امروز دهم مهرماه برابر با اولین روز ماه اکتبر، در ایالت یوتا در شهر تفریحی لاس وگاس، یک مرد۶۴ ساله بازنشسته، با برنامه ریزی حساب شده، ده ها اسلحه جنگی خودکار را به طبقه سی و دوم یک هتل منتقل کرده و دو اتاق را با استفاده از کارت شناسایی دوست دختر فیلیپینی اش اجاره می کند تا کنسرت موسیقی ٢٢ هزار نفره را قتل عام کند. در این تیراندازی حدود ۶٠٠٠ گلوله شلیک می کند و حداقل ۶٠ نفر بیگناه را که در این کنسرت موسیقی شرکت کرده بودند، می کشد و حدود۵٠٠ تن هم زخمی می شوند.
این حادثه عجیب ترین حادثه تیراندازی و کشتار جمعی در تاریخ آمریکا محسوب می شود. این حادثه جامعه آمریکا را تکان داده است.
راستی دلیل این اقدام چیست؟ پلیس، نیروهای امنیتی، کاراگاهان خبره ضد تروریست، مسئولان اداری، ایالتی و فدرال، هرکدام سعی کرده اند تا بر این جنایت توضیحی بدهند و آرامش جامعه را بازگردانند. دونالدترامپ رئیس جمهور امروز بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و این حمله و کشتار شیطانی را محکوم کرد و اطمینان داد که مردم آمریکا این بار هم با همبستگی و همدلی با خانواده ها ی آسیب دیدگان این تراژدی ملی را پشت سر خواهند گذاشت. روانپزشکان، روان شناسان و جرم شناسان مختلف را برای کمک به بازماندگان این تراژدی که دچار شوک روانی شده اند فرا خوانده اند. حدود٢٢٠٠٠ نفر در این کنسرت شرکت کرده بودند و شاهد خون و کشتار و قتل عام بودند. خدمات درمانی و روانی و برگرداندن آرامش به جامعه کار بسیار بزرگی است که در پیش است.
تحقیقات پلیس نشان می دهدکه این شخص هیچگونه پیشینه بیماری یا جنایی و یا نظامی نداشته و حسابدار بازنشسته ای بوده که مرتب به قماربازی می رفته و دو بار ازدواج کرده هر بار هم به جدایی منجر شده. این شخص حدود ٣٧ اسلحه ی مختلف، دوربین شکاری و مواد منفجره برای ساختن بمب در خانه اش انبار کرده بوده و حتی یک آتشبار سنگین جنگی که معمولا ٢٠ تا۴٠ هزار دلار قیمت دارد در اختیار داشته است.
در این میان ایرانیان مختلف هم با پیشینه ها و پیشداوری های مختلف به اظهار نظر پرداخته اند. از جمله آقای دکتر احمد صدری استاد فلسفه و اخلاق از عدم تعادل سیاسی سخن رانده اند. نمی دانم این تعریف ها را آقای دکتر صدری از کدام منبع علمی و تحقیق شده می آورند. ترور و خشونت، رفتاری هدفمند و برنامه ریزی شده است که برای دیگری و یا دیگران وحشت و حس نا امنی می آورد و تعادل زندگی طبیعی دیگری و یا دیگران را مختل می کند. شخص ترورکننده معمولا می داند که نتیجه عمل و یا رفتارش چیست و مهم نیست که انگیزه اش نفرت و انتقام شخصی باشد یا سیاسی، لذا مسئول رفتار خودش است و در دادگاه حقوقی و یا دادگاه افکار اجتماعی باید جوابگو باشد. فرقی هم نمی کند که عمل ترور از طرف یک سفیدپوست افراطی آمریکایی و یا نروژی باشد و یا از طرف بوکو حرام مسلمان و یا اسرائیلی افراطی یهودی. این طور هم نیست که ترور از آنارشیست های قرن بیستم شروع شده آنطورکه آقای دکتر صدری می گویند. حداقل در کشور ایران یا فلات ایران از زمان فرقه اسمعیلیه در ٧٠٠- ٨٠٠ سال پیش شروع شد. من در جامعه شناسی سیاسی و یا در روان شناسی سیاسی واژه ای به نام “عدم تعادل سیاسی” ندیده ام، اما خشونت های ابزاری و ترورهای سیاسی برای رسیدن به قدرت را بسیار دیده و لمس کرده ام و اکثریت ایرانی ها هم در این ۴٠ ساله با انواع آنها آشنا هستند و روزانه با آنها زندگی کرده اند.
