آرش عزیزی

باور دارم که سیاستمدار مردمی هستم

زمان زیادی لازم نیست که ببینیم دیوید کوهن، که ۲۲ سال است نماینده منطقه ۳ در شورای شهر ریچموند هیل است و امسال برای اولین بار کاندیدای نمایندگی این شهر در شورای منطقه یورک شده است، خوب بلد است سر صحبت را باز کند و سریع گرم بگیرد و صمیمی شود، البته به همان شیوه معمول سیاستمداران. و هیچ شکی نکنید که او سیاستمدار است (چنانکه بعضی درگیران امور سیاست شهری ادعا می‌کنند،‌ نیستند) که خود چنین می‌گوید و گرچه صحبت از”مستقل” بودنش می‌کند و خوش ندارد بنویسم که عضو کدام حزب هست یا نیست.

در دفتر شهروند با هم دیدار کرده‌ایم و چای برایش می‌آوریم. می‌گویم  ما ایرانی‌ها چای زیاد می‌خوریم و بلافاصله می‌گوید:”همه آسیای جنوبی‌ها این‌طوری‌اند” (بگذریم از این‌که ایران اصلا جزو آسیای جنوبی نیست!) و در مورد چای خوردنش با اهالی شبه قاره هند می گوید: “به انجمن مسن‌های هندی که می‌روم چای می‌خوریم. همین‌طور به انجمن مسن‌های تامیل که البته از سری‌لانکا هستند و آن‌جا مرکز چای است. یک بار سفیر سری لانکا مرا به خانه‌اش دعوت کرد و گروهی در همان حیاط خانه برگ چای کاشت می‌کردند.”

آقای کوهن در یکی دو ساعتی که مهمان شهروند است از همه چیز می‌گوید: از زندگی خانوادگی‌اش تا سیاست در ریچموند هیل تا رابطه‌اش با دولت‌های مختلف استانی و فدرال تا تماسش با جامعه ایرانی،….

***

کوهن متولد سال ۱۹۵۴در همیلتون است. تحصیلاتش را در دانشگاه مک‌مسترِ این شهر و سپس دانشگاه ویندزر گذرانده و پس از لیسانس در سال ۱۹۷۵ به تورنتو آمده و در دانشگاه رایرسون درس ژورنالیسم خوانده است.

۲۴ سال است که در ریچموند هیل زندگی می‌کند و ۲۲ سال از این مدت را در شورای شهر ریچموند هیل بوده تا با هفت دوره انتخاب، طولانی‌ترین مدت خدمت در شورای شهر را داشته باشد. در شورای شهر سمت‌های مختلفی داشته و از جمله ۱۱ سال رئیس بودجه بوده است.

برایش از این واقعیت جالب می‌گویم که وقتی او برای بار اول به شورای شهر ریچموند هیل انتخاب شده من تازه به دنیا آمده بودم. از او می‌پرسم که شهر چقدر عوض شده است؟

“خیلی عوض شده. اول از همه این‌که وقتی من اول به شورا آمدم حدود ۵۰ هزار نفر جمعیت داشتیم، اکنون نزدیک ۲۰۰ هزار نفر. یعنی چهار برابر شده‌ایم. ۴۰۰ درصد رشد داشته‌ایم که میزان زیادی است. خواسته‌ها هم اکنون افزایش بسیاری داشته است.”

ریچموند هیل رنگ عوض کرده

نکته مسلم دیگری را که هر دو می‌دانیم و باید به زودی  به آن اشاره شود خود کوهن اول مطرح می‌کند:”در سال ۱۹۸۸ که من به شورای شهر آمدم اکثریت عظیم مردم این شهر متولد کانادا بودند. امروز اکثریت مردم ریچموند هیل متولد کانادا نیستند. این تغییر بزرگی است. وقتی من به شورا آمدم‌ خدمات شهری که داشتیم خیلی ضعیف بود. اصلاً کسی نمی‌دانست مراکز محلی کجا هستند،‌ امروز وضعیت خیلی عوض شده. امروز خدمات باکیفیت بسیار داریم. تازه سالن نمایش زیبایی افتتاح کردیم، بزرگترین کتابخانه منطقه یورک را در تقاطع یانگ و میجر مکنزی داریم. ما مرکز هستیم.”

