آغازی برای پایان حکومت اسلامی!

حکومت اسلامی روزهای مهمی در تقویمش دارد. ۹ دی ۱۳۸۸ یکی از این روزهاست. در ۹ دی ۸۸ حکومت اسلامی تلاش کرد آخرین تعرضش علیه جنبش مردم برای آزادی، جنبش مردم برای رهاشدن از چنگال چند دهه جنایت و تحقیر و تبعیض را عقب براند.

در این روز حکومت اسلامی تمام ظرفیت سیاسی و نظامی و بسیجش را به کار انداخت تا حرکت  اعتراضی مردم را در هم بکوبد. در این روز حکومت اسلامی همه امکاناتش را به کار برد تا نگذارد به قول خودش شش نقطه تهران به هم متصل شوند و بر بیش از سه دهه ظلم و جنایت و فساد اسلامی سرمایه داران حاکم در ایران پایان دهند.

در چند روز گذشته درست در آستانه سالگرد “پیروزی” این حکومت علیه مردم معترض در ۸۸، مردم جان به لب رسیده مجددا و این بار در اشکالی دیگر و در ابعادی وسیعتر و سراسری تر به سراغ حکام اسلامی آمده اند تا به حیات ننگینش پایان دهند. با این تفاوت که این بار مخصوصا توده های تهیدست و محروم جامعه نقش برجسته ای در اعتراضات خیابانی دارند.

قیام جاری مردم ایران ویژگی هایی دارد که با قیام ۸۸ متفاوت است. امکاناتی دارد که با ۸۸ متفاوت است. و البته روشن است که موانعی دارد که با ۸۸ متفاوت هستند.

در این یادداشت فقطه به جنبه هایی در این زمینه ها نگاهی می اندازیم.

به خاطر بیاورید که تلاش سازمانیافته ای از جانب سران حکومت اسلامی انجام شد تا این تصویر را رایج کنند که جنبش ۸۸ یک “فتنه” بود که ظاهرا بخشی از سران ناراضی قبلی حکومت راه انداخته بودند و ظاهرا در ۹ دی ۸۸ به این “فتنه” پایان داده شد.

همان موقع معلوم بود که قیام ۸۸ اعتراض توده های وسیعی مردمی بود که نمی خواهند سر به تن حکومت اسلامی باشد. همانوقت معلوم شد که آن یک اعتراض و یک جنبش وسیع توده ای علیه کل حکومت اسلامی بود. همانوقت روشن بود که موسوی و کروبی و “رای من کو” و غیره همه بهانه و دستاویزی برای پیش بردن آمالها وآرزوهایی بودند که فقط با نفی حکومت اسلامی و همه جناح هایش امکانپذیر است.

حکومت اسلامی آن جنبش عظیم را با دستگیری و شکنجه و تجاوز و شقاوت کم نظیری سرکوب کرد و تصور کرد که همه چیز تمام شده است، اما اعتراضات جاری دی ۹۶ که تازه شروع شده است نشان می دهد که آن تقلای سیاسی حکومت اسلامی فقط یک خودفریبی از طرف سران حکومت و ایدئولوگ های طرفدار حفظ نظام بود و دیگر هیچ.

شبح ۸۸ هرگز از بالای سر حکومت اسلامی کنار نرفته بود و نمی توانست کنار برود. به این دلیل ساده که این شبح بالای سر حکومت سایه ای از حقایق بنیادی تر در زمین و جامعه  تحت سلطه حکومت اسلامی سرمایه داران بود. قیام ۸۸ سرکوب شده بود، اما منبع آن قیام سرجایش بود. می توان جنبشی را سرکوب کرد اما جنبشی که بنیادهای مادی اش بر جایش است دیر یا زود بازمی گردد. و امروز آن جنبش بازگشته است و اتفاقا در اشکال و ابعادی بسیار قدرتمندتر و با شعارهایی بسیار طبقاتی تر و روشنتر بازگشته است.

همینجا به صراحت باید بگوییم که مستقل از اینکه سرنوشت جنبش اعتراضی امروز در این مقطع چه باشد، پایان قطعی اش فقط با پایان حیات سیاسی حکومت اسلامی قابل تصور است. جنبش های سیاسی و اعتراضی به فقر و تنگدستی و دزدی و جنایت و تبعیض را شاید بتوان در مقطعی سرکوب کرد، اما آن جنبش ها تا زمانی که بنیادهای اقتصادی و سیاسی این محرومیت طبقاتی و تبعیض اقتصادی و سیاسی و فرهنگی پابرجا هستند بدون هیچ تردیدی مجددا باز می گردند و امروز جنبش برای آزادی، جنبش برای برابری، جنبش برای زندگی انسانی بازگشته است!

