شهروند ۱۲۳۰ پنجشنبه ۲۱ می ۲۰۰۹
برگردان دو شعر از آن سان سوچی

(رهبر لیگ دموکراسی برمه و برنده ی جایزه صلح نوبل که زندانی است)


یادداشت: چند روز پیش حکومت نظامیان برمه خانم آن سان سوچی، رهبر لیگ دموکراسی برمه، را به بهانه واهی نقض مقررات زندان خانگی اش به زندان مخوف «اینسین» در رانگون منتقل و از روز دوشنبه، ١٨ ماه می، نمایش محاکمه ی او را در پشت درهای بسته و بدون حضور وکیلش آغاز کرده است. نظامی ها خانم سوچی را متهم به پناه دادن به یک مهمان ناخوانده آمریکایی که ظاهراً دارای تعادل روانی نیست، اعلام کرده اند.

در نوزده سال گذشته، خانم سوچی سیزده سال از عمر خود را در زندان خانگی و در شرایطی دشوار توام با تنهایی و بیماری بسر برده است. قرار بود که در اواخر ماه می امسال مدت غیرقانونی شش سال زندانی متوالی او به پایان برسد. بنابراین آگاهان معتقدند که ماجرای انتقال خانم سوچی به زندان اینسین که اسارتگاه دو هزار زندانی سیاسی دیگر نیز هست و محاکمه ی وی، بهانه ای برای ادامه ی زندانی کردن خانم سوچی است.

لازم به اشاره است که جمهوری اسلامی از اندک حکومت های پشتیبان نظامیان برمه در جهان است و نه تنها هیچگاه معترض به رفتار آنها با رهبر آزادیخواه برمه نبوده، بلکه درصدد برپایی سفارتخانه در رانگون برای نزدیکی بیشتر با حکومت نظامیان است (در حال حاضر، سفارت جمهوری اسلامی در تایلند مرکز ارتباط سیاسی و تجارتی حکومت ایران با برمه است).

شایسته است ایرانیان آزادیخواه نسبت به اقدام اخیر نظامیان برمه علیه خانم سوچی و نیز سرکوبی دموکراسی خواهان برمه از طریق مراجع بین المللی، اعتراض نمایند.


پرنده ای آزاد به سوی برمه ای آزاد


وطنم …

در آنجایی که زاده و بزرگ شدم

روزگاری زیبا و گرمابخش بود

و اکنون، غرقه در وحشت و تاریکی است


خانواده ام …

دلبندانی که درکنارشان رشد کردم

روزگاری سرشاد و سر زنده بودند

و اکنون، با ترس و دهشت زندگی می کنند


دوستانم …

آنهایی که یار زندگانی من بودند

روزگاری پاکدل و شاد بودند

و اکنون، با قلبی زخمی زندگی می کنند


پرنده ای آزاد…

تازه رها شده

از قفسی که روزگاری را در آن گذارنده

اکنون، با برگ زیتونی در منقار

بسوی سرزمینی که به آن عشق می ورزد

در پرواز است

بسوی برمه ای آزاد


در سرزمین خاموش


در سرزمین خاموش، هیچ کس نمی داند

که آیا کسی برای پی بردن به رازهایی که بتواند بفروشد

به گوش نشسته است

مزد خبرچینان، خون های ریخته در این سرزمین است

و هیچ کس را یارای گفتن آنچه ظالمان برنمی تابند، نیست


در سرزمین خاموش برمه

هیچ کس نمی خندد و هیچ کس را یارای اندیشه ی آزاد نیست

در سرزمین خاموش برمه،

ناگفته ها در سکوت مردم رساست.


در سرزمین خاموش، هیچ کس نمی داند

سربازها چه هنگام

برای بردن آنها خواهند آمد.

[در سرزمین خاموش،]

چینی ها به دنبال جاده هستند و فرانسوی ها نفت می خواهند

تایلندی ها به دنبال بردن الوارند و نظامی های برمه به دنبال بردن غنیمت ها …


در سرزمین خاموش…

در سرزمین خاموش، هیچ کس را یارای شنیدن

آن کس که با قتل خاموش شده،

و با ترس مرعوب شد ه،

نیست.


اما، با همه ی این ستم ها، آزادی بانگی است

که ریای دروغگویان را آشکار می سازد

وهیچ هواری خاموشش نتواند کرد.