گزارش جشنواره موسیقی جاز در اسلو
روزهای چهاردهم تا بیست و یکم ماه آوریل شهر اسلو میزبان ۱۴۲ هنرمند از ۱۴ کشور بود که همه برای شرکت در جشنواره جهانی موسیقی جاز ـ اسلو به نروژ دعوت شده بودند. امسال سی و پنجمین سال برگزاری این جشنواره موسیقی بود و با توجه به نوع موسیقی جاز، از استقبال فوق العاده ای برخوردار شده بود.
روز اول تا آخر را در کنار هنرمندان کشورهای گوناگون بودم تا از هنر موسیقی جاز که در واقع کم می دانستم، چیزکی یاد بگیرم و حتا در جلسه ی معارفه ای که قرار بود خبرنگاران بین المللی خود را معرفی کنند، گفتم که من خبرنگار موسیقی جاز نیستم و به موسیقی به عنوان بخشی از فرهنگ که کار من هست، نگاه می کنم و از موسیقی جاز هم همین قدر می دانم که ریشه در سیاهان آمریکا دارد و هنوز نسبت به خیلی از ژانرهای موسیقی از قدمت چندانی برخوردار نیست.
فستیوال امسال موسیقی جاز اسلو، هم برای بزرگان بود و هم برای تازه از راه رسیدگانی که آینده در انتظار بزرگی شان خواهد بود. از همان روز اول که با حضور سازدهنی نواز، نویسنده و بازیگر تئاتر، در سالن مجلل اپرا و باله شهر اسلو شروع شد تا روز آخر که روز شنبه بود و تقریباً نیمه شب در کلیسای جامع شهر اسلو به پایان رسید، رنج و شادی، بود و نبود، عشق و شکست، مرگ و زندگی و انسانیت و حیوانیت را مخاطبان این فستیوال شاهد بودند. روزهای میانی شروع تا پایان هم حاضران در سالن ها مدام از کلاسیک به بلوز، از سه نوازی و چهارنوازی به فولکلوریک، از سنتی و فولکلوریک به مدرن و … در سیر و سیاحت بودند. جوانان نوازنده با نواختن موسیقی جاز سنتی راه را برای روزهای خوش آینده باز کردند و استقبال مردم هم نشان از رضایت مندی شان بود.
در همان روز افتتاحیه Toots Thielemans 88 ساله که سازدهنی می نواخت، با این جملات: “تا نفس ام بالا می آید و باز دمی هست، حتما در سازدهنی خواهم دمید و آرزویم مردن در هنگام دمیدن در سازدهنی است” مشتاقان به موسیقی جاز را به وجد واداشت.
این شور و حال زمانی بیشتر شد که در شب آخر در کلیسای جامع شهر اسلو به هنگام نیمه شب اجرای جاز کلاسیک آتش به جان زد. در خانه ی خدا، در سایه ی مسیح و مریم، آوای ساکسیفون چنان نرم و زیبا به جنگ با خدا می رود که چرا این همه بی عدالتی؟ که شاید خود مسیح هم شیفته و دلمشغول نوای دلنشین ساکسیفون، همراه با دو یار دیگر او پیانو نواز و جاز نواز به آوردگاه آمده بود تا پاسخ خود از زور و جور و ستمی که بر بخشی از مردم جهان روا داشته می شود را بشنود. در رواق خانه ی خدا صدای بلند جاز در کنار نرم نوازی پیانو، انگار که می خواست خواب خدا را آشفته کند و وادار به پاسخ گویی اش. لجاجت خدا در بی پاسخ گذاشتن پرسش مسیح، جار بلند ساکسیفون را چنان به آسمان می برد که شبیه باشد با صدای ضجه ی زندانی بی پناهی که در گوشه ای از جهان شکنجه می شود، شبیه باشد به ناله ی بلند زنی که برای آفرینش و حیات بخشیدن، جان خود را با فریادی بلند فدا می کند. شبیه باشد به صدای میلیون ها زن و مردی که از ظلم خداپنایان در سرزمین مهر و