در فقر زاده شد، در جنگ زاده شد، در شگفتی جهان، گمنام آمد تا پُر آوازه برود. شب پیش از سفرش که در آن دلاویزترین شعر جهان را سرود، سرما خورده بود. به تجویز زن همسایه که در سیاه‌چادری روزگار به سر می‌برد، پر سیاوشان و ریشه‌ی شیرین بیان جوشاندند و چند جرعه‌ای نوشاندنش؛ جرعه‌هایی که تلخی روزهای گذشته را در خود داشت. روزهایی که آب هم در دلتای گسترده‌اش از ماهیگیر هراس داشت و ماهیگیر از مرغ دریا. این بار نه پیرمرد که کودکی دل به دریا می‌سپارد تا همینگوی اگر نیست، جهان در برابر پاکی‌اش کلاه از سر بردارد و سکوت سنگین نامردمی‌ها شکسته شود.

دریا دلی کوچک چنگ بر آب می‌زند تا مهتاب را شاهد بگیرد که تیر فلک را تحمل کرده و فردایی که خوشدلی در خود دارد را طلب می‌کند. دریایی که، مادر هم دیده را آب می‌کند و از موج تمنا دارد که نونهال‌اش را از او نگیرد. دریایی که کودک از امواج بی‌امان و سرکش می‌خواهد به خاطر دل گرفتگی‌هایش از ایام و مردم، مبادا او را به ساحل پس بدهد. دریایی که فریاد دل‌خراش مادر و نجوای آرام کودک که فریادی شد در گوش همه‌ی جهان را نشنیده گرفت؛ دریایی که کودک را از مادر ستاند و بر خلاف میل کودک، او را به ساحل رساند. ساحلی که او با سر به سوی آب‌های خروشان، اما آرام‌اش اشاره دارد. دریایی که نگذاشت آیلان تخت روان بر آب بیفشاند و غلغل چنگ در این گنبد مینا فکند، دریایی که سهو و خطای دنیا فرصت عشرت امروز که مبادا به فردا افکنده شود را از او دریغ کرد.*

طرح از مانا نیستانی

طرح از مانا نیستانی

حالا آیلان و هزاران آیلان دیگر سر بر خاک سرد نهاده و دیگر نیستند تا ببینند که نامردمی‌ها هنوز هم ادامه دارد. نیستند تا ببینند که جهان در غوغای ورود آیلان‌های دیگر بیش از پرداختن به چرایی آوارگی آنها، به خوش‌آمد گویی و تبلیغ برای خود پرداخته تا کنش‌های غیرانسانی‌شان پس پشت مرگ هزاران پناهجوی گم شده در آب‌های مدیترانه پنهان بماند. رسانه‌های جهان پذیرش سی ‌ـ ‌چهل هزار نفر توسط آلمان و اتریش، و به احتمال همین اندازه هم توسط سایر کشورهای اروپایی را در بوق کرده‌اند تا دلیل آوارگی میلیون‌ها انسان در سراسر جهان افشا نشود. رسانه‌ها که ابزار سرمایه نئولیبرال امروز جهان هستند، پرده از برخورد ناشایست پلیس مجارستان و صربستان و مقدونیه بر نمی‌دارند، رسانه‌های امروز افشا نمی‌کنند که اتحادیه اروپا برای جلوگیری از ورود پناهجویان آواره، چگونه مرزهای ناپیدای آهنین دور خود کشیده‌اند، رسانه‌های جهان فراموش می‌کنند بنویسند؛ هزینه‌ی یک ماه جنگ در سوریه و عراق و یمن، می‌توانست همه‌ی کشورهای درگیر جنگ و ستیز را گلستان کند، رسانه‌های سرمایه‌داری افشا نمی‌کنند که ریشه‌ی این آوارگی کجاست و … (به گواه آمار روزنامه ایندیپندنت، هزینه هر روز جنگ در عراق، سوریه و یمن، بیش از یک میلیارد دلار است). مبلغ گزافی که اگر برای بازسازی ساختار زیربنایی اقتصاد همین کشورها مصرف می‌شد، فقر برای همیشه رخت بر می‌بست و نادانی در پرتو نور درخشان مدرسه و دانشگاه‌هایی که بر پا می‌شدند، گم می‌شد.