در حال حاضر نبردی سرنوشت ساز میان توده های تحت ستم، کارگران، تهیدستان، بیکاران، زنان و جوانانی که نزدیک ۴۰ سال است مورد تعرض حکام اسلامی سرمایه دار و قوانین اسلامیش قرار گرفته اند، کارگرانی که در سالها و مخصوصا ماه های اخیر اعتصابات و اعتراضات قدرتمندی را علیه سرمایه داران حاکم پیش برده اند از یکطرف و طبقه سرمایه دار حاکم و حکومت اسلامیش آغاز شده است.

سران حکومت اسلامی در همین چند روز آغاز این نبرد بزرگ تاریخی سردرگم شده اند. شوک شده اند و نمی دانند چکار کنند. نمی دانند چگونه سرکوب کنند. نمی دانند آیا راه سازشی است و چگونه می شود “سازش” کرد. نمی دانند عقب نشینی کنند یا تعرض کنند. نمی دانند کدام راه حکومتشان را از این تعرض سراسری مردم جان به لب رسیده می تواند حد اقل برای مدتی نجات دهد. نمی دانند و این فقط نشانه ای مهم از قدرت اعتراضی مردم و ضعف حکومت در مقابلش است.

 

سردرگمی در میان سران حکومت اسلامی

جناح روحانی این اعتراضات را زیر سر جناح مقابل در مشهد قلمداد کرد که مثلا می خواهند زیر پای دولت اصلاح طلب در مقابل جناح اصولگرا را خالی کنند. خیلی زود معلوم شد که حتی اگر ذره ای حقیقت در این ادعا باشد ـ که نیست ـ جناح اصولگرا حماقت به خرج داده است. نفهمیده است که توده های کارگر و بیکار و زن و جوان منزجر از کل این حکومت می خواهند و می توانند این کمشکش درون حکومتی جناحها را به قیامی علیه همه جناحها تبدیل کنند. شعار “اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا” بهترین سمبل این حقیقت سیاسی است که جنبش اعتراضی جاری کوچکترین توهمی به هیچ جناحی از حکومت که ندارد بلکه رهایی اش از چنگال فقر و فلاکت و سرکوب و تبعیض را در رهایی از کل حکومت اسلامی جستجو می کند.

مثال روشن سردرگمی حکومت را می توان در اظهارات یک عضو هیأت اجرائی “فراکسیون مستقلین ولائی” در مجلس اسلامی دید که گفت: “هرکسی قایق نظام را سوراخ کند بداند که همه با هم غرق می شویم”.

این کاملا درست است. این بیان روشن و صادقانه ای از غریزه بقاء نفس سیاسی کل حکومت است که براستی گویای حقایق سیاسی مهمی است. قایقی به نام جمهوری اسلامی ایران وجود دارد که پر از خون و لجن و کثافت است. سکاندار این قایق ولی فقیهی به نام خامنه ای است که در معیت روسای قوه قضاییه و رئیس مجلس و رئیس جمهور تقلا می کنند غرق نشوند.

یک بار قیام ۸۸ می خواست این  قایق را غرق کند که موفق نشد. این بار قیام ۹۶ برای غرق کردن این قایق دست به کار شده است. یک تلنگر جدی می تواند کارش را تمام کند. در غیر اینصورت غرق کردن این قایق و سرنشینان جانی و چپاولگر آن دور تازه ای از جنبش سرنگونی طلبانه را لازم خواهد داشت. دور تازه ای که قبل از شروعش زندگی نسل های دیگری هم می تواند تباه شود.

نبرد حق طلبانه ای که آغاز شده است را باید به سرانجام رساند. باید به پیروزی رساند. در فاصله هر مبارزه حق طلبانه ای که آغاز می شود تا پیروزیش حتما دنیایی پیچیده از سازماندهی، شعارها، تاکتیکها، مقابله ها و خنثی کردن های انواع و اقسام توطئه های طبقات حاکم وجود  دارند. اما هم آغاز هر مبارزه و هم پیروز کردن آن دو لحظه بسیار حیاتی هستند.

۷ دی امسال مبارزه ای آغاز شده است که می تواند طومار حکومت اسلامی طبقه سرمایه دار را در هم بپیچد و افق یک زندگی انسانی برای همه مردم ایران را باز کند. باید با تمام قدرت برای پیروز کردن این نبرد سرنوشت ساز پیش رفت. راه برگشت نداریم. هر راه برگشت به معنای ادامه جنایت، دزدی، سرکوب، فساد، تبعیض و تباهی است و البته دور تازه ای از مبارزه برای پایان دادن به عمر نکبت بار حکومت اسلامی.

