کمیته یادمان دادخواهی دهه ی۶۰ در تورنتو، روز۲۴جون ۲۰۱۷ برنامه ای را تدارک دیده بود همراه با سخنرانی، شعرخوانی، نمایش و موسیقی که در سالن مموریال کتابخانه نورت یورک برگزار شد.

در آغاز شرکت کنندگان در یادمان یک دقیقه به ضرباهنگ طبل دادخواهی گوش دادند. سپس پیام کمیته یادمان توسط نینا طوبایی خوانده شد.

در بخشی از این پیام آمده است:

بر این امید بودیم که با سقوط رژیم دیکتاتوری شاه و فروپاشی نظام سلطنتی، بساط اختناق، سرکوب، زندان، شکنجه و اعدام برچیده خواهد شد… امید ما آن بود که بهار آزادی پیام آور شکوفایی، محبت، عشق، عدالت، رهایی و برابری خواهد بود.

اما هیهات، دیری نپایید که خط بطلان بر تمامی این امیدها و آرزوها کشیده شد. جهل، تیرگی و جنایت… سایه ی شومش را بر تمامی عرصه های زندگی و اجتماعی گستراند. اعدام های پشت بام دبیرستان علوی، یورش به تظاهرات زنان، سرکوب خلق کرد، حمله به تجمع ها و تشکل های سیاسی و دمکراتیک، اعدام رهبران خلق ترکمن، بستن رسانه ها و دانشگاه ها ، و در یک کلام : سرکوب، دستگیری، زندان، شکنجه و اعدام دستور روز شد.

سال۶۰ و بویژه بعد از ۳۰ خرداد این روند با برنامه ریزی از قبل تدارک دیده شده، ابعادی غیر قابل تصور به خود گرفت… یورش به اپوزیسیون به سبعانه ترین شکل ممکن صورت گرفت، زندان ها از مبارزان و آزادیخواهان از سنین خیلی پایین تا بالا مملو گشت و هر روز ده ها و صدها تن بدون رعایت کوچکترین حق انسانی به جوخه های اعدام سپرده شدند. زمان بین  دستگیری و اعدام در موارد زیادی حتی به کمتر از ۲۴ ساعت می رسید. کودکان و جوانان که تنها با آرزوی ساختن ایرانی آباد و آزاد با تمام وجود پا به عرصه ی فعالیت اجتماعی و سیاسی گذاشته بودند تنها به جرم داشتن یک اعلامیه و یا یک روزنامه به خون کشیده شدند. شمار اعدام ها در این سال به بیش از ۴۰۰۰ تن رسید. در کنار تحقیر و شکنجه، کارگاه تواب سازی نیز، در زندانها فعال تر شد.

… سال ۶۰ سال عریانی مماشات و خیانت جریاناتی شبیه اکثریت، حزب توده و غیره بود که در کنار رژیم جمهوری اسلامی ایستادند. سال ۶۰ سالی بودکه روحانیت شیعه مصمم بود آرزوی دیرینه ی خود را یعنی تثبیت رژیمی اسلامی به قیمت ارتکاب هر جنایتی به انجام برساند.

از سوی دیگر سال ۶۰ سال مقاومت، سال افتخار آفرینی، سال فداکاری، سال وفاداری، سال عشق و سال تعریف دوباره ی زندگی بود.

سرکوب و اعدام های سال ۶۰ صد ها هزار خانواده  و بستگانشان را در غم از دست دادن عزیزانشان فرو برد و هزاران مادر را داغدار کرد. بدون شک وقایع سال ۶۰ تاثیرات جبران ناپزیری بر روند تاریخ کشورمان و زندگی چند نسل به جای گذاشته و خواهد گذاشت. هنوز عمق جنایات انجام شده در این سال  بر هیچ کس روشن نیست و فقط در پروسه ی دادخواهی است که شاید بتوان به برخی از ابعاد آن دست یافت. شناسایی صدها جانی که در اجرای آن نقش داشته اند در کنار سران و چهر ه های شناخته شده رژیم فقط در این پروسه دادخواهی امکان پذیر است.

