برای شناخت زمینه های اختلاف عربستان سعودی و قطر، دست کم باید بیست و پنج سال به عقب برگشت. در سال ۱۹۹۲ میلادی اختلاف های مرزی میان دو کشور همسایه به درگیری نظامی انجامید و سبب شد قطر پیمانی را که در سال ۱۹۶۵ میلادی با عربستان بسته بود به صورت یکجانبه لغو کند. این پیمان، قطر را نوعی “تحت الحمایه” عربستان می شناخت.
ادعاهای ارضی عربستان بعد به مناطق ساحلی خلیج سلدا و جنوب شرقی و جنوب غربی قطر نیز دامن گسترد. در سال ۱۹۹۵ در حالی که “خلیفه بن حمد” امیر قطر بود، پسرش “حمد بن خلیفه” دست به کودتا زد و قدرت را در دست گرفت. با این انتقال قدرت، استقلال قطر از عربستان سعودی قطعی تر شد.
نقش آمریکا در عمیق کردن بحران
اختلاف های ریشه دار میان عربستان و قطر، در سال ۲۰۰۳ میلادی با آغاز حمله آمریکا به خاک عراق ابعادی بزرگ تر یافت. تا آن زمان، عربستان سعودی پس از سقوط محمدرضا شاه پهلوی در ایران، تنها متحد مهم ایالات متحده آمریکا در منطقه محسوب می شد. آمریکا در خاک عربستان دارای پایگاه نظامی بود و قصد داشت همین پایگاه را به مرکز فرماندهی نیروهای خود در حمله به عراق تبدیل کند. اما ریاض که در پی شکست طالبان در افغانستان خود را با خطر شورش مسلمانان افراطی مواجه می دید، با این طرح مخالفت کرد.
ایالات متحده آمریکا پس از مذاکراتی با امیر قطر سرانجام در نزدیکی دوحه یک پایگاه نظامی ایجاد کرد و آن را به مرکز فرماندهی عملیات خود علیه عراق مبدل ساخت. واشنگتن در برابر گرفتن این امتیاز در پیمانی رسمی مسئولیت حفظ امنیت قطر را در برابر دشمنان خارجی به عهده گرفت. به این ترتیب، قطر در زیر سایه پشتیبانی آمریکا به رقیبی جدی برای دشمن دیرین خود عربستان سعودی تبدیل شد.
اختلافات ایدئولوژیک ریاض و دوحه
علاوه بر کشمکش های مرزی، ریاض و دوحه به لحاظ ایدئولوژی و مذهبی نیز، دستخوش اختلاف هایی بودند. عربستان به طور سنتی از گروه های افراطی سلفی پشتیبانی می کند که شاخه ای از مذهب وهابی هستند. ریاض در چند دهه اخیر میلیاردها دلار صرف تجهیز مراکز آموزش وهابی گری در اروپا کرد که همه آن ها به تدریج به قبله بنیادگرایان سلفی تبدیل شدند. کسانی که در سال های اخیر در آلمان، فرانسه، بریتانیا، هلند و بلژیک به سربازگیری برای داعش پرداختند.
اما قطر منافع خود را در پشتیبانی از اخوان المسلمین می دید که تنش هایی دیرینه با کاخ سعودی داشتند. در جریان بهار عربی نیز، دو کشور همین سیاست را دنبال کردند.
در پی کودتای ارتش مصر علیه محمد مرسی رئیس جمهور مصر در سال ۲۰۱۳ گروهی از رهبران اخوان المسلمین مصر به دوحه پناهنده شدند. عربستان از این موضوع بر سر خشم آمد و از امیر قطر خواست که آن ها را به مصر بازپس بدهد، اما امیر قطر زیر بار این فشار نرفت. در نتیجه عربستان، بحرین و امارات متحده عربی قطر را به دخالت در امور داخلی خود متهم کردند و سفیران خود را از پایتخت این کشور فراخواندند. بحران مناسبات عربستان و قطر تا آنجا ادامه یافت که سرانجام با میانجی گری کویت، سران اخوان المسلمین مصر به ترکیه انتقال یافتند.
