گفت وگو با عبدالمؤمن شریفی بازیگر و مدرس تئاتر تاجیکستان
پس از چند بار دیدار با عبدالمؤمن شریفی در روزهای جشنواره تئاتر بین المللی “نگاه نو” در شهر دوشنبه، قرار شد با او که بازیگر با سابقه و مدرس تئاتر در کشور تاجیکستان است در فرصتی به صحبت درباره هنر نمایش در کشور تاجیکستان بنشینیم.
ماه رمضان بود و این هنرمند که آرامش و فروتنی اش از همان اولین دیدار به دل می نشیند می گفت در روزه است و ترجیح داد دیدارمان در حوالی ظهر باشد و “باغ ارم” را برای گپ و گفت تعیین کرد و با هم به انتهای خیابان رودکی به این باغ بزرگ و دلگشا رفتیم و زیر سایه درختان تنومند چنار، روی نیمکت های باغ – پارک – به صحبت نشستیم. او که پنجاه و هفت ساله است نزدیک به چهل سال از عمر خود را با هنر نمایش سپری کرده و در جشنواره های تئاتر بسیاری حضور داشته و چندین بار صاحب جوایز بازیگری شده است. این هنرمند تئاتر تاجیکستان خط فارسی را نیز به خوبی می خواند و نمایشنامه نویسی در ایران را هم دنبال می کند و گاه دستی به برگرداندن نمایشنامه های ایرانی به خط سریلیک می برد. صحبت های زیر حاصل دیدار با این هنرمند تاجیک است.
کار بازیگری روی صحنه را از کی آغاز کرده اید؟
ـ من دوره دانشگاهی تئاتر را در شهر دوشنبه در دانشکده هنر میرزا تورسون زاده بین سال های ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۲ گذراندم . در دوره ما ۲۶ دانشجو بودند و بعد از تحصیل من به فرغان تپه در ولایت ختلان فرستاده شدم و در آنجا یک نمایش را به عنوان پایان نامه تحصیل به نام” شاخ گوزن” در این شهر به صحنه بردم و می توانم بگویم آن اولین کار جدی من بود.
و بعد؟
ـ تا سال ۱۹۸۹ در این شهر کار کردم. تا این که”فرخ قاسم” که استاد من در دانشکده هم بود در سال ۱۹۹۰ گروه تئاتر” آهارون”(زمین خدایان) یا به زرتشتی آخارون را بنیان نهاد و ما جمع زیادی از بازیگران و هنرمندان جوان تئاتر برای کار با آن گروه، به او پیوستیم و من از فرغان تپه به دوشنبه برگشتم. فرخ قاسم با نمایش “یوسف گمگشته باز آید به کعنان” کار خود را آغاز کرد، نویسنده و کارگردان این نمایش خود فرخ قاسم بود و من در این نمایش ایفای نقش کردم.
گروه تئاتر آهارون در حال حاضر هم فعالیت دارد؟
ـ خیر. ما تا سال ۲۰۱۰ در این گروه فعالیت کردیم. با مرگ استاد فرخ قاسم در سن ۵۹ سالگی، گروه نمایش آهارون از فعالیت باز ماند و باید بگم که با مرگ استاد قاسم تئاتر کشور ما ضربه سختی خورد.
نقش ایشان این همه مهم بود؟
ـ بله او اولین کسی بود که در هنر نمایش در تاجیکستان ما را با فرهنگ ملی و بومی آشنا کرد و تئاتر ملی ما را پایه گذاری کرد.
