزه با نقض حقوق بشر فعالیت دارند، طبیعی است دریافت گرنت و یا کمک مالی از دولت ها همه ی آنچه شایسته است در این راه مهم را تامین نمی کند. از این رو بسیاری از شهروندان ایرانی ـ خارجی پیوسته نگرانی خود را در این خصوص اعلام می کنند و این خود به ابزاری سیاسی تبدیل شده تا موارد نقض حقوق بشر در ایران استمرار یابد و فعالانی که گام در راه مبارزه برای کاهش بی عدالتی در ایران می نهند به وسیله حکومت مورد طعن و در صورت دسترسی مورد بازداشت و زندانی شدن حتی با احکام اعدام روبرو هستند. یکی از راه حل های خاتمه دادن به این ماجراها این است که کمک های مالی شهروندان ایرانی ـ خارجی امکان مبارزه را فراهم نماید. بدیهی است کمک های اندک مردمی و حمایت های افراد و شرکت های متعلق به ایرانیان مقیم خارج می تواند جایگزین مناسبی برای فعالیت بهتر در زمینه مورد سوال شما باشد.
همانطور که مردم برای هموطنان در شرایط بحرانی مانند زلزله آرامش ندارند و از هیچ کمکی دریغ نمی کنند امروز بی عدالتی و نقض حقوق و آزادی ها عمومی همچنین بی توجهی به شأن انسانی مردم در درازمدت از هر زلزله ای مخرب تر خواهد بود در نتیجه کمک های مالی و غیر مالی می تواند در کاهش دردهای مردم موثر باشد و امکان مبارزه با نقض حقوق بشر را بدون توجه به انگیزه های سیاسی و صرفا متکی بر انگیزه های انسانی فراهم نماید.
اردشیر زارع زاده
مدیر اجرائی مرکز بین المللی حقوق بشر در کانادا- مشاور حقوقی مهاجرت
وظیفه ما دقیقا آن چیزی است که در مورد کیس خانم دکتر هودفر اتفاق افتاد یعنی این که مدافعان حقوق بشر و مردم توانستند به نفع آزادی او کمپین گسترده ای راه اندازی کنند و از جامعه بین المللی و مهمتر از همه دولت کانادا بخواهند تا برای آزادی خانم هودفر تلاش کند. دولت کانادا نیز فشار زیادی به جمهوری اسلامی آورد و به دولت ایران گفت که پیش شرط مذاکرات با آنها آزادی شهروندان ایرانی از جمله خانم هودفر است. از این رو با وساطت دولت های عمان، اتریش و سوئیس خانم هودفر آزاد شد.
جمهوری اسلامی در شرایط فشار همیشه عقب نشینی کرده است. این را زمانی که من خودم در زندان بودم تجربه کرده ام. در اصل، آزادی خانم هودفر یعنی آزادی یک زندانی سیاسی بدون رابطه دیپلماتیک. همانطور که حمید قاسمی شال در زمان دولت هارپر با فشار دولت کانادا آزاد شد.
بنابراین باید عرض کنم، آنها که برای بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران، راه ایجاد رابطه ی دولت های ایران و کانادا را ترویج می کنند، در واقع غیرمستقیم و برخی مستقیم به ابزار جمهوری اسلامی ایران برای فشار به دولت کانادا در آمده اند.
ما به عنوان فعالان حقوق بشر و نهادهای غیر دولتی باید تلاش کنیم فعالیت هایمان در راستای اهداف سیاسی دولت های اقتدارگرا و دیکتاتوری قرار نگیرد و صرفا در راستای منافع مردم باشد. در این رابطه باید کمپین های حقوق بشری، اعتراضی را گسترش دهیم، به همدیگر احترام بگذاریم و دسته جمعی به دولت ها فشار بیاوریم تا از سازش با دولت های اقتدارگرا و سرکوبگر خودداری کنند.
یکی از مشکلات اساسی جامعه ی ما عدم تحمل همدیگر و استبداد درون است. هر زمان توانستیم به این مشکل پیروز شویم، در واقع راه را برای همکاری های گسترده و فعالیت های تاثیرگذارتر هموار کرده ایم.
ارسلان کهنمویی پور
استاد زبان شناسی دانشگاه تورنتو و کنشگر اجتماعی
به عنوان یک ایرانی، آرزوی من این است که در آیندهای نه چندان دور حاکمیتی عرفی مبتنی بر مبانی حقوق بشر در ایران حاکم شود. چنین نظامی تنها در صورتی مستحکم و پایدار خواهد بود که منشأ این تحولات درون کشور و بدون دخالت نیروهای خارجی باشد. ایرانیان خارج از کشور البته با دانش و تجربه حاصل از زندگی در کشورهایی که دموکراسی در آنها نهادینه شده است میتوانند در تولید اندیشه و گفتمان برای رسیدن به چنین نتیجه ای به ایرانیان داخل کشور کمک کنند، ولی قلب و مغز اصلی این تحولات درون جامعه مدنی ایران است. ایرانیان خارج از کشور همچنین میتوانند نقش حمایتی مهمی برای نیروهای تحول خواه در ایران ایفا کنند. وظیفه اعتراض به نقض حقوق بشر در ایران در چارچوب این نقش حمایتی بسیار حائز اهمیت است. این اعتراضات میتواند در قالب حمایت از نهادهای بین المللی که برای تضمین حقوق انسانها ایجاد شده اند صورت گیرد. همچنین ایرانیان خارج از کشور میتوانند از طریق دولت کشوری که در آن زندگی میکنند به حکومت ایران فشار بیاورند که از نقض حقوق بشر اجتناب کند.