صحبت به زندگی خود کوهن برمی‌گردد و این‌که همسری چینی‌تبار دارد. متوجه می‌شوم که تازه با گریس ازدواج کرده است و همسر قبلی‌اش چند سال پیش فوت کرده است:”با همسر اولم، شرلی، در سال ۱۹۸۴ ازدواج کردم. او در سال ۱۹۹۵ درگذشت. در ریچموند هیل خیابانی به نام او گذاشتم. اگر روزی در “شرلی درایو” بودید، بدانید که به نام همسر اول من است. دختری به اسم لورا از آن ازدواج دارم که ۲۴ ساله است و آتیسم دارد. هفته‌ای یک بار پیش او هستم و رابطه‌ای عالی داریم.”

آرش عزیزی در گفت وگو با دیوید کوهن

“در سال ۲۰۰۵ با گریس ازدواج کردم و همین آخر هفته پنجمین سالگردمان است.”

از او می‌پرسم که آیا ۲۰ سال قبل برای اطرافیان و خانواده‌اش قابل قبول می‌بود که همسری چینی‌تبار داشته باشد یا نه.

“اگر هم مساله‌ای می‌بود، مساله مذهبی بود و نه نژادی و هنوز هم همین مساله هست. به نظر خودم، خانواده‌ام و افراد نزدیک به من ۲۰ سال پیش مشکلی با چینی‌تبار بودن گریس نمی‌داشتند، اما بعضی‌ها همین امروز هم به این مساله اشاره می‌کنند که ما مذهب متفاوتی داریم. من یهودی‌ام و او مسیحی است.”

در طول این همه سال البته درگیری آقای کوهن با جوامع به اصطلاح “متنوع” در کانادا بسیار بیش از ازدواجش با فردی چینی‌تبار بوده است. به نظر می‌آید او، که بیش از هر چیز سیاستمدار پرکاریست، مدت‌ها پیش فهمیده که برای موفقیتش در ریچموند هیل باید با جوامع وسیع ارتباط برقرار کند و انصافاً موفقیت بسیاری در این راه داشته است. او در همه جای جوامع مختلف چینی‌تبار و هندی‌تبار حضور دارد و با جامعه ایرانی‌تبار ریچموند هیل که در این سال‌های اخیر رشد بسیار داشته است نیز روابط گسترده ایجاد کرده است.

خود می‌گوید:”نقش من تسهیل جامعه است. مردم می‌گویند کار شما رای دادن است. بیشتر مردم اصلاً نمی‌فهمند ما راجع به چه مسائلی رای می‌دهیم. وقتی از این صحبت می‌کنم که مسائل عمده شورای شهر کدام است، سیاستمداران راجع به چه حرف می‌زنند، بیشتر مردم دستشان را روی دهانشان می‌گذارند و می‌گویند ای بابا این‌که خیلی هیجان‌انگیز نیست.” او توضیح می‌دهد که سیاستمداری مردمی است و ارتباطش با جوامع مختلف هم از همین‌جا می‌آید:”یکی از مسائل عمده برای ما این است که کاری کنیم که مردم احساس خوشامد بودن بکنند. اصلاً ۲۰ سال پیش را بگذار کنار. برگردیم به سال‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۶۵، مدت‌ها قبل از تولد خود تو. به این واقعیت نگاه کن که تا پیش از دهه ۱۹۶۰ در کانادا هیچ قانون حقوق بشری نبود. یک گروه قومی هم غالب بود. اگر از این پیشینه قومی نبودی احساس می‌کردی به تو به عنوان شهروند درجه دوم نگاه می‌شود. تنها در اواسط دهه ۱۹۶۰ بود که اوضاع شروع به تغییر کرد. من در زمانی بزرگ شدم که مردم چیزهایی راجع به مذهبم می‌گفتند که لزوما دوست نداشتم ،اما به دهه ۱۹۸۰ که می‌رسیم دیگر قانون اساسی عوض شده بود و بسیار عاقلانه بود که تنوع را مجاز اعلام کرده بود.”

