محمد ایرانی
حاکمیت و نقشی که ایرانیان برون مرزی دارند
بخش دوم و پایانی
اگر منابع طبیعی و زیرزمینی در کشورهای پیشرفته موجب تحولی در اقتصاد آن کشورها و مردمش می گردد، اما در کشورهای عقب مانده منابعی همچون نفت چون در اختیار زمامداران قرار می گیرد موجب تفکر توسعه طلبانه آنها می گردد و در نتیجه آتش جنگ بین دیکتاتورهای چنین کشورهایی درمی گیرد و یا صرف تولید انرژی هسته ای (در اصل سلاح های هسته ای و اتمی) می گردد، مافیای قدرت جمهوری اسلامی نیز مدتی طول نکشید تا پس از پایان جنگ به دنبال چنین سوداهایی کشیده شود. اگر کشورهای غربی با سقوط شاه ادامه نیروگاه هسته ای و ارسال سلاح را پس از بردن سود سرشار متوقف کرده بودند، اکنون کشورهای روس، چین، کره شمالی و سایر دلالان بین المللی آماده بودند که با سود بیشتر محصول عقب مانده تری را تحویل این نظام بدهند. منابع نفتی همچنان دست سردمداران نظام را با تشکیل گروه های تروریستی و دادن باج به کشورهای دیکتاتوری مشابه برای ایجاد مناطق بحران و حمایت از آنها در سرکوب داخلی بازگذاشت و از طرف دیگر اگر کشورهای غربی با فشار شاه سابق را وادار به رعایت حقوق بشر نمودند تا زمینه برای سقوطش فراهم شود، اکنون با وجود اسناد مستند و فیلم های فراوان مبنی بر سرکوب بیرحمانه مردم، فشار جدی و موثری برای رعایت حقوق بشر دیده نمی شود. اگر رفسنجانی و اصلاح طلبان حداقل بخشی از سرمایه بازگشتی از منابع نفتی را درگسترش صنایع نفت، گاز و پتروشیمی به کار می گرفتند، حاکمیت جدید فقط سعی در چپاول این منابع نموده و بخش زیادی از درآمد را به خارج کشور انتقال دادند تا به خرید قاچاقی سلاح، تجهیزات مربوط به انرژی و سلاح هسته ای، باج به تروریست ها برای بحران زایی، باج به سران کشورهایی که از آنها حمایت می کنند و ریختن پول به حساب های خود در کشورهای دوست مانند سوریه، روس، چین و سایرین بپردازند.
خامنه ای با کودتای نظامی کشور را تبدیل به پادگانی نمود تا اراده خود را به مردم تحمیل کند و جنبش سبز در حقیقت مانند سدی محکم برای خواسته های مدنی خود در مقابل این مزدوران ایستادگی کرد و این موضوعی پیش بینی نشده بود و در نتیجه محاسباتی که توسط حکومت جدید صورت گرفته بود، هرچند در سرکوب اصلاح طلبان با موفقیت همراه بود ولی پایه حکومت را در داخل و خارج کشور به لرزه درآورد. سپاه که به مرکز فرماندهی برای سرکوب وکنترل کشور محوریت یافت، بلافاصله دست به کنترل مستقیم منابع مالی از صنایع بزرگ و مخابرات گرفته تا صنایع نفتی ـ از طریق شرکتهای وابسته ـ زد و همه پروژه های بزرگ نفتی، گازی، پتروشیمی راه سازی، ساختمان سازی، و… بدون مناقصه به سپاه واگذارگردید و با کنترل منابع ارزی همه خریدهای بزرگ نفتی و غیره را نیز صاحب گردید. سپاه که در ارتباط با کشورهای روس، چین و … بود به تامین سلاح و آموزش مسائل امنیتی و سرکوب مردم اقدام کرد، بخش اعظم واردات مواد غذایی، صنایع و پوشاک و… را نیز با داشتن کنترل گمرکات و مرزهای ورودی از این کشورها به عهده گرفت تا علاوه بر کمیسیونی که از خرید و واردات آنها نصیبش می شود، بخش تجارت عمده را نیز از دست تجار بزرگ درآورد. حاکمان