آفتاب، در ایران، به فغان آمده اند و حتی در آوای بلند سکوت شان هم جهان را به تعظیم واداشته اما خواب خدا را نه. شبیه باشد به فریاد بی صدا، چشمان نگران، دهان خاموش و دستان بسته کودکانی که در برابر خود بی حرمتی به والدین را تجربه می کنند و همه را هم با نام خدا که اکنون موسیقی جاز او را به پیکار طلبیده است. پاسخ گویی پیانو، ساکسیفون و جاز چنان زیبا است که انگار گاه همگی باهم و گاه یکی یکی به آوردگاه می روند تا حقوق از دست رفته ی میلیون ها سیاه و سفید و هر رنگین پوست دیگری را از خدا طلب کنند. سالن کلیسا پُر است از مشتاقان موسیقی جاز و در هیاهوی چکاچک جاز، می شود صدای نفس زدن و برق عرق نشسته بر پیشانی حاضران را شاهد بود. گویا رستاخیز بود و این مردم بودند که خدا را محاکمه می کردند که چرا در فلسطین، آفریقا، ایران، عراق، افغانستان و … عدالت گستری نکرده بوده است. انگار خدا برای ناکرده هایش پشیمان شده و مردم این ندامت را با عرقی که بر پیشانی دارند و ناگفته هایی که در گلو مانده، می پذیرند تا آشتی و صلح و دوستی میدان دار عرصه ی جهانی شود و دیگر از رنج و درد و جنگ و ستیز خبری نباشد.
در یکی از روزهای میانی هفته هم خانم “کاساندرا ویلسون” که اهل آمریکا ست و سیاه پوست، سالن سه هزار نفری را مملو از جمعیت مشتاق کرده بود. او به همراه ارکستر بزرگش، از عشق گفت، از ناکامی، از نامردمی، از شکست، از پیروزی، از نابودی، از بردگی، از راسیسم، از شرم، از شادی، از غصه و از نادانی. او سکان دار بود و به مانند کسی که هنر هیپنوتیزم را می داند، هر کار که می خواست با سه هزار نفر می کرد. گاه اشک بر گونه می نشاند و در تصنیفی دیگر همه را به رقص در می آورد. گاه آه از سینه یک یک حاضران برمی کشید و گاه وادارشان می کرد که با او سرود عشق را بخوانند که می گفت: “اگر نبود عشق، زندگی معنایی نداشت”. عشق را در معنای انسانی اش تعریف می کرد و نوع دوستی.
او که در سال ۲۰۰۱ بهترین خواننده ی جاز در آمریکا شناخته شده بود، آمده بود تا مهارت و شجاعت اش را به رخ بکشد. آمده بود تا ریشه داشتن اش در موسیقی آمریکایی را در ذهن ها بنشاند. او خواننده ای است که در سبک های گوناگون جاز از کلاسیک و سنتی گرفته تا مدرن و بلوز می خواند و همین مهارت هم سکان داری هر صحنه ای را برایش ممکن می سازد.
بعداز ظهر روز پایان هم آوای موسیقی جاز به آبی آب پیوست تا در دوردستها با آبی آسمان یکی شوند و با وحدت شان، سپاه جور و ستم را از میدان به در کنند. نوای موسیقی سه یا چهار نوازی و رقص آرام گروهی از رقصندگان میان سال زن که با لباس های ویژه خود سفره ی آبی دریا و آسمان را رنگی دیگر می زدند، فریاد ناشنیده ی همه ی کسانی که به نوعی مجبور به تحمل زور و جور بوده و هستند را به آسمان هفتم می برد که دیگر سقفی هم نبود که مانع به عرش رسیدن فریادها باشد. سوار بر کشتی و در کنار علاقه مندان به موسیقی جاز نوع موسیقی شاد و رقص انگیز اما ملایم جاز هم تجربه شد که یادگاری باشد برای در یاد ماندن سخن موسیقی آنجا که کلام از گفتن در می ماند.
