شهروند ـ فرح طاهری: فعالین چریک های فدایی خلق ایران در کانادا، “برای گرامیداشت یاد و خاطره ی انقلابیونی که در دهه ی شصت برای آزادی و سوسیالیسم قهرمانانه در مقابل ارتجاع ایستادند و در راه آرمان های انقلابی خود جان باختند” برنامه ای برگزار کردند. این برنامه شنبه ۹ سپتامبر ۲۰۱۷ ساعت ۷ شب در سالن مرکز کامیونیتی تورن هیل برگزار شد.

آغازگر مراسم پخش سرود انترناسیونال و همخوانی شرکت کنندگان با آن بود. سپس بابک آزاد از سوی برگزارکنندگان برای “کشته شدگان راه آزادی و سوسیالیسم” یک دقیقه سکوت اعلام کرد.

 

در ادامه “رفیق اکتای” با آکاردئون “سر اومد زمستون” را نواخت و حاضران در سالن با او خواندند.

 

اولین سخنران دکتر نورایمان قهاری، دکتر روانشناس از آمریکا بود. سخنرانی او با عنوان “جنگ روانی و فراموشی تاریخی: دو فاکتور کلیدی در سرکوب جامعه” ایراد شد.

به گفته ی دکتر قهاری، «ایجاد و حفظ ترس در جامعه بوسیله ی سرکوب و خشونت دولتی ممکن است مستلزم اِعمال خشونت مستقیم علیه افراد باشد، اما در بیشتر موارد، برای ایجاد ترس، نیازی به تعرض خشونت‌آمیزِ مستقیم علیه افراد نیست؛ در جامعه ی سرکوب شده، ترس در زندگی روزمره نفوذ می‌کند، بدون اینکه صدور حکمی برای ممنوعیت‌هایی که فرد برای خود قائل می شود لازم باشد. این “وظیفه ی” ترسِ حاصل از سرکوب سیاسی است: نه سرکوب یک فرد، که نمونه‌ای از او می‌سازند، برای دادن پیامی مشخص به هر کس دیگر تا مراقب رفتار خود باشد یا اینکه ممکن است به عنوان نفر بعدی در صف شکنجه و اعدام قرار گیرد.

این همان پیامی است که به وسیله ی سرکوب خونین دهه ی شصت به سراسر جامعه ی ایران فرستاده شد. با این حال، وقتی که همه چیز و همه کس به آن‌ها هشدار می‌داد تا ساکت و بی‌عمل بمانند، مبارزان دهه ی شصت بین بی‌عملی یا حرکت، حرکت، و بین تسلیم یا مقاومت، مقاومت را برگزیدند، و دهها هزار نفر از آن‌ها، به خاطر مقابله و مقاومت در برابر قوانین ارتجاعی و ناعادلانه رژیم نوپای جمهوری اسلامی به دست آن رژیم به قتل رسیدند. من بر آنم که گرامیداشت خاطره و یاد این افراد نمی‌تواند از یادآوری اهداف و آرمان‌های آن ها جدا باشد، و اینگونه یادآوری لاجرم  ما را در موضع رد تفاسیر و روشنگری در مورد توصیفاتی قرار می دهد که رژیم جمهوری اسلامی  اصرار دارد از وقایع آن دهه ارائه دهد.»

فیلم سخنرانی دکتر نورایمان قهاری را  ببینید.

 

پس از استراحت و پذیرایی، بخش دوم برنامه با پخش ویدیوکلیپی آغاز شد و در ادامه، دومین سخنران برنامه، محمد هشی، از بازماندگان قتل عام سال ۶۷ سخنانش را با عنوان “کشتار خونین دهه شصت، نمودی از ماهیت جمهوری اسلامی” ارائه داد.

محمد هشی از خاطرات شخصی اش از زندان اصفهان در دهه ی شصت گفت. از شکنجه و قتل دوستانش در زندان.

او گفت” از ۵ مهر ۱۳۶۰ در زندان اصفهان، دسته دسته اعدام می کردند. از دسته ی ۲۶تایی که اعدام کردند، ۱۸ نفرشون از سفره ی ما بودند.

