ادوارد لوتواک، عضو پیشین شورای امنیت ملی آمریکا وتاریخ دان در مصاحبه با نشریه فرانسوی «لوپوئن» می گوید: «… درآمد سرانه ایرانیان امروز معادل درآمد سرانه کشوری مانند “بوتسوانا” [یکی از عقب مانده و فقیرترین کشورهای آفریقایی] است، با این تفاوت که بوتسوانا بخش اعظم منابع خود را  صرف برنامه اتمی، خریداری اسلحه، تولید موشکهای بالیستیکی، مداخلات نظامی در کشورهای منطقه و حمایت مالی از گروه های تروریستی نظیر حزب الله لبنان نمی کند»!

می توان به این فرد دشنام داد و گفته هایش را رد کرد.  می توان او را عامل استکبار و آمریکای جهان خوار دانست.  می توان او را مزدور و جیره خوار «دشمن» معرفی کرد.  می توان گفت چون چشم دیدن «نظام مقدس ولایی» را ندارد یاوه می بافد وگرنه وضع حکومت آخوندی از بوتسوانا که هیچ، حتی از بورکینا فاسو و سومالی هم بهتر است!  حتی این را هم می توان گفت که در خود آمریکای جهان خوار شمار بی خانمان ها به مراتب بیش از قلمروی حاکمیت اسلام ناب محمدی است، اما… ادعای پیشرفت در ۳۹ سال گذشته دیگر از آن حرف هاست که مرغ پخته را نیز به خنده می اندازد و تنها از ذهن پریشان و آلوده به توهمی مانند سیدعلی خامنه ای برمی آید!

این ادعای مضحک را سید علی خامنه ای روز یکشنبه ۲۹ بهمن در دیدار با شماری از مردم آذربایجان کرده است: «… نتیجه مردم سالاری پیشرفت کشور است»!  ذهن آشفته و پریشان او روند خدعه آمیز «نظارت استصوابی»، رد صلاحیت اکثریت قریب به اتفاق نامزدهای انتخاباتی به دستاویز «نداشتن التزام عملی به ولایت مطلقه فقیه»، باطل کردن میلیونی آراء توسط شورای نگهبان منصوب ولی مطلقه فقیه، تقلب گسترده یا «مهندسی انتخابات»، ترکیب گوش به فرمان مجلس خبرگان و… را «مردم سالاری دینی» – چه ترکیب نامتجانسی! – می نامد تا بتواند از آن نتیجه بگیرد که فلاکت و نکبتی که سراسر کشور را فرا گرفته؛ وضعیت اسفبار محیط زیست، فساد گسترده و فراگیری که از خود او شروع شده و در همه ارکان جامعه شیوع یافته، وضعیت شرم آور نقض حقوق بشر، ورشکستگی همه جانبه مالی، مادی و معنوی  همه ارکان نظام ولایی «پیشرفت» است!  زهی نادانی و زهی وقاحت!

سیدعلی خامنه ای بر همه این واقعیت های آشکار چشم می بندد و در توصیف «پیشرفت» مدعایی خود ادامه می دهد: «ما دهه ی سوم انقلاب را دهه ی “پیشرفت و عدالت”نام گذاری کردیم؛ “پیشرفت” به معنی واقعی کلمه در کشور اتفاق افتاده است»!  حتی گوبلز – وزیر تبلیغات آلمان نازی که می گفت دروغ را برای آن که باورپذیر شود باید هرچه بزرگ تر گفت – هم دربرابر این همه بی پروایی در دروغ گویی و روز جلوه دادن شب تاریک لنگ می اندازد!

با این همه، نباید پنداشت که در ذهن پریشان و بیمار سید علی خامنه ای شکسته نفسی و فروتنی جایی ندارد.  او بلافاصله پس از اثبات! «پیشرفت» های خارق العاده ای که کشور تحت رهبری او شاهد آن بوده، متواضعانه می گوید: «عدالت را نمی گویم، درباره ی عدالت ما عقب مانده هستیم، خودمان اعتراف می کنیم… در زمینه عدالت باید کار کنیم و از مردم و خدا عذرخواهی کنیم»!

اما، گمان مبرید که این عذرخواهی رندانه و آبکی با پذیرش مسئولیت ناشی از آن همراه است، یعنی رهبر معظم می پذیرد که به دلیل عملکرد فاجعه بار دستگاه قضایی، که یکی از قربانیان بی شمار آن یعنی نرگس محمدی آن را به درستی «ابزاری در دست نهادهای حکومت» و «بخشی از ساختار حکومت» خوانده و به خاطر آن که رییس آن منصوب ولی مطلقه فقیه است، پس باید پذیرای مسئولیتش هم باشد، عواقبی برای این اقرار به خطا قایل است و مثلا برای خود مجازاتی چون کناره گیری، اعتکاف و استغفار برای سبک تر کردن بار گناهان و جنایات تعیین می کند!  نه تنها ابدا خبری از این چیزها نیست، بلکه مردرندی ذاتی و آخوندی سبب می شود که مقام معظم در پایان چیزی هم طلبکار شود و بر ضرورت «تفکیک نظام انقلابی امامت و امت با تشکیلات دیوان سالاری» تاکید کند.

این چنین است که ذهن پریشان، بریده از واقعیات و بیمار سید علی خامنه ای به نتیجه ای شگفت انگیز دست می یابد: «انتقاد مردم فقط از دولت و مجلس و قوه ی قضاییه نیست، نه، ممکن است از شخص حقیر هم انتقاد داشته باشند، اما این انتقاد منافاتی ندارد با ایستادگی پای نظام اسلامی و نظام انقلابی که با فداکاری این ملت به وجود آمده است»!

افسوس که «شخص حقیر» علاوه بر حقارت کودن و کند ذهن هم هست و نمی تواند از سرنوشت معمر قذافی، همتای لیبیایی خود عبرت بگیرد که وقتی به چنگ مردم خشمگینی که آنها را موش صحرایی می نامید افتاد، چگونه با التماس فریاد می زد: «العفو، العفو»!