در گروه تئاتر آهارون چند اثر به صحنه بردید و با ویژگی که شما از کار استادتان فرخ قاسم یاد می کنید آیا کارهایش در میان مردم هم مورد توجه بود؟
ـ فرخ قاسم بجز یوسف گمگشته، اسفندیار، دجال، شیخ صنعان، فریدون و قصه عشق که ترکیبی از لیلی و مجنون و داستان رمئو و ژولیت بود و نمایش زرتشت را با بازی من و جمع دیگری از بازیگران تاجیکستان به اجرا در آورد. در سال ۱۹۹۲ وزارت فرهنگ از ایشان خواسته بود در تئاتر لاهوتی فعالیت کند که ایشان به شرط ادامه فعالیت در تئاتر آهارون آن را پذیرفت و من و قربان صابر صباحت قاسم و سعادت عزیز را با خود به تئاتر وزارت فرهنگ به ساختمان تئاتر لاهوتی برد که تا سال ۲۰۰۹ در آنجا هم فعالیت داشتیم. در مورد استقبال مردم باید بگویم آن زمان خیلی کارهای ایشان مورد قبول و توجه بود.
گفتید فرخ قاسم تئاتر تاجیکستان را به ارزش های ملی و بومی تاجیک نزدیک کرد، پیش از آن در دوران شوروی تئاتر تاجیکستان چگونه بود؟
ـ از نظر من تئاتر تاجیک همان تئاتر روس است، پیش از آن ما هنر تئاتر نداشتیم. یک عده از جوانان ما را در ابتدای حکومت کمونیستی بردند در مسکو تا تحصیل تئاتر بکنند مثل هاشم گدا، آنها پایه گذار تئاتر دراین جا هستند در همان مکتب روسی. نظام نور جانف نویسنده تاریخ فرهنگ و هنرنمایش تاجیک می نویسد کارگردان های ما همان کارهای ارایه شده دانشگاهی را در این جا اجرا می کردند. تنها کسی که این قالب را شکست فرخ قاسم بود که به تناسب فرهنگ بومی ما تئاتر ملی را ایجاد کرد.
آیا پیش از حکومت شوروی در تاجیکستان نمایش هایی شبیه روحوضی و سیاه بازی ایرانی و یا چیزی شبیه تعزیه در این جا وجود داشته؟
ـ حتما بوده اما در زمان شوروی از بین رفت و در تئاتر هم نگاه حزبی وجود داشت. همین حالا هم تفکر کمونیستی از مردم دور نشده مثل زبان در میان روشنفکران و تحصیل کردگان که روسی صحبت می کنند و می خواهند بگویند که متفاوت هستیم.
یعنی کارهایی که بیان موضوعات و ادبیات و اسطوره های تاجیکی و ایرانی باشد وجود نداشت؟
ـ عموما نه. مثل بالت که مردم تماشایش می کنند، اما آن را از زندگی و فرهنگ خود دور می بینند. تئاتر هم همین طور بود بسیاری از موضوعات ربطی به مردم تاجیک نداشت. مثلا ادبیات عرفانی مولانا آزاد نبود که بشود از روی اشعار روایی اش کار نمایش کرد. حافظ و سعدی بودند، اما نه همه ی اشعارشان. اگر هم از شاهنامه چیزهایی بود تا حدود زیادی با شیوه کار آنها بود. آن موقع با ایران هم ارتباط نبود که بدانیم تئاتر در آن جا چگونه است. تا این که فضای سیاسی در دهه هشتاد یک مقدار باز شد و فرخ قاسم که تحصیل کرده شهر دوشنبه بود از آن موقعیت استفاده کرد و به ایران رفت و با نمایش و نمایشنامه نویسی آن جا آشنا شد و با خود کتاب های زیادی از نمایشنامه تا چیزهای دیگر آورد و پس از آن با همین تاثیرگیری تئاتر ملی را به وجود آورد.
در گذشته شما نمایشنامه ها را به زبان روسی هم اجرا می کردید؟
ـ بله، من در تئاتر روسی هم کار کردم و در سالن تئاتر مایاکوفسکی بارها نمایشنامه هایی به زبان روسی اجرا کردیم که عموما سلطان عثمان کارگردان مهم تاجیکستان آن نمایشنامه ها را کارگردانی می کرد.