***
گفت وگو با ادوارد آسکلاند مدیر اجرایی جشنواره
در کنار این فستیوال و موفقیت آن مدیر اجرایی آن Edvard Askelandرا برای گفتگو انتخاب کردم و خوشحال شدم که با خوشرویی قرار گفتگو را گذاشت و با همه ی مشغله ای که داشت نیم ساعتی را با من بود تا پاسخگوی پرسش هایم باشد. متن کامل گفتگو را در اینجا خواهید خواند.
لطفا از خودتان بگویید.
ـ پنجاه و پنج سال پیش در شهر برگن در منطقه ی غربی نروژ و هنگامی که باران شدیدی می بارید متولد شدم و از همان روزهای کودکی به نواختن ارگ علاقمند شدم. در سنین نوجوانی و جوانی جذب موسیقی کلیسا شدم و ارگ نوازی در کلیسا، حرفه ی من شد. سیزده سال پیش برای ادامه تحصیل در رشته ی موسیقی به شهر اسلو مهاجرت کردم و به عنوان موزیسین آزاد با گروه های گوناگون همکاری می کنم و اکنون استودیوی شخصی هم دارم که برای تولید آثار هنر موزیک و به ویژه موسیقی جاز از آن استفاده می شود. از چهار سال پیش هم مدیریت اجرایی فستیوال جهانی جاز در اسلو را به عهده دارم.
به عنوان موسیقی دان، تعریف شما از موسیقی به طور عام و موسیقی جاز به طور خاص چیست؟
ـ فکر می کنم در وقت محدودی که داریم، امکان ارائه تعریف موسیقی به طور عام نباشد، اما تلاش می کنم که در کوتاه ترین زمان پاسخ شما را بدهم. موسیقی وسیله ی ارتباط است و آنجا که کلام از توان می افتد، موسیقی جایگزین آن می شود تا ارتباط را ادامه دهد. موسیقی با جادویی ناشناخته وارد جهان خصوصی هر کسی می شود و روح و جان او را تسخیر می کند. به همین جهت هیچ کس نمی تواند داوری کند که شما چه نوع موسیقی را باید دوست داشته باشید. در مورد موسیقی جاز و تأثیر آن هنوز راه درازی در پیش است تا بتوان برای آن مفهومی همه گیر ارائه داد. اما می شود گفت موسیقی جاز، یکی از دشوارترین انواع موسیقی است، چرا که برای درک آن که تجربه ای است شخصی باید به چگونگی رابطه دست، دهن، ذهن و نگاه نوازنده که از ورای آنها نواها به گوش و از آن پس به دل می نشینند، را شناخت. موزیک جاز تجربه ای است کاملا شخصی و خصوصی. به باور من موسیقی جاز هر روز از مخاطبان بیشتری برخوردار می شود. دلیل آن هم این است که با این نوع موسیقی که کاملا شخصی است، امکان کنترل شخص بر جان و روح خویش هم فراهم می شود. این کنترل هم برای نوازنده پیش می آید که می تواند در هر برنامه طرحی نو براندازد و هم برای شنونده که در هر برنامه شنونده ی موسیقی دیگری است که پیش از آن هرگز نشنیده بوده است.
برای موسیقی جاز به طور اخص باید به ریشه های آن اشاره کردکه چنانچه گفتم در این جا مجال وصف آن نیست، اما همین قدر بگویم که ریشه موسیقی جاز را باید در موسیقی فولکلوریک جستجو کرد. توسعه و گسترش آن به صورت امروز هم مدیون سیاهان آمریکایی یا به زبانی دیگر سیاهان آفریقایی مقیم آمریکا هستیم که از دهه ی اول قرن بیستم روند تغییر یا حتا تحول موسیقی فولکلوریک به جاز را ممکن ساخته اند. موسیقی جاز در یک کلام، از نگاه من همان موسیقی فولکلوریک است. موسیقی جاز نیز جهان یکسانی برای مخاطبان خود ندارد. جاز نواختن است، شنیدن است و ارتباط. ارتباط دو سویه ی موسیقی نواز و مخاطب. برای من موسیقی جاز ادامه ی موسیقی سنتی است که از دهه ی اول سده ی بیستم تا امروز ادامه داشته است. موسیقی جاز لهجه های متفاوتی دارد و جهانی است؛ لهجه ی آمریکایی، اروپایی، هندی، عربی، افریقایی و … که هر یک از ظن خود یار موسیقی جاز می باشند و نوع ارتباط با مخاطب را با توجه به فرهنگ منطقه و ریشه جهانی آن پیدا می کنند. بنابراین، تفسیر موسیقی جاز با توجه به گونه گونی آن نمی تواند زبانی واجد داشته باشد.
