ایران به عنوان یکی از بازیگران مهم و قدرتمند منطقوی، پس از عراق و سوریه مهم ترین توجه را در منطقه به اوضاع افغانستان منحیث همسایه‌‌ ای که می تواند باعث آرامی یا بی‌ثباتی‌اش شود دارد.

ایران طی سال‌های پس از انقلاب به رهبری سید روح‌الله خمینی، نفوذش را در میان مردم و دولت‌های افغانستان از طریق عناصر مذهبی و دینی برجسته نگهداشته است. پس از آنکه در سال ۲۰۰۱ نیروهای ائتلاف به رهبری ایالات متحده امریکا بر اساس شعار مبارزه با تروریزم و مخصوصاً نابودی القاعده وارد افغانستان شدند، ایران خطر را در چند کیلومتری اش احساس نمود.

تنش دوامدار میان امریکا و ایران باعث تلاش های پیگیر این کشور برای نفوذ گسترده در میان مردم، دولتمردان، روحانیون و حتی سرمایه داران افغانستان شد. از مهم‌ترین ماموریت های سفارت ایران در کابل و کنسولگری های این کشور در ولایات، سربازگیری از میان سیاستمداران، حمایت مالی از مراکز بنیادگرای دینی و مذهبی، شعله‌ور ساختن بحث های پیرامون سیاست ایران و خط و مشی ولایت فقیه، تبلیغ و مبارزه علیه اهداف و برنامه های ایالات متحده امریکا، ایجاد نفرت علیه دشمنان ایران و ترویج نوع نگاه ضد حکومتی  ـ به دلیل حمایت امریکا از حکومت افغانستان ـ اکثراً در میان مردمان تشیع می‌باشد.

ایران با حمایت مالی گسترده از نهادهای دینی، مذهبی، اجتماعی، شماری از احزاب، برخی رسانه‌ها و گروه‌های مختلف فرهنگی و سیاسی، همواره تلاش کرده است که نفرت از آمریکا به عنوان یک «ابرقدرت اشغالگر» را در افغانستان ایجاد کرده و افغانستان را کشور اشغال شده و تحت سلطه قلمداد کند.

در کنار بقیه مناسبات و بهانه‌های مذهبی و دینی، قدس یکی از پروژه‌های مهم سیاسی ایران در افغانستان است که همه ساله نهادها و افراد مورد حمایت آن کشور، در کابل، هرات، مزار و سایر ولایات با برپایی همایش‌های خرد و بزرگ، تصاویری از سید روح الله خمینی و سیدعلی خامنه‌یی را بلند کرده و در حمایت از آن کشور شعار سر می دهند.

این مراسم همه ساله، با آتش زدن پرچم کشورهای اسراییل و ایالات متحده امریکا همراه با شعارهای احساساتی مرگ بر اسراییل، مرگ بر امریکا، اسراییل باید نابود شود و …برپا می شوند.

نهادها و افراد مورد حمایت ایران در افغانستان، قبل از رسیدن آخرین جمعه ماه رمضان، طرح‌ها و برنامه‌های شان را برای برپایی هرچه باشکوه‌تر این مراسم به نمایندگی‌های دیپلماتیک ایران پیشکش کرده و پول لازم را به دست می‌آورند.

مرکز دینی و فرهنگی تبیان به رهبری سیدعیسا حسینی مزاری از بزرگترین مراکز استخباراتی و فعالیت‌های سیاسی و مذهبی ایران در افغانستان است که در شماری از ولایات از جمله کابل، هرات و بلخ نمایندگی هایی با مصارف گزاف و برنامه های دوامدار دارد. دفتر مرکزی این نهاد که اکنون آقای مزاری آن را «حزب تبیان» نیز می نامد در ایران فعال است و ایرانی ها بودجه هنگفتی را به فعالیت های این مرکز اختصاص داده اند.

تبیان و مسوول آن سیدعیسا حسینی مزاری با راه اندازی برنامه های با پوشش فرهنگی و دینی، مهم ترین رسالت شان را تجلیل از سالروز مرگ و ولادت خمینی رهبر ایران و امامان تشیع دانسته و در سخنرانی ها و پیام هایش همواره راه رسیدن به سعادت را در جامعه افغانستان از طریق گسترش خط ولایت فقیه در میان شیعیان جهان و پیروی از سیاست مذهبی ایران می‌داند.

