سلی، نامی است که از زمان کودکی می شناسم، با سکوتی که از همان کودکی ام به واسطۀ انقلاب مردم ایران همراه شد اما هیچ وقت از یادم نرفت. از دسته خوانندگانی که کارهای کمی داشت اما خوب و جاافتاده. چهره ای که در کورسوی حافظه کودکی من به دلیل همراهی با خوانندۀ ظریفی مثل نلی همیشه به لحاظ فیزیکی بزرگترین مردی بود که من می شناختم.
حدود سه سال پیش که وارد کانادا شدم، شنیدم که اینجا توی تورنتو زندگی می کند، اما کارش مثل خیلی های دیگر چیزی ست غیر از آنچه که باید باشد. علت این سکوت طولانی و اینکه او مثل خوانندگان هم دورۀ خودش مانند داریوش، ابی، ستار، مارتیک و دیگران نتوانسته در اذهان رشد کند برایم کمی معلوم شد. شاید اگر او هم پس از خروج از ایران لس آنجلس را برای زندگی انتخاب می کرد ما امروز با او و توانایی هایش بیشتر آشنا بودیم و شاهد کارهای بیشتری از او.
در طی این سه سال، سلی را چندین بار در مجالس مختلف دیده بودم. گرچه به لحاظ فیزیکی دیگر آن مرد قوی هیکل دوران کودکی من به نظر نمی آمد ولی از طرز برخورد و رفتارش، بزرگ منشی، خونگرمی، خاکی و خودمانی بودنش به چشم می آمد.
شنبه شب، هفتم آگوست بود که همراه تعدادی از دوستانم در رستوران آتش در خیابان کالج، سلی را دیدیم. آمده بود به قول خودش “نفسی تازه کند” گفت که در حال تدارک برگزاری یک کنسرت به همراه گروهی به نام کاروان هست که اواخر ماه در یکی از کلاب های همان خیابان به اجرا در خواهد آمد.
شنیده بودم که به طور غیر رسمی در برخی مجالس یا مناسبتها هر از گاهی می خواند ـ گر چه بعد در خبرها خواندم که در جشن تیرگان کنسرتی داشته و همین طور چند آلبوم بعد از انقلاب که من از آن اطلاعی نداشتم ـ اما بیشتر اشعار شعرای قدیم از قبیل حافظ و مولانا و یا شاعران معاصری چون سهراب سپهری و به نوعی بیشتر رویکردی به موسیقی سنتی و عرفانی دارد.
یکشنبه، بیست و نهم آگوست به همراه یکی از دوستان به ماد کلاب (Mod Club) جایی که کنسرت برگزار می شد رفتیم. جمعیت زیادی آمده بود، تقریباً کلاب پر شده بود، برخلاف انتظارم تعداد جوانهایی که برای دیدن کنسرت آمده بودند زیاد بود، کنسرت شروع شد یا شاید بهتر باشد که گفت، سکوت چند ساله ای برایم شکست.
تلفیق موسیقی مناسب مدرن و اشعار عرفانی بیشتر نوع قدیم، کار فوق العاده خوبی و نویی را ایجاد کرده بود. تنظیم بسیار خوب آهنگها و اجرای استادانه آنها توسط سلی با آن صدای گرم و همچنان وسیع، شور خاصی در محیط ایجاد کرده بود. برای کسی که مدت طولانی را در سکوت گذرانده و در اواسط دهۀ شصت زندگی خود به سر می برد، باید گفت کاری ناب و تمام عیار و قابل ستایش بود. کاری که قابلیت شنیده شدن توسط گروههای مختلف سنی را در خودش داشت.
شاید تنها ایرادی که می شد به مجموع این اجرا گرفت، فقط محل برگزاری کنسرت بود. به نظر می رسد که اینگونه اجراها که شنوندگان میانسال و حتی کهنسال خاص خودش را دارد، نیاز به برگزاری در سالنهایی دارد که از امکانات نشستن بالاتری برخوردار باشد و این را می توان از چند بار پر و خالی شدن سالن کلاب به دلیل نبودن امکان نشستن فهمید. به هر حال سلی توانست یک شب خاطره انگیز و ماندگار را با بالاترین کیفیت برای شنوندگان و دوستداران خود ایجاد کند و نشان دهد که نه تنها قابلیتهای او تحلیل نرفته بلکه ارتباط او با عالم موسیقی به طور قابل تحسینی تقویت و قابل ارائه مجدد گردیده است.
برای ایشان آرزوی سلامتی، بهروزی و کارهای بیشتر و بهتر می کنم.
سه شنبه ۸ سپتامبر۲۰۱۰