جنایات رژیم جمهوری اسلامی در آن دهه و بویژه با کشتار دستجمعی تابستان ۶۷ ادامه یافت و همچنین پس از ۳۹ سال تداوم دارد.

در پایان این پیام آمده است:

ما فراموش نمی کنیم و نمی بخشیم. تنها و تنها  دادخواهی ضامن جلوگیری از تکرار جنایاتی شبیه جنایات فراموش نشدنی دهه ی ۶۰ خواهد بود.

yadman60-nina-1
Yadman60s-12
yadman60s-afsahi-play-6
yadman60s-amir-zahedi-3
yadman60s-Anahita-9
yadman60s-edi-nemati-5
yadman60s-ezzat-mossallanejad-4
yadman60s-galavizh-8
yadman60s–moazen-10
yadman60s-play-b-7
yadman60s-zarasvand-11

در ادامه مراسم نینا یاد کرد از درگذشت دوست و رفیق عزیزی که در این روز چشم از جهان فرو بست. دکتر امیر حسن پور انسانی بود مهربان، فداکار و مبارز و همیشه همراه و پشتیبان جنبش خلق کرد و مبارزات مردم ایران، خاورمیانه و جهان که قلب او تا اخرین لحظه با امید به پیروزی کارگران و زحمتکشان می تپید.

نینا درگذشت دکتر امیر حسن پور را به همسرش خانم شهرزاد مجاب و فرزندش صلاح و خانواده و دوستانش تسلیت گفت و یادش را گرامی داشت.

بخش بعدی برنامه سخنرانی دکتر عزت مصلی نژاد بود.

عزت مصلی نژاد، دارای دکترای اقتصاد سیاسی است. با مجله طنز آهنگر در تبعید همکاری داشته و از سال ۱۹۹۲ در نشریه شهروند می نویسد. چهار کتاب به انگلیسی (اقتصاد سیاسی نفت درایران، شکنجه در عصر ترس، ادیان و بازگشت شقاوت بار خدایان و جرایم و مجازات در اسلام) و یک کتاب به فارسی (انقلاب خمینی و انقلاب حسینی) منتشر کرده است. او در حال حاضر تحلیلگر و کارشناس ارشد مرکز کانادایی حمایت از قربانیان شکنجه است.

دکتر مصلی نژاد از سانحه همگانی صحبت کرد و راه هایی که می شود تاثیر آن را تخفیف داد که یکی از این راه ها دادخواهی ست.

سانحه اتفاقی ناگهانی و غیرمنتظره و خارج از تحمل یک انسان است. سانحه قابل درمان است ولی اگر سانحه ای جنبه ی همگانی داشته باشد و کل جامعه دچار فاجعه شود، درمان بسیار مشکل می شود.

اولین تاثیری که سانحه همگانی بر جا می گذارد این است که کل جامعه دچار شوک و ناباوری می شود. بسیاری از ارزش ها واژگونه می شود. روابط از هم می پاشد. جامعه احساس تحقیر می کند و دچار خشونت می شود. تاثیرات مخرب فاجعه همگانی بسیار زیاد است، اما چه باید کرد؟ تا زمانی که سانحه و عوامل فاجعه همگانی وجود دارد، کاری نمی شود کرد.

دکتر مصلی نژاد از مکانیسم هایی که در دوران جنگ ایرلند برای درمان فاجعه به کار می رفت، مثال زد.

یکی از عواملی که می تواند فاجعه ی همگانی را تخفیف دهد، دادخواهی و محاکمه است و کمیسیون های حقیقت یاب.

بزرگترین عاملی که باعث می شود شکنجه، نسل کشی، جنایت جهانی و جنایت علیه بشریت ادامه پیدا کند، فرار از مجازات است. آن کسی که مرتکب جنایت شده هیچ حسابی پس نمی دهد. محاکمه یکی از راه هایی ست که نمی گذارد این افراد از مجازات فرار کنند.

