زلزله اخیر در سرپل ذهاب و منطقه مرزی غرب کشور دو تصویر ماندگار از خود بجا گذاشت؛ از ویرانی ها گذشته، همبستگی ملی و همیاری مردمی بی اعتنا به حکومت، تصویر برجسته ای است که در نوع خود می تواند از اهمیتی ماندگار در تاریخ معاصر برخوردار باشد. زمین لرزه مرگبار استان کرمانشاه بسیار زود به آزمون پراتیک مستقلی تبدیل شد که در آن مردم ایران توانستند بی اعتمادی به حکومت و اتکاء به خود را به حرف اول چنین میدانی تبدیل کنند. کوتاه زمانی پس از آشکار شدن خرابی ها و افزایش شمار کشته ها، توفان همدری و همیاری مستقل و مردمی، به مدد تکنولوژی مدرن ارتباطات سراسر ایران را درنوردید و حاکمان جمهوری اسلامی را غافلگیر کرد و واداشت تا با شتاب خود را به مناطق زلزله زده برسانند. رفتن این همه مقام حکومتی، از رهبر جمهوری اسلامی و رئیس و معاون اول نهاد ریاست جمهوری، رئیس مجلس و سران سپاه گرفته تا مقام های خردتر به یک منطقه زلزله زده، از هیچ سابقه ای در کارنامه مدیریتی جمهوری اسلامی برخوردار نیست، و این اتفاق بی شک نه از سر وظیفه و تعهد حکومتگری، که از کاهش نقش خود انگیخته و برجسته ی مردم که جای خالی آنان را نمایان می ساخت، بود. مردمی که در اوج فساد مالی و اختلاس و دزدی های وابستگان حکومتی، قائل به مدیریت دولت در امور یک حادثه بزرگ طبیعی و اجتماعی بزرگ مانند زلزله نیستند و از سپردن کمک های خود به واسطه ای که نامش دولت است سرباز می زنند و در این میان خود را شایسته ساماندهی، مدیریت و رهبری حوادث بزرگی مانند زلزله غرب کشور می دانند.

این حجم گسترده از بی تفاوتی به حاکمیت، در روزهای پس از زلزله چنان اوج گرفت که هر شخص نامدار فرهنگی و هنری و ورزشی (شرایط دوری مردم از حکومت راه را بر افراد دارای سابقه سیاسی در حکومت اسلامی بست و اجازه نداد شخص یا گروهی با چنان سابقه ای بتواند فراخوان جذب کمک ها صادر کند. جذب کمک قابل توجه صادق زیبا کلام بیش از هر چیز به خاطر نقش انتقادی اوست)، برای آن که بتواند مورد حمایت مردم باشد، بر نقش مستقل بودن کار خود و کمک رسانی مستقل از حکومت تاکید می ورزد که یک نمونه آن، کار کمک رسانی مستقل “جواد خیابانی” مفسر ورزشی شبکه های تلویزیونی در ایران است.

وقتی هزاران خودرو شخصی مملو از کمک های مردمی از نقاط مختلف ایران به سوی شهرها و روستاهای آسیب دیده از زمین لرزه به حرکت در آمد، پیام آن بر حاکمیت نظام اسلامی روشن بود. جمهوری اسلامی مفهوم این حرکت را به مثابه یک خیزش ناشی از بی اعتمادی عمومی از ارکان های قدرت که هر آینه فرصت تبدیل شدن به رویکردی سیاسی را داراست، دریافت، و پس از آن، نیروهای طراز اول حکومت یکی پس از دیگری خود را به قافله یاری رسانان، رساندند و خود از کمبود کمک های دولتی و نابسامانی مدیریتی انتقاد کردند!

رهبر جمهوری اسلامی درشهر زلزله زده سرپل ذهاب، از ناکافی بودن کمک های دولتی و توزیع ناموثر کمک ها انتقاد کرد، اما پیش از سخنان او، عظمت کمک های مستقل و همبستگی پرشور مردم، پیام محوری خود؛ بی اعتمادی عمومی به سیستم حاکم و اتکاء به مدیریت مردمی را در نمایشی بزرگ از همبستگی ملی، به گوش حاکمیت رسانده بود.

