در ابتدا حاضرین در جلسه با یاد شهروز رشید به مدت یک دقیقه برخاستند و سکوت کردند.

جلسه با سخنان آقای علیرضا عباسی (شاعر) آغاز شد که خلