موج سواری درخشکی!

طلاب مشهد هم خودشان را قاطی مردم کردند و شعارمرگ برگرانی دادند!

*

وقتی گازاشک آورشلیک کردند، معترضان اصفهانی فریاد زدند بی خود گازای اشک آوری تونا حروم نکونید، ما همینجوریش هم اشکی مون از دستی این زندگی دراومدس!

*

تنها کسی که همیشه درحال جهشه و هیچوقت هم نمی افته و دست و پاش نمیشکنه، دلاره!

*

نمی خواستم مسائل پشت پرده را فاش کنم، ولی حالا که دوباره یک ایرانی برنده بالاترین مدال ریاضی جهان شده مجبورم دلیلش را بگم:

ایرانی ها ازبس دودوتا چهارتا می کنند وتوی سرومغزخودشان می زنند که خدایا چه جوری با این چندرغازحقوق زندگی کنم، ریاضیاتشون پیشرفت می کنه دیگه!

*

بزرگترین عیب دموکراسی اینه که مجبوری غیرازخودت بقیه را هم داخل آدم حساب کنی!

*

پاسخ بی جواب

(با سئوال بی جواب اشتباه نشود!)

یک خبرنگار انگلیسی پس از آنکه پروفسوربیرکار، ریاضی دان کرد ایرانی، جایزه نوبل ریاضیات را دریافت کرد به او گفت شما تنها کسی هستید که می توانید محاسبه کنید یک کارمند ایرانی با یک میلیون تومان حقوق چگونه باید زندگی کند که کرایه خانه اش عقب نیفتد و ضمناً همسر و دو فرزندش را درتهران به طور بسیار پیش پا افتاده ای اداره کند؟

پروفسوربیرکار، رفت پای تخته، یک مشت عدد و رقم نوشت وگفت هر وقت تو از این چیزها سردرآوردی، منهم می توانم به سئوال تو پاسخ بدهم ….بعد هم نگاه عاقل اندرسفیهی به خبرنگاره کرد وگفت آخه مردحسابی، من اگرمی توانستم به چنین سئوالی پاسخ بدهم می آمدم انگلیس پناهنده بشوم؟!

*

مرکز پژوهش های مجلس اعلام کرد جامعه به حجاب شرعی رغبتی ندارد.

ـ حالا کی نظرجامعه را خواسته؟!

*

این نقاشی ترامپ پارسال به قیمت ۲۹ هزارو۱۸۴ دلار به فروش رفت. اگر صبرکرده بود می تونست امسال هزار برابر قیمت بفروشه چون بعد ازشاخ و شانه کشیدن های ایران و آمریکا، می گفتند نقشه حمله به ایران را کشیده!

اون ستون هائی که نوکش مثلثه، علامت موشکه و اونهائی که مستطیله علامت توپه…

و البته اگربنده چنین چیزی را کشیده بودم، همه سرشان را تکان می دادند و لبخند می زدند که آخروعاقبت طنزنویسی همینه دیگه!

*

خانم خواننده ای که قبل ازانقلاب حداقل سی سالش بود بعد از۴۰ سال به صورت یک زن ۲۵ ساله اومده بود روی صحنه.

طفلک سالها توی تعمیرگاه بوده وکلی خرج تعمیرو بازسازی ونوسازی خودش کرده!

*

درست است که ازحلوا حلوا گفتن دهان کسی شیرین نمی شود، اما وقتی مقامات یک کشور هی تکرارکنند دموکراسی ….دموکراسی …دموکراسی ، مردم دنیا یاد آن ضرب المثل قدیمی می افتند ومی گویند بابا تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها؟ لابد یک خبری توی اون کشورهست؟!

*

هواپیما تازه بلند شده بود که یکی ازمسافرها اصرار کرد باید فوری خلبان را ببینه و یک مسئله بسیار مهم را باهاش درمیان بگذاره.

مامور امنیتی هواپیما بازرسی اش کرد و دید اسلحه نداره و اجازه داد بره توی کابین خلبان.

یارو به محض رسیدن به خلبان گفت بزبون خوش برو دبی، من اونجا کاری فوری دارم که حتمن باید انجامش بدم. خلبان پوزخندی زد وگفت بروبشین سرجات. کسی از این دستورها میده که اسلحه داشته باشه…

یارو خندید و به میهمان دارها و مامور امنیتی که همراهش آمده بود گفت می بینین؟ ما مردم توی مهمانی ها حرف از دموکراسی و احترام به نظریات دیگران می زنیم ولی تا زور بالاسرمون نباشه هیچ کاری نمی کنیم!