جدید که سلطه خود را قطعی می دیدند، دیگر نه تنها خود را نیازمند مردم نمی دیدند، بلکه پس از سرکوب اصلاح طلبان به کوتاه کردن دست خودی ها برآمده و در نتیجه به کوتاه کردن دست روحانیون بزرگ، بخشی از اصولگرایان، بنیادهای بزرگ و کوچک مالی، تجار بازار و حتی دوستان سابق همچون مؤتلفه و سایرین برآمدند. به این ترتیب منابع مالی داخلی نیز فقط در اختیار کودتاگران قرار گرفت تا علاوه بر پرکردن جیب خود، اعتبار کافی برای پرداخت پاداش به مزدورانی که بیرحمانه به سرکوب مردم می پرداختند، داشته باشند. جنگ تمام عیاری که در روزنامه های مختلف اصولگرایان برضد یکدیگر شدت گرفته و از آنها با تعبیرهای گوناگون برای دفاع از اسلام راستین یا عقیدتی، دفاع از مردم، دفاع از منافع ملی، دفاع از نظام جمهوری اسلامی یا ولایت فقیه، دفاع از چشم انداز ۲۰ساله، دفاع از واگذاری یارانه ها به مردم مستحق، و غیره نام برده می شود، همه ناشی از حفظ قدرت و منابع مالی گروه های صاحب قبلی در مقابل تعرض جدید دولت و سپاه برای تصاحب آن منابع می باشد. اگر سران بنیاد ۱۵خرداد، بنیاد قدس رضوی، بنیاد حفظ آثار خمینی و سایر بنیادها علیه دولت و دست اندازی سپاه مینالند و آنها را به دیکتاتوری و عدم رعایت قوانین متهم می کنند، اگر مجلس در واگذاری یارانه هاـ که حجم ریالی وسیعی را شامل می گردد ـ به دولت کارشکنی می کند تا به نوعی قدرت خود را به دولت تحمیل کند (هرچند بار تورمی سنگینی نیز به کشور وارد خواهد کرد)، اگر سران دانشگاه آزاد در مقابل واگذاری اموال دانشگاه به دولت و وابستگان مقاومت می کنند تا این منبع مالی بزرگ را حفظ کنند (گرچه هدف دیگر دولت و سپاه کنترل دانشجویان دانشگاه های آزاد هستند که در سرتاسرکشورگسترده شده و منبع بزرگ انسانی جنبش سبز به حساب می آیند) و در حقیقت رفسنجانی توانست در این خصوص به طور محدود حمایت خامنه ای را به خود جلب کند و جلوی دولت ایستادگی نماید و چه بسا خامنه ای برای تعادل قوا این کار را انجام داده باشد، اگر مؤتلفه و وابستگان از اتاق بازرگانی در مقابل دولت و سپاه دفاع کرده و یا برای عدم پرداخت مالیات اضافی بازاریان با دولت درگیر می شود (هرچند مقاومت تجار خصوصی وکسبه بازار در مقابل دولت متفاوت می باشد)، اگر سران دولت با روزنامه کیهان (که رییس آن علاوه بر شغل امنیتی و شکنجه کردن و ساختن سریال های هویت بر بخشی از اموال مردم دست انداخته) درگیر می شوند، اگر مصباح یزدی به امام تبدیل شده (شاید مقدمه جانشینی خامنه ای را تدارک می بیند) و قصد تصرف منابع مالی را در قم داشته و لذا با دیگر مراجع درمی افتد و اگرهای دیگر همه ناشی از جنگ قدرتی است که برای به چنگ انداختن منابع مالی به راه افتاده است. دیگر مردم از مراجع تقلید که ممر درآمد دولتی پیدا کرده و با خمس مردم ارتزاق نمی کنند، اطاعت نکرده و توضیح اسلام راستین و دوران طلایی خمینی به دوش کسانی ست که هنوز شعارش را به خورد مردمی می دهند که به اندازه کافی در ۳۰سال گذشته از مواهب آن برخوردار شده اند و آن را در شعار همگانی “مرگ بر ولایت فقیه” و “نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران” نشان داده اند.