می گویید که موسیقی جاز ریشه در سیاهان دارد. چه چیزی شما را جذب این نوع موسیقی کرد؟
ـ همانطور که گفتم من با موسیقی کلیسا شروع کردم و “باخ” که هنوز هم شیفته او می باشم. موسیقی کلیسایی، انفرادی است و من مایل بودم که در جمع نوازندگی کنم. در جمع و با ارکستر نوازندگی کردن، نوازنده را فراتر از نت های نوشته شده روی کاغذ می برد و فرصت کنترل درونی را هم ایجاد می کند. گروه نوازی موجب می شود که احساسات را در بداهه نوازی ها بروز داد و آنگاه که موسیقی ترکیب حس و عاطفه است با نقش دهان یا انگشت، مطمئن هستم که بر دل می نشیند. درواقع من کار گروهی را دیر شروع کردم. دهه ی نود سده ی بیستم بود که پس از فراگیری تئوری موسیقی و تکنیک های لازم آن جرأت کردم با دیگران به صورت گروه هنری همکاری کنم. از همان ابتدای کار گروهی هم تلاش داشته ام که هر شب برای مخاطبان اجرایی نو و بی نظیر داشته باشم.
می گویید که هر شب اجرایی “بی نظیر” دارید. خصوصیت موسیقی جاز چیست که آن را “بی نظیر” می کند؟
ـ خوب در موسیقی جاز امکاناتی هست که آن را واقعاً بی نظیر می کند. موسیقی جاز با تمرکز بر جان و روح شنونده، ارتباطی عمیق با او برقرار می کند که این ارتباط “بی نظیر” می باشد و این موسیقی را برای شنونده “بی همتا” می کند. یادمان باشد که حضور مخاطب مشتاق موجب می شود که نوازنده هم برای نواختن انگیزه ای دیگر داشته باشد تا نت های روی کاغذ. همین انگیزه موجب می شود اجرایی ارائه شود که نه روی کاغذ هست، نه در ذهن شنونده و نه حتا برنامه ای از پیش تعیین شده در نزد نوازنده. از طرفی دیگر، اشتیاق مخاطب را با ایجاد فضای مناسب می شود برانگیخت. یعنی با فراهم ساختن محیط مناسب، مخاطب را جلب کرد و وادارش کرد که آوای موسیقی او را تسخیر کند و زمانی که در سالن هست، به چیزی مگر موسیقی فکر نکند. می بینید که رابطه دو طرفه هست؛ گفتم که موسیقی ارتباط است. این ارتباط در موسیقی جاز، رابطه نانوشته ی مخاطب هست با موسیقی دان که اجرایی را خوب و دلنشین یا بد می کند.
در تعریف تان از موسیقی تکرار می کنید که؛ “موسیقی ارتباط است”. پرسش من این است که چرا موسیقی جاز نتوانسته است آن طور که باید با جوانان رابطه بر قرار کند و آنها را جلب؟
ـ پاسخ مشخصی برای این پرسش ندارم که کاری است بس دشوار. فقط می دانم که برای جلب و جذب جوانان به موسیقی جاز، نسخه ی از پیش نوشته شده ای وجود ندارد. بدیهی است که تلاش همه ی موسیقی دانان جلب بیشتر مخاطب و به ویژه جوانان است. ما هم در همین فستیوال کوشش پایان ناپذیری برای جلب جوانان داریم. البته پیش از هر چیز بگویم که برای جلب جوانان باید از همان دوران کودکی یا نوجوانی این موسیقی را در گوش آنها آشنا کرد و برای شان ویژگی های آن را توضیح داد. این توضیح می تواند مفید باشد. این را می گویم چون موسیقی جاز بین موسیقی کلاسیک و موسیقی پاپ قرار دارد و به همین خاطر هم جلب جوانان علیرغم دشوار بودن اش، کاری ناممکن نیست.
