۱

دختران زمین

به حجره‌بندی گورستان

و دلاشوبی باد

در ملحفه‌های خالی می‌روند

آب از پی‌شان می‌ریزیم

لال می‌مانیم در عزا

آهوان به کوه‌های جوان شیر می‌دهند

و خستگی خدایان را

خروس‌ها می‌رانند

گنجشک‌ها بر درخت

نور می‌نوشند.

۲

به نقره‌کاری مومیای حنجره شدم

کوه به کوکبه‌ی من درآمد

زنان

خستگی به میخک بیاراستند

پوزه‌ی گرم گوزن

بر تپه‌های افراشته

چشم‌ عاشق کُنده و سیلاب

چشم‌ عاشق فروپاشی کشاله‌ی زمین

از چنارهای خسته گذشتم

لب‌های ترک‌خورده باد برآشوبیدند

و از زبان گوگردین آتش

گل‌های سرخ به طلب بهار آمدند

گاوهای نر براندم

تا قلم

قوت زانوان زمین گردد

۳

ر

ی

ز

ش

دوزخ

بر گل‌های مشرقی

وخواب گلریز‌های شبنم

در دهان مار

دار می‌شود درخت

و رقص عصا

در دهان عمر

و عذاب نطفه‌های نبسته

صنوبران شوریده در چلوار

و سماجت رود

و هجوم نغمه‌های بید

به تمنای بهار

کوک جوانی

بر این نمط نمی‌گردد

۴

“برزگر”

دهان سوخته‌ی داس

و عقیمی نطفه‌ی گندم

و آه و چاله‌ی سرد

شراره‌ی آتش به هفت تنان

به کدام ساز

آب می‌خورد

این روباه

۵

هفت چین

هفت گیس

چهل پلکان تا گردن‌زار

ناشتای عشق بود

به روزی که سخن نگویند

دیوارهای دهان

فرو می‌ریزد

ویرانی

توفان گیسوانِ

که بود؟

بگذار

بگذار

بگردم

زمین توام.