میتوان و باید جدا تلاش کنیم دور جدید تعرض انقلابی علیه حکومت اسلامی سرمایه داران حاکم را به آخرین دور تبدیل کنیم. و فراموش نکنیم که با سرنگونی حکومت اسلامی سرمایه داران در ایران، جنبش انقلابی پیروز در ایران راهگشای رهایی میلیونها مردم در عراق و افغانستان و کل منطقه خواهند بود.

 

تشابهات و تفاوتهای دو قیام: از ۸۸ تا ۹۶!

از قیام ۸۸ نزدیک ۸ سال گذشته است. این دو قیام هم تشابهاتی دارند و هم تفاوتهایی.

مهمترین تشابه این دو قیام این است که مردم هم در قیام ۸۸ کل حکومت اسلامی را هدف گرفتند و هم  در قیام جاری خیلی سریع همه حکومت اسلامی را هدف تعرضشان قرار داده است.

اما تفاوت هایی این دو قیام باهم دارند که قابل توجه هستند:

۱- قیام علیه همه حکومت و همه جناحها!

قیام ۸۸ در متن و بر بالای سر یک “رقابت انتخاباتی” درون حکومتی شکل گرفت. اگر چه برای مدتی کوتاه هنوز در میان بخش های کمی از مردم معترض توهم به اصلاح از درون حکومت وجود داشت، اما بسرعت مردم قیام کننده رقابت باندها بر سر قدرت را به سکویی برای پرش علیه کل قدرت حاکم تبدیل کردند. فرجه حکام برای شیره مالیدن بر سر مردم را به فرجه ای برای  در هم کوبیدن سر حکومت تبدیل کردند. دیدیم که چگونه به سرعت شعار “رای من کو” و “رای مرا پس بده” به “موسوی بهانه است، کل رژیم نشانه است” ارتقا پیدا کرد.

این کلمه “بهانه” بسیار خصلت نما بود. توگویی مردم از پیش دست حکومت را خوانده بودند که با شوی انتخاباتی دارد با آنها بازی می کند. برای حکومت انتخابات “بهانه” بود و کل مردم نشانه بود” و مردم قیام کننده هم فورا نشان دادند که برای آنها “انتخابات” بهانه بوده و “کل رژیم نشانه بود”. نشان دادند که هدف ساقط کردن کل رژیم بود.

قیام ۹۶ از همان روز اول کل حکومت و سمبل های اصلی همه جناحها و باندهای حکومتی را نشانه گرفت. در این قیام نه تنها کوچکترین توهمی در هیچ بخشی از قیام کنندگان به هیچ جناحی وجود ندارد بلکه بسیار آگاهانه سمبلها، نشانه ها و شخصیت های هر دو جناح را همزمان مورد تعرض قرار داده است. فریاد مرگ بر خامنه ای با فریاد مرگ بر روحانی همراه است. تمثال های خامنه ای و روحانی باهم به پایین کشیده می شوند. سمبل های هر دو جناح باهم به آتش کشیده می شوند. قیام ۹۶ از همان اول با یک شعار به همه جناح های حکومتی اعلام جنگ کرد: “اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا”!

و این یکی از مهمترین، برجسته ترین، گویاترین شعارهایی است که مضمون سیاسی مشترک و سراسری قیام جاری را بیان می کند. اگر در سال ۸۸ ابن الوقت های سیاسی بعد از شعار “موسوی بهانه است، کل رژیم نشانه است” ناگزیر شدند فرصت طلبانه به این شعار هشیارانه مردم تن دهند، در قیام جاری دیگر این فرصت طلبان سیاسی از همان اول متوجه شده اند که نمی توانند سر مردم را با اختلاف جناحها شیره بمالند!

۲- قیام ۸۸ به تهران محدود شد، قیام ۹۶ سراسری است!

در همه جنبش های سیاسی پایتخت نقش حیاتی دارد. در ایران هم خیزش در تهران برای پایان دادن به عمر حکومت اسلامی مرکزی و حیاتی است اگر چه کافی نیست.

خیزش در پایتخت حیاتی است به این خاطر که هر جنبش سیاسی علیه قدرت حاکم  در نهایت باید مراکز اصلی قدرت سیاسی ـ مراکز قانونگذاری، قضایی، اجرایی، دستگاه های اصلی سرکوب و رسانه ای ـ را از کار بیاندازد و همچنین سمبلها و شخصیتها و سران  حکومت را مورد تعرض قرار دهد و معمولا پایتخت محل تمرکز این مراکز و این شخصیتهاست.