ترکیه نیز، مثل قطر از زمان سرنگونی حسنی مبارک و قدرت یافتن اخوان المسلمین در مصر از این جریان پشتیبانی می کرد، اما عربستان امکانی برای اعمال فشار بر آنکارا نداشت و در برابر پناهندگی رهبران اخوان المسلمین به ترکیه سکوت اختیار کرد. به این ترتیب، در حالی که تازه چند ماه بود امیر فعلی قطر “تمیم آل ثانی” در این کشور به قدرت رسیده بود، در مناسبات دو کشور به طور موقت تنش زدائی شد.
قطر در زمان شیخ حمد بن خلیفه در سایه بهره برداری از میدان مشترک گاز پارس جنوبی، منابع نفتی، پشتیبانی از جنبش حماس، راه اندازی شبکه تلویزیونی پرنفوذ الجزیره و سرمایه گذاری های هنگفت در صنایع، هتل ها، بانک ها و موسسات مالی غرب، جایگاه خود را در منطقه و جهان چنان بالا برد که در بسیاری موارد از عربستان سعودی پیشی گرفت.
تاثیر دونالد ترامپ بر بحران
رشد چشم گیر رقیب کوچکی که به لحاظ قدرت مالی و نفوذ محلی و بین المللی همواره بزرگ تر می شد، برای عربستان قابل تحمل نبود، اما ظاهرا منتظر مانده بود تا شرایط بین المللی امکان گوشمالی رقیب را فراهم کند.
این امکان را، سفر ماه مه دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا به ریاض و سخنان او در جمع ده ها رهبر جهان عرب برای ریاض فراهم کرد. دونالد ترامپ ضمن عقد قرارداد فروش ۳۵۰ میلیارد دلار جنگ افزار به عربستان، از همه کشورهای عربی خواست که به طور متحد برای انزوای جمهوری اسلامی ایران بکوشند.
قطر، با توجه به پیمان امنیتی و دفاعی سال ۲۰۱۰ خود با ایران نمی توانست در چنین اتحادی علیه تهران شرکت کند. چند روز پس از سخنرانی ترامپ در ریاض، پیامی از تمیم ال ثانی منتشر شد که در آن ظاهرا می گفت: “جمهوری اسلامی نقش بسیار مهمی در ثبات منطقه دارد”.
عربستان که اکنون نسبت به پشتیبانی آمریکا اطمینان یافته بود، مصر، بحرین و امارات متحده عربی را با خود همراه کرد تا با اعمال تحریم های گسترده، رقیب را زیر فشار بگذارد. دولت قطر بلافاصله پیام شیخ تمیم آل ثانی را تکذیب و اعلام کرد که هکرها برای فتنه انگیزی وارد شبکه خبری خبرگزاری رسمی این کشور شده و این پیام جعلی را منتشر کرده اند. هنگام پخش خبر اعلام شده بود که شیخ تمیم این سخنان را در یک جشن نظامی بیان کرده است، اما دولت قطر تصریح کرد که شیخ اصولا در چنین جشنی شرکت نداشته است.
به رغم این تکذیب جدی، عربستان حاضر به عقب نشینی نشد و در روز هفتم ژوئن امسال ۵۲ شخص و ۱۲ شرکت را به اتهام همکاری با قطر در پشتیبانی از تروریست ها تحریم کرد.
عربستان و سه کشور متحد آن قطر را به دخالت در امور داخلی خود و پشتیبانی از تروریست ها متهم کردند. این اتهام البته ناروا نیست، قطر در مصر و سوریه از هواداران اخوان المسلمین و برخی گروه های تندروی دیگر پشتیبانی می کند، اما عربستان نیز، گروه های سلفی را، که به لحاظ مرامی به داعش بسیار نزدیک ترند مورد پشتیبانی قرار می دهد.
امیدی که قطر به آلمان بسته است
همزمان با اعمال تحریم های چهار کشور عربی، وزیر خارجه قطر به آلمان سفر کرد و با زیگمار گابریل قائم مقام صدراعظم و وزیرخارجه آلمان دیدار و گفت و گو کرد. وی در این دیدار برای بحران زدایی با چهار کشور عربی اعلام آمادگی کرد. همتای آلمانی او نیز گفت که تحریم قطر نه تنها مردم این کشور را زیر فشار می گذارد، بلکه منافع آلمان را نیز در منطقه تهدید می کند.
