در چنته‌ی ما هر آنچه  می‌گویی، هست

از فیل و ز فنجان هم اثـر جویی، هست

از قصـه و شـعر و عـلم و بسـتان هــنر

وز گـلشـن عـارفان در آن بـویی هست

 

موضوع روز:

آی دنیا به کجا چنین شتابان …؟!

اگر فکر می‌کنید برده‌داری ور افتاده و دوران استثمار بسر آمده، سخت در اشتباهید؛ فقط مدرن شده! … اینم مدرک و آمار از خبرگزاری رویترز (بر پایه‌ی پژوهش مشترک سازمان بین المللی کار، سازمان بین‌المللی مهاجرت و یک گروه مدافع حقوق بشر به نام بنیاد واک‌فری که سه‌شنبه، ۲۸ شهریورماه ۱۳۹۶ خورشیدی -۹ سپتامبر ۲۰۱۷- منتشر شده):

* هم اکنون بیش از ۴۰ میلیون نفر قربانی اشکال مدرن برده‌داری – بهره‌کشی، کار و ازدواج اجباری -هستند و تازه، این تخمینی بسیار محافظه‌کارانه است.

* حدود ۲۴.۹ میلیون نفر در عرصه کار ساختمانی، کار در کارخانه‌ها و زمین‌های کشاوری یا به شکل مستخدم خانگی و بردگان جنسی گرفتار هستند، و حدود ۱۵.۴ میلیون نفر هم با ازدواج‌ اجباری زندگی می کنند.

*”بخشی از غذایی که ما می خوریم و لباسی که می پوشیم و نظافت ساختمان هایی را که ما در آن کار می‌کنیم با کار اجباری تولید می‌شود.”

* این جرایم در تمامی کشورها قابل پیشگیری هستند.

* این گزارش خواهان اجرای مقررات کار دقیق و سختگیرانه تر، بهبود نحوه مدیریت وضعیت مهاجران، مبارزه با بدهی اجباری این افراد و تشخیص بهتر قربانیان این روش‌هاست.

* بیش از یک سوم از ۱۵ میلیون نفری که قربانی ازدواج اجباری هستند کمتر از ۱۸ سال دارند، و تقریبن نیمی از این تعداد زیر پانزده سال هستند.

* تقریبن تمامی قربانیان ازدواج اجباری را دختران تشکیل می دهند.

* سازمان بین المللی کار در گزارش جداگانه‌ای که امروز منتشر شد اعلام کرد که ۱۵۲ میلیون کودک قربانی کار کودکان هستند که تقریبن برابر با یک نفر از هر ده کودک جهان است و نیمی از آنها در کارهای خطرناک مشغول به کار هستند.

* بیش از دو سوم این کودکان در مزارع یا کسب‌های خانوادگی کار می کنند و ۷۱ درصد آنها در بخش کشاورزی مشغول کار هستند.

*مفهوم کار اجباری، کار در بخش خصوصی اقتصاد، بردگی جنسی و کار اجباری تحمیل شده توسط حکومت را نیز شامل می شود.

 

خدا نکند موفق شوند:

شما هم اگر مانند این حقیر سراپا بی تقصیر وسوسه‌ی دنبال کردن گزارش های مربوط به زیست شناسی آرامتان نمی‌گذارد حتمن متوجه شده‌اید که دانشمندان و پژوهشگران زیست شناس به گونه ی حیرت انگیزی به مرحله زایش یا تولید زندگی در آزمایشگاه نزدیک شده‌اند. اما همین جا اضافه کنم که این بدان معنا نیست که همین فردا یک موجود نجیب الخلقه جدید از در آزمایشگاه تحویل جامعه شود! نه، چنین نیست، ولی تولید عناصر زیربنایی زیست، از قبیل اسید آمینو و … امکان‌پذیر گشته است. حتا امروز دانشمندان توانسته‌اند جنین را به مدت ۱۴ روز بیرون از رحم زنده نگه دارند و پرورش بدهند.گزارشی که اخیرن می خواندم چنین بود:”دانشمندان اکنون همه مواد لازم برای ایجاد زندگی را در اختیار دارند ولی آنچه که ندارند یا نمی دانند کلک کار است، یعنی که نمی‌دانند چگونه و در چه شرایطی این عناصر را به جان هم بیندازند یا درهم آمیزند تا نتیجه دلخواه حاصل گردد. این که در آینده دور یا نزدیکی بتوانند به تولید یک موجود زنده ذره‌بینی یا بزرگتر دست یابند پرسشی ست که در این زمان پاسخی ندارد.

