مروری بر تعالیم بهائی    

متدینین آنچه را که از پدران‌شان آموخته حقیقت مطلق شمرده و دیگران را که متدین به مذاهب دیگری هستند مردود دانسته و دین خود را آخرین راه حقیقت می دانند. یهودیان طبق آیات تورات معتقدند که خدا حرف آخرش را از زبان حضرت موسی جاری ساخته، مسیحیان به انجیل استدلال می‌کنند که حضرت مسیح فرموده که شریعت او تا ابدالاباد برقرار است و مسلمانان هم به قرآن مجید استناد کرده می‌گویند شریعت محمدی آخرین منزل هدایت است. هر مؤمنی آیاتی از کتاب خود برگرفته تا ثابت کند که خود حق است و دیگران باطل. اگر استدلال و استنباط به کتاب از طرف پیروان هر دین درست باشد بنابراین همه آنها درستند یعنی بعد از ظهور هر پیامبری نباید پیامبر دیگری ظاهر شده باشد.

این طرز تفکر که خدا حرف آخر خود را بر زبان یک پیامبر جاری فرموده و دیگر هدایت الهی مقطوع گشته و پیامبر دیگری نخواهد آمد نه منطقی است و نه در عمل ثابت شده که مفید و درست باشد. ختم ظهور فرستادگان خدا به منزله محدود دانستن دریای بیکران علم و حکمت الهی است و بدان معنا است که خداوند هر آنچه در خزانه علم و فضل خویش داشته ظاهر نموده و دیگر چیزی برای آموختن به انسان‌ها ندارد و تمام کمالات الهی گفته شده است.

تعالیم الهی همچون داروی شفابخش برای آلام و امراض جوامع انسانیند اما دردها و درمان‌های هر دوران متفاوتند، بنابراین نمی‌توان داروی درد قدیم را برای درمان امراض جدید بکار برد. پیامبران هم مربیان روحانی بشرند و تعلیمات آنها به تناسب رشد و عقل و آگاهی و شیوه زندگی مخاطبین آنها متحول می‌گردد، بنابراین نمی‌توان به تمام آموزش‌های دوران پیشین بسنده نمود و از رشد ظرفیت‌های عقلی و آگاهی‌ها و قابلیت‌های امروز بشر چشم‌پوشی کرد.

آئین بهائی معتقد است که دین نیز مانند هر پدیده زنده آغاز و رشد و نموّ و کمالی دارد و بعد رو به دگرگونی و زوال می‌نهد، لهذا باید در هر عصر که تضاد بین دین و اجتماع پیش آید ظهوری جدید با نیروی تازه به میدان آید تا آن اساس اخلاقی قدیم را که فراموش گشته تجدید نماید و بر آن بیفزاید تا جواب نیازهای عصر گردد.

بهائیان هرگز ادعا نمی‌کنند که آئین بهائی آخرین آئین است بلکه می‌گویند حضرت بهاءالله برای تأسیس تمدنی جدید که تعلیمات روحانی آن التیام بخش حوائج مادی جهان باشد ظاهر گشته و چون رسالتش به انجام رسد خداوند متعال در آینده پیامبران دیگری را پدید خواهد آورد.

حضرت عبدالبهاء می‌فرمایند:

“… دقت نمائید در عالم وجود هر چیز را تجدد لازم. نظر به عالم جسمانی نمائید که حال چنان تجدد یافته، مشروعات و اکتشافات تجدید یافته، ادراکات تجدید یافته، پس چگونه می‌شود که امر عظیم دین که کامل (ضمانت کننده) ترقیات فوق‌العاده عالم انسانی است و سبب حیات ابدی و مروج فضائل نامتناهی و نورانیت دو جهانی، بی تجدد ماند؟ این مخالف فضل و موهبت حضرت یزدانی است.”

 جامعه انسانی دوران و مراحل مختلفی را طی می‌کند و هم اکنون از مرحله طفولیت گذشته و وارد مرحله‌ای می شود که سالیان دراز منتظرش بوده یعنی مرحله بلوغ. آنچه که احتیاجات زمان قدیم را برآورده می‌کرده حال جوابگوی احتیاجات این زمان نیست. جامعه انسانی از هر نظر با تغییر و تحول کلی مواجه است چه در حکومت و قانون و یا در علوم و صنایع. موازین و روش اخلاقی و نحوه زندگانی گذشته با پیشرفت و تقدم جهان امروز مطابقت نمی‌کند. حال وقت بلوغ و همچنین تجدید دیانت است. تقلید از اعتقادات و تعصبات قدیمه علت عداوت و اختلاف شده است. آنها باید فراموش شوند، جای خود را به تعالیم الهیه دهند که برای پیشرفت و رفاه انسانی در این عصر نازل شده است. این تجدید در حقیقتِ دیانت اساس تمدن حقیقی و درمان بیماری‌های جامعه انسانی است.

 

خوانندگان عزیز، در صورتیکه مایل به دریافت نسخه ای از مقاله فوق از طریق ایمیل هستید و یا راجع به  تعالیم بهائی سؤالی دارید لطفا با ما تماس بگیرید:  پیامگیر :     ۷۴۰۰-۸۸۲-۹۰۵    ،    ایمیل:  anyquestionsplease@gmail.com

وب سایت برای برخی از کتابهای فارسی بهائی  :      www.reference.bahai.org/fa