وظیفه و مسئولیت ایرانیان کانادا در این چارچوب بسیار خطیر است چون ما در کشوری زندگی میکنیم که هماره بر رعایت حقوق بشر تاکید کرده است. این مهم در بزنگاه خاص سیاسی اهمیت ویژهای پیدا میکند. همان طور که میدانیم دولت فعلی کانادا پیگیر از سر گیری روابط سیاسی با جمهوری اسلامی ایران است. البته این امر طرفداران بسیار و مخالفان عدیدهای در جامعه ایرانی کانادا دارد. شخصا قطع روابط سیاسی با یک کشور را عملی مثبت در جهت استقرار دموکراسی یا حقوق بشر در آن کشور نمیبینم و به این خاطر از ابتدا با قطع روابط مخالف بودم (رجوع شود به پرسش شهروند با عنوان “نظر شما در پیوند با قطع روابط دیپلماتیک بین ایران و کانادا چیست” مندرج در شهروند ۱۳ سپتامبر سال ۲۰۱۲).
این امر البته جدا از اینکه هیچ نتیجه مثبتی نداشته است، مشکلات کنسولی متعددی برای ایرانیان کانادایی ایجاد کرده است، البته به نظر من قطع روابط سیاسی هم کارتی است که ممکن است استفاده از آن برای کشوری در زمانی ضروری گردد و شاید اگر به موقع و به صورت هماهنگ صورت گیرد، مثمر ثمر واقع شود. یا اگر در زمانی به طور مشخص و روشن دیپلماتهای کانادایی در کشوری در خطر باشند، قطعاً به عنوان یک کانادایی انتظار دارم دولتم برای تضمین جان دیپلماتها آنان را به کشور بازگرداند.
اما آنچه برای من روشن است این است که به صرف اینکه کشوری حقوق بشر را رعایت نمیکند، نباید با آن قطع ارتباط سیاسی کرد، چون از این طریق به شهروندانی که حقوقشان تضییع میشود کمکی نمیکنیم، اما اکنون که دولت کانادا مصمم است که با جمهوری اسلامی ایران تجدید روابط سیاسی بکند، فرصتی استثنائی برای ایرانیان کانادا ایجاد شده است که از دولت کانادا تقاضا کنند که حقوق بشر را در این مذاکرات به فراموشی نسپارد. در این میان وضعیت زندانیان ایرانی کانادایی از اهمیت ویژهای برخوردار است. در شرایط پایدار روابط سیاسی بین کانادا و ایران، احتمال تاثیرگذاری کانادا بر روند پرونده این زندانیان بسیار کم است، ولی برقراری روابط میتواند به عنوان اهرمی برای کمک به این افراد مورد استفاده قرار گیرد. آزادی شادی آفرین خانم دکتر هما هودفر در همین چارچوب امکان پذیر شد. شاهد آن بودیم که در روند مذاکرات، چند روز پس از ملاقات بین وزرای امور خارجه کانادا و ایران، خانم هودفر آزاد شد. از یاد نبریم که ما هنوز یک زندانی دیگر در ایران داریم، سعید ملک پور، ایرانی مقیم کانادا که بیش از هشت سال از زندگی اش در زندان اوین تباه شده است. امیدوارم ایرانیان کانادایی با فشار به دولت کانادا بتوانند در چارچوب مذاکرات برقراری روابط سیاسی، آزادی این فرد بی گناه را هم تضمین کنند و او را به کانادا بازگردانند.
در پایان ابراز امیدواری میکنم کاناداییهای ایرانی تبار هر یک به شکلی با همکاری با نهادهای مدنی و از طریق دولت کانادا برای بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران همیاری کنند.
زرین محی الدین
کنشگر اجتماعی- سیاسی و حقوق بشری
آزادی خانم هما هودفر را به خانواده وکلیه فعالان راه آزادی شادباش می گویم. خوشبختانه فعالان حقوق بشر و راه آزادی ایران با تلاش شبانه روزی و راه انداختن کمپین های مختلف از سراسر دنیا برای رهایی ایشان و این که شاهد فاجعه دیگری مانند زنده یاد زهرا کاظمی که در زمان صدارت حزب لیبرال با داشتن رابطه ی تنگاتنگ تجاری و سیاسی با جمهوری اسلامی ایران بود، نباشند.
