«بنده همچنان معتقدم کشور ما کشور ۷۵ میلیونی نیست، کشور ما کشور ۱۵۰ میلیونی است. حالا ما دست کم را گرفتیم گفتیم ۱۵۰ میلیون، بیشتر هم می شود گفت… با این استعداد بالقوه علمی که در این کشور وجود دارد، می تواند یک کشور پرجمعیتی باشد و انشاء الله خودش هم این جمعیت را اداره کند»!

فراز بالا بخشی از سخنان سیدعلی خامنه ای در تاریخ ۸ آبان ماه سال گذشته در همایش ملی تغییرات جمعیتی است. البته نه این نخستین باری بود که او دراین باره سخن می گفت و نه او نخستین کسی است که به این کشف محیرالعقول دست یافته است. پیش از آن، مقام معظم رهبری در ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۹۲، در دیدار جمعی از مداحان گفته بود: «فرزند آوری یک مجاهدت بزرگ است. ما با خطاهایی که داشتیم، با عدم دقت هایی که از ما سرزد، یک برهه ای در کشور ما متأسفانه این مساله مورد غفلت قرار گرفت و ما امروز خطراتش را داریم می بینیم». پیش از او نیز ملیجک و گماشته مشنگ (مخفف منتخب شورای نگهبان!) و محبوب مقام معظم ـ که نظرش با نظر او نزدیک بود ـ گفته بود: «این که می گویند دو بچه کافی است، من با این امر مخالف هستم. کشور ما دارای ظرفیت های فراوانی است. ظرفیت دارد که فرزندان زیادی در آن رشد پیدا کنند. حتی ظرفیت حضور ۱۲۰ میلیون نفر را نیز دارد»!

طرح از مانا نیستانی

طرح از مانا نیستانی

درپی بیانات گهربار و رهنمودهای مقام معظم رهبری، مجلس فرمایشی و گوش به فرمان شورای اسلامی نیز دست به کارشد و در ۲۴ فروردین ماه سال جاری طرحی با رأی ۱۳۱ تن از راه یافتگان به این مجلس تصویب شد که برمبنای آن سقط جنین، روش های گوناگون عقیم کردن و حتی تبلیغات مربوط به کنترل جمعیت و کاهش تعداد فرزند ممنوع شده و برای آنها مجازات درنظر گرفته می شد. این هفته کلیات این طرح که یک مقدمه و ۴ ماده دارد، در کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس تصویب شد. بنابراین طرح هرگونه اقدامی در مورد کنترل جمعیت و کاهش تعداد فرزند ممنوع خواهد بود و برای متخلفان بنابرماده ۶۲۴ قانون مجازات اسلامی ۲ تا ۵ سال زندان پیش بینی شده است. روز ۳۰ اردیبهشت نیز حسین نقوی، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس روی دست مقام معظم رهبری بلند شد و ادعا کرد: «جمهوری اسلامی ظرفیت تبدیل به کشوری با جمعیت ۳۰۰ میلیون نفری را دارد»!

در همان روز ۳۰ اردیبهشت، مقام معظم رهبری با صدور فرمانی “سیاست های کلی نظام” درمورد جمعیت را ابلاغ کرد. در مقدمه این فرمان – به نقل از پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری ـ آمده است: «با عنایت به اهمیت مقوله جمعیت بر اقتدار ملی، و با توجه به پویندگی، بالندگی و جوانی جمعیت کنونی کشور به عنوان یک فرصت و امتیاز، و درجهت جبران کاهش نرخ رشد جمعیت و نرخ باروری در سال های گذشته، سیاست های کلی جمعیت ابلاغ می گردد».

پس از این مقدمه انشاء گونه و “البته برهمه کس واضح و مبرهن است” مانند، مقام معظم به شرح جزییات سیاست ها در ۱۴ ماده می پردازد که خلاصه ای از آنها به شرح زیراست: «ارتقاء پویایی، بالندگی و جوانی جمعیت با افزایش نرخ باروری به بیش از سطح جانشینی… رفع موانع ازدواج، تسهیل و ترویج تشکیل خانواده و افزایش فرزند… اختصاص تسهیلات مناسب برای مادران… تحکیم بنیان و پایداری خانواده… ترویج و نهادینه سازی سبک زندگی اسلامی… ارتقاء امید به زندگی، تأمین سلامت و تغذیه سالم جمعیت… فرهنگ سازی برای احترام و تکریم سالمندان… توانمند سازی جمعیت در سن کار… بازتوزیع فضایی و جغرافیایی جمعیت… حفظ و جذب جمعیت در روستاها و مناطق مرزی و کم تراکم جمعیتی… مدیریت مهاجرت به داخل و خارج هماهنگ با سیاست های کلی جمعیت… تشویق ایرانیان خارج از کشور برای حضور و سرمایه گذاری و بهره گیری از ظرفیت ها و توانایی های آنان… تقویت مولفه های هویت بخش ملی (ایرانی، اسلامی، انقلابی) و ارتقاء وفاق و همگرایی اجتماعی… رصد مستمر سیاست های جمعیتی…»!

خواندن این “سیاست های کلی” بی اختیار این پرسش را به ذهن می آورد که یک فرد، هرقدر توهم زده، هرقدر بریده از واقعیت های جامعه، هرقدر خودپسند و خودشیفته و هرقدر برج عاج نشین، چگونه می تواند این پرت و پلاهای نامربوط را به عنوان دستورالعمل های اداره یک جامعه غرق در گرداب مشکلات گوناگون صادر کند و انتظار اجرای آنها را داشته باشد؟! این مقام معظم آیا در ایران زندگی نمی کند؟! پاسخ این پرسش را می توان از دایی مقام معظم شنید که پسر روزنامه نگارش، سراج الدین میردامادی چند روز پیش بازداشت شد. او می گوید: رفتار مقام معظم رهبری به گونه ای است که گویی در این کشور زندگی نمی کند!

به نظر می آید که دولت “تدبیر و امید” و حامی و مغز متفکر آن علی اکبر هاشمی رفسنجانی موفق شده اند با ترفندی مقام معظم رهبری را متقاعد کنند که بهتر است ایشان به تعیین “سیاست های کلی نظام” ـ مانند مقوله جمعیت ـ بپردازد و اجازه دهد امور اجرایی جزیی و پیش پا افتاده مانند پرونده هسته ای و تحریم های فلج کننده را کارگزاران اجرایی عهده دار شوند تا ببینند چگونه می توانند دسته گل هایی که مقام معظم به آب داده را رفع و رجوع کنند. چیزی شبیه به آن که قدیمی ها برای ساکت و آرام کردن کودکان می کردند و به آن قوطی بگیر و بنشان می گفتند!

* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی، ساکن اروپا و از همکاران شهروند است.
Shahbaznakhai8@gmail.com