یک تعرض پیروزمندانه به یکی از این مراکز و فراری دادن یکی از دانه درشت های حکومت نه تنها فورا می تواند سلسله ای از تعرض جسورانه تر به مراکز دیگر قدرت را به دنبال بیاورد، بلکه مهمتر از این در سطح سراسری قدرت و اعتماد به نفس قیام کنندگان را بسرعت برای در هم کوبیدن مراکز قدرت بالا می برد.

اما همچنانکه گفتم قیام در تهران کافی نیست. گسترش قیام به سراسر ایران یا حداقل به شهرهای مهم به اندازه تهران مهم است. این اتفاق قدرت و اعتماد به نفس سیاسی قیام کنندگان را بالا می برد. متقابلا حکومت را سراسیمه تر و آشفته تر و متزلزلتر می کند. قدرت سرکوب رژیم را پایین می آورد. امکان رژیم برای تمرکز نیرو در یک نقطه را سلب میکند. و این یک تفاوت و یک نقطه قدرت مهم قیام امروز در مقایسه با قیام ۸۸ است.

در ۸۸ تهران آغازگر قیام بود، اما قیام اساسا به تهران محدود شد و در تهران محدود ماند و در تهران هم سرکوب شد، اما قیام جاری که از خراسان (یکی از مهمترین مراکز تمرکز مذهبی و سیاسی حکومت) شروع شد به سرعت به شهرهای زیادی از جمله تهران سرایت کرد. و مهمتر اینکه در تهران محدود نماند. به سرعت به شهرهای دیگر سرایت کرد.

۳- موقعیت طبقه کارگر

در مقایسه با قیام ۸۸ طبقه کارگر در موقعیت به مراتب قدرتمندتری قرار دارد. در ۸ سال گذشته اعتراضات و اعتصابات و تظاهرات های کارگری یک وجه مهم زندگی سیاسی در ایران بود. به یک معنا میتوان گفت که اعتراضات گسترده کارگری  پیشتاز اعتراضی قیامی است که در ۷  دی امسال جرقه اش زده شد.

این مهم است به این خاطر که جدا از حضور گسترده کارگران و بیکاران در قیام های شهری امروز، کارگران بسیار آماده تر هستند که به صورت یک طبقه به اعتصابات سراسری دست بزنند. و اعتصابات سراسری کارگری قیام مردم برای زدن ضربه های کاری به ارگان های حکومتی را امکانپذیر تر و آسانتر می کند.

حکومت اسلامی می تواند نیروی سرکوبش را به خیابانها  گسیل کند و مردم را به گلوله ببندد که البته خود این می تواند به خشم و کینه و تعرض متقابل و حتی مسلحانه منجر شود، اما اعتصابات کارگری را دیگر نمی توان مثل اعتراض خیابانی با گلوله پاسخ داد. از کار انداختن صنعت نفت و پتروشیمی و فولاد و ماشین سازی و ده ها کارخانه و مدارس و بیمارستانها را نمی توان با گلوله جواب داد. حضور متحد و اعتصابی طبقه کارگر میتواند آخرین میخ را بر تابوت حکومت اسلامی بکوبد.

اینها سه ویژگی قیام جاری و سه تفاوت مهم ـ نه همه ویژگیها و همه تفاوتها ـ  با قیام ۸۸ هستند.

 

قیام علیه قدرت حاکم، توازن قوا و نقطه ضعف و قدرت قیام!

قیام مردم علیه ظلم و جنایت و نابرابری و فقر و تبعیض مساله مرگ و زندگی است. وقتی توده های کارگر و  تهیدست و فقر زده در موقعیتی قرار می گیرند که راهی جز قیام علیه حکومت طبقه سرمایه دار حاکم در مقابلشان قرار ندارد، آنگاه عصیان سیاسی شان مساله مرگ و زندگی است. مردم تصمیم گرفته اند به تحقیر و تبعیض و فقر و بیکاری و اعتیاد و تنگدستی پایان دهند و به خیابان آمده اند و کوچکترین تردید در این تصمیم مساله مرگ و زندگی قیام است.

وقتی کارگران، بیکاران، تهیدستان، زنان، جوانان و میلیونها مردم زحمتکشی که هر کدام به دلیلی برای نزدیک چهاردهه زیر ستم بوده اند، آنگاه میتوان فهمید که چرا اعتراضی در مشهد می تواند جرقه انفجاری بزرگ در سطح کل ایران شود.