یک روز بعد، آنگلا مرکل صدراعظم آلمان ضمن ابراز نگرانی نسبت به بحران تازه منطقه، منزوی کردن قطر و ایران را نادرست خواند و از تهران و آنکارا خواست برای رفع بحران همکاری کنند.
در شرایط فعلی ترکیه و ایران از قطر پشتیبانی می کنند. ترکیه از سال ۲۰۱۶ یک پایگاه نظامی در قطر دارد و ۶۰۰ سرباز خود را در آن مستقر کرده است. رجب طیب اردوغان روز جمعه نهم ژوئن ضمن موافقت با اعزام سربازان بیشتر به دوحه، از رهبران عربستان سعودی خواست که به عنوان “برادر بزرگ تر” مانع از تشدید بحران شوند. اعزام سربازان ترک به قطر در شرایط فعلی تنها با همکاری ایران ممکن است.
به گزارش روزنامه میزان، در جریان سفر سال ۲۰۱۰ میلادی حمد بن خلیفه ( امیر وقت و پدر شیخ تمیم آل ثانی) به تهران و پس از دیدار او با علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی، میان ایران و قطر یک پیمان امنیتی نظامی منعقد شد که دو طرف را موظف می کند در صورت حمله خارجی از یکدیگر دفاع کنند.
زیگمار گابریل وزیرخارجه آلمان روز یکشنبه این هفته پس از گفت و گو با وزیران خارجه ترکیه، ایران، قطر، عربستان و چند کشور ذینفع دیگر ابراز نگرانی کرده است که بحران مناسبات عربستان و ترکیه به جنگ جدیدی در خاورمیانه منتهی شود.
با توجه به وجود پیمان امنیتی و دفاعی میان تهران و دوحه، در صورت تحقق این پیش بینی، پای تهران نیز می تواند به جنگ با عربستان کشیده شود. چیزی که در سال های اخیر بیم آن همواره وجود داشته است، اما بیشتر ناظران امور منطقه آلوده شدن به این بحران را به نفع جمهوری اسلامی و مردم ایران نمی دانند.
سیاست دوگانه اتحادیه اروپا و آمریکا
در این میان، آمریکا و اتحادیه اروپا در برابر بحران تازه حوزه خلیج فارس از سیاستی کاملا متفاوت پیروی می کنند: دونالد ترامپ سرمست معامله تسلیحاتی ۳۵۰ میلیارد دلاری، چه بسا با سودای معاملات بزرگ تر با قطر، به صورت یکجانبه پشت عربستان سعودی ایستاده و بحران را در عمل تحریک می کند. او، بدون هیچ اشاره ای به سرمایه گذاری های هنگفت ریاض روی گروه های متعصب سلفی گفته که “قطر در سطحی بالا از تروریست ها پشتیبانی می کند”.
اما اتحادیه اروپا نگاه دیگری به مسئله دارد و با توجه به منافع اقتصادی سرشار خود مخالف شدت گرفتن بحران است:
قطر در جریان بحران مالی بین المللی بین سال های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲ صدها میلیارد دلار در اروپا و به ویژه آلمان سرمایه گذاری کرده است. عربستان سعودی نیز، در سال ۲۰۰۵ برای ۱۵ سال بعد ۶۲۴ میلیارد دلار بودجه عمرانی تصویب کرده که بخش عمده آن به جیب صدها شرکت آلمانی و اروپایی می رود. این شرکت ها در اجرای پروژه های عمرانی عربستان مشارکت دارند. پروژه هایی که در صورت تشدید بحران و طولانی شدن آن می توانند متوقف یا کند شوند.
با توجه به این واقعیت ها، اتحادیه اروپا و در راس آن آلمان می کوشند با میانجی گری میان طرفین مانع از شدت یافتن بحران شوند.
در این میان، چیزی که به پیشبرد نظر اروپایی ها کمک می کند، بحران سیاسی شدیدی است که گریبان دونالد ترامپ را در داخل آمریکا گرفته است. با توجه به شکایت های ایالات، احتمال برکناری ترامپ کم نیست. در این اوضاع و احوال چه بسا که رهبران عربستان سعودی از پشتیبانی او ناامید شوند و به سمت تشدید بحران پیش نروند.