اگر به یک فاجعه یا سانحه ی همگانی پرداخته نشود تا نسل های زیادی می ماند. امروز اگر از هر ارمنی بپرسید که چگونه فکر می کند، اولین چیزی که می گوید از نسل کشی ارمنی ها در جریان جنگ جهانی اول صحبت می کند.

برای ایرانیان نیز اولین موضوع جنایات جمهوری اسلامی است که تا امروز هم ادامه دارد.

اگر محاکمه نباشد، تنفر در جامعه باقی می ماند و جنایتکاران تشویق می شوند به جنایاتشان ادامه دهند. اگر محاکمه ای در کار نباشد، هر فرد عادی ممکن است خودش عدالت را در دست بگیرد و نتیجه هرج و مرج است.

بخشش باید در نهایت وجود داشته باشد. جامعه اگر دیدگاه بخشندگی نداشته باشد تبدیل به یک جهنم می شود، ولی بستگی دارد چگونه؟ بدون محاکمه و حساب پس دهی زمینه های بخشش فراهم نمی شود.

دکتر مصلی نژاد از نمونه های مختلف محاکمات بین المللی مثال زد. از جمله دادگاه نورنبرگ که جنایتکاران جنگ جهانی دوم را محاکمه کرد. او مباحثی که در این دادگاه مطرح شد را برشمرد و به محدودیت های این دادگاه هم اشاره کرد.

مثال های دیگر دادگاه توکیو و دادگاه بین المللی یوگسلاوی و دادگاه روآندا بود.

او از تجربیات حضور خودش در روآندا گفت و اینکه برای مردم آن سرزمین بعد از نسل کشی سه مقوله در صدر اهمیت قرار داشت: بازسازی کشور، سازش و عدالت. در روآندا دادگاه های مردمی جنایتکاران را محاکمه می کردند.

محاکمه کامبوج نوعی پیوند محاکمه بین المللی و داخلی بود و دستاوردهای زیادی داشت.

محاکمه ی بین المللی سیرالئون در سال ۲۰۰۲ هم مهم بود و برای اولین بار استفاده از کودکان سرباز، ازدواج های با سن پایین و حمله علیه ماموران سازمان حقوق بشر را جنایت علیه بشریت اعلام کردند.

دکتر مصلی نژاد در مورد دادگاه بین المللی کیفری هم توضیحاتی داد.

سخنران در ادامه ی سخنانش به دادگاه های نمادین اشاره کرد. یکی از موفق ترین دادگاه های نمادین در سال ۱۹۶۶ توسط برتراندراسل تشکیل شد و آمریکا را به خاطر جنایات های جنگی در ویتنام محاکمه کرد.

دومین دادگاه نمادین موفق دادگاه زنانی بود که در جنگ جهانی دوم سربازان ژاپن آنها را به عنوان زنانی که آرامش می بخشند با خود می بردند و بعدها دادگاه دادخواهی این زنان تشکیل شد.

سومین دادگاه نمادین، ایران تریبیونال بود که بسیار موفق بود. در سال ۲۰۰۷ شکل گرفت و در سال ۲۰۱۲ در هیگ تشکیل شد. حدود ۷۵ عریضه دریافت کرد و ۱۰۰ نفر شهادت دادند و هدفش این بود که صدای حق طلبانه مردم ایران را به گوش جهانیان برساند و آگاهی بین المللی ببخشد.

دکتر مصلی نژاد در پایان سخنانش افزود: کارهایی که ما می توانیم بکنیم ادامه ی ایران تریبیونال است. اصلی در حقوق بین الملل به نام اصل صلاحیت قضایی جهانی است که در این اصل هر جنایتکاری را می شود در کشور دیگری محاکمه کرد.  افرادی مثل استفان هاشمی می توانند کسانی مثل سعید مرتضوی را در کانادا به محاکمه بکشند. بعد از پینوشه که در لندن به مدت یک سال ماند، بسیاری از آدم ها دیگر جرأت مسافرت پیدا نکردند. کیسینجر از پاریس فرار کرد و بوش مسافرتش را به ژنو کنسل کرد. نباید توقف کرد بلکه باید پیش رفت و خواستار دادخواهی شد.

