گاه رسانه های عمومی داخل ایران اقدام به انتشار بسیاری از تهمت های ناروا علیه آئین بهائی و بهائیان می نمایند که از جمله مهم ترین این اتهامات کوشش در نشان دادن تلاش بهائیان در مخالفت با اسلام و سعی در ریشه کن کردن آن و دیگر آن که بهائیان همواره با جلب حمایت از قدرت های استعماری و اسرائیل و هم پیمانانشان سعی در ایجاد و تشکیل احزاب سیاسی مخالف در کشورهای اسلامی نموده اند که خود خطری جدی باید تلقی شود. جای تأسف بسیار است که تعداد کثیری از رسانه ها منجمله روزنامه ها و سایت های اینترنتی بدون هیچ گونه تحقیق و اطلاع و حصول اطمینان از صحت و سقم و دلایل و شواهد کافی از اتهامات مذکور مبادرت به انتشار آنها می نماید. اقداماتی از این قبیل غیر مسئولانه که مغایر با اصل صداقت و رعایت امانت اطلاعات در قوانین رسانه ای است این سؤال را به ذهن متبادر می کند که هدف و منظور اصلی از چنین اقداماتی چیست و چه مقدار می تواند جامعه ای را با خطر و ضرر و زیان مواجه سازد. قدر مسلم آن که ایراد این گونه اتهامات منجر به برانگیختن افکار عمومی وایجاد فتنه و فساد در میان افراد یک جامعه واحد می گردد.
در فاصله صد و هفتاد و چهار سالی که از بدو ظهور آئین بهائی می گذرد این اتهامات وارده بر ایشان بر طبق پیشرفت روابط سیاسی کشورهای خاورمیانه و دیگرکشورهای جهان دستخوش تغییر و تحول گشته است. اگر اندکی توجه شود خواهید دانست چنانچه پیروان این آئین پس از آن که در قرن نوزدهم متهم به همکاری و ارتباط با کشور روسیه شدند در اوائل قرن بیستم این اتهام به همکاری با انگلیسی ها مبدل شد و پس از آن در اواسط قرن بیستم به جاسوسی اسرائیل و آمریکا تغییر یافت. اساس ودلایل این اتهامات بر این بنا شده که اماکن مقدسه بهائیان و مرکز اداری جهانی بهائی در کشور اسرائیل واقع شده است.
به فرمان سلطان عبدالعزیز حضرت بهاءالله در سال ۱۸۶۸ میلادی به قلعه عکا تبعید شدند. وضعیت این قلعه چنان سخت و غیر قابل تحمل بود که کمتر کسی تاب و توان تحمل زندگی در آن گونه شرایط آب و هوایی را داشت و اغلب زندانیان بیش از یک یا دو سال زنده نمی ماندند چرا که بدی آب و هوا و شیوع امراض مسری و کشنده آنان را از پا در می آورد.
حضرت بهاءالله در سال ۱۸۹۲ میلادی در یکی از نواحی حومه عکا وفات یافته و جسد مطهرشان در همان مکان به خاک سپرده شد و حال این مکان مقدس ترین زیارتگاه بهائیان عالم به شمار می آید. در آن زمان حضرت بهاءالله و همراهان ایشان زندانیان دولت عثمانی محسوب می شدند که به فلسطین تبعید شده بودند. بعد از سقوط حکومت عثمانی در سال ۱۹۰۸ میلادی بود که همگی از قید زندان رها و آزاد گشتند و گروه کثیری از بهائیان مذکور که بیش از چهل سال از عمر خود را در سرزمین فلسطین گذرانده بودند و از سکنه آنجا به شمار می رفتند تصمیم به اقامت در همان مکان نمودند. از جمله حضرت عبدالبها فرزند ارشد حضرت بهاءالله بودند که پس از گذراندن چهل سال از عمر خود در اراضی مقدسه در همان جا ساکن و به خدمت اهالی آن سرزمین ادامه دادند. ایشان در بین مردم به علم و بخشش در مال و حسن اخلاق معروف و مشهور بودند و این کمالات ذاتی ایشان زبانزد خاص و عام بود حتی در روزنامه ها و کتاب هایی که در مصر و فلسطین و صفحات شام به قلم نویسندگان برجسته معاصر عرب به طبع رسیده از اقدامات ایشان قدردانی شده است. حضرت عبدالبها در سال ۱۹۲۱ میلادی وفات یافتند و در شهر حیفا در اتاقی که در مجاورت آرامگاه حضرت باب می باشد به خاک سپرده شدند.
طبق وصیتنامه حضرت بهاءالله جسد حضرت باب در سال ۱۹۰۹ میلادی در دامنه کوه کرمل در شهر حیفا در جایگاه ابدی خود استقرار یافته بود و به جهت وجود همین اماکن مقدسه بهائی است که حضور پیروان این آئین همچنان در آن مناطق ادامه یافته و مرکز روحانی و اداری آئین بهائی نیز در آنجا تأسیس گشته است. بنابراین شواهد نفی و سرنگونی حضرت بهاءالله به فلسطین ۸۰ سال قبل از تأسیس دولت اسرائیل صورت گرفته و حکومت مزبور ۵۶ سال پس از فوت و دفن ایشان تشکیل یافته است و این خود دلیل واضح و محکمی است که وجود بهائیان در آن سرزمین ارتباطی با تأسیس و تشکیل دولت اسرائیل ندارد.
شایان ذکر است همان طوری که تعدادی از اماکن مقدسه مسیحیان و مسلمانان نظیر کلیسای مبدأ و گنبد سخره در محدوده کشور اسرائیل فعلی واقع شده بعضی از اماکن مقدسه بهائیان نیز در همین محدوده واقع گردیده است و بهائیان مانند سایر پیروان ادیان الهی آن دیار را سرزمین مقدس شمرده و برای زیارت از این اماکن مقدسه راهی این کشور می شوند.