کوهن برایم می‌گوید که اولین برخوردش با جوامع مختلف قومی وقتی بوده که از همیلتون به تورنتو آمده تا در رایرسون درس بخواند:”تورنتو همیشه به نوعی شهر “دیگ مذاب” بوده است. وقتی از همیلتون به این‌جا آمدم بهترین نکته این بود که هر گروه قومی در منطقه خودش زندگی می‌کرد و چند تا رستوران خوب داشتند و من غذایشان را نمی‌شناختم و باید هر جور شده بود می‌رفتم امتحانش می‌کردم.”

“به نظرم درست می‌گویی که ۲۰ سال پیش که من کار را شروع کردم حضور جوامع متعدد اینگونه نبود، اما از تقریبا اولین روزی که در شورای شهر بودم، ورود عظیم چینی‌ها شروع شد. همان موقع بود که مردم چین و هنگ کنگ توافق کردند در سال ۱۹۹۷ هنگ کنگ به چین داده شود و این باعث مهاجرت عظیم از چین به کانادا شد و دولت کانادا اینقدر عاقل بود که انگیزه‌هایی برای شهروندی آسان بدهد و مردم از سراسر دنیا از این فرصت استفاده کردند”.

“در اواخر دهه ۹۰ شاهد تغییر عظیم در منطقه خودم بودم. منطقه در حال رشد بود به خاطر خانه‌های جدید و از طرف دیگر مردم خانه‌هایشان را به خاطر وضعیت اقتصادی می‌فروختند و بسیاری مهاجران،‌ بیشتر چینی‌ها، وارد می‌شدند. امروز من سعی می‌کنم با جوامع متنوع و مختلف کار کنم و بخصوص با جمعیت‌هایی مثل افراد سالمند. همین هفته پیش به انجمن “همبستگی شهروندان ارشد ایرانی” کمک کردم تا مجلسی برای جمع‌آوری کمک مالی برگزار کنیم. همین رابطه را با انجمن ارشدان تامیل در یورک و انجمن ارشدان هندی در یورک دارم. در محله‌ای هم که خودم در آن زندگی می‌کنم، بی‌ویو هیل، رئیس انجمن ارشدان هستم.”

کوهن و جامعه ایرانی

صحبت به جامعه ایرانی می‌کشد و به یادش می‌آورم که شنیده‌‌ام در آغاز چهارشنبه سوری که ۴، ۵ سال در پارک ریچموند گرینِ ریچموند هیل برگزار می‌شود نقش داشته است. داستان را برایم تعریف می‌کند: “دوستان من در جامعه شما مدتی بود که چهارشنبه سوری را در میدان مل لستمن برگزار می‌کردند و یکی دو سال مرا هم دعوت کردند. من با جامعه شما در تورنتو از قبل روابطی داشتم و کارهایی کرده بودم. یادم هست وقتی روزنامه تورنتو سان سرمقاله‌ای نوشت و خواست ایران بمباران شود اعتراضی مقابلش سازمان دادیم. در چند فعالیت مشابه دیگر هم همکاری داشتیم.”

“ببینید من باور قوی دارم که سیاستمداری مردمی هستم. از مردم هستم و نه بر مردم، و گفتن این یعنی این‌که اگر من بخواهم برای شما کار کنم باید بتوانم با شما صحبت کنم، با شما کار کنم. اگر پشت میزم بنشینم شما نمی‌دانید من که هستم و من نمی‌دانم شما که هستید. و شما دیگر اگر مشکلی یا نگرانی‌ای داشته باشید با من تماس نمی‌گیرید. باور من این است که باید در جامعه درگیر بود و کار کرد.”

“خلاصه این‌که وقتی چهارشنبه سوری را در نورت یورک دیدم با توجه به جمعیت رو به رشد ایرانیان در ریچموند هیل با سعید سلطان‌پور، که حتما می‌شناسی‌اش، صحبت کردم و گفتم چرا این کار را در ریچموند گرین نمی‌کنی؟ ۴،۵ سال پیش بود. سعید هم با دوستانش به ریچموند گرین رفت و گفت خیلی خوب است و با هم شروع کردیم”.