*

پزشکان می گویند اگر با معده پر بخوابید، خواب راحتی نخواهید داشت در حالی که معده وقتی خالی باشه، ازبس چه کنم چه کنم می کنه و فکروخیال می کنه که خدایا اگر فردا هم مثل امشب چیزی گیرم نیاد بخورم چه خاکی توی سرم بریزم، نه خودش می خوابه، نه میذاره آدم بخوابه.

*

در ایران سوژه برای خندیدن زیردست وپاریخته…

دوستی نوشته بود رفتیم موبایل بخریم، چون گرسنه بودیم، حسابی ته وتوی موبایله را درنیاوردیم ودقت نکردیم، گفتیم بریم ساندویچی بزنیم که چشم هامون بازبشه و برگردیم.

ساندویچی سرش شلوغ بود و تا برگشتیم دیرشده بود، گفتیم باشه فردا شب، و فرداشب همان موبایل یک میلیون تومن گرون ترشده بود و باعث شد کلی درباره چنین مملکتی و چنین اوضاعی بگیم و بخندیم!

*

زمان قدیم، صحبت دانشگاه که می شد، آدم یاد یک محیط پر از گل و سنبل و جوانان شاد و سرحالی می افتاد که ازاین کلاس درمی آمدند و به کلاس دیگرمی رفتند.

الان صحبت دانشگاه که میشه آدم یاد کمیته انضباطی، حراست، ستاره دارشدن، رکود، ممنوعیت … و بیرون کردن استاد و از این حرف ها می افته…. وچقدر علاقمند میشه یک جوان به درس ومشق وتحصیل!

*

ترامپ با کشورهای ثروتمند عرب، یک ناتوی عربی تشکیل می دهد.

لامصب می دونه پول کجاست و با کی ها باید ناتو درست کرد وگرنه آدم ناتو، توی این دنیا کم نیست!

*

معروفه که دروغگو کم حافظه است ومن اینجورآدم ها را به همین دلیل دوست دارم!

لامصب ها ماجرائی را که خود آدم در آن شرکت داشته، هر دفعه جوری برات تعریف می کنند که دهانت ازتعجب بازمی ماند.

والا به خدا اینها استعداد رئیس جمهورشدن دارند!

*

امروز به طوراتفاقی فهمیدم که در سی چهل گروه اینترنتی عضو هستم و خودم خبرندارم!

خیلی ازاین گروه ها را ترک کردم ولی گروه جادوگری را نه. گروه جادوگری دراین زمانه به درد می خورد چون حتمن به آدم یاد می دهند که با یک حقوق بازنشستگی مختصر، چگونه می توانی زندگی راحتی داشته باشی؟!

*

فیلم کم نظیرتایتانیک، با نام سیاره یخی فیلمبرداری شد تا کمپانی های فیلمبرداری دیگر، تا آخرین لحظه متوجه نام واقعی فیلم نشوند و به رقابت با آن چیزی سرهم نکنند و بیرون بدهند…

درست مثل دستفروشی که توت می فروخت و داد می زد آی خیارچمبر دارم، خیار… که مگس ها متوجه نشوند!

*

مارک زاکربرگ از وقتی ارزش سهام فیسبوک پائین آمده، خیلی دست به عصا راه می رود.

امروز به محض اینکه وارد فیسبوک شدم، خبر داد که شما پانزده سال پیش درچنین روزی با فلانی دوست شده اید ومی توانید دوستی تان راجشن بگیرید، ولی یک کلام ننوشت که آن سال دلار هفتصد تومن بوده که با ملاحظه دلار۱۲ هزارتومنی هفته پیش اعصابم خط خطی بشه. خدا حفظش کنه ایشالا!

*

دریاچه ای آماده برای خشک کردن!

در اطراف اردبیل دریاچه ای یافت شده به نام نئورکه متاسفانه هیچگونه علائم حیات، از قبیل پوست هندوانه وچوب بلال دراطرافش دیده نشده!

علاوه بربی توجهی گردشگران، مسئولان هم فکری برای خشکاندن این دریاچه نکرده اند، یکی رسیدگی کنه لطفن!

*

ترامپ گفته است که من حاضرم بدون پیش شرط با ایرانی ها گفتگوکنم، وزیرخارجه اش گفته صد درصد بدون پیش شرط هم که نه، چون مزه نداره، همان ۱۲ شرطی را که من گفتم اضافه اش نمی کنیم. بی بی سی هم خبرداد که آقای روحانی گفته ما قصد بستن آبراه ها را نداریم، اصلا کی چنین حرفی زده؟…

اگر اسم این شل کن سفت کن ها و با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن ها سیاست باشد، خواهرکوچک من ازکودکی یک سیاستمدار بوده…!

