تقدیم به کامیار شاپور، پسر فروغ فرخزاد و پرویزشاپور

 

صورت فلکی کدامین گیتار را دوش من در خواب دیدم

و کدامین فرشته بود که می نواخت هنیاک دل انگیز بودن را

کامیار

من و تو آنروز که ماهتاب بر آینه دریا چهره افکنده بود

و آدم جرعه ای از کنیاک خلقت نوشید

مست رنگها بودیم

و نخستین فیلم خدا را

در سینمای حقیقت تماشا میکردیم.

شهر فرنگ هستی

پر از ستاره بود

و حوا نخستین سیگار معرفت را

به آدم تعارف میکرد.

چپق وحدت مملو از تنباکوی کثرت بود

و آدم از حقه حیات بیخبر

دانلود زندگی

جستجوی حقیقت

نقش قلبی تیر خورده بر دسکتاپ عشق

و تو در جی میل عدم

ایمیل بودن را

باز میکردی

و من از اینترنت هستی

واژه خوشبختی را سرچ میکردم

من و تو در سایت معرفت بود که با هم آشنا شدیم

همگام در وبلاگ خدا

 

این شعر حدود ده سال پیش و در ایران سروده شده است