دکتر مصلی نژاد که سخنانش را با شعری آغاز کرده بود با شعری از دهخدا که به یاد میرزاجهانگیرخان صوراسرافیل سروده است، به پایان برد.

در ادامه ی مراسم، عیدی نعمتی چند شعر خواند. اولین شعر او به یاد سعید سلطانپور بود.

پس از آن حسین افصحی نگاهی داشت به کارنامه ی تئاتری سعید سلطانپور.

سعید سلطانپور، کارگردان تئاتر، نمایش نامه نویس و شاعر بود. «صدای میرا»، «از کشتارگاه»، «حسنک»، «ایستگاه»، «نوعی از هنر، نوعی از اندیشه»، «ریشه‌های تئاتر و نگاهی به نمایش در ایران» از جمله کتاب های او در این زمینه هاست.

سلطانپور شاعر و نویسنده ای مبارز بود که چندین سال را در زندان گذراند و پس از انقلاب اولین تئاتر مستند را در سال ۵۸ به روی صحنه برد: “عباس آقا کارگر ایران ناسیونال”.

سعید در ۴۱ سالگی در شب عروسی اش ۲۷ فروردین ۱۳۶۰ به وسیله پاسداران به اتهام قاچاق ارز دستگیر می شود. او در زمان دستگیری عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران، عضو هئیت دبیران اولین سندیکای هنرمندان تئاتر ایران و عضو رهبری سازمان چریک های فدائی خلق ایران (اقلیت)، بدون محاکمه اول تیر ۱۳۶۰ تیرباران شد. (متن کامل سخنان حسین افصحی را اینجا بخوانید.)

سپس حسین افصحی با همراهی ملودی امیری نمایش “زندگی، آه زندگی” نوشته منوچهر رادین را اجرا کرد. افصحی در این نمایش در نقش سعید سلطانپور بازی کرد. گیتارِ نوازنده ی چیره دست باقر موذن این نمایش را همراهی می کرد.

افصحی در پایان نمایش گفت در اولین سفری که سعید سلطانپور بعد از آزادی از زندان در سال ۱۹۷۷ به انگلیس رفت، در برنامه ی شعرخوانی اش نوازنده ای او را همراهی کرد و او باقر موذن بود.

برنامه با اجرای موسیقی توسط خانم گلاویژ و آقای یاری با چند ترانه فارسی و لری ادامه یافت تا به استراحت بین دو نیمه رسید.

بخش دوم برنامه با سخنرانی آناهیتا رحمانی آغاز شد.

آناهیتا رحمانی از زندانیان دهه شصت است که هشت سال را در زندان گذرانده.

رحمانی پیش از گفتن از تجارب خود از دهه ی شصت از فقدان امیر حسن پور به عنوان روشنفکر جنبش کردستان و جنبش کمونیستی یاد کرد که جایش پر نخواهد شد.

رحمانی از سال شصت به عنوان سال سرنوشت و مرگ و زندگی نام برد و گفت: برای درک اینکه چرا هر جنبش و مبارزه ی آزادیخواهانه و برابری طلبانه به خشن ترین شکلی سرکوب می شود، باید به سال شصت برگردیم. برای درک اینکه چرا  جامعه ایران در چنین شرایطی بسر میبرد باید به سال شصت برگردیم. برای اینکه شرایط کنونی را بفهمی که چرا مردم ناامید از هرگونه تغییر و تحول انقلابی و مترقی به پای صندوق های رای می روند و بین جلاد و شیاد یکی را برمی گزینند دلیل دارد. اینکه این چنین فقر و اعتیاد و دزدی و فحشا و کلاه برداری و خرافات و جهل و بی پرنسیپی های اخلاقی در درون مردم رشد کرده همه برمی گردد به سال سرنوشت ساز و تاریخی ۶۰ که در مبارزه مرگ و زندگی بین انقلاب و ضد انقلاب،  برنده این جنگ جمهوری اسلامی بود.

