“هاله پرواز کرد” این جمله ای بود که در تماس تلفنی از هدیه خواهرش شنیدم. از شدت بغض وگریه نتوانستیم مکالمه را ادامه دهیم. فقط توانستم بپرسم “مادر و پدر و.. ” که با التهاب جواب بله شنیدم و تلفن قطع شد. من در آتلیه نشسته بودم و بغض امانم نمی داد. اصلا نمی دانستم باید چه کنم، فقط با تغییر حالت چهره من هنرجویان کلاسم متوجه شدند و همه افسوس خوردیم…
بعد از مراجعت خانواده او از امریکا مراسم پر سوز خاکسپاری و همچنین یادبود هاله در هتل شرایتون با حضور خانواده های صمیمی و مشیری و دوستان و آشنایان به شکل باشکوهی برگزار شد. در جریان این مراسم به خواست پدر هاله (آقای صمیمی) در مجاورت سالن یادبود، نمایشگاهی از نقاشی های هاله برپا بود.
جناب آقای مریدی وزیر علوم و نماینده مجلس انتاریو طی سخنان کوتاهی اعلام کردند که پدر هاله بنیاد خیریه ای به نام هاله افتتاح خواهند کرد و به این وسیله نام و یاد هاله ماندگار خواهد شد.
غرض از نوشتن این سطور تنها گزارشی از اتفاق تاسف بار فوت هاله عزیز نبود. هاله یکی از شاگردان با استعداد کلاس نقاشی من بود که همواره ضمن تمرکز بر اجرای نقاشی هایش، با همکلاسی هایش با روی باز و صمیمی ارتباط برقرار می کرد.
بعد از اطلاع از بیماری اش از من خواست که کلاس هایش را در خانه خودشان به شکل خصوصی برگزارکنیم و من هم قبول کردم. در ضمن برای هدفمند کردن جلسات آموزشی قرار شد که هاله یک نمایش نقاشی در اواخر اگوست و یا سپتامبر امسال داشته باشد که تقریبا هم موفق بود. هاله پشتکار عجیبی از خودش نشان می داد. با اینکه ضعیف بود هر بار می خواست کارهای بزرگتری را دست بگیرد که مستلزم ایستادن و با قلم موی بزرگ نقاشی کردن بود. تمام جلسه را می ایستاد و با شوری به یاد ماندنی نقاشی می کرد. وقتی من از استقامت او در این مورد به مادرش گفتم، ایشان گفتند “تمام روز را استراحت کرده که این دو ساعت را سر پا نقاشی بکند.”
نمایشگاه نقاشی هایش بر روی سه پایه های نقاشی در سالن یادبود، یادآور عشق و پشتکار هاله ی عزیز بود که با اقدام آقای صمیمی به تاسیس مرکز خیریه ای به نام هاله به شکل دائمی درخواهد آمد.
هاله پر از عشق به زندگی و هنر نقاشی بود.
یادش گرامی!