حیات جمهوری اسلامی ایران براساس بحران سازی از روز نخست بنا شده است و اکثریت مردم ایران را ۳۷ سال است که با این حیله سرگرم کرده و اقلیتی هم برای منافع شخصی به این حیله گری ها دامن زده وکمبودها و محرومیت های مردم را به پای جنگ، تحریم و … می گذارند و هیچگاه از بی کفایتی و جنون رژیم صحبتی به میان نمی آورند. یادمان نرود در زمان آلمان نازی تمامی رفتار غیرانسانی دولت هیتلر با تایید مجلس و قانونی انجام می گرفت. ابتدا با تفرقه مردم آلمان را “یا با ما، یا در مقابل ما” از یکدیگر جدا ساختند وکم کم سیاست های غیرانسانی شان را از نحوه ازدواج تا کوره های آدم سوزی به دلیل بی تفاوتی اکثریت جامعه جا انداختند که به فاجعه تاریخی منجر شد. حال ما ایرانیان مهاجر که اکثرا به دلیل سیاسی اجتماعی اقتصادی مجبور به مهاجرت شده ایم، باید بی تفاوتی و خودمحوری را کنار گذاریم و صدای بی صدایان ایرانیان دربند جمهوری اسلامی ایران بشویم و از دولتمداران کانادا بخواهیم قبل از هر گونه مراوده سیاسی و اقتصادی حقوق بشر درایران را با طیف بسیار وسیع آن در مذاکراتشان مد نظر قرار دهند.
همگی یک صدا خواهان آزادی سعید ملکپور شویم!
مبادا روزی برسد که ما یا عزیزان ما در بند جمهوری اسلامی ایران قرار گیریم و باشد کسانی که صدای بی صدای ما باشند.
بابک یزدی
عضو حزب کمونیست کارگری و از بنیانگزاران سازمان “دفاع از زندانیان سیاسی ایران و کانون خاوران”، فعال و مدافع زندانیان سیاسی
طبیعی ست که جامعه ایرانی کانادایی هم مانند همه ی جوامع مختلف از طیف ها، طبقات، اقشار، گروه ها، افراد و تفکرات مختلف تشکیل شده است. از راست تا چپ و از مدافعان خجول رژیم که اخیرا طومار امضای بازکردن سفارت را راه انداخته اند، تا مخالفان سرسخت و خواهان سرنگونی رژیم.
از خانواده های قربانیان قتل عام دهه ۶۰ و بویژه قتل عام ۶۷، تا زندانیان سیاسی شکنجه شده در زندان های رژیم از یک طرف، تا لابی های رژیم و کسانی که بزرگداشت خمینی را تدارک می بینند و یا دسته های عاشورای دولتی و حمایت شده از طرف رژیم را راه می اندازند و تا خاوری ها و همپالکی هایشان.
واضح است که از همه ی طیف های بالا یک انتظار را داشتن کمی لوکس و غیر واقعی خواهد بود. پس قبل از هر چیز باید ببینیم از کدام جامعه ی ایرانی کانادایی حرف می زنیم؟
من معتقدم بخش عمده و درصد بسیار بالایی از جامعه ی ایرانی کانادایی هیچ منافع مشترکی با رژیم اسلامی و لابی هایش در کانادا ندارد.
این ها می دانند که در ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی نصف جمعیت جامعه که زنان هستند از حقوق اولیه خود محروم هستند،
آمار اعدام ها در دوران روحانی بیش از زمان احمدی نژاد است،
فقر و فحشا و اعتیاد بیداد می کند،
معتقدین و منتسبین به مذاهب دیگر آزاد نیستند،
بهایی بودن و کمونیست بودن جرم است،
قتل عام ۶۷ در پارلمان کانادا به اتفاق آراء هر سه حزب به عنوان جنایت علیه بشریت به رسمیت شناخته شده است و …
بنابراین از این بخش عمده ی جامعه ی ایرانی کانادایی با هر گرایش سیاسی و مذهبی و غیر مذهبی و یا ضد مذهبی انتظار می رود که متحد و یکپارچه لابی های رژیم را تحت هر نام و در هرکجا افشا کرده و اگر دوست و یا آشنایی از آنان ناآگاهانه به دام این لابی ها و یا تبلیغات آنها افتاده اند در مورد آنان روشنگری کنند.
از این اکثریت مردم انتظار هست که به هیچ وجه حتی اگر اعتقادات مذهبی هم دارند در مراسمی که بوی رژیم می دهد شرکت نکنند.
مسجد و عاشورای دولتی را نه تنها تحریم که افشاء کنند.
در جمع خود و دوستان همیشه ترفندهای رژیم را شناسانده و معرفی کنند. مبارزات مردم در داخل را به هر شکل می توانند در خارج انعکاس دهند و در یک کلام یا در صف سرنگونی طلبان قرار بگیرند و یا سد راه آنان نشوند.