روزنامه انصاف و خبرگزاری آوا  که از زیرمجموعه های تبیان است مصروف پخش و نشر گزارش‌ها و اخباری مربوط به فعالیت های این نهاد و سیاست های ایران در افغانستان استند.

مرکز فرهنگی و اجتماعی “راه تقوا” در شمال افغانستان به رهبری سیدحسن صفایی از دیگر مراکز مهم مورد حمایت ایران در شمال افغانستان است که برنامه های مختلفی را در مناسبت های متعدد در حمایت از ایران برگزار می‌کند.

دفتر مرکزی این نهاد در مزارشریف موقعیت دارد و نمایندگی های آن در برخی از ولایات شمال فعالیت دارند. این نهاد نیز نقش بزرگی در برجسته‌سازی سیاست های ایران در افغانستان دارد و جمعی از ملاها و نویسنده ها را نیز در محور خود جمع کرده است.

سیدحسن صفایی از متنفذین و چهره های مشهور جهادی در شمال است و با روابط نزدیکی که با ایرانی ها دارد، توانسته است هزینه های هنگفتی را در محور فعالیت های سیاسی و مذهبی اش به دست آورد.

کانون فرهنگی شهید توانا از دیگر نهادهای مورد حمایت ایران در شمال افغانستان است که توسط عبدالرووف توانا رهبری می شود. این نهاد مصروف فعالیت های فرهنگی، دینی و رسانه یی با محوریت حمایت از سیاست های ایران است.

هفته نامه فجر که زیرمجموعه کانون شهید تواناست، همواره در دفاع از سیاست‌های ایران و تمجید از فعالیت‌های دینی و فرهنگی کانون شهید توانا نشر می‌شود. این هفته نامه در سالروز مرگ خمینی، روز قدس و سایر مناسبت‌های که به حمایت مالی و سیاسی ایرانی ها برگزار می‌شود «ویژه نامه» پخش می‌کند.

عبدالرووف توانا از علمای تاثیرگذار اهل سنت است که با رویکرد تندورانه از اسلام، همواره باعث تنش‌های دوامدار با فعالان مدنی و فرهنگی در بلخ شده است. او کار کردن زنان در بیرون از خانه را فحشا دانسته و علیه نهادهای مدافع زنان و حقوق بشر همواره تبلیغ کرده است. توانا سال گذشته یکی از فعالان مدنی در بلخ را به دلیل حمایت از حقوق زنان و انتقاد از رویکرد برخی از ملاها در این مورد، تکفیر نمود. هرچند این اقدام او بجایی نرسید، اما این مساله بیانگر نوع نگاه تندروانه‌ی او به اسلام و بی باوری اش به جامعه‌ی مدنی و نسل روشنگر افغانستان است.

کانون فرهنگی شهید توانا که محور فعالیت هایش در بلخ است در سایر ولایات شمال نیز فعالیت دارد.

مدرسه شیخ سلطان به رهبری شیخ باقر سلطانی، مرکز آل یاسین، مجمع علمای جعفری شمال و شمار دیگر از نهادهای فرهنگی و دینی از جمله مراکز مهم مورد حمایت ایران در شمال افغانستان استند که سیاست  و برنامه های ایران را در قالب مراسم و محافل مذهبی و مردمی ترویج می کنند.

تلاش های این مراکز در حمایت از ایران باعث شده است که مناطق شیعه نشین ، به نحوی جزیی از قلمرو ایران محسوب شده و نفرت مذهبی و قومی در میان سایر اقوام و مذاهب گسترش یابد.

مسوولان این مراکز و نهادها، به صورت ناآگاه از تحولات مهم منطقوی و جهانی، برای منافع شخصی شان مردم را وسیله قرار داده و باعث توجیه کشتارهای گروه های تروریستی می شوند.

شماری از افراد و گروه های سیاسی و مذهبی در شمال افغانستان همزمان با اینکه سپاه پاسداران مهاجران افغان در آن کشور را به جنگ در سوریه و عراق می فرستاد از میان جوانان در بلخ سربازگیری می کردند.