در شش هفت سالگی خورش بادنجان دوست نداشت، ما هم توی خانه مان ازاین ادا واصول ها که “من این غذا را دوست ندارم ” نداشتیم . مادرم روانشاد، زحمت می کشید و غذائی می پخت وما هم می خوردیم…

یکی از روزها که خورش بادنجان داشتیم، خواهر شش ساله ام به حالت قهر کنار سفره نشست و غذا نخورد. بقیه اعضاء خانواده هم طبق دستور، به او محلی نگذاشتیم ومشغول خوردن شدیم …یک وقت خواهرم متوجه شد که غذا روبه پایان است وگرسنه می ماند. زیردندانی گفت ازآبش می خورم … ما هم گفتیم بیا جلو وبخور… والان خورش بادنجان یکی ازغذاهای مورد علاقه اوست!

*

پدرجان، مذهب با مذهب فرق می کند.

پسره پاشده اومده آلمان، مسیحی شده، بعد ازکشیشه پرسیده درمذهب ما نمازت را اگر به موقع نخوانی، می توانی قضای آن را بجا بیاوری … درمذهب شما هم ازاین خبرها هست؟

من صبح یکشنبه تنها روزیه که میتونم تا ظهر بخوابم. میشه به جای صبح یکشنبه چهارشنبه بعد ازظهرکه تعطیلم بیام کلیسا نماز جماعت؟!

*

کلاغ ها محافظت اززمین های ساحلی را به عهده گرفتند.

ازترس اینکه مبادا این چهارتا تیرک را هم بکنند و جایش ویلا بسازند، شبانه روز اینجا نشسته اند وبا قارقارشان به کندن درخت ها اعتراض می کنند!

*

یادتان باشد که هرگز و به هیچ قیمتی نگوئید خدا را شکرمن دیگرغصه ای ندارم…

همیشه یک مشت غم و غصه، مثل کارگرهای بیکاری که دورمیدان ها می نشینند، منتظر این جور فرصت ها هستند، دسته جمعی حمله می کنند بهتون!

*

چه جالب. نوشته اند که خط فقر۶ میلیون شده.

اگرسطح زندگی مون نرفته بالا، اقلا خط فقرمون رفته!

*

 

کاسه کوزه ها سرمن شکست 

 

یکی ازدوستان اینترنتی ام خواهش کرده است من دیگرچیزی ننویسم!

نوشته است دلار۳ هزارتومان بود، اینقدرشما درموردش طنزنوشتید که شد یازده هزارتومن، میشه خواهش کنم دیگرچیزی ننویسید و بگذارید دلارهمین یازده تومن بمونه و خوش باشیم؟!

*

امام جمعه شیرازگفته گرانی وگرسنگی امتحان الهی است.

ایشون خداوند را به صورت یک پیرمرد شوخ وخوش مشربی معرفی کرده که صبح که ازخواب بلند شد و نون و پنیر و چایی شیرینش را خورد، به فرشته هاش میگه بچه ها بیائین یه ذره سر به سر ایرانی ها بذاریم ببینیم چیکارمی کنن؟

فرشته ها میگن چیکارکنیم؟ خدائی که امام جمعه درذهنش هست هم میگه نون و ماست و شیر و پنیر را گرون کنیم ببینیم صداشون درمیاد یا نه، یه ذره بخندیم!

*

آخ آخ آخ ، حالا چی میشه؟

نام متخلفان ارزی در لیست سیاه قرار می‌گیرد. حسن روحانی

میگن زمان قدیم خلافکاری را آوردند نزد حاکم. حاکم برافروخته به اطرافیانش دستور داد فورا دیگ بیاورید ، دیگ…

فراشان حکومت ضمن اینکه می دویدند تا دیگ بیاورند، توی دل شان می گفتند آخ آخ آخ الانه که دستورمیده خلافکاررا بیندازیم توی دیگ آب جوش…

دیگ که حاضرشد، حاکم دستور داد آن را پشت ورو کردند وبه مجرم گفت روت مثل ته این دیگ سیاه بشه اگه دیگه ازاین کارها بکنی!

*

مرغه می گفت تا وقتی زنده بودیم، پامونو توی هر اتاقی که می ذاشتبم می گفتن کیش کیش و برو بیرون …اما برای سرمیزغذا وکناردیس پلو، کیلوئی ۱۳۲۰۰ تومن پول پامون میدن، التماس هم می کنن!