آقای شریفی در حال حاضر وضع تئاتر و نمایش نامه نویسی در تاجیکستان چگونه است؟
ـ ما امروز چند نمایش نامه نویس مثل “نورالله عبداللوا “، “شادی صالح” و “نور تاباروا” داریم که فعال هستند و می نویسند، اما بزرگترین مشکل ما مشکل مالی و نبودن بودجه برای کار نمایش است. ما حتا به عنوان بازیگر در تلویزیون هم فعالیت نداریم چون کاری نیست و اگر هم باشد پول اندکی بابت بازی می پردازند که کسی رغبت ندارد وارد کار با کانال های تلویزیونی بشود. من کارمند اداره دولتی تئاتر هستم و تئاتر ما دولتی است و در حال حاضر در تئاتر جوانان تاجیکستان کار می کنم و تا سال ۲۰۱۰ در دانشکده هنر هم تدریس می کردم. الان مثل من و قربان صابر و بازیگران دیگر عموما کارمند تئاتر هستیم حقوق می گیریم و سالانه چند بار اثری را به اجرا می گذاریم. در مجموع وضعیت تئاتر در تاجیکستان به خاطر مشکلات مالی خوب نیست. خیلی از هنرمندان بخصوص دوران جنگ داخلی از تاجیکستان رفته اند و عموما در روسیه هستند و چند سال قبل هم کارگردان مطرح تئاتر ما سلطان عثمان به کشور قزاقستان رفته و در تئاتر آنجا فعالیت می کند.
در بیرون از تاجیکستان آیا در فستیوال تئاتر هم شرکت می کنید؟
ـ بله ، من با گروه ها و نمایشنامه های زیادی به جشنواره های تئاتر خارج از کشور رفتم. در تهران در جشنواره بین المللی تئاتر فجر رستم و سهراب به کارگردانی سلطان عثمان و با بازیگری نقش اول قربان صابر حضور موفق داشتیم، کاری از چنگیز آیتماتف را به مناسبت هشتاد سالگی او به قیرقزستان بردیم و در جشنواره بیشکک اجرا کردیم و و پنج جایزه کارمان در آنجا گرفت. اجرای ما زمانی بود که چنگیز آیتماتف نویسنده مشهور قرقیز مدت کوتاهی قبل آن درگذشته بود. من چندین بار جایزه نقش اول مرد از جشنواره های خارج از کشور گرفتم و هم چنین در داخل هم دو سه بار جایزه گرفتم که بار آخر به خاطر بازی در نمایشنامه کاوه بود که از جشنواره تئاتر پرستو تاجیکستان بهترین جایزه – شاه جایزه – جشنواره نصیب من شد و قرار است این نمایشنامه در شهر بیشکک هم اجرا شود. در نروژ هم برای شرکت در جشنواره رومی به شهر اسلو رفتیم و نمایشنامه” شاه لیر و شیخ صنعان” را به صحنه بردیم. در مجموع در کشورهای ایران، افغانستان، قرقیزستان، ازبکستان، اکراین، روسیه، آذربایجان، قزاقستان، ترکمنستان، بلاروس و نروژ اجرا داشته ایم.
با آثار نمایشنامه نویسان ایرانی آشنا هستی و اثری از نویسندگان ایرانی را اجرا کرده اید؟
ـ بله من با آثار نمایشنامه نویسان ایرانی آشنایی دارم و چون می توانم خط فارسی را بخوانم کارهای نویسندگان ایرانی را مطالعه می کنم و از استاد بهرام بیضایی یکی دو اثر را به خط سریلیک برگرداندم تا بتوانیم اجرا کنیم، اما به دلیل مشکلات ما به انجام نرسید. تئاتر ایران به نظر من خیلی پیشرفت داشته است. بخصوص در این سال ها من کار آنها را می بینم خیلی رشد بیش تری داشته اند.
* علی صدیقی، نویسنده و روزنامه نگار، ساکن نروژ. سردبیر سابق ویژه های ادبی نقش قلم(۱۳۶۷تا ۱۳۷۲)، هنر و اندیشه گیله وا (۱۳۷۳ و ۱۳۷۸) و روزنامه خزر در شهر رشت ( ۱۳۷۵ تا ۱۳۷۸). عضو انجمن قلم نروژ.