چیزی که ذهن این بنده‌ی خدا را دلمشغول داشته این است که خدا نکند موفق شوند، چرا؟  ببینید، خداوندگار عالم با آن همه عظمت و توانایی خلل ناپذیرش، هوشمندترین و جالب ترین موجودی که آفریده این از آب درآمده که می‌بینیم یعنی همین آدم دو پای بی‌ترحم!

حسادت، توطئه، کشتار، حق کشی و زورگویی را، عرقش خشک نشده، از نسل دوم آدم، یعنی دوران هابیل و قابیل(که ناسلامتی پسران پیامبر هم بوده اند)، شروع کرد که هنوز هم ادامه دارد البته با امکانات و بی رحمی بیشتر، تا جایی که امروز نه انسان از دست انسان در امان است و نه جاندار و بیجان و گیاه و چرنده و پرنده…  وای به آن روزی که این موجود دو پای افسارگسیخته موفق به تولید موجودی دیگر شود! آنچه که خالق بیچون بصیر و سمیع و علیم آفرید این از آب در آمد، آنچه که مخلوق بیافریند چه فتنه‌ای خواهد شد؟؟… خدا به داد برسد!

 

خواندنی، اما…

* میمون‌های نر هم مانند انسان‌های نر، موی سرشان می‌ریزد و طاس می‌شوند! بنابراین، انسان‌های نر در این مقوله ناراحت نباشند، چرا که “هم‌سر” طبیعی دارند!

* پروانه سلحشوری، نماینده تهران در مجلس و رئیس فراکسیون زنان می‌گوید “فرار مغزها” در چند سال اخیر ۳۰۰ برابر جنگ ایران و عراق به اقتصاد لطمه زده است.  و …

* طبق آمار صندوق بین‌المللی پول، ایران از نظر فرار مغزها در بین ۹۱ کشور جهان مقام اول را دارد.

 

و اما … گردشی در تاریخ

  1. عهدنامه صلحی که در نیمه سپتامبر سال ۴۲۲ میلادی بین ایران و روم به امضا رسید در ۲۶ سپتامبر همان سال به جنگ دو ساله‌ی دو ابر قدرت زمان، ایران و روم، پایان داد. یکی از دستاوردهای این پیمان، آزادی مذهبی پیروان آیین زرتشت در قلمرو روم و آزادی مذهبی مسیحیان در قلمرو ایران بود. تا پیش از امضای معاهده صلح، پیروان این دو آیین از آزادی مذهب در کشور دیگر برخوردار نبودند.
  2. یمن، یک ساتراپی ایران

کلودیوس پتولمی Ptolemy (ریایدان، اخترشناس، جغرافیدان، و شاعر سده‌ی دوم میلادی) مردم یمن را عرب های شاد و خوشبخت نامیده است (به دلیل آب و هوای خوش).

در ۲۶ سپتامبر، این سرزمین شاهد دو رویداد مهم بوده است:

ـ در ۲۶ سپتامبر سال ۵۹۷ میلادی، ساتراپی ایران شد،

ـ در ۲۶ سپتامبر سال ۱۹۶۲ میلادی، جمهوری اعلام شد (یمن شمالی، صنعا) (پس از کودتای ناصریست ها

یمن از سال ۵۷۰ میلادی که سپاه اعزامی ایران به فرماندهی اسپهبد وهرز (به دستور خسرو انوشیروان) حبشی ها را از آنجا بیرون رانده بود زیر حمایت ایران بود و «سیف ذی یزن» با برخورداری از پشتیبانی ارتش ایران بر آنجا حکومت می کرد.

پس از درگذشت سیف، خسروپرویز شاه وقت ایران، در ۲۶ سپتامبر سال ۵۹۷ میلادی یمن را یک ساتراپی (استان) ایران اعلام داشت که تا سال ۶۳۰ میلادی، این وضعیت ادامه داشت. در این سال، در جریان گسترش اسلام در شبه جزیره عرب، «باذان» فرماندار ایرانی یمن مسلمان شد و قیمومت ایران بر آن سرزمین پایان گرفت و پس از آن، یمن تا قرنها به صورت ملوک الطوایفی اداره می شد.