دقیقاً یکسال قبل و با افزایش حضور جوانان افغان تحت حمایت  ایران در جنگ سوریه بود که شماری از گروه های مخالف حکومت بشار اسد در سوریه، طی نامه‌یی از حکومت افغانستان خواستند که از حضور شهروندانش در جنگ سوریه و عراق خودداری کند. این گروه ها گفته بودند که شهروندان افغانستان در دفاع از حکومت بشار اسد و تحت حمایت مالی و نظامی ایران علیه گروه های مخالف حکومت بشار اسد می جنگند و این کار میتواند منجر به پیامدهای بد برای افغانستان گردد.

یکی از موارد مهمی که در تاسیس احزاب و نهادهای اجتماعی در افغانستان تعریف شده است، شفاف بودن منابع عایداتی آنان است، اما نهادهایی که از سفارت و کنسولگری های ایران پول های اپراتیفی دریافت می کنند هیچ حسابدهی به نهادهای دولتی نداشته اند.

امنیت ملی که حافظ منافع ملی و یکی از مسوولیت هایش جلوگیری از فعالیت سازمان‌های استخباراتی برضد منافع ملی کشور ماست، متاسفانه هیچگونه نظارتی بر فعالیت نهادهای مورد حمایت ایران در افغانستان ندارد.

اگر از فعالیت‌های استخباراتی نهادهای مورد حمایت ایران در افغانستان جلوگیری نشده و قلمرو منافع ولایت فقیه گسترش یابد، مردم افغانستان و مخصوصاً شیعه‌ها، دچار جنگ وحشتناکی با گروه‌ها و کشورهای درگیر با ولایت فقیه در خاورمیانه خواهند شد. هرچند بخش بزرگی از پول های اپراتیفی ایران صرف عناصر تاثیرگذار اهل سنت افغانستان نیز می شود، اما  به صورت خاص گروه‌ها و مکان‌ها به عنوان سنگرهای ولایت فقیه مورد هدف قرار خواهند گرفت که در ظاهر نیز با شعار و اندیشه ولایت فقیه تزیین شده اند.

با این حال ولایات کابل، هرات و بلخ جمعه گذشته نیز شاهد برپایی مراسم های پر از شعار و نفرت بودند. این‌بار نیز این گروه‌ها پرچم اسراییل را خلاف رفتارهای  دیپلماتیک  آتش زده و در ادامه‌ی تظاهرات در تهران و قم و مشهد علیه آمریکا، اسراییل و سایر رقبا و دشمنان ایران شعار دادند. در حالی که حکومت افغانستان تاکنون هیچ‌گونه موضع‌گیری آشکاری نه به مناسبت روز قدس و یا سایر اتفاقات علیه کشور اسراییل نداشته است، آتش زدن پرچم آن کشور توسط شهروندان افغانستان مخالف اصول دیپلماتیک بوده و یک اقدام تنش‌زا می باشد. اگر ایران و اسراییل در خاورمیانه بر سر منافع شان درگیر اند، مردم افغانستان چرا با هزار اندوه و دردی که بخشی از آن حاصل مداخله کشورهای همسایه است آتش‌بیار معرکه شوند؟

روز قدس که توسط سید روح‌الله خمینی به خاطر همبستگی و همدردی مسلمانان جهان با فلسطینی‌ها نام‌گذاری شده بود، نتوانست هیچ یک از کشورهای مسلمان را با خود همراه سازد. روز قدس حتی در خود فلسطین به صورتی که توسط ایرانی ها و افغان ها تجلیل می گردد جدی گرفته نمی‌شود.

شعارها و تجلیل هایی که تاکنون در افغانستان با پول‌های اپراتیفی سفارت ایران صورت گرفته است، نه تنها اندک‌ترین تاثیری را در ایجاد اتحاد میان مسلمانان در همدردی با فلسطینی ها  نداشته است بلکه نفرت مذهبی میان افغان‌ها و تسلط استخباراتی ایران را افزایش داده است.

 

 

*مختار وفایی روزنامه نگار ساکن افغانستان است. این مطلب در وب‌سایت تحلیلی خبری هویدا منتشر شده است.