پرده آخر نمایش تراژدی جمهوری اسلامی؛ ترکیبی ناهمخوان از جمهوری و اسلام که از ابتدا نیز کفه ترازو ـ که دو جنس مختلف را اندازه می گرفت ـ به سمت “اسلامی” نشان می داد و با کشتار و خشونت بیرحمانه بر ضد مردم و خرابی و عقب ماندگی مفرط کشور ایران همراه بود، در حال اکران می باشد.
خامنه ای با بیت خود که تکلیفش را با رفسنجانی و سران اصلاح طلب مشخص نموده و دیگر حاضر نیست آنها را در قدرت شریک کند از یکطرف، سپاه با دولت سرسپرده خود که دیگر به مرور رابطه مولا و عبدی آن با ایشان تضعیف می گردد (هرچند فعلا خامنه ای قدرت رهبری خود را حفظ کرده است) و از طرف دیگر با سایر اصولگرایانی که آنها نیز می خواهند با رهبری ایشان قدرت را از دولت و سپاه بگیرند، درکش و قوس اند و طبعاً وزنه نظامی و سپاه که در حال حاضر قدرت مطلق نظامی و اقتصادی و سیاسی را دارد سنگینتر بوده و رهبر با آن احساس امنیت بیشتری می کند، ولی به هرحال نقطه اوج قدرت به پایان رسیده و به دلایل مختلف فروپاشی آغاز گردیده است. مهمترین خواسته مردم ایران از طبقات و اقشار مختلف در داخل و خارج کشور این است که حقوق مدنی بر طبق اصول حقوق بشر حاکم باشد. آنها از هرگونه حکومت ایدئولوژیک گریزان هستند و تنها سرکوب وحشیانه حاکمیت توقفی بر حرکت های مبارزاتی مردمی داده که مترصد تاریخی هستند که با مبارزات بی خشونت مجددا ستون ضرب خورده نظام را متلاشی کنند. دلیل مهم دیگر پایان گرفتن نقش جمهوری اسلامی در منطقه و جهان می باشد که شامل مواردی به این شرح می باشد:
۱ ـ جدی شدن تحریم های اقتصادی از طرف کشورهای غربی علیه سپاه، بانکهای مختلف، پروژه های نفت وگاز و… ، حمل و نقل دریایی و هوایی، بستن حساب های بانکی سران حکومت، عدم پوشش بیمه، عدم اعتبار برای پروژه ها، انتقال ارز و … اهمیت دادن به موارد حقوق بشر.
۲ـ دور شدن روس ها از حاکمیت به خاطر دوشیدن کامل گاو جمهوری اسلامی، عدم استارت نیروگاه هسته ای، عدم فروش سلاح پیشرفته، حدس فروپاشی نظام، شرکت در پروژه های جهانی نفت وگاز، محدودیت بانک ها و بیمه های غربی برای مشابه روسی، گرفتن بازار جهانی و…
۳ ـ دورشدن کشورهای منطقه مانند عراق، افغانستان، سوریه و … از جمهوری اسلامی به خاطر ثبات بیشتر اقتصادی و دور شدن از بحرانها، ترس کشورهای منطقه مانند عربستان، امارات و … به خاطر اتمی شدن و ایجاد اختلافات مذهبی توسط جمهوری اسلامی و …
۴ ـ دورشدن گروه های تروریستی حماس، حزب الله و …که همچنان از جمهوری اسلامی تغذیه می کنند، ولی ثبات سیاسی گروه خود به خاطر دور شدن مردم کشورشان از بحران ها را ترجیح داده و سعی می کنند با باجی که از عربستان و… می گیرند به مشکلات منطقه خود بپردازند.