“اولی را لحظه آخر آماده کردیم و کوچک بود. سال دوم هوا بدترین نحو ممکن بود. باران سردی می‌آمد و ما هم همه برنامه‌هایمان در فضای آزاد بود، در نتیجه همه چیز سرد و خیس و یخ‌زده بود و کلی هم برف آمده بود و جشنواره آتش خیلی خوبی نبود! اما امسال خیلی خوب بود. فکر می‌کنم حداقل ۲۰ هزار نفر آمده بودند.”

“من در ضمن تحت نظارت شهردار، مراسم نوروزِ شهردار ریچموند هیل را هم آغاز کردم، چنانکه مراسم سال نوی چینی‌ها،‌ مراسم عید قربان، مراسم دیوالی و … را داریم. ما می‌خواهیم از فرهنگ‌‌های مختلف یاد بگیریم و با شما و جامعه‌تان درگیر باشیم.”

از او کمی بیشتر از رابطه‌اش با جامعه‌ی ایرانی می‌پرسم و می‌گوید: “جامعه ایرانی در ابتدا خجالتی بود، اما اکنون در حال رشد است و به خجالتی گذشته نیست. جامعه‌تان فعالانه مغازه‌های خیابان یانگ را تصاحب کرده و آدم‌های سخت‌کوش بسیاری در آن‌جا سرمایه‌گذاری می‌کنند، روز و شب سخت در خیابان یانگ کار می‌کنند و خرید و فروش می‌کنند و ریچموند هیل را جای بهتری برای زندگی می‌سازند.”

او به افزایش فعالیت سیاسی بین ایرانی‌ها هم اشاره می‌کند.

“فکر می‌کنم به خاطر دکتر مریدی است. کسانی که نمی‌خواستند هیچ رابطه‌ای با دولت ایران داشته باشند و در نتیجه معمولا از سیاست عقب می‌کشیدند هم وارد گود رابطه با دولت در کانادا می‌شوند. کلا به نظرم ایرانیان بسیار دوستانه و پذیرا هستند”.

این‌جا است که صحبت به یکی از مشهورترین ایرانیان ساکن ریچموند هیل می‌رسد که آقای کوهن او را خوب‌ می‌شناسد: رضا براهنی، نویسنده و شاعر شهیر که در همان منطقه‌ی ۳، که آقای کوهن ۲۲ سال نماینده‌اش بوده، زندگی می‌کند.

از او در مورد چگونگی آشنایی‌اش با براهنی می‌پرسم.

“من و آقای براهنی دوستان خوبی با هم شده‌ایم. آقای براهنی ۵،۶ سال پیش از انجمن قلم جایزه‌ای گرفت و من به مراسمی در له پارک رفتم و در آن‌جا آشنایی کوتاهی با او داشتم. چهار سال پیش که انتخابات شورای شهر بود، داشتم در خانه‌ها را می‌زدم که دست بر قضا در خانه‌ی او را هم زدم و مرا دعوت کرد و کمی صحبت کردیم و صحبت به درازا کشید و قرار گذاشتیم و چند بار با هم قهوه خوردیم.”

معلوم است که کوهن از آشنایی با دکتر براهنی بسیار هیجان‌زده است.

“او واقعا ابرستاره است. دکتر براهنی ویژگی‌های برندگان جایزه نوبل را دارد. او باید داستان زندگی‌اش را بنویسد تا از آن فیلم بسازند چون مردم باور نمی‌کنند چه نوع زندگی‌ای داشته است. هم در زمان شاه و هم در زمان خمینی در زندان بوده است. در این سال‌ها مدافع خستگی‌ناپذیر آزادی بیان و حقوق زنان بوده است. من واقعا از آشنایی با او خشنود شدم. او بسیار سخاوتمند است و در این انتخابات از من حمایت کرده است و چنانکه گفتم برای او احترام بسیاری قائلم. همین آخر هفته او را دیدم و قرار است همسرم و همسر او یکی دو هفته دیگر با هم شام بخورند”.