سرعت سراسری شدن این خیزش علیه ظلم و جنایت و فقر علیه طبقه حاکم به این خاطر است که کارگران در وهله اول و اکثریت عظیم مردم واقعا چیزی ندارند از دست بدهند مگر زنجیرهای اسارتشان در دست یک حکومت مرتجع، جانی، آدمکش و مذهبی که شغل رسمی و علنی اش چپاول دسترنج کارگران در خدمت طبقه میلیاردر حاکم است؛ شغلش تباه کردن کودکی و جوانی و شادی چندین نسل است؛ شغلش تحقیر و توهین و آزار و تباهی زندگی نصف جمعیت ایران یعنی زنان است.

امروز پنج روز از انفجار کینه و نفرت و خشم سراسری علیه حکومت اسلامی سرمایه داران گذشته است. اینجا می خواهم این نکته را برجسته کنم که تاکنون حکومت اسلامی نتوانسته است کهریزک ۸۸ درست کند. نه اینکه نمی خواهد و از دستش بر نمیاید، بلکه به این خاطر که قدرت قیام مردم این جانیان را آچمز کرده است. نمی دانند چه کار کنند. همین که قدرت حاکم نمی تواند سریعا تصمیم بگیرد و همه ظرفیت خشونت و جنایتش را به کار بیاندازد نشانه مهمی از قدرت قیام است.

قیام مردم تا کنون آنچنان قدرتمند بوده است که رئیس جمهور حکومت اسلامی را که خود از کارکشته های امنیتی حکومت اسلامی است مجبور کرد درست در لحظاتی که فریاد مرگ بر خامنه ای و مرگ بر روحانی در کل ایران طنین انداخته است، در کابینه ظاهر شود و از “حق انتقاد آزادانه” مردم صحبت کند! روشن است که مردمی که در خیابانها تمثال خامنه ای و خمینی و روحانی را به پایین می کشند به این حقه بازی سیاسی درباره “حق انتقاد آزادانه” از طرف رئیس جمهور یک حکومت سراپا ضد آزادی تره هم خرد نمی کنند!

رئیس جمهور اسلامی البته بلافاصله نیت واقعی اش از این “حق انتقاد آزادانه” را با این افاضات مذبوحانه برملا کرد: “دولت گروهی را که بخواهند اموال عمومی را تخریب کنند یا نظم اجتماعی را بهم بزنند و یا در جامعه اغتشاشی ایجاد کنند، حتماً‌ تحمل نخواهد کرد.”!

نظم اجتماعی؟ اغتشاش در جامعه؟ کدام نظم اجتماعی؟ کدام جامعه؟ آیا شما جنایتکاران و دزدان و چپاولگران اسلامی طبقه حاکم سرمایه دار در طول چهار دهه همه جلوه های زندگی انسانی و اجتماعی در جامعه را به تباهی نکشیده اید؟ آیا شما اصولا امکانی برای جامعه انسانی باقی گذاشته اید؟

کارگران و جوانان و زنان و توده های تهیدست جامعه خوب می دانند منظور این شیاد امنیتی اسلامی هفت خط از نظم اجتماعی امنیت پول و ثروت و قدرت اقلیتی میلیاردر است که بر جان و زندگی و حرمت و انسانیت میلیونها انسان چنگ انداخته اند.

واکنش مردم قیام کننده بعد از این اراجیف نشان داد که چقدر این تهدیدها از نظر خیزش گسترده مردم پوچ هستند. بعد از این تهدیدها بود که مردم خشمگین دهها مرکز بسیج و سپاه و امام جمعه ها و مراکز اقتصادی حکومت را به آتش کشیدند و نشان دادند که مصممند به حیات چهل ساله هیولای اسلامی تبه کار و چپاولگر پایان دهند.

قیام علیه طبقه حاکم هر روز و هر هفته و هرماه و هر سال و حتی هر دهه اتفاق نمی افتد.  اما وقتی اتفاق افتاد نباید عقب نشینی کند. نباید درنگ کند. نباید تردید کند. نباید حتی لحظه ای را از دست دهد. کوچکترین تردید در تعرض قیام مردم میتواند زمینه ای برای تعرض متقابل حکومت باشد.

قیامی که حتی یک لحظه تعرضش را قطع کند، حتی یک لحظه تعرض بعدیش را قدرتمندتر از قبل پیش نبرد محکوم به شکست است. قیامی که از تعرض دست بردارد با تعرض طبقه حاکم شکست میخورد.

تاکنون قیام علیه حکومت اسلامی حالت تعرضی داشته است. برای رهایی از چنگال این رژیم اسلامی طبقه سرمایه دار حتی یک لحظه هم نباید از تعرض بیشتر و بیشتر دست بردارد.

۱۱ دی ۱۳۹۶- ۱ ژانویه ۲۰۱۸