«مانا نیستانی» کاریکاتوریست ایرانی یکی از پدیدههای اعتراضی جامعه ایران است. او پرورده تعبّد نیست و سر جنگ با اتفاقات روزگار دارد؛ فرمانبردار نیست و سرکش است. درست است که روزهای سختی را تاکنون سپری کرده و با فروتنی مخصوصی، خود را آدم شجاعی نمیداند ولی طرحهای او همه با شجاعتی خاص در هنر معاصر ایران ثبت شدهاند. انسان باید برای ارزشهایش بجنگد و هرگز تسلیم نشود.
همه چیز برای «مانا نیستانی» از یک سوسک شروع میشود. بعد از شروع غوغا بر سر طرح سوسک او همه چیز دگرگون میشود. «یک روز صبح، مانا نیستانی همین که از خواب آشفتهای پرید، در رختخواب خود به حشره تمام عیار عجیبی مبدل شده بود.» او مسخ میشود و زندگی منطق سرد و خشک خود را به صورتی خشنتر از قبل به او نشان میدهد. داستان سوءتفاهم بر سر سوسکِ زندگی او از نمایشنامه «سوءتفاهم» آلبر کامو هم غم انگیزتر است. چه روزهایی را که برای این سوءتفاهم در زندان نگذرانده است! اما این اتفاق نادر در زندگی او تبدیل به شراره آتشی میشود که راه زندگی او را به سنگلاخ بیجادهای تغییر میدهد و دیو درون او را آزاد میکند. هم اکنون او آتش در سر و حریق سوزانندهای در مشت دارد و هر یک از طرحهایش برای حکومت و صاحبان قدرت بسیار ناخوشایند است. بالاخره باید از کسانی که «بد بدکنش» هستند به گونه ای انتقاد کرد. در تعدادی از طرحهایش او را میبینیم که در تاریکی زندان به دور خودش نگاه میکند و میگوید: «خوب، حالا؟» و بزودی پی میبرد که در یک هولدونی در زندان «اوین» گرفتار شده است. حالا که این سوسک نفرتانگیز او را در اعماق عفن یک هولدونی تنگ و تاریک گرفتار کرده است، چهباید کرد؟ در خودش میپیچد و هر لحظه به عظمت طغیانی که در درونش در حال ایجاد شدن است پی میبرد. همه میدانیم که ترک خانه و دیار برای یک هنرمند کار آسانی نیست. به هرحال زمین گرد است و همه دور آن میچرخیم ولی باید گفت: «میان چرخ من تا چرخ گردون / تفاوت از زمین تا آسمان است.»
«مانا نیستانی» سخن نمیگوید و بیصدا با «فرّ و هوش» خود فریاد میزند. کلامی بر دهان نمیآورد ولی با وجدان بیدار خود نعره میکشد. هر یک از طرحهایش سکوت خاموش آن روز ایران را میشکند. با دهان بسته جفای روزگار را روی کاغذ میآورد که انعکاس هر یک از آنها تا دوردستترین نقاط میرود. او با بیشتر طبقات اجتماعی ایران ارتباط برقرار کرده و کلامش شنیدنی است. با حکومتی که «سزاوار پیغاره و سرزنش» است این یکی از بهترین نوع سخن گفتنهاست. هرگاه طرحهای او را میبینم، میاندیشم که چه هنگام خواهد رسید که «این شب لزج سیاه عفن پایان ناپذیر» تمام شود؟ در این برهوت تلخ، او خیلی چیزها را از نو شکوفا کرده است. او بازگو کننده سپیده تازه دمیده شده نیست؛ برعکس او طراح طلوع اعتراض و انکاری است که ستارهای در آن شعلهور به پیش میآید. طرحهای او در کُنه خود سلب آسایش کننده از حکومتگران است و مردود کننده هر نوع سازش درونی از وضع روزگار. آنچه او در هنر خود به کار میگیرد، خُرد کننده تعارفات دنیای حکومتی مضحک و ابلهانه امروزه ایران است. هنر او یک نوع طراحی تازه را نوید نمیدهد ولی این طرحها تصویرگروضعی ناراحت کننده و اندوهبار برای کسانی است که در برابر افق پهناوری مملوّ از تردید و هراس قرار گرفتهاند و از هیچراهی نمیتوانند به سرمنزل برسند. این طرحها در برابر هیچ ظلمی عقبنشینی نمیکنند. بیانگر سیستم حکومتیایست که در حال مدفون شدن است و از چیزی پرده برمیدارد که برای یگانه بودن،ظلمانیترین و احمقانهترین اعمال را انجام میدهد؛ سیستمی که خود را در آلونک تنگ و تاریک و پر از کثافتی اسیر کرده است و عده زیادی از انسانهای بیگناه هم از عفونت زهرناک او در حال ضجّه زدن هستند. او انکار میکند ولی نه با تعارف و امید به آینده، بلکه با شرارههای سوزاننده هنر خود.اگر معنی هنر عبارت از کوششی باشد که انسانها را از عظمتی آگاه سازدکه از وجودش در خود بیخبرند، «مانا نیستانی» به خوبی «هنر» را کشف کرده است. او پرورده خانواده فرهنگی است و اندیشیدن در باب مطالب روزانه و پیرامون خود را به خوبی فراگرفته است. او «سخنگوی متعهدی» است که با یک مداد و کاغذ در یک آن میتواند به اندازه یک کتاب سخن بگوید.کاریکاتورهای اوما را بسوی پیشزمینۀ مضطرب و نامطمئنی پیش میراند و اینجاست که ما هجوم نومیدی وحشتآور همراه با آشفتگی رقتانگیز رابازمییابیم که ما را با واکنشی نیرومند روبرو می سازند. درست است که قلم او ناآرام است و مدام در حرکت ولی کل فضا از سادگی بنیادینی برخوردار است.سادگی دنیایی که ما خود را تنها و بیصاحب در آن پیدا میکنیم. دلشورگی هولناکی از وضع زمانه و اداره آب و خاک خود داریم که این دنیای ساده را برای ما بیش از پیش عذابناک تصویر میکند.
