ما تبدیل به آدمهای مجازی شدیم. مای مجازی در حالِ کشتنِ خودمان و اطرافیانمان در واقعیت هستیم. اینقدر برای ما دنیای مجازی مهم است که فکر می کنیم واقعا در حالِ تغییر دنیای واقعی هستیم و برای تغییرِ این دنیای واقعی تنها به یک حساب کاربری اینستاگرام و یا شبکه ای در تلگرام نیاز داریم. این که در واقعیت کدام گوشه جهان را گرفته ایم، اصلا گرفته ایم یا نه، این که در واقعیت حداقل کمکی به خودمان و اطراف کوچکمان کرده ایم یا نه، اصلا مهم نیست!
سفر می کنیم و کافه و رستوران می رویم تا عکس های بیشتری در دنیای مجازی به اشتراک بگذاریم و با هشتگ های مختلف آن سفرها و آن غذاها و کافه ها و قشنگی ها را به گوشِ دنیا برسانیم و در حلق مردمانی کنیم که نمی روند و نمی خورند و از این طریق کیف کنیم. هرچه لایک بیشتر کیف عمیق تر و مزه ی خوراکی هایمان تندتر. در تمام آن سفرها و کافه گردی ها درگیرِ پیدا کردن زاویه ی مناسب نور و صورت و بازو و بدنیم. اصلا گاهی شنیده ام که دغدغه مان در دوران حاملگی این است که چه کنیم تا عکس های دورانِ بارداری خوبی برای اینستاگراممان داشته باشیم و از کودکانمان از همان بدو تولد آلبوم های مجازی بسازیم و در دروغِ دنیای مجازی گمشان کنیم و همان جا دوستشان باشیم و همان جا بهشان عشقِ مجازی بورزیم. ورزش می کنیم، آثار هنری به خیال خودمان ماندگار خلق می کنیم و در دانشگاه افتخارات کسب می کنیم نه برای لذت بردن و رشد فردی و کمک به جامعه، بلکه تنها برای این که بتوانیم شب ها سرمان را با شعارهای عجیب و غریب و ژست های آب دوغ خیاری در دنیای مجازی گرم کنیم. مجازی شده ایم و وقتی مجازی مجازی برای خودمان و دنیای اطرافمان اهمیت پیدا کردیم درونمان آرام آرام پر از خشم می شود که چرا یک لایک و قلب و بوس و بغل کمتر!
برخی از ما هر روز فالوورهایمان رو چک می کنیم و اگر از تعدادشان کم شده باشد دستپاچه می شویم که نکند ما عیبی و ایرادی داریم و یا سوژه ی اخیرمان چندان به مذاق بیننده خوش نیامده است و ای وای که چقدر می تواند این اتفاق در عمرِ کره ی زمین و حیاتِ بشری تفاوت ایجاد کند. آنقدر مجازی شده ایم که مجازی می خندیم. مثلا به جای اشتباهات لپی فرزندانمان و یا سوژه های واقعی کمدی زندگی خودمان “نسیم اقدم” را انتخاب می کنیم. ما شوخی شوخی به “نسیم اقدم” خندیدیم ، اما او مجازی مجازی خودش را جدی گرفت و جدی جدی خودش را و دنیای مجازی که تمام امیدش بود را در روز تولدش کشت!
مرگ “نسیم اقدم” برخلاف خودش و روش زندگی کردنش، خیلی مهم است. این مرگ اتفاقا برای ما مجازی ها مهم است که تا اسلحه به دست گرفتن و کشتن یک قدم فاصله داریم.
وقتی آدمهای معمولی و ساده لوحی را، برای سرگرمی های عقب مانده و بویناک و به لجن کشیده مان، مد جدید در ایران، بزرگ و مشهور می کنیم و به آن ها این فرصت را می دهیم که دستخوش بیماری های روحی و جنسی و خشونت طلبی ما شوند، اگر از مرگ غیرمجازی شان شوکه نشویم، انسان نیستیم، که نیستیم انگار چون مجازی شده ایم!
مرگ “نسیم اقدم” وقت کشی مجازی و خودکشی آرام آرام ما را آنچنان به صورتمان می کوبد که خنده ها و به اشتراک گذاشتن های یواشکی مان ثانیه ای متوقف می شود و از آن طرف بوم می افتیم که ای داد و ای فغان که دیگر آمریکای واقعی، ما ایرانی های مجازی را راه نخواهد داد و بیاییم واقعی نشان دهیم ما مقصر نیستیم!
باز هم تنها ما مهم شدیم و هر آن کس که سوژه های خنده های احمقانه ی ما بود اهمیتی ندارد. فقط آمریکای واقعی ما را راه بدهد، ما خودمان راه مجازی زندگی کردن را می آموزیم!
“نسیم اقدم” در روز تولدش ناباورانه به کسانی که او را در دنیای مجازی عزیزش نادیده گرفته بودند تیراندازی کرد و در نهایت جان واقعی خودش را برای دنیای مجازی که به او بی رحمانه خندیده بود و فحش داده بود، گرفت!
ما چه کردیم؟ کمی تعجب، کمی خنده ی یواشکی و کمی فاصله بیشتر گرفتن از انسانیت! و در نهایت برای سلفی جدیدمان به همراه قهوه و منظره و همین الان یهویی هایمان، آماده شدیم!