نشست صد و پانزده کانون کتاب تورنتو به سینما اختصاص داشت. سخنران این نشست امیر گنجوی بود که سعید حریری او را معرفی کرد. امیر گنجوی، کنشگر و منتقد فرهنگی ساکن تورنتو، در زمینه ی سینما بسیار فعال است. او در زمینه ی شهرسازی و مطالعات امور فرهنگی دکترا دارد. دو سال است که جشنواره سینه ایران را بنیان گذاشته و فرصتی برای ساکنان تورنتو فراهم آورده که فیلم های خوب ایرانی را ببینند.
جستارهایی از گنجوی در نشریات معتبری همچون سینمای آسیا، مووی میکر، Senses of Cinema ،FilmInk ، Bright Lights ، Offscreen و تعداد دیگری از نشریات سینمایی منتشر شده است.
امیر گنجوی سخنانش را با اشاره به محدودیت هایی که در سینمای ایران برای بیان مسائل عشقی و تماس های بدنی وجود دارد، شروع کرد و گفت، به همین خاطر منتقدان غربی سینمای ایران را تهی از عشق می دانند.
گنجوی اما این نظر منتقدان غربی را قبول ندارد و می گوید علیرغم اینکه در سینمای ایران تماس های بدنی وجود ندارد، ولی این دلیل نمی شود که آن را خالی از عشق و کشش بدانیم.
او در این زمینه تحقیقی انجام داده و با چند تن از سینماگران ایران در این خصوص گفت وگو کرده و از آنها پرسیده که چگونه با وجود سانسور توانسته اند به نمایش ایده هایشان بپردازند.
به گفته ی گنجوی، از همان زمان ورود سینما به ایران، بدبینی هایی نسبت به سینما وجود داشت و جامعه ی سنتی آن را عاملی برای ورود مظاهر غربی در تقابل با خود می دید. در فیلم های کوتاهی که از زمان قاجار وجود دارد، زنان کمتر دیده می شوند، اما در زمان پهلوی ها، برعکس شد و رابطه مستقیمی بین مدرنیته و Sexualization و Feminisation در سینما دیده شد.
به گفته ی دکتر نفیسی، زنان در فیلم های فارسی در قالب واقعی خودشان دیده نمی شدند و بیشتر نقش رقاصان کاباره، فاحشه و شغل های این چنینی را داشتند. یا زنان کاملا مقدس هستند و در خانه هستند و مسئولیت های سنتی را انجام می دهند، یا کاملا به صورت جنسی دیده می شوند مثل فاحشه.
بعد از انقلاب بدبینی کاملا واضحی نسبت به سینما وجود داشت و سینماهای زیادی آتش زده شد. بعد از اینکه خمینی فیلم “گاو” را دید، فکر کرد که سینما هم می تواند حامل پیام مثبت باشد، و این بدبینی نسبت به سینما کم شد، اما باز نسبت به حضور زنان در فیلم ها بدبینی وجود داشت.
حضور زن در فیلم های اوایل دوران جمهوری اسلامی بسیار کم است و نقش های کلیدی هم ندارند.
در دوران جنگ هم فیلم های جنگی در اولویت بود و فضایی برای رشد سینمای عاشقانه نبود.
در آن زمان مخملباف جزوه ای منتشر می کند و الگوهایی را برای سینماگران در خصوص چگونگی نمایش زن در فیلم ها می دهد. مثلا می گوید دوربین هیچگاه نباید روی بدن زن تأکید کند چون حواس بیننده پرت می شود. اگر در سکانسی لازم است که زن و مرد در فضای خصوصی شان باشند، برای اینکه منطقی باشد که زن در این فضا حجاب دارد، بهتر است مرد غریبه ای را هم وارد کنیم و بگوییم به خاطر این مرد است که زن حجاب دارد!
وقتی اهمیت سینمای جنگ کم شد و سینماگران توانستند از آزادی بیشتری برخوردار شوند، فیلمسازان توانستند با موضوع عشق و هوس بهتر روبرو شوند.
در طول سالها سینماگران ایرانی فرمول های مختلفی را خلق کرده اند تا از طریق آنها بتوانند عشق و هوس را نشان دهند.
گنجوی به تکنیک هایی که فیلمسازان خلق کرده اند اشاره کرد و گفت، یکی از این تکنیک ها که از خلال گفت وگو با کارگردانان به آن دست یافتم، استفاده از شعر و شاعری ست. یکی از نمونه های استفاده از شعر برای بیان کشش عاطفی در فیلم “باد ما را با خود خواهد برد” عباس کیارستمی ست.
در اینجا بخشی از فیلم “باد ما را با خود خواهد برد” به نمایش درآمد.
از دیگر تکنیک ها برای بیان مسائل عاشقانه استفاده از اشیاء واسطه است. برای نمونه بخشی از فیلم “متولد ماه مهر” نمایش داده شد که در آن با دست به دست شدن سیب بین دو کاراکتر زن و مرد، علاقه این دو را به هم می فهمیم!
نمونه ی دیگر نمایش بخشی از فیلم هامون بود که کاراکتر زن و مرد فیلم که رابطه شان دچار بحران شده بود، به مشهد می روند و آنجا در حرم امام رضا، با بوسیدن ضریح، احساس می کنیم این دو شخصیت مرد و زن می خواهند همدیگر را ببوسند.
از دیگر نمونه ها، فیلم گبه است که پیرمردی وارد فضای روستایی می شود و سراغ یک دختر می رود که در حال دوشیدن شیر است. با وضعیتی که این پلان گرفته شده انگار که مرد به حالت ارضا رسیده است و بعد از آن می رقصد. این بخش فیلم گبه نمایش داده شد.