او گفت: ما نسلی آرمانخواه، آگاه و سازمان یافته و متشکل بودیم. ما نسلی بودیم که رژیم شاه را انداخته بودیم و دنبال آن بودیم تا جامعه نوینی بنا کنیم. جهانی بدون استثمار و ستم، اما انقلاب  ایران با سازش خمینی با امپریالیستها بخصوص امپریالیسم امریکا در کنفرانس گوادلوپ معامله شد… انقلاب نیمه کاره ماند… جمهوری اسلامی از بدو به قدرت رسیدن یعنی از  سال ۵۷ درصدد نابودی انقلاب بود. مبارزه انقلاب و ضد انقلاب در صحنه های گوناگون با حدت و شدت بسیار ادامه داشت… در مقطع خرداد ۶۰ جمهوری اسلامی تصمیم گرفت با یک کودتا کار انقلاب را یک سره کند… سال شصت سال کودتا و تعیین تکلیف با انقلاب بود… سنگ بنای حکومت اسلامی در ایران، با حمله به زنان گذاشته شد. پایه ای ترین اصول اسلامی برای سرکوب زنان تبدیل به قانون شد… بی جهت نیست که ما شاهد بیشترین زندانیان سیاسی زن در تمام طول تاریخ ایران و شاید جهان بودیم…

او سپس از تجارب زندان خود در طول سال های ۶۲ تا ۷۰ گفت و افزود: جریانات اصلاح طلب که خودشان از بانیان رژیم بودند و در سرکوب انقلاب و کشتار انقلابیون نقش داشتند همه به صورت اپوزیسیون درآمدند و تلاش کردند که جنایات جمهوری اسلامی را تعدیل کنند.

رحمانی گفت: نباید اجازه دهیم فجایع عظیم ضد بشری دهه شصت به فراموشی سپرده شود… همه ی جناح های رژیم فعالانه در این جنایات دست داشته اند. مسئله این است که جامعه ای که با جنایتکاران تصفیه حساب نکند به جلو نخواهد رفت بلکه در جا می زند و می گندد.

اکنون نزدیک به چهار دهه از کشتار در زندان ها می گذرد… امروز در مقطعی قرار داریم که رسیدگی به مسئله کشتار دهه شصت بویژه جنایت هولناک تابستان ۶٧ باید به یک جنبش عظیم اجتماعی تبدیل شود… خانواده های جانباختگان نزدیک به چهار دهه در آرزوی دادخواهی بسر میبرند و این زخم عمیق را بـا خود حمل می کنند و ناظرند که قاتلان آزادانه راه می روند و در قدرتند و به جنایات خود ادامه می دهند. عدم پاسخگویی به جنایت های دهه شصت مهمترین دلیل برای تداوم جنایت های سال های بعد است.

آناهیتا رحمانی در پایان این سئوال را مطرح کرد که “آیا با وجود جمهوری اسلامی که خشونت سازمانیافته و سیستماتیک را اعمال می کند، اساسا میتوان حرفی از دادخواهی به میان آورد؟ اگر نه، برای گذر از رژیمی که برای حفظ خود از هیچ جنایتی روی گردان نیست چه باید کرد؟ برای پیشروی به سوی آینده چه باید کرد؟”

(متن کامل سخنان آناهیتا رحمانی را اینجا بخوانید.)

نوبت به موسیقی رسید. باقر موذن نوازنده ی گیتار و آهنگساز به زیبایی قطعاتی را اجرا کرد و مورد تشویق بسیار قرار گرفت.

پس از آن حسین زراسوند چند قطعه از اشعارش را برای حاضران خواند.

قرار بود که حسن پویا نیز سخنرانی داشته باشد که به دلیل پایان وقت این سخنرانی انجام نشد. متن سخنان حسن پویا در شهروند هفته ی گذشته منتشر شد. (این مطلب را اینجا بخوانید)