 

عضو محافظهکاران، دوست لیبرالها، منکر ان.دی.پی

صحبت به فعالیت‌های کوهن در شورای شهر و سابقه سیاسی‌اش که برمی‌گردد بحث جالب‌تر می‌شود. مثلا از نقشش در نصب “تابلوهای طبیعت” در سراسر تورنتوی بزرگ می‌گوید. منظور همین تابلوهایی است که اسامی رودخانه‌ها و درخت‌ها و غیره را نشان می‌دهند. قضیه از این قرار است که وقتی او با گروهی تلاش در حفظ رودخانه دانِ تورنتو داشته است، به این فکر رسیده و آن را به شورای شهر ریچموند هیل برده و آن‌قدر “گرفته” که همه‌ شهرداری‌های تورنتوی بزرگ پیاده‌اش کرده‌اند.

از این موضوع و کارهای ظاهرا “غیرسیاسی” شورای شهر استفاده می‌کنم تا بحث را به سیاست و رابطه سیاسی او با دولت‌های مختلف برسانم.

در این‌جا کوهن بسیار حواس‌جمع صحبت می‌کند و مدام تاکید می‌کند که “به عنوان سیاستمدارن شهری ما از احزاب سیاسی مستقل هستیم. از نظر کاری من مستقل هستم”.

اما بالاخره از زیر زبانش می‌کشم بیرون که “عضو حزب محافظه‌کار پیشرو (انتاریو) و حزب محافظه‌کار کانادا هستم.”گرچه بلافاصله اضافه می‌کند:”با همکاران لیبرالم در کار روزمره خیلی خوب کار کرده‌ام، و در مسائل شهری مساله احزاب مطرح نیست. مثلا رابطه‌ام با رضا مریدی خیلی خوب است و اخیرا من خودم را در هیچ یک از دو حزب درگیر نمی‌کنم. بیشتر وقتم را با سازمان‌ها و خیریه‌ها و غیره می‌گذرانم و تا جایی که بتوانم از احزاب سیاسی دوری می‌کنم”.

“به باور من در سیاست شهری در ریچموند هیل مهم نیست از چه حزبی باشم. مسائل ما مربوط به شهر و پارک و غیره است و این‌که چقدر پول خرج کنیم و این جور چیزها. این‌ها مسائلی نیستند که تفاوت بر سرشان به احزاب بزرگ مربوط بشود. مثل تورنتو که شورای شهر خیلی پارتیزان است، نیست. اصلا من لزوما نمی‌دانم همکارانم از چه احزابی هستند و اصلا یک بار هم یادم نمی‌آید سیاست حزبی بر شیوه رای دادنمان تاثیر گذاشته باشد. بعضی افراد همیشه بر سر مساله‌ای خاص با دیدگاهی خاص رای می‌دهند، اما فکر نمی‌کنم این ربطی به خطوط حزبی داشته باشد.”

البته به نظر می‌رسد آقای کوهن این را مخصوص سیاست شهری نمی‌داند و دوست‌ دارد این فرای احزاب بودن بیشتر در سیاست کل کشور دیده شود.

“سخت‌ترین چیز این است که به مردم توضیح دهی به من رای نده چون قرمز، آبی یا سبز یا نارنجی هستم. به من رای بده چون سخت برایت کار می‌کنم و راستش را بخواهید در سطح استانی و فدرال هم باید همین باشد. سال‌ها است که من از برایان ویلفرت(نماینده ریچموند هیل در مجلس فدرال) که لیبرال است حمایت کرده‌ام. همینطور از رضا مریدی. اصلا من نمی‌دانم شهردارمان، دیو بارو، لیبرال است یا محافظه‌کار. چون نقش او الان این است که با همه کنار بیاید و نقش من هم همین است.”

کمی پافشاری می‌کنم که حداقل برایم از رابطه‌اش با دولت‌های مختلف انتاریو بگوید. جالب است که در طول حرفه‌اش دولت‌های هر سه حزب اصلی (لیبرال، محافظه‌کار، ان.دی.پی) در قدرت بوده‌اند. او می‌گوید: “هر دولتی باشد ما می‌خواهیم پولمان را بگیریم.”

