از خوانندگان

مسعود شیر محمدی     

تا کنون هموطنان ایرانی ما یا خود گرفتار زندان و شکنجه و اعدام در جمهوری جهل و جنون اسلامی شده اند و یا بلا شک از سرنوشت غم انگیز نزدیکان و یاران و جوانان آزادی خواه ایرانی اطلاع کامل دارند، همچنین همگان از ضدیت زهدفروشان فرومایه عمامه دار و بی عمامه با اساس‌ فکری و بنیاد فرهنگی و ادبیات پر افتخار ایرانی وقوف کامل دارند.

حافظ و فردوسی خار چشم این گروه بی وطن ضد ایرانی هستند. این گروه در تکمیل ضدیت مغرضانه خود از هر کوششی در جهت به ثمر رسانیدن افکار پوسیده خود دریغ ندارند.

اینجانب ادعای حافظ شناسی ندارم، ولی تاکنون صدها ساعت صرف خواندن و فهمیدن اشعار این نابغه بزرگ تاریخ ایران کرده ام. هرجا و هر وقت استادان حافظ شناس‌ سخنرانی داشته اند کوشش‌ بسیار کرده ام که حضور داشته باشم و سخنان ارزشمند استادان عزیز ایرانی را به گوش‌ جان شنیده و در بسیاری از موارد یادداشت برداری کرده ام. چهار نسخه از دیوان غزلیات حافظ را در خانه دارم که دوتای آنها چاپ قبل از انقلاب ضد سلطنتی ایران است و دو تای دیگر چاپ بعد از انقلاب. علت خریدن دوتای آخر آن بود که به طور تصادفی متوجه شدم که در چاپ های جدید چند تا از اشعار بسیار زیبا و پر مغز را که به طور بسیار زیرکانه سروده شده است عوض‌ کرده اند تا مردم ایران متوجه اصل و اساس‌ فکری حافظ بزرگوار نشوند. ‍

 

در جریان مقایسه چندین شعر که قبلاً از حفظ داشتم و می دانستم حافظ بزرگوار از طریق آنها بنیاد فکری زهد فروشان را باطل کرده است و پیام هشدار دهنده خود را جهت پرهیز از زهد ریایی و دادن دانش‌ و بینش‌ بسیار گرانبها به نسلهای پس‌ از خود آورده است، متوجه شدم که در چاپهای جدید چگونه  و با چه زرنگی احمقانه ای اینگونه  اشعار را  عوض‌ کرده اند که به کلی مفهوم و منظور اصلی شعر را به خیال خودشان عوض‌ کرده باشند.   ‍

در چند مورد  هم متوجه شدم که اگر نتوانسته اند مفهوم و منظور شعر را با جانشینی کلمات دیگر در چاپهای جدید عوض‌ کنند تمام بیت مورد نظر را به کلی از غزل مربوطه حذف کرده اند.

برای پرهیز از طول کلام سه چهار نمونه از تعویض‌ کلمات و یا حذف کامل بیت را ذیلاً نقل می کنم، ولی قبل از این کار از استادان محترم ادبیات فارسی مانند آقای دکتر برقعی و آقای دکتر براهنی و یا آَقای مهندس‌ بهرام مشیری که از اینجانب تبحر و صلاحیت بیشتری در این زمینه دارند استدعا می کنم جوانان عزیز ایرانی را که به فرهنگ و ادبیات زبان مادری خود علاقه دارند و از شیطنت های زهدفروشان نیز دل پری دارند در جریان این خیانت بگذارند.  مقصود اینکه ضمن رد یا قبول  یافته های این جانب خودشان نیز در این زمینه دقت و مطالعه و اظهار نظر بفرمایند چون حرف من گمنام با بضاعت اندکی که در دانش‌ ادبیات ‍

زبان فارسی دارم تأثیر لازم را در ذهن جوانان ایرانی بجا نمی گذارد. 

حافظ می فرماید …

عشقت رسد به فریاد  ور خود بسان حافظ/ قرآن ز بر بخوانی با چارده روایت .

عشق در کلام حافظ بیشتر معنی عشق به بشریت و عشق به راستی و درستی را می دهد.کلمه ی   ور  یعنی  حتی اگر ، و لذا معنی شعر حافظ چنین می شود که او خود را به خاطر از حفظ داشتن قرآن سرزنش‌ کرده است و معتقد است که تنها عشق فریاد رس‌ بشر است نه از حفظ کردن قرآن.   دیوان های حافظ که بعد از انقلاب و با تلاش‌ مذبوحانه آخوندها و مقدمه نویسی آنها چاپ شده است کلمه  ور  را  با کلمه  ار  و در بعضی چاپها  با کلمه گر عوض‌ کرده اند که در ظاهر چندان تفاوتی به چشم نمی خورد ولی در مفهوم ادبی به کلی معنی شعر بی نظیر حافظ را به سود  دین فروشان عوض‌ می کند.   

