همان گونه که می دانید و از تیتر مطلب هویداست، بهائیان طی یکی دو هفته در ماه اکتبر در برنامه های متعددی ۲۰۰مین زادروز پیامبرشان، حضرت بهاءالله را جشن گرفتند. از جمله آنها می توان از برنامه گروه یاران به سرپرستی مهوش ندیمی نام برد که در روز ۱۵ اکتبر ۲۰۱۷ برگزار شد. این مراسم شامل مناجات خوانی، سخنرانی، موسیقی، رقص و نیز پذیرایی شام بود.
متن زیر سخنرانی خانم مهوش ندیمی در این مراسم است. با سپاس از ایشان.
شهروند
این روزها بهائیان سراسر دنیا۲۰۰مین سالگرد تولد حضرت بهاءالله را جشن می گیرند و به همین دلیل مردمانی از نژادها، ملیت ها و مذاهب مختلف در ممالک مختلف همه رو به سوی ایران می کنند و نام ایران را به عظمت و بزرگی یاد می کنند، چون مولایشان، معبودشان در آن مملکت زاده شده.
این بار هم فضل خداوندی بر این قرار گرفته که چون حضرت زرتشت که از این دیار کهن برخاسته، دو پیامبر عظیم الشأن از این مرز و بوم برخیزند که بار دیگر نام ایران را بلندآوازه نمایند.
میرزا حسینعلی نوری ملقب به بهاءالله در دوم محرم۱۲۳۳ هجری قمری در تهران در ایران در یک خانواده اصیل ایرانی که اصل و نسبش به شاهان ساسانی و یزدگرد سوم می رسد، متولد شد. پدرش میرزاعباس نوری در دربار محمدشاه قاجار مقام و شخصیت داشت و از وزراء و متمکنین و نجیب زادگان این مرز و بوم بود. حضرت بهاءالله همیشه می گفتند که ایام کودکی را در پرند و پرنیان گذراندم. از همان ایام کودکی آثار هوش و ذکاوت در او پیدا بود. شبی خوابی ببینند که در دریایی شنا می کنند و ماهیان بزرگ و کوچک بر سر ایشان حمله می کنند و گیسوان آن حضرت را می کشند ولی او بی اعتنا به این حملات به راه خود و شنای خود ادامه می دهد. صبح این خواب را برای پدر تعریف می کنند. البته پدر از شنیدن آن ناراحت می شود. آن روزها اشخاصی بودند که خواب را به خوبی تعبیر می کردند و به آنها معبر می گفتند (هم چنان که حضرت یوسف با تعبیر خواب از قعر چاه نجات یافت و عزیز مصر شد)، پدر یکی از بزرگترین معبرها را آورد. او پس از شنیدن خواب می گوید، این فرزند دارای فکر و اندیشه ای بزرگ است و ماهیان که به سر او حمله می کنند یعنی به فکر و اندیشه ی او حمله می کنند، ولی او بی اعتناء به آنها به راه خود و به شنای خود ادامه می دهد. ماهیان بزرگ پادشاهان، سلاطین، علمای اعلام، آیات عظام، مراجع تقلید، و ماهیان کوچک مردم کوچه و بازار بودند و هستند که از بدو ظهور این آئین حملات خود را به این فکر و اندیشه ی نو وارد آورده و می آورند، ولی همچنان که می بینیم فقط پس از ۲۰۰ سال که از تولد آن حضرت می گذرد چطور پیام او در سراسر دنیا منتشر شده و مردم دنیا تولد او را جشن می گیرند.
طبق رسم دربار و مردم آن زمان که فرزند پسر جانشین کار و مقام پدر می شد، همه فکر می کردند میرزا حسینعلی جانشین پدر خواهد شد و مقام و منصب درباری پیشه می کند، ولی او اعتنایی به این حرف ها نداشت و در عوالم روحانی خود به سیر و سفر مشغول بود، به طوری که قائم مقام فراهانی صدراعظم دربار گفت، فرزند عباس نوری را به حال خود گذارید او اهل سیاست و امور دنیوی نیست. او در عوالم روحانی خود است. ایشان طبیعت را خیلی دوست می داشتند و به رسیدگی به حال دردمندان و محتاجان مشغول بودند، به طوری که ایشان را پدر فقرا می نامیدند.