یمن در نیمه دوم قرن بیستم (کودتای ناصریست ها در شمال و رها شدن جنوب از استعمار انگلستان) به صورت دو جمهوری درآمد (صنعا و عدن) که از ۲۲ ماه می ۱۹۹۰ به پایتختی صنعا وحدت یافت ولی چندان آرام نبوده است. (با بهره وری از وبگاه (Iranian History on This Day

و اما …هر که نوشته، چه خوش نوشته: 

(سال های دور فیلم کوتاه انیمیشنی دیدم که اسمش و کارگردانش را از یاد برده ام، اما پیامش را تا امروز فراموش نکرده ام. موضوع فیلم این بود که چند نفر در برجی ایستاده و با قوت تمام به چیزی فوت می کردند. صحنه بعد طنابی بود که از جایی به یک برج وصل شده بود و روی طناب مردی سخت تلاش می کرد تا تعادل خود را حفظ کرده خود را به برج برساند، اما فشار فوت ها تعادل او را به هم می‌زد و خطر سقوط مرد بیشتر میشد…. پایان این چالش، رسیدن مرد به برج بود، اما نتیجه گیری اخلاقی فیلم این که مردک خود به جمع فوت کنندگان می پیوست!

دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم همان برج است که امریکا، روسیه،چین، هند، اسراییل و پاکستان دارند به قوت تمام طنابی را فوت می‌کنند که کره ی شمالی روی آن دارد به برج فوت کنندگان نزدیک می شود و شمار صاحبان بمب اتمی یکی بیشتر…!

خدا این کره‌ی سبز و آبی زیبای ما را از شر این فوت کنندگان خطرناک در امان بدارد. آمین. (دکتر نورالدین زرین کلک)

و … شعری از این قلم “راهی”:

ای یگانه!

امشب دگرگونه آمدی

     و به گونه‌ای دیگر، رخ نَمودی:

لب‌های سُرخت بر پیشانی‌ام بوسه زدند

و با من دگرگونه سخن گفتند،

     داغ شدم

     گُـر گرفتم!

     تب کردم!

قلبت،

     دیدم که، برایم می‌تپد!

قله‌ی قاف را نشانم دادی

که،

سیمرغ جهان گستره

     خیمه‌ای از نور بر آن گسترده بود …

و بال پرواز ارمغانم کردی،

     که: بـپر!

چه زیبا آمدی امشب

تو چه زیبایی!

آنقدر زیبا،

     که چشمهِ‌ی صفای ذاتت

     در چشمانم جاری شد!

 

و … نکته‌ای از عرفان :

 

حسین بن منصور حلاج را درظهر ماه صیام (روزه) با شاگردان از کوی جذامیان گذرافتاد.

جذامیان به ناهار مشغول بودند و به حلاج تعارف کردند.

حلاج بر سفره آنها نشست و چند لقمه بر دهان برد.

جذامیان گفتند: دیگران بر سفره ما نمی نشینند و از ما می ترسند،

حلاج گفت؛ آنها روزه اند؛ و برخاست.

غروب هنگام افطار حلاج گفت: خدایا روزه مرا قبول بفرما.

شاگردان گفتند:

“استاد ما دیدیم که تو روزه شکستی.”

حلاج گفت:

“ما مهمان خدا بودیم. روزه شکستیم، اما دل نشکستیم..”

آن شب که دلی بود به میخانه نشستیم

آن توبه صدساله به پیمانه شکستیم

 از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب

ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم

و اما… خنده بر هر درد بی درمان دواست:

فردی به دکتر مراجعه کرده بود، در حین معاینه، یک نفر بازرس از راه میرسه و از دکتر می خواهد که مدارک نظام پزشکی اش را ارائه دهد…..

دکتر بازرس را به کناری می کشد و پولی دست بازرس میذاره و میگه: من دکتر واقعی نیستم…! شما این پول رو بگیر بی خیال شو…!

بازرس که پولو میگیره از در خارج میشه؟!

مریض یقه ی بازرس رو می گیره و اعتراض می کنه.

بازرس میگه منم بازرس واقعی نیستم و فقط برای اخاذی اومده بودم ولی توی مریض میتونی از دکتر قلابی شکایت کنی!

مریض لبخند تلخی میزنه و میگه: اتفاقاً من هم مریض نیستم اومدم که چند روز استراحت استعلاجی بگیرم برای مرخصی محل کارم.

 

و … می‌رسیم به سخن روز

ما به ندرت درباره‌ی آنچه که داریم فکر می کنیم؛ درحالیکه پیوسته در اندیشه‌ی چیزهایی هستیم که نداریم!  (شوپنهاور)