درین بهمن، ردای ارغوان برتن کنم یا نه
چو قیس عامری، از باد، پیراهن کنم یا نه؟
شنیدم در مدارس، «آتش و عمامه»، شد«انشا»
گل سرخی سر دیوار شب، روشن کنم یا نه
اهورا از دل تاریخ جمشیدی، صدایم زد
وداع با خطبه گردانان اهریمن کنم یا نه؟
نهالی گر ز پا افتاد، نخلی قامت افرازد
بهاران، گندم نورسته را خرمن کنم یا نه
چه فرصتها که عمری اژدهای ارتجاع بلعید
سرش، آماج تیر چابک آهن کنم یا نه
ترور و ترس این تابوت، خواب کودکان آشفت
رها این کوچه را از یورش رهزن کنم یا نه
درین جنگل که راحت، می خرامد گرگ با نعلین
دفاع از لانه، با شمشیر مرد افکن کنم یا نه
بساط دین فروشان، عاقبت دالان دوزخ شد
کویر خفته در کابوس را، گلشن کنم یا نه