هشی حاکم شرع اصفهان را شخصی به نام مظاهری عنوان کرد که ساواکی بوده. آیت الله طاهری برای خلع لباس کردنش حکم داده بود. او سال ۵۸ ناپدید شد و در شهریور سال ۶۰ به عنوان حاکم شرع سر و کله اش در اصفهان پیدا شد. این ۲۶ نفر که به دادگاه رفته بودند، مظاهری به آنها گفته بود، من نمیخوام بدونم گناهکارید یا بی گناهید، اسمتون، اسم پدر، تاریخ تولد و اتهام تان. و بهشون گفتند که ساعت ۸ شب آماده بشید میبرندتان برای اعدام.

هشی به موارد اعدام هایی که خود از آنها خبر داشت اشاره کرد و گفت:  پنج برادر خانواده ی پناهی (علیجان، علیداد، علی خواست، خداداد، خداخواست) در فاصله ی ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ تا آبان ۱۳۶۱ اعدام شدند. علی خواست خودکشی کرد و جنازه اش را تحویل خانواده ندادند.

سهیلا مصدقیان فر ۱۷ ساله بود. ۴۸ ساعت او را کتک زدند، بعد اعدام شد.

محمد هشی سپس به زندان اوین تهران منتقل می شود. او در مقایسه این دو زندان با هم می گوید، انگار از بهشت به جهنم رفته باشم.

او می گوید یکی از بدترین شکنجه های این زندان، نشاندن زندانی پشت در اتاق بازجویی بود که در آن دیگران داشتند شکنجه می شدند. می گوید، ما حاضر بودیم بدترین شکنجه را روی خودمان اعمال کنند، اما این کار را نکنند. هنوز که هنوز است آن صداها از گوش من بیرون نمی رود.

هشی بعد از مدتی دوباره به زندان اصفهان برمی گردد. او می گوید، زندان جدید اصفهان یکی از مخوف ترین زندان های ایران است. سه طبقه ی انفرادی دارد در زیر زمین و یک طبقه انفرادی در طبقه ی بالا.

جمهوری اسلامی از کاری که نازی ها در جنگ دوم جهانی کرد، تقلید کردند. از سال ۱۳۵۹ در اصفهان آدم ربایی ها شروع شد. پنج پسر خانواده ی طاهریون را در فاصله سال های ۵۹ تا مهر۶۰ دزدیدند. مادر خانواده قاب عکسی از عکس پنج پسرش درست کرده بود و هر پنجشنبه به پزشک قانونی اصفهان می رفت.

هشی به رفتارهای آزاردهنده ی دیگری که برای فشار به زندانیان اعمال می شد، اشاره کرد و گفت، طبق قانون نانوشته ای اگر زندانی یکی از نزدیکانش فوت می کرد، با یک پاسدار اجازه شرکت در مراسم را داشت. سال ۶۴ مادر من فوت کرد ولی چون من از بند مغضوبین بودم، به من اجازه شرکت ندادند. به برادرم گفته بودند اگر مایلی که برادرت جنازه ی مادرت را ببیند، جنازه را بیاورید دم در زندان. برادرم نظر من را خواست، من گفتم بیارید. آمبولانس آمد و من رفتم توی آمبولانس و پیشانی مادرم رو بوسیدم و اومدم بیرون. پاسبان های شهربانی که بیرون زندان نگهبانی می دادند، گریه می کردند. من یک حالت هیستریک پیدا کرده بودم.

او گفت، هیچ کس نمی داند که اینها دقیقا چه تعداد در سال ۶۷ اعدام کردند. هیچ شهری در ایران نیست که قبرستان های گمنام نداشته باشد. در بعضی روستاها بچه ها را در باغ های خانه ها خاک کرده اند.

به گفته ی محمد هشی، در زندان اصفهان در مقطع ۶۷، ۱۸۰ زندانی بود که بعضی از آنها بیش از ۸ سال در زندان بودند از این تعداد ۹۰ نفر اعدام شدند. جنازه ی بعضی ها رو دادند و بعضی ها را ندادند. به بعضی محل قبر را گفتند و به بعضی نگفتند. ما تنها کشور دنیا هستیم که آماری از تعداد ناپدیدشدگانمان نداریم. ترکیه، بولیوی، آرژانتین و … همه آماری دارند، کمپینی بوده، ولی ما در ایران این را نداشتیم. بسیاری از خانواده های اعدام شدگان نمی دانند برای چه عزیزانشان اعدام شده اند.

پس از سخنرانی هشی، بخش پرسش و پاسخ برگزار شد.

از این مراسم، فیلمبرداری شده است که بزودی در وبسایت برگزارکنندگان قابل دسترسی است.