اما موضوعی که به نظر می‌آید کوهنِ عضو حزب محافظه‌کار و دوستِ حزب لیبرال در مورد آن مطمئن است، این است که علاقه‌ای به حزب نیودموکرات ندارد. او می‌گوید:”در ریچموند هیل ان.دی.پی حضور آنچنانی ندارد” و از این گفته معلوم نیست نظر او راجع به حدود ۵ هزار نفر، یعنی ۱۰ درصد از شرکت‌کنندگان در انتخابات، که به ان.دی.پی رای می‌دهند چیست.

صحبت دولت نیودموکراتِ باب ری که می‌شود دل کوهن پر است: “بیشترین مشکلات را با ان دی پی داشتیم. چون وقتی آمدند از ما سئوال بپرسند از قبل مطمئن بودند چه می‌خواهند و جواب‌ها را هم داشتند. محافظه‌کاران بازتر بودند. لیبرال‌ها متفاوت بودند، اما مشابه محافظه‌کاران. ولی کلا دولت‌های استانی بسیار قوی‌تر از جامعه کوچکی مثل ریچموند هیل هستند. ما مثل تورنتو نیستیم که فیل باشیم.”

 

نامزدی شورای منطقه یورک

چنانکه گفتیم پس از ۲۲ سال خدمت در شورای شهر ریچموند هیل،‌ آقای کوهن تصمیم گرفته نامزد سمت «Regional and Local Councillor» شود که شغلی دوگانه است: یعنی هم عضوی از شورای شهر است که مردم تمام مناطق شهر به او رای می‌دهند و هم نماینده ریچموند هیل در شورای منطقه یورک. از او می‌پرسم که چرا نامزد شده است.

“اول این‌که فکر می کنم به دلایلی که گفتم بیشتر از هر کس دیگری نماینده ریچموند هیل هستم. من در جامعه شما فعالم و با آن‌ها کار می‌کنم. با تمام جوامع کار می‌کنم و با همه کار می‌کنم و می‌بینید که فعال هستم و سال‌ها است عضو شورای شهر هستم. مدتی است از شغل پاره‌وقتی هم که داشتم استعفا دادم.”

به نظر او شورای منطقه یورک نقش مهمی دارد.

“مسائل خدمات اجتماعی و مسکن و غیره همه مسائل کل منطقه یورک هستند. بودجه‌ای که به آن‌ها می‌دهند، یا در واقع بودجه‌ای که نمی‌دهند، منطقه‌ای است. نمایندگان کنونی ما به ما نمی‌گویند در شورای منطقه چکار می‌کنند. من بروشورهایشان را می‌خوانم و همه‌اش راجع به ریچموند هیل هست، همان سیاست‌های شهری. اصلا صحبت سیاست منطقه‌ای نیست. اگر هم باشد فقط خبر فلان جایزه است که گرفتند و حرفی از مسائل عمده پیش رو نمی‌زنند.”

“اما من باور دارم که باید سخت کار کرد و سئوال‌های سخت پرسید. من آدم‌ها را ناراحت می‌کنم چون گاهی اوقات حتی اگر همه رای “آری” بدهند من به خاطر اصولم رای “نه” می‌دهم. این اعضای کنونی شورای یورک را در جامعه‌تان می‌بینید؟ اگر نه، چرا؟”

ریچموند هیل دو نماینده در شورای منطقه یورک دارد. در حال حاضر ویتو اسپاتافورا و برندا هوگ این نمایندگان هستند و هر دو هم دوباره نامزده شده‌اند. نامزد شدن در مقابل آن‌ها برای کوهن با وجود تمام تجربه‌اش کار را سخت‌تر می‌کند. او می‌گوید:”ویتو ۱۰ سال است که آن‌جا است و برندا دوره اولش را گذرانده، اما من هم باسابقه‌ترین عضو شورای شهر ریچموند هیل هستم، منطقه من از تمامی سایر مناطق خدمات بیشتری دارد. همه می‌دانند که من سخت می‌کوشم و هر کسی که باشی، چه ایرانی، چه چینی،‌ چه سفیدپوست، نمایندگی‌ات می‌کنم.”