۵ ـ دورشدن چین از حاکمیت نظام به خاطر خرید نفت ارزانتر از عربستان، شرکت در بازارهای جهانی، محدودیت بانک ها و شرکت های بیمه چینی که با شرکت های مشابه جمهوری اسلامی کار می کنند و… هرچند کشورهای روس و چین در ۳۰سال گذشته همیشه برضد مردم ایران بوده اند .
۶ ـ بستن قراردادهای طولانی اسلحه شرکتهای مختلف، پایین آوردن قیمت نفت برای تولید و کنترل بحران های داخلی کشورهای غربی، تمایل غرب برای پایان دادن به غائله اسراییل با عربها، ایجاد مناطق کم آشوب و جلوگیری از رشد تروریسم و …
۷ ـ فشار سازمان های بین المللی و حقوق بشر و نهادهای حقوقی بر جمهوری اسلامی، عدم اعتنا و عدم اعتماد به سران نظام در زمان سفر به کشورهای پیشرفته، حمایت افراد سرشناس از مبارزات مردم، محکومیت دانشمندان و هنرمندان برای اعتراض به سرکوب مردم توسط جمهوری اسلامی و…
۸ ـ از دست دادن حمایت کشورهای مختلف در مجامع جهانی به جز چند کشور کوچک آن هم به دلیل گرفتن باج های میلیون دلاری، سرمایه گذاری های جمهوری اسلامی در کشور آنها، انتقال ارز به بانک های آن کشورها، فروش سودآور بنزین و…
۹ ـ …
چنانچه در بالا اشاره شد دیگر آسیاب کشور ایران برای نظام جمهوری اسلامی نمی گردد و خارج از درگیری هایی که در خود جناح های حاکمیت جریان دارد، فشار تحریم ها توسط آنها احساس می گردد طوری که سپاه مجبور می شود پروژه های نفت و گازی که بدون مناقصه و با زور صاحب گردیده به دولت واگذار کند، هرچند سعی خواهد کرد از طریق شرکت های زیرپوشش و گمنام تلاش دیگری برای جلب همکاری شرکت های صاحب تکنولوژی انجام دهد، ولی موفق نخواهد شد. از طرف دیگر اگرچه خامنه ای و سپاه تمایل دارند جنگی در منطقه رخ دهد و اسراییل یا آمریکا به جمهوری اسلامی حمله کند تا حاکمیت از فضای بن بستی که گیر کرده نجات یابند ولی به نظر نمی رسد غرب نیز با داشتن کلی مشکلات به چنین امری مبادرت ورزد. موارد دیگری از جنگ بنیادهای مالی مختلف، دانشگاه آزاد، بازار و … نشان می دهد که خامنه ای و سپاه دیگر نه تنها به امتیازهای دیگری دست نخواهند یافت، بلکه می بایست مانند پروژه های نفتی امتیازهای دیگری را نیز که قبلا کسب کرده بودند، واگذار نمایند. دومینویی که کشورهای غربی پیش پای سران نظام قرار داده اند خواه ناخواه نظام را در سرازیری قدرت سوق داده و طبیعی است که این کشورها آلترناتیوی را به کشور تحمیل نخواهند کرد که به آزادی و دموکراسی واقعی منجرگردد، کمااینکه ۳۰ سال پیش فاجعه ای را جایگزین رژیم قبلی نمودند و بنابراین تنها زمانی کشور باستانی ایران به رفع هر نوع تبعیض خواهد رسید که ایرانیان داخل و خارج دست در دست یکدیگر خواهان استقرار دولتی سکولاردموکرات گردند.
به امید پیروزی
۲مرداد ۱۳۸۹، ۲۴ جولای ۲۰۱۰
* محمد ایرانی از اعضای سکولارهای سبز تورنتو است.