در این شب سرد و هراسناک ایران که زوزۀ گرگهای حکومت تا دوردستها شنیده میشود و صفیر باد سرد، آرامش ایرانیان را سلب میکند، چه راهی بهتر از این میتوان یافت که سخن به انتقاد گشود؟ روزگاری که سالوس و ریا و فریب و مکر و حقه و نیرنگ، دین حکومت کنندگان شده است و هر سخنی در دهان خفه میشود و گردانندگان این حکومت اهریمنی، طاقت شنیدن کوچکترین سرزنشها را ندارند، باید نعره زد: «ممنوع کردن، ممنوع!» این یکی از پیامهای طرحهای این هنرمند تبعیدی ایران است.
هر طرح «مانا نیستانی» به دفاع از انسانیت برمیخیزد. اعتبار این طرحها در این است که سخن بیدار مردم ایران است. او با نیروی تصویر بر اختلافهای فرهنگی پیروز شده است. قدرت همیشه در برابر آزادی ایستاده است و به هر روش سعی در خاموش کردن کوشش آزادگان داشته است. حکومت همواره خواسته است نشان دهد که طرحهای اینچنینیاز واقعیت رونوشت نشده و به نوعی مفسر دنیای غیرواقعی است و چیزی است که باید آن را جدّی نگرفت. ولی ما در این طرحها شدیدترین، جدیترین و گویاترین نوع بازگویی حوادث و اتفاقات و دغدغههای مردم روزگار خود را مشاهده میکنیم؛ زنده و پویا هستند و همچون خنجری در پهلوی خودکامگان امروزه کشور میخلند.
آنچه که هر سال بیشتر بر ما آشکار میشود این است که به رغم سختترین سرکوبیها و شکنجهها، همه ما ایرانیان در زیر یک آسمان پرستاره، در آرزوهای بزرگ، اساسی و حقیقی با هم توافق داریم و آن امید به آزادی در آینده ایران است. ایرانی آزاد که همه بتوانند در آن به راحتی زندگی کنند و کسی دغدغهای برای حفظ جان خود، تأمین معیشت زندگی روزمره و یک زندگی انسانی و باشرافت نداشته باشد. من با تمام وجود اعتقاد دارم که ما ایرانیان این آزادی را به دست خواهیم آورد. آزادیای که تا کنون بهای کمی برای آن پرداخت نکردهایم و خونهایی که تاکنون در این راه دادهایم بیجهت نبوده است و پایمال نخواهد شد.
همه میدانیم که ایران جزو معدودترین کشورهایی است که در طول صد سال دو انقلاب بزرگ کرده است تا آزادی خود را که عبارت است از سعادت، خرد، برابری، عدالت، حقوق و قانون اساسی عالی به دست آورد.هنرمندانی چون «مانا نیستانی» با هنر خود ما را به این هدف رهنمون میسازند. چرا که آنان با هر سخن خود از انسانیت و شرافت انسانی دفاع میکنند. با این نوع تهدیدهای روزمره که علیه چنین هنرمندانی میشود، ما باید شجاعت آنان را ستایش کنیم که با نیروی هنر خود بر هر ترسی در برابر دستیابی به آزادی چیره شدهاند.
جمعه ۱۵ جون ۲۰۱۸، مانا نیستانی در کانون کتاب تورنتو حضور دارد و عنوان سخنرانی اش “نگاه مانا نیستانی به کاریکاتور در ایران پس از انقلاب ۵۷” است.
کانون کتاب در سالن اجتماعات شهرداری نورت یورک واقع در ۵۱۰۰ خیابان یانگ برگزار می شود.