هفته قبل شهروند بیست ساله شد و بسیاری ها تولد این جوان لاغراندام  ـ نسبت به بقیه هم سن و سالان چاق و چله ی خود ـ را تبریک گفتند. خیلی ها نیز برایش آرزوی موفقیت کردند و گفتند مانند جدت جناب یوهانس گوتنبرگ عاقبت بخیر شوی. زرگری که اشرف مخلوقات را یاری داد تا خواب خود را نیز بتوانند به ثبت برسانند و در اختیار نسل های بعد قرار دهند تا آیندگان خواب راحتی داشته باشند.

برخی ها نیز به این جوان رعنا که با وجود داشتن رقبای پولدار و نوکیسه ای مثل  برادران مستعار معروف (WWW) متخلص به دبلیو دبلیو دبلیو و عوامل جیره خوارشان مثل مونیتور و کی بورد همچنان توانسته عرض اندام کند و با وجود ماهواره و سینما و کامپیوتر و گپ و چت و چایی توجه علاقه مندان را به خود جلب نماید، خالصانه تبریک گفتند. هرچند همراه با وارثان مرحوم گوتنبرگ نگرانی خود از پیشرفت های سرسام آور رقبای نوکیسه ای که یک شبه به مال و منال رسیده اند، را پنهان نکردند و هشدار دادند احتمالا تا صد سال دیگر باید از پشت ویترین موزه ها آخرین دفتر ایام را خواند چون مرحوم گوتنبرگ در آن دنیا مشغول نوشتن توبه نامه و اعترافات تلویزیونی است و اختراع خود را به گردن جناب  “بی شنگ”چینی انداخته که شایعه شده اصلا اینکاره بوده و قبل از یوهانس دست به عمل شنیع اختراع چاپ زده و آن مرحوم به برادران بازجوی قوه قضاییه بارگاه کبریایی رسما نوشته که این بی شنگ مشنگ بود که پوست موز را زیر پای من گذاشت. و وکلای گوتنبرگ نیز به جراید گفته اند احتمالا ایشان به جرم مباشرت در چاپ و پرداخت یک میلیارد دلار پول جهت خرید کاغذ از بازار آزاد و همکاری با عوامل استکبار و مشارکت در فتنه، اختراعش باطل خواهد شد تا آدمیزاد بتواند نفس راحتی بکشد .و هنوز هیچی نشده یک مشت خدانشناس دم گرفته اند که حقش است چون اگر چنین اختراعی نکرده بود حالا مرحوم گالیله و جیوربرودانو و ملک المتکلمین و کسروی و مختاری و پوینده زنده بودند.

***

مدتی است دوباره این جناب  “بنی بلا” به چاپ سخنان “گه هربار”روی آورده، فکرکرده تابستان است و همه در مسافرتند و کسی به کسی نیست، شاید هم جیب گشادی برای خود دوخته و با خودش حساب کرده اگر کار و بار مرده خوری جناب مصباح یزدی و مصباح تورنتویی گرفته چرا من نتوانم با امر به معروف و نهی از منکر به جایی برسم و فکرکرده حالا که جمهوری اسلامی نمی تواند وزارت امر به معروف و نهی از منکر را در کانادا تاسیس کند من هم که مثل جناب سید عطاالله مهاجرانی ولایت وقیح را قبول دارم تا دیر نشده بجنبم و شعبه اداره امر به معروف و نهی از منکر را در تورنتو تاسیس کنم تا آدمها را به راه راست هدایت نمایم. اگرهم این سخنان “گه هربار” به گوش ایرانی های رمیده از آمران به معروف و ناهیان از منکر مقام شامخ ولایت نرفت، اقلا شاید فرجی حاصل شود و سرمایه ها براه راست هدایت شوند. بد فکری هم نکرده چرا که فرار سرمایه ها از مملکت امام زمان اگر برای اقتصاد کشور و معیشت مردم گرفتاری درست کرده ـ سرمایه های فراری برخلاف آدمهای فراری و پناهنده با خیر مقدم و دسته گل دولت کانادا روبرو می شوند ـ گویا برای ایشان و امثالهم موجب رونق کسب و کارشده. اگر خاطرتان باشد سال گذشته در آستانه ماه رمضان الدورم بلدورم کرده بود که چرا ایرانی ها در روز روشن در شهر تورنتو روزه خواری می کنند؟! هفته قبل نیز با دلخوری نوشته بود که چرا جوانان ایرانی اسم ماه های قمری را بلد نیستند؟ ما با خودمان نشستیم فکر کردیم اگر مشکل ایرانیان مهاجر به زعم بنی بلا این است و وضع ایشان با یادگیری اسم ماههای قمری عوض می شود(بر بخیل لعنت) من یکی حاضرم مثل جناب شهرام خان که محض رضای خدا بنی بلا را چندین سال است تحمل می کند، سختی این کار را به جان بخرم و از فردا نام ماههای قمری را به ده نفر یاد بدهم و آنرا با خطی خوش بنویسم و آویزان کنم زیر شجره نامه عرض طویل ایشان بالای سر مبارکشان. تاهم خیال بنی بلا راحت شود و هم تعلق خاطر نامبرده به فرهنگ نامادری بیشتر ثابت شده و آقای بنی بلا نیز لطف بکنند منبعد برای همان کسانی بنویسند که  زبان و فرهنگ نامادری ایشان را دوست دارند، البته ایرانیان تورنتو شانس آورده اند اولا درکانادا زندگی می کنند و ثانیا در اینجا قوانین جمهوری اسلامی حاکم نیست والا اگر بنی بلا مثل همتایان خود در داخل کشور به برهان قاطع مجهز بود شاید از فردا شلاق دستش می گرفت و در پلازای ایرانیان می ایستاد و روزه خواران را به شلاق می بست.

می گویند امام فخر رازی در کلاس درس غالبا در مخالفت با اسماعیلیه اظهار می کرد که آنان برهان قاطعی برای اثبات عقاید خود ندارند. روزی یکی از شاگردانش که پنهانی اسماعیلی بود گفت که سئوال محرمانه ای دارم .او را به جای خلوتی برد وکاردی از زیر لباس خود درآورد و گفت این برهان قاطع اسماعیلی هاست. فخر رازی از فردایش در گفتار خود از اسماعیلی ها به نیکی سخن می گفت. یکی از شاگردانش پرسید مگر در عقاید استاد تغییری حاصل شده؟ استاد جواب داد بله. اخیرا قدری برهان قاطع را در گفتار آنان دیده ام!