از برنامه‌هایش برای آینده و آمال سیاسی‌اش که می‌پرسم به نظر نمی‌آید به جایی فرای ریچموند هیل فکر کند:”۲۲ سال است عضو شورای شهر بوده‌ام چون خدمت به مردم را دوست دارم. کمک به مردم، ایجاد چیزهای جدید، کار با مردم.”

“الان شهردار خوبی داریم. در این نقطه چیزی از دیو بارو نمی‌بینم که بخواهم علیه‌اش نامزد شوم. به نظرم مردم باید به دیو رای دهند. او سعی کرده سخت کار کند هم با جامعه شما و هم با بقیه. او سعی می‌کند شهردار مردم باشد. اما اگر یک روز تصمیم گرفت بازنشسته شود خوب من کمی از او جوان‌ترم و باید ببینیم آن موقع وضع چطور است. اما من زندگی‌ام را نه بر اساس سال‌های پیش رو که بر اساس حال بنیان می‌ریزم. عمر دراز است و همه چیز، ممکن… خلاصه این‌که به نظرم شهردار خوبی خواهم شد اما الان در برنامه‌ام نیست.”

صحبت از نامزدهای ایرانی و کلا نامزدها با پیشینه‌های نژادی متعدد که می‌شود می‌گوید:”خوب است که تنوع داشته باشی، اما به نظرم نباید به کسی به خاطر پیشینه قومی‌اش رای داد. چون در این صورت آن فرد احساس می‌کند فقط باید به آدم‌هایی با پیشینه قومی خودش برسد. ما نامزدهای خوب از پیشینه‌های قومی متفاوت می‌خواهیم. این‌جا کانادا است و منطقی این است که مردم از پیشینه‌های مختلف کاندید شوند. اما نباید کاندید شوند چون ایرانی یا چینی هستند، بلکه چون کانادایی یا ریچموند هیلی هستند.”

“در ضمن به نظرم باید پیش از کاندید شدن کمی فعال باشند. باید ۳، ۴ سالی کار کنند و بعد کاندید شوند. نه این‌که فقط کمی وقت بگذارند و امیدوار باشند مردم جامعه‌ی خودشان ازشان حمایت می‌کنند. باید به جوامع دیگر هم بروند و درگیر شوند و با آن‌ها آشنا شوند.”

“خلاصه اگر امیدوار باشی فقط ایرانی‌ها به تو رای بدهند، برنده نمی‌شوی. دکتر مریدی به خاطر رای ایرانی‌ها برنده نشد. او انسان بزرگی است و مردم از تمامی پیشینه‌ها برای حزب لیبرال رای دادند تا او انتخاب شود. البته خوب بود که حمایت ایرانی‌ها را هم داشت، اما نامزدهای ایرانی باید در سراسر جامعه کار کنند.”

***

وقتی سعی می‌کنم از کوهن بپرسم که چرا از هیچ یک از نامزدهای شورای شهر حمایت نمی‌کند و یا علنا از بین نامزدهای کنونی سمتی که خودش برای آن در انتخابات شرکت می‌کند از هیچ یک حمایت نمی‌کند (با توجه به این‌که مردم باید به ۲ نفر از بین ۳ نامزد رای دهند)،  می‌گوید “من در کل شهر کاندید شده‌ام و اگر راجع به یکی در جایی چیزی بگویم تمام مردمی که حامی او هستند دشمن من می‌شوند و در نتیجه از کسی حمایت نمی‌کنم.” در جای جای صحبت‌هایش می‌بینی که چطور سال‌های بسیار با به قول خودش “کنار آمدن با همه”، سمت‌های خود را حفظ کرده است.

و سخن آخر این که ۲۵ اکتبر، روز انتخابات شهرداری‌های سراسر انتاریو، در هر کجای این استان که زندگی می‌کنید خوب راجع به نامزدهای محلی‌تان تحقیق کنید و به آن‌ها بر اساس سیاست‌هایشان رای دهید.