در شعر دیگری حافظ می فرماید …

چو طفلان تا کی ای زاهد فریبی/ به سیب بوستان و جوی شیرم

هر آدم با سوادی می داند که در کتاب های مذهبی  سیب بوستان  و به طور مشخص‌ جوی شیر و همچنین جوی آَب روان  در بهشت به مومنان وعده داده شده است، و لذا حافظ می فرماید:

که زاهد فریبکار و کتابش‌ همچون کودکان مرا شامل فریبکاری خود می کند.

اکنون توجه کنید که این شعر کوبنده را چگونه عوض‌ کرده اند که  نشانی از کتاب های آسمانی که ابزار اصلی فریب است در این شعر دیده نشود و فقط فریبکاری شخص‌ زاهد مطرح باشد و لااقل کتاب از تعرض‌ مصون بماند.  شعر قلابی در چاپ های جدید چنین است..

چو طفلان تا کی ای زاهد فریبی/ به سیب بوستان و  شهد و شیرم

ملاحظه می فرمایید که چگونه جای جوی شیر با شهد و شیر عوض‌ شده است.

اکنون اجازه بدهید چند نمونه هم از ابیاتی که به کلی در چاپ های بعد از انقلاب از متن اصلی غزلیات حافظ حذف شده است را که در جهت سرزنش‌ زاهدان ریایی و باطل کردن اساس‌ فکری آنان سروده شده است  به نظر خوانندگان عزیز  برسانم.  حافظ می فرماید ..

من که امروزم بهشت نقد حاصل می شود/ وعده فردای زاهد را چرا باور کنم

ملاحظه می فرمایید که چگونه حافظ خردمند دکان دین فروشی را با همین یک خط شعر باطل کرده است.

در شعر دیگری می فرماید:

پیر مغان حکایت معقول می کند/  معذورم ار محال تو باور نمی کنم

کاملاً مشخص‌ است که روی کلام حافظ با زاهد ریاکار و اساس‌ فکری اوست که داستانهای کودکانه جهنم و بهشت و حور و غلمان و طیرأابابیل و امثال اینگونه اباطیل را جزء محالات به حسا ب آَورده است.

در غزل زیبای دیگری که آغازش‌ با ..خوش‌ آمد گل وز آن خوشتر نباشد ..  شروع می شود به آنجا می رسد که می فرماید ..

بیا ای شیخ و در میخانه با ما / شرابی خور که در کوثر نباشد

بسوز اوراق اگر همدرس‌ ماییی/که درس‌ عشق را دفتر نباشد

از این واضح تر آنهم در زمان حکومت امیر مبارزالدین که دست کمی از خمینی معروف نداشت جرأت شیر می طلبید خصوصاً آنکه کاملاً واضح است که چه اوراقی باید سوزانده شود.

شعر دیگر حافظ که در بعضی از چاپ های بعد از انقلاب حذف شده است  این است :

حافظا می خور و رندی کن و خوش‌ باش‌ ولیک/ دام تزویر مکن چون دگران قرآن را

توجه بفرمایید که چگونه حافظ به کمک  هوش‌ و دانایی مخصوص‌ خود کلمه ی  دام تزویر را به کار برده است تا نسل های آینده را از مضرات ضد بشری آن  دام تزویر آَگاه سازد. ‍

در خاتمه تذکر این نکته را هم لازم می دانم که در چاپهای بعد از انقلاب همه ناشران از یک سبک و سیاق پیروی نکرده اند، بلکه هر کدام بسته به درجه کینه و عداوت خود با بنیاد فرهنگی ایرانیان و به نسبت باور خود به دروغ های شاخدار و احمقانه محالات مذهبی اقدام به چاپ های جدیدی از دیوان حافظ کرده اند .

بیشترین خیانت به  دیوان حافظ در چاپی دیده می شود که آخوند ضد ایرانی معروف به نام مطهری مقدمه نویسی مغرضانه آَنرا به عهده داشته است و انتشارات ساحل در تهران خیابان انقلاب کوچه فروردین آَنرا چاپ و در ده هزار نسخه منتشر کرده است .

ادامه مطلب را به استادان عزیز و عاشقان حافظ بزرگوار می سپارم تا جوانان وطن دوست ایرانی را در این زمینه اَگاه سازند.