تأسیس و بنای اماکن مقدسه و مرکز اداری بهائی نیم قرن قبل از اعلان تشکیل حکومت اسرائیل صورت گرفته است و پس از تشکیل آن دولت بود که افراد جامعه بهائی در سراسر دنیا با همکاری یکدیگر به صیانت و محافظت اماکن مقدسه خود پرداخته و با سعی و کوشش مداوم حقوق مشروعه خود را به عنوان آئین مستقل از این حکومت خواستار شدند و آن دولت نیز بهائیان را همانند مسیحیان و مسلمانان از پرداخت مالیات جهت اماکن مقدسه و متبرکه خود معاف نموده است.
مطابقه احکام بهائی تبرعات مالی فقط منحصر به افراد بهائی می باشد و از قبول امانات و تبرعات از طرف حکومت ها و یا از طرف افراد غیر بهائی امتناع می گردد.
از دیگر مبادی اساسی آئین بهائی عدم مداخله پیروان این آئین در احزاب سیاسی می باشد صرف نظر از این که در چه کشوری زندگی می کنند. البته این اصل به معنی دوری افراد بهائی از جامعه نیست چرا که در بیشتر ممالک بهائیان درانتخابات عمومی کشورشان بدون جانبداری از حزب معینی به عنوان افرادی صالح و شهروندانی با کفایت و مستقل شرکت می نمایند. قابل ذکر است که بهائیان در بیش از دویست و سی کشور جهان ساکن هستند. طبق احکام آئین بهائی پیروان این آئین در هر کشوری که ساکن باشند تابع و مطیع قوانین حکومت آن کشور خواهند بود البته این انقیاد و اطاعت تا آنجایی ادامه خواهد داشت که این قوانین تضادی با اساس اعتقادات بهائی نداشته باشد و آنان را مجبور به کتمان عقیده شان ننماید.
حضرت بهاءالله پیروان شان را بر لزوم اطاعت از حکومت امر فرمودند و آنان را بر آن داشتند که با خدمت صادقانه به حکومت های مطبوع و با خلوص نیت و امانت و صداقت مخلصانه وضائف محوله را به اکمل وجه انجام دهند و همواره در پیشرفت مصالح کشورهای خود کوشش نمایند.
گفتنی است که اصل عدم مداخله در احزاب سیاسی به معنی بی تفاوتی بهائیان به سرنوشت و آینده کشورشان یا عدم توجه به درد و رنج مظلومان و مستمندان جامعه شان نیست بلکه برعکس پیروان آئین بهائی مأمور به خدمت عالم انسانی می باشند و از طریق اقدامات زیربنایی و سازنده همچون مشورت، صحیح بهره گیری از رسانه های خبری و همچنین خدمت مستمر در سازمان های غیر دولتی تابع سازمان ملل متحد که هیچ گونه رابطه ای با مسائل سیاسی ندارند مانند سازمان های بهداشتی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در این راستا به فعالیت مشغولند، آنان همچنین از طریق هیئت های اداری جامعه بهائی که با دیگر سازمان های همکاری دارند به نشر مبادی عدالت اجتماعی و رعایت حقوق بشر در مدارس و مؤسسات فرهنگی می پردازند.
خوانندگان عزیز، در صورتیکه مایل به دریافت نسخه ای از مقاله فوق از طریق ایمیل هستید و یا راجع به تعالیم بهائی سؤالی دارید لطفا با ما تماس بگیرید: پیامگیر : ۷۴۰۰-۸۸۲-۹۰۵ ، ایمیل: anyquestionsplease@gmail.com
وب سایت برای برخی از کتابهای فارسی بهائی : www.reference.bahai.org/fa
شهروند منو سانسور نکنی! …من اسرائیل رو به رسمیت میشناسم، هولوکاست رو هم انکار نمیکنم، دشمن بهائی هم نیستم.
ولی انتقاد من بخش تندرو اسرائیلی هست و انتقاد به فعالین بهائی اینکه به سرنوشت انسان های عرب تبار فلسطینی بی تفاوت هستن. چه بهائیان ساکن اسرئیل و چه بهائیان عالم به درد و رنج مظلومان فلسطینی توجه نمیکنن. حتی به درد و رنج هم وطن ها توجه نمیکنن و صداشون در نمیاد. اما اگر یک هم آیینشان تحت ستم باشه همه معترض میشن و از وحدت عالم انسانی دم میزنن و کلی شعار انسان دوستانه میگن. تناقض بهائیان در اینکه حتی یک نفر و یک بار در ویدیو از ملت ایران یا فلسطین حمایت نکره. حتی یک بار رژیم های ضد بشری جمهوری اسلامی و اسرائیل رو محکوم نکردن . میگن فعالیت سیاسی یده ولی تحت شراطی به سود خودشون خوب میشه.. بهائیان فقط بفکر هم آیین خودشون هستن. پامیشن میرن اسرائیل زیارت میدونن در حق بشر عرب تبار ظلم میشه بعد میگن وحدت عالم انسانی و حتی یک بار هم به اسرائیل تذکر نمیدن. یعنی وجدان درد و حس بدی در اسرائیل ندارن؟ مورد بعد اینکه حق ندارن در اسرائیل تبلیغ دین کنن و تسلیم سیاستهای اسرائیل شدن پس چرا تسلیم جمهوری اسلامی نمیشن؟ تناقض در همینه! سیاستهای یک بام و دو هوا باعث شده قابل اعتماد نباشن. بقول معروف قسم حضرت عباستون رو باور کنیم یا دم خروستون؟