صرف نظر از پیام مرکزی این حرکت اجتماعی و گزینش راهکار فردی که به قاعده پراکندگی و نابسامانی یاری رسانی را هم در خود دارد، چند نکته برجسته ی دیگر در این رویکرد عمومی پنهان بود که به اشاره می توان از آن سخن گفت. ابتدا این که این وسعت از همیاری بی دریغ مردمی، برای زلزله زدگان منطقه مرزی کردتبار، بر وهم تفاوت قومی و دینی، از نگاه عموم مردم ایران، خط بطلان کشید.

مردم سراسر کشور، با توافقی همدلانه چنان گسترده، عظیم و بی سابقه در سطح ملی، به پشتیبانی زلزله زدگان کرد برخاستند که گویی بیش از هر چیز خواسته اند به حکومت شیعه گرای حاکم نشان دهند که ایدئولوژی تبعیض آمیز حکومتی، توهمی است که در میان مردم جایگاهی ندارد و مردم کرد عضوی از یک وجود ملی همچون دیگر مردم ایرانند. در فرصت پس از زلزله حمایت و پشتیبانی ای که مردم ایران از زلزله زدگان مناطق کردنشین به عمل آوردند در تاریخ کمک های مردمی و یاری رسانی عمومی در ایران، تاکنون نظیر نداشته و همین اتفاق خوب و هوشمندانه از این جهت سیاسی است که کردستان از نظر حکومت به چند جهت لااقل منطقه ای خودی محسوب نمی شود، اما مردم درست خلاف نظر حکومتی آن را بیش از هر نقطه ای عزیز داشته و به مردم آن احترام قائل شده اند.

همین گستردگی کمک رسانی و ارتباط مردمی با مردم کرد زلزله زده، در میان سران حکومت اسلامی که مبادا نقش تبعیض آمیز حکومت علیه منطقه ی سنی نشین بیش از پیش آشکار شود، در رفتن و بازدید آنان از شهرها و روستاهای زلزله زده تاثیر بسزایی داشت. در عین حال این یاری رسانی و همدردی عمومی در حمایت از مناطق زلزله زده کردنشین، بخصوص دو ماه پس از رفراندم ناکام استقلال خواهی کردستان عراق، هر چند به طور نسبی، می تواند اعتماد کردها را که در چند دهه گذشته به خاطر عملکرد حکومت اسلامی، نسبت به مردم غیر کرد ایرانی هم آسیب دیده، ترمیم کند.

در همین حال، حادثه زلزله درست در زمانی اتفاق افتاد که حکومت با کابوس گسترش اعتراض های مردمی روبروست و تاکنون هیچ راهی را برای بازگرداندن پول های مردم که به وسیله شبه بانک ها و موسسه های مالی به یغما رفته، نیافته اند. چند مدتی است که در بسیاری از شهرها مردم غارت شده در خیابان ها حاکمان را راهزنانی می خوانند که روز روشن پول های آن ها را بالا کشیده اند و حالا نه حاضر هستند سود سپرده ها و نه اصل پول ها را به آنان بازگردانند. معلوم است در چنین مهلکه ای هیچ کس حاضر نیست پول و اموال و اجناس شخصی خود را حتی برای رساندن به زلزله زدگان هم باشد، به دست عوامل دولتی بسپارد. افزون بر این، نمی شود گمان برد که این بی اعتمادی؛ گسل حکومت و ملت، با فرض رفع مشکل سپرده گذاران، دامن جمهوری اسلامی را رها کند.

موضوع دیگر، تجربه اطلاع رسانی آزاد و مستقل و پخش سریع خبرها بدون سانسور دولتی است. در روزهای زلزله شبکه های خبری دولتی عملا از مرجعیت خلع سلاح شده و منبع اخبار مورد اعتماد از طریق شبکه های متعدد رسانه های اجتماعی می رسید و توزیع مستقل کمک رسانی به زلزله زدگان غرب کشور نشان داد که امور اجتماعی بزرگ را می توان در موقعیت کنونی، که امر اطلاع رسانی مستقل و آزاد و زمان پخش و بازتاب خبرها به کوتاهی دقیقه رسیده است، زودتر از شبکه های خبری مراکز قدرت، سازماندهی کرد که نمونه رخداد اخیر می تواند تمرین و مشقی بر رویدادهای آتی باشد.