به دلیل رشته تحصیلی و حرفه ای خود با انواع اختلالات رفتاری و روانی و عاطفی و شخصیتی آشنا هستم. عدم تعادل روانی بسیار فراوان و تعریف شده هستند. در راهنمای تشخیصی انجمن روانپزشکی آمریکا DSM5 که در سال ٢٠١٣ بیرون آمده و مقبولیت جهانی دارد، اختلالات روانی و بیماری های روانی ٢۵٠ نوع هستند که ممکن است بعضی از اختلالات خلقی و بعضی رفتاری و بعضی هم شناختی باشند مثل افسردگی ها در نوع اول، ضد اجتماعی ها و سایکوپات ها در نوع دوم و اختلالات فکری و هذیانی در نوع سوم.
ولی در هر سه نوع اختلال، شخص می داند که چه می کند و برای چه این عمل را انجام می دهد. برای مثال آقای هیتلر یا استالین و یا آقای خمینی و یا آقای ترامپ دقیقا می دانستند و می دانند که چرا دست به این اعمال زده اند و می زنند و لذا مسئول اقدامات و رفتار و یا دستورات تروریستی خودشان هستند و خواهند بود. فقط گروهی بسیار اندک که از بیماری های روانی عمیق رنج می برند و دست به اعمالی می زنند که هیچ آگاهی و consciousness نسبت به رفتار خود ندارند و می شود در دادگاه با انواع تستها و آزمایشات ثابت کرد که شخص در حین عمل ترور جمعی یا فردی هیچ هشیاری نداشته است و می توان به راستی این گروه اندک را “دیوانه” قلمداد کرد. کاربرد این کلمه در فارسی بسیار مبهم و گسترده است و همیشه مساوی بیمار روانی نیست. گاهی اوقات هم آدم های نسبتا عادی تحت فشارهای روانی غیرقابل تحمل و رعشه دار در یک لحظه خاص به نقطه انفجار می رسند و اختیار از دست می دهند و دچار جنون آنی می شوندکه در انگلیسی به آن rage می گویند که به نظر می رسد همین نفرت کهنه در مورد این تروریست وطنی اتفاق افتاده است.
بیماران روانی مشکلات عمیقتری دارند که معمولا دچارگسیختگی شخصیت، توهم و هذیان هستند و رفتار عجیب و غریب از خود نشان می دهند.
بیماران روانی کلینیکی، به دلیل عدم آگاهی و هشیاری به رفتار، تفکر و احساسات خود، ممکن است که از عمل مجرمانه ی خود تبرئه شوند.
در دادگاه های ایالات متحده حدود ٢٠ تا ٢۶ مورد ثبت شده وجود دارد که متهم تبرئه شده است آن هم پس از شنیدن و دیدن تمام مدارک و آزمایشات از طرف روان پزشکان و روان شناسان خبره و سایر متخصصان مغز و اعصاب که اکثریت هیئت ژوری و قاضی هم در مرحله اول و هم در مرحله دوم متهم را تبرئه کرده و به بیمارستان روانی فرستاده اند.
با احترام کامل به آقای دکتر صدری پیشنهاد می کنم که کمی بیشتر شکیبایی کنند تا تحقیقات بیشتر بیرون بیاید وکمی بیشتر وقت بگذارند و در مورد روان شناسی سیاسی و یا اختلالات روانی در متن های روان شناسی بالینی دانشگاهی مطالعه بفرمایند تا با مطالعات خودشان در حیطه اخلاق و مذهب به شناخت همه جانبه تری دست یابند.
*اشکبوس طالبی دارای فوق لیسانس روان شناسی از دانشگاه شیراز، فوق لیسانس در آموزش و پرورش کودکان استثنایی از آمریکا، گواهینامه پیشرفته تدریس در مدارس ایالت مریلند و مدرس روان شناسی در دانشکده بالتیمور در مریلند است.