در این جستار به احترام آیلان، نمی‌خواهم به چند و چون جنگ سوریه بپردازم، نمی‌خواهم به نقش کشورهای غربی و ترکیه در آوارگی میلیون‌ها سوری بپردازم، نمی‌‌خواهم به چگونگی سر بر آوردن داعش و امارت اسلامی بپردازم، نمی‌خواهم به دو دوزه بازی آمریکا در مبارزه با مخالفان و موافقان بشار اسد بپردازم؛ آخر بشار اسد اگرچه دیکتاتور است، اما امنیت اسرائیل را تا کنون به خطر نینداخته است. در این جستار به سکوت سنگین جهان می‌پردازم در سال‌هایی که پشت سر گذاشته‌ایم. سکوتی که تا مرگ آیلان ادامه داشت و هزاران پناهجو در آبهای خروشان، سرگردان برای فردایی روشن، دل به آب سپردند و هرگز به خشکی نرسیدند. چه خوشبخت بود آیلان که امواج بر خلاف میل او، جسدش را به ساحل رساندند تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.

اکنون که آیلان صدای آفتاب را نمی‌شنود، اکنون که اندوه بر دل صلح دوستان جهان نشسته است، اکنون که هزاران پناهجو در خواب سنگین مرگ فرو غلتیده‌اند و هیچ موج اقیانوس مدیترانه، آن‌ها را به ساحل نجات نرسانده است، کلاه از سر بر می‌داریم و به احترام خون به ناحق ریخته‌شان به پا می‌ایستیم و عهد می‌بندیم که هر جا هستیم، در کنار مردمی که دل در گرو انسانیت دارند، سیاست‌های پلید دولت‌های غربی را افشا ‌‌کنیم و از آنان می‌خواهیم که در حد امکان از اسکان پناهجویان خودداری نکنند.

اکنون نه تنها دولت‌های غربی که دولت‌های کشورهای عربی را هم برای کردار ناپسندشان علیه پناهجویان سوری و عراقی افشا می‌کنیم. آمار رسمی نشان می‌دهد که دولت‌های عربی دروازه‌های خود را به روی پناهجویان عرب زبان سوریه و عراق بسته‌اند. این در حالی است که هزینه جنگاوران رنگارنگی که در سوریه، عراق و یمن درگیر جنگ هستند، توسط کشورهای عربستان‌سعودی، قطر، بحرین، امارات متحده عربی و … تأمین می‌شود. جمهوری اسلامی ایران را هم به دست فراموشی نمی‌سپاریم که مگر خویشان و هواداران بشار اسد، هیچ یک از پناهجویان بی‌گناهی که قربانی سیاست‌های نادرست هستند را به ایران نپذیرفته است. یاران حزب‌الله در هر کجای عالم، قبله‌شان ایران است. مردم ایران اما در فقر و گرانی روزافزون، روز و شب را در اشک‌‌های پنهان خیس می‌کنند که مبادا آب چشم‌شان، شادی تمامیت‌خواهان را بیشتر کند.

باشد که با همدلی و همبستگی جهانی، کمتر شاهد نابسامانی و آوارگی مردمی باشیم که به ناگزیر خانه و کاشانه‌شان را برای لحظه‌ای آزادی و گریز از رفتارهای نامردمی دولت‌هاشان ترک می‌کنند. مردمی که با درهای بسته‌ی جهان به اصطلاح آزاد روبرو می‌شوند و باتوم و گاز اشک‌آور لقمه نانشان.

 

 

*)

جرعه جام بر این تخت روان افشانم

غلغل چنگ در این گنبد مینا فکنم

حافظا تکیه بر ایام چو سهو است و خطا

من چرا عشرت امروز به فردا فکنم

 

 

 

* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در اروپا است.

Abbasshokri @gmail.com