در همین فیلم دو روسری در هوا در هم می پیچند انگار که دو بدن در هم پیچیده شده است.
در فیلم دیگری، عنصر واسطه انسانی ست. کاراکتر مرد برای بیان عشقش به زن، از مرد دیگری استفاده می کند و به آن مرد از علاقه اش به زن می گوید.
در فیلم از کرخه تا راین، وقتی خواهر و برادر به هم می رسند، ما می بینیم که اینها همدیگر را در آغوش می گیرند، در حالی که دو مرد همدیگر را در آغوش گرفته اند ولی ما اینطور فکر کردیم که این همان خواهر و برادر هستند.
در اینجا بخشی از فیلم از کرخه تا راین به نمایش درآمد.
گنجوی گفت، استفاده از عنصر واسطه، خوانش های کوئیر را در سینما زیاد کرده است. سینمای ایران چون در آن تأکید بر مردها زیاد بوده و هیچ محدودیتی در رابطه ی بین مردها وجود نداشته، باعث شده که خوانش های کوئیر در آن زیاد شود. از نمونه ی این فیلم ها “دندان مار” است که نزدیک شدن دو مرد را به هم نشان می دهد. در اینجا بخشی از این فیلم به نمایش درآمد.
از همان اوایل (پس از انقلاب) در سینمای ایران این بحث پیش آمده بود که برای اینکه تماس های بدنی امکان داشته باشد، بهتر است از بازیگرهایی استفاده کنیم که زن و شوهر باشند و یا اینکه بهتر است بازیگرانی که قرار است با هم بازی کنند، صیغه کنیم! البته این هیچگاه به صورت قانونی و فراگیر درنیامد ولی حرفش همیشه بود. بعضی از فیلمسازان از این موضوع استفاده کردند و نمونه اش “استراحت مطلق” عبدالرضا کاهانی است که سال گذشته چندماه توقیف بود و دلیلش هم تماس های مستقیم بدنی زن و مرد بود، در حالی که بازیگران این فیلم زن و شوهر بودند (رضا عطاران و فریده فرامرزی) بعدها البته اجازه پخش فیلم داده شد ولی اولش نوشتند فیلم برای بالای ۱۶ سال است! بخشی از فیلم استراحت مطلق به نمایش درآمد.
از دیگر تکنیک ها، استفاده از فضاهای خالی و نور است. در فیلم شوکران، هدیه تهرانی و فریبرز عرب نیا وارد خانه ای می شوند و شب را در آن خانه به سر می برند و فقط با خاموش شدن چراغ اتاق خواب، کارگردان به ما این را منتقل می کند که ارتباطی بین این دو صورت می گیرد.
گنجوی پرسشی را که در این زمینه برایش پیش آمده با چند تن از فیلمسازان در میان گذاشته است. اینکه رویکرد این فیلمسازان با وجود این مسائل چیست؟
او افزود، دو رویکرد بین کارگردانان وجود داشت. یک سری مثل تهمینه میلانی، سامان سالور و صفی یزدانیان احساس می کردند که این محدودیت ها مشکلی را برای پردازش به مسئله عشق در سینمای ایران تولید نکرده.
معتمد می گوید، فرهنگ ایرانی همیشه با ناگفته ها روبرو بوده. من حتی اگر می توانستم بدن لخت را هم نمایش دهم، یا صحنه های تختخواب را نمایش بدهم، اینها را وارد عشق نمی کردم، چون به نظر من عشق یک پروسه است و خلاصه نمیشه به تماس دو عامل جنسی با هم.
میلانی هم می گفت، نمیخوام اینجور به نظر بیاد که دارم از محدودیت ها طرفداری می کنم، ولی احساس می کنم که تفاوت خیلی زیادی هم وجود داره بین کارهایی که من به عنوان یک فیلمساز ایرانی انجام میدم با یک فیلمساز غربی.
در مقابل اینها، کسانی هستند مثل کاهانی که می گفت ما یک بار میتونیم از هویج و کاهو و کلم برای عشق استفاده کنیم، اینها هم محدودیت دارند و تا ابد نمی توانیم از اینها استفاده کنیم و عشق یک چیز فیزیکی و تماسی هست و بدون اون نمیتونی یک فیلم خوب بسازی. وقتی زن داره از پرتگاه میفته، مرد نمیتونه بزنه تو سر خودش بگه وای داره میفته، باید بره و نگهش داره.
کاهانی به دنبال سینمایی ست که با واقعیت روزمره بیشتر نزدیک باشد.
این دو دسته فیلمساز، دو نگرش متفاوت به سینما را نشان می دهند. و این طور نیست که یک عده محافظه کارند و یک دسته رادیکال. بعضی ها دوست دارند از طریق ناگفته ها حرف هایشان را بیان کنند. در همین غرب هم بعضی فیلمسازان هستند که در فیلم هایشان هیچگاه سراغ عریانی نرفته اند و عشق را به خوبی نمایش داده اند.
پس از سخنان امیر گنجوی، بخش پرسش و پاسخ با سخنران برگزار شد.
نشست ۱۱۵ کانون کتاب روز ۱۷ ژانویه ۲۰۱۷ در سالن اجتماعات شهرداری نورت یورک برگزار شد.
نشست بعدی این کانون، به معرفی کتاب “جای خالی مامان” اختصاص دارد. این کتاب خاطرات حامد فرمند است از دورانی که مادرش در زندان بوده از دید نویسنده که آن زمان کودکی خردسال بوده است.
روز جمعه ۱۰ فوریه در سالن اجتماعات شهرداری نورت یورک ساعت ۷ شب یادتان نرود.