موسیقی جاز از سادگی هایی که در برخی از ژانرهای دیگر موسیقی موج می زند، برخوردار نیست و گاه همین موضوع آن را کمی دشوار می کند. برای درک موسیقی جاز باید تاریخ آن، ساختار آن و نو رخورداش با جهان هستی را شناخت. به همین خاطر می گویم توضیح در کنار شنیدن می تواند جوانان را تشویق به روی آوردن به این نوع موسیقی کند. البته علیرغم پیچیدگی درک موسیقی جاز، آن گاه که فهم نسبی از این نوع موسیقی به دست آید، جدا شدن از آن تقریباً ناممکن است. به همین سبب هم تلاش ما این است که در کنار تشویق جوانان به گوش دادن به موسیقی جاز، آنها را از پیشینه و ارتباط درونی سازها آگاه کنیم.
چنانچه خود شما هم گفتید، موسیقی جاز از پیچیدگی خاصی برخوردار است، اما علیرغم این پیچیدگی ها و دشواری ها، بخشی از جوانان جلب و جذب موسیقی جاز شده اند و شاهد این مدعا هم حضور سه گروه جاز نواز از جوانان در فستیوال امسال است. برای این جوانان چه پیشنهادی دارید؟
ـ آموختن و یاد گرفتن از دیگران. آموختن تا آنجایی که ممکن است بهترین راه رسیدن به جهان متعالی موسیقی است. آموختن چیزی که خواهان آن هستی. اگر کسی خواهان موسیقی جاز هست، باید در کنار کسانی که از او بهتراند بنوازد. به این وسیله ضمن شناخت نقاط قوت، ضعف ها هم به تدریج برطرف می شوند و بداهه نوازی در جمع هم موجب می شود که واکنش از پیش تعیین نشده را آموخت و به کار گرفت.
اگر جوانان با وجود پیچیدگی ها به موسیقی جاز نزدیک یا جذب آن شوند، به نظر شما مهم ترین چالشی که موسیقی دانان با آن مواجه اند، کدام است؟
ـ به نظر من باید دشواری های پیش روی موسیقی جاز را به دو بخش اقتصادی و موسیقیایی تقسیم کرد. هستند هنرمندانی که از طریق اجرای کنسرت زندگی خیلی خیلی خوبی هم دارند و در مقابل هستند کسانی که از طریق اجرای کنسرت ادامه ی حیات عادی هم برای شان امکان ندارد.
برای پشتیبانی از موسیقی جاز باید ضمن آموزش های آکادمیک، از همه ی آنهایی که در وزارت فرهنگ کشورهای مختلف کار می کنند یا متولیان فرهنگی خواست که بودجه خاصی برای توسعه این نوع موسیقی که بر جان می نشیند و روح را نیز تحت تأثیر خود دارد، اختصاص دهند. از نقطه نظر موسیقی یایی هم مشکل ترین چالش نوآوری در موسیقی جاز است. باید هنرمندان با نوآوری های خود بتوانند مخاطبان را وادار به شنیدن جاز کنند. گفتم که جاز در گوشه گوشه جهان با لهجه های گوناگون اجرا می شود. به همین دلیل هم باید از ژانرهای گوناگون موجود که بر دوش های موسیقی کلاسیک نشسته اند بهره گرفت تا آوایی جدید را به گوش شنونده رساند تا ضمن جلوگیری از تکرار آواها، مخاطب را در جستجوگری و درک موسیقی به فعالیت واداشت، که اگر چنین نشود، سکون و گندیدگی و فرار از موسیقی جاز در کمین نشسته است.
اجازه دهید از تئوری موسیقی راهی پیدا کنیم به فستیوال جاز اسلو. اولین بار است که به عنوان روزنامه نگار برای پوشش این رویداد هنری در این فستیوال شرکت می کنم و می دانم که فستیوالی است کاملا موفق. کلید این موفقیت چیست؟
ـ باور کنید، نمی دانم. آخر برای برگزاری و سازماندهی یک جشنواره که قفل معینی وجود ندارد که کلیدی مشخص هم داشته باشد. انتظار و توقع مخاطب ها هر سال مثل هم نیست. هنرمندان شرکت کننده چالش بزرگ هر جشنواره ای هستند، چرا که انتخاب و هماهنگی آنها در کلیت جشنواره تأثیرگذار است. اگر مدیریت جشنواره موسیقی کلیدی معین داشت و من هم آن را می شناختم خیلی خوشحال بودم. اگر امسال مثلا جشنواره موسیقی موفقی برگزار شده، ضمن احترام به تجربه های آن، این موفقیت نمی تواند کلیدی باشد برای تکرار روند کار و ضمانت برای موفقیت دوباره در سال آینده. برای برگزاری و سازماندهی یک جشنواره جهانی باید هر سال روی همه ی جزئیات و اهداف کار کرد. باید هر سال خانه ای ساخت که موسوم می شود به “جشنواره بین المللی جاز اسلو”. باید ساختار و سازه های این خانه را با دقت کنار هم گذاشت تا خانه از پای بست محکم ساخته شود و شالوده ریزی خوبی هم داشته باشد. یکی از سازه های این ساختمان که شما موفق اش می دانید، کمک های مالی است که متأسفانه اگر استقبال مردم و درآمد فروش بلیت نباشد، با کمک اندکی که دولت به ما می کند، اصلا از چنین فستیوالی خبری نبود. از فردای روزی که فستیوال به پایان می رسد، شالوده ریزی برنامه سال آینده را شروع می کنیم، اما نمی دانیم که موفق خواهیم بود یا نه.
ساختار سازمانی فستیوال بین المللی جاز اسلو، چگونه است؟
ـ بیش از هر چیز ما تکیه داریم به کار داوطلبانه ی عاشقان موسیقی جاز که بدون هیچ چشم داشتی در کنار ما کار می کنند. فستیوال جاز اسلو، فقط سه نفر حقوق بگیر دارد که به طور دایم مشغول به کار هستند. در کنار ما سه نفر اما دویست نفر داوطلبانه مشغول اند که اگر نبود کار این داوطلبین بودجه ی ما کفاف حقوق نیمی از آنها هم نمی داد. نیروهای داوطلب از هفته ها پیش از شروع جشنواره وارد کار می شوند و بعضی از آنها هم مدام با ما در تماس می باشند. حضور این عاشقان است که برگزاری چنین جشنواره ای را ممکن می کند و شاید کلید موفقیت هم همین عشقی است که نیروهای داوطلب به بهتر برگزار شدن جشنواره دارند.
در پایان، ضمن تشکر از شما که علیرغم روزهای شلوغ و دشواری که پیش روی تان است، دعوت “شهروند” را پذیرفتید، می خواهم بپرسم که پوشش خبری این فستیوال چگونه است؟
ـ در بخش بین المللی هر ساله حدود پانزده تا بیست روزنامه نگار بین المللی برای پوشش خبری این رویداد هنری به اسلو سفر می کنند. اما در بخش داخلی، می توانم به جرأت بگویم که همه ی رسانه های نروژی حتا نشریات محلی هم برای پوشش این رویداد صفحات ویژه ای اختصاص می دهند. امسال ما با بخت یاری دیگری هم مواجه شدیم و آن پوشش مستقیم برنامه ی افتتاحیه توسط تلویزیون ملی نروژ بود.
اجازه دهید من هم به نوبه ی خودم، از شما و همه ی روزنامه نگاران نروژی و خارجی دیگر که پوشش خبری این جشنواره را بر عهده داشته اید سپاسگزاری کنم.
* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران شهروند در اسلو ـ نروژ است که بویژه اتفاقات آن بخش از اروپا را پوشش می دهد.