با تولد حضرت بهاءالله در خانواده پیامبران، چون تولد حضرت ابراهیم، حضرت زرتشت، حضرت موسی، حضرت مسیح، حضرت محمد و حضرت بهاءالله، اگر بخواهم مثالی بزنم مثل این می ماند که در خانواده پدری ما، پدر و مادر ما صاحب چهار یا پنج فرزند هستند و خداوند فرزند دیگری به آنها عنایت می کند. در این موقع پدر و مادر می بیند که دیگر خانه کوچک است، بچه ها بزرگ شده اند، محله قدیمی شده، خانه کهنه شده. این است که در فکر می افتند که تغییر محل بدهند. خانه جدیدی که می خرند البته در محله نوساز شهر است، چون شهر توسعه یافته، شهرک های تازه با هوای تازه و طرح های تازه ساخته شده. این خانه ی جدید بزرگ تر است، مستحکم تر است و از همه مهمتر پر نورتر است، چون تا آن موقع برق نیامده بود. این خانواده به این منزل جدید که به تمام وسائل روز مجهز است، نقل مکان می کنند. این منزل تازه به روز است. به کلمه ی روز توجه کنید. خداوند در قرآن می فرمایند یک روز در نزد من هزار سال است. این منزل جدید با متد امروز ساخته شده ولی با همه تجهیزات و تغییراتی که در این منزل جدید به کار رفته و می رود هنوز هم همان یک اسم را دارد؛ خانه. از خانه ی قدیم به خانه ی جدید نقل مکان کردیم. حرکت کردیم و همین حرکت و نقل مکان و تغییر جا علامت زندگی و زنده بودن است. همه چیز و همه کس در این دنیا در حال حرکت و تغییر است. اگر حرکت نکند مرده است. ما چرا به کسی و یا چیزی می گوییم مرده چون حرکت ندارد. همه چیز در این دنیا در حال تغییر و حرکت است.
ما می بینیم در این دویست سال که از تولد حضرت بهاءالله گذشته علم و صنعت و تکنولوژی پیشرفت کرده. می گویند که البته در احادیث هست که علم ۲۷ حرف است از این ۲۷ حرف، ۲ حرف آن از اول خلقت تاکنون ظاهر شده . ۲۵حرف بقیه در این زمان ظاهر شده و می شود و خواهد شد. ما می بینیم که انقلاب صنعتی در اروپا همزمان با دوره قاجار در ایران شروع شد. در آن زمان در شرق مردم با شتر و خر سفر می کردند و در اروپا با کالسکه و اسب. در همین زمان صنعت پیشرفت می کند، لکوموتیو ساخته می شود، ترن ساخته می شود. مردم با ترن از شهری به شهری دیگر سفر می کردند. کشتی های اقیانوس پیما ساخته می شود که از راه آب به ممالک دیگر سفر می کردند و بعد هواپیماهای قاره پیما ساخته می شود که از این قاره به قاره دیگر سفر می کنند. همین طور هر روز علم و دانش و کشف و اختراع جدیدی در جهان پیدا می شود شما به همین مخابرات، تلفن و اینترنت نگاه کنید که چه تغییری در عالم به وجود آورده. این منزل تازه، یک مربی روحانی دارد. حضرت بهاءالله. ایشان فرموده اند نیامده ام به این جهان که دستوراتی به شما بدهم که چه بخورید و چه نخورید، بلکه آمده ام که جهانی پر از صلح و صفا و آرامش بدون خشونت بسازم. و این صلح و صفا و آرامش در جهان برپا نمی شود مگر زنان در جایگاه خود قرار بگیرند. زنان و مردان باید حق مساوی در تعلیم و تربیت و امور جامعه داشته باشند. این خانه جدید دارای ستون های محکم و استواری است. یکی از مهمترین ستون های این خانه جدید عشق است. “ای دوست در روضه قلب جز گل عشق مکار.”
بشر از اول خلقت تاکنون با جنگ و خونریزی کارها را به پیش برده. حال زمان صلح و آشتی است. با عشق و محبت و فداکاری برای همدیگر دنیای بهتری می توانیم بسازیم.
یکی دیگر از پایه های این خانه جدید تعلیم و تربیت عمومی و اجباری است. تمام کودکان عالم باید به مدرسه بروند و باید تحصیلات ابتدایی را داشته باشند. دختر و پسر و حتی در این زمان اهمیت تربیت دختران به درجه ای است که می فرمایند اگر پدر و مادری دارای دو فرزند دختر و پسر باشند و بعد از تحصیلات ابتدایی برای تحصیلات عالیه فقط می توانند خرج یک فرزند را بدهند آن یک فرزند باید دختر باشد چون دختران مادران آینده ی جامعه هستند. مادر با سواد و با تربیت فرزندان و در نتیجه خانواده بهتری تربیت می کند و تحویل جامعه می دهد. این خانه نیز دارای ستون های زیادی است چون مستحکم است. شما خود می توانید با مطالعه و تحقیق از آنها مطلع شوید. در این جا من فقط به یکی دیگر اشاره می کنم و آن ترک تعصبات است. تعصب از هر نوعی، تعصب جنسی، وطنی، نژادی، قومی، دینی و مذهبی، تعصب از هر نوعی جانسوز است. چرا دنیا را سیاه و سفید ببینیم؟ دنیا رنگین کمان است، چه رنگین کمان زیبایی. حضرت بهاءالله می فرمایند:”ای اهل عالم” ببینید خطابشان به مردم دنیاست، دیگر قوم و قبیله و خودی و غیرخودی نیست، همه ی مردم را صدا می کنند که همه به مثل شاخ و برگ و میوه یک درخت می مانیم. درخت انسانیت، انسانی که تربیت روحانی و جسمانی یافته، انسانی که “رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند”. “ای اهل عالم” سراپرده یگانگی بلند شد بچشم بیگانگان یکدیگر را نبینید همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار.”