شهروند ـ از ماه گذشته در شهروند ستونی را اختصاص دادیم به معرفی ایرانیان موفق و دستاوردهایشان در ادبیات، ورزش، هنر، علم، سیاست و حرفه تخصصی شان در هر گوشه ی جهان، حتی در ایران. می دانیم که خبر بسیاری از موفقیت ها به رسانه ها راه پیدا نمی کند و تنها در جمع کوچک خانواده و آشنایان عنوان می شود، پس اگر فرد موفقی در اطراف خود می شناسید، لطفا به ما معرفی کنید. ما به دنبال مشهورترین ها نیستیم، اتفاقا یکی از اهدافمان این است که بتوانیم آنها را که تا کنون تلاش و خلاقیت و استعدادشان تغییری در زندگی خود و یا دیگران به وجود آورده، ولی دیده نشده اند، به دیگران معرفی کنیم.

در شماره های گذشته مهوش ثابت، آوا هما، سمیرامیس کیا، سونا مقدم، مهدی رضانیا و مریم حفیظی راد را معرفی کردیم.

این هفته به یک کارآفرین ساکن تورنتو می پردازیم؛ سارا رحیمی.

 

سارا رحیمی متولد ۱۳۵۴ تهران است. وقتی ۷ ساله بود در ژیمناستیک مدال گرفت و مربی اش به خاطر استعداد زیاد سارا به پدر و مادرش پیشنهاد کرد که او را به روسیه بفرستند تا بشود “نادیا کومانّچی”. این پیشنهاد پدر و مادر را ترساند و دیگر او را به تمرین نفرستادند.

می گوید، همیشه عاشق ادبیات، ورزش و زبان بوده، ولی پدرش دوست داشته که او ریاضی بخواند.

با طنز می گوید: موقعی که دبیرستان میرفتم یادمه بابام خدا بیامرز یه کامپیوتر برام خرید و کل فامیل هم تصمیم گرفتن من ریاضی بخونم. بگذریم که من از جبر و هندسه و مثلثات قدر مگس سرکه هم حالیم نبود. از اون بچه ژیمناستی که امجدیه مدال گرفته بود و شعر می گفت و عشق زبان و ادبیات بود، به زور میخواستن یه مهندس کامپیوتر در بیارن. منم که دیدم بدجوری تو ریاضی پرتم، سال آخر نظرشون رو  عوض کردم و رفتم علوم آزمایشگاهی خوندم.

در ۲۲ سالگی از دانشکده علوم پزشکی ایران فارغ التحصیل شد و چند سال در آزمایشگاه های تهران کار کرد، اما او دوست داشت در کنار انسان ها باشد نه در لابراتوار با میکروسکوپ. بنابراین شغلش را عوض کرد و شد معلم تدریس زبان در آموزشگاه زبان سفیر.

در ۲۴ سالگی با دوست پسرش ازدواج کرد و در همین سال پدرش در مبارزه با سرطان درگذشت.

۱۰ سال پیش، در سال ۲۰۰۷ با همسرش به کانادا مهاجرت می کنند و وارد کلگری می شوند، اما همسرش که وکیل بود، مایل به ماندن نبود، پس به ایران برمی گردند. پس از سه سال فراز و نشیب در زندگی و بعد از دریافت این نکته که همسرش به او وفادار نبوده، از یکدیگر جدا می شوند.

ماه جون ۲۰۱۰ تنها به تورنتو می آید و در ماه جولای در کالج بین المللی کینک جورج به عنوان مدرس زبان انگلیسی شروع به تدریس می کند. تدریس زبان در کانادا برای او مثل یک رویا بود. او می گوید، “احساس رهایی، آزادی و توانمندی می کردم. خوشحال بودم که یک زندگی جدیدی شروع کردم. انگار که توی ابرها بودم. سه هفته از شروع کارم نگذشته بود که خبر رسید مادرم در ایران فوت کرده. بلافاصله بعد از فوت مادرم درخواست طلاق کردم. انگار دیگه از همه چی بریدم، ولی نمیدونم اون سال چطور بیمارستان بستری نشدم. به لحاظ روحی شدیداً آسیب دیده بودم. دوران سختی بود. کشور جدید، از دست دادن مادر و پدرم و جدایی از همسری که سالها خاطره باهاش داشتی. نه دوستی اینجا و نه فامیلی. کشور جدید، شغل جدید و یک آینده نامعلوم. اما تصمیم گرفتم بمونم. بمونم و رشد کنم. من ایران رو برای آینده ای روشن تر ترک کرده بودم.”

دو سال پیش او دوباره مسیر کاری اش را تغییر داد. می گوید، می دونستم نمی خوام همه ی عمرم تو کالج زبان درس بدم، ولی نمی دونستم میخوام چی کار کنم فقط می دونستم میخوام برای خودم کارای بزرگ و اساسی کنم مثل اوپرا و تونی رابینز‌.

در این تغییر مسیر مادری که دیگر نبود، سهم داشت. سارا مادرش را الگوی خودش می داند؛ می گوید: مامانم بجز کار دوبله همیشه دنبال خودشناسی و ویپاسانا و رشد فردی بود، منم همیشه کتاب های self-helpو خودشناسی می خوندم. پس میدونستم یه جورایی این تغییر باید به رشد فردی و توانمند سازی زنان مربوط باشه.

سارا life coaching خواند و از فدراسیون بین المللی مربیان گواهینامه گرفت و سال گذشته کار و کسب خودش را شروع کرد.

می گوید: وقتی کار و کسب خودت رو داری، خیلی چیزها باید یاد بگیری، اما من روبرو شدن با چالش ها رو دوست دارم. من برای خودم و آینده ام یک تصویر بزرگ در ذهن دارم.

ماه می ۲۰۱۶، سارا به همراه مری هرگیل کتابی را منتشر کرد به نام   “Who’s Going to Stop Us Now?” که خیلی زود به صدر پرفروش ترین های کانادا راه پیدا کرد.

سارا می گوید: من در این کتاب، در کنار داستان دیگر زنان الهام بخش، داستان زندگیم رو به نام “پرواز شجاعت” با دیگران به اشتراک گذاشتم.

بعد از پرفروش شدن این کتاب، سارا مصاحبه هایی داشت با تلویزیون راجرز و نیکی کلارک شو.

بیزنس مربیگری سارا در حال توسعه است؛ در این زمینه او به زنان کمک می کند تا با تکنیک های “کوچینک” به اهدافی که در زندگی دارند برسند و توانمند و قدرتمند زندگی کنند. او در حال حاضر به عنوان مربی حرفه ای و عضو فدراسیون بین المللی لایف کوچ ها فعالیت می کند و همچنین در حال نوشتن کتاب دوم خود که خاطرات زندگی اش است می باشد. می گوید ارزش های زندگی اش آزادی، شهامت، رشد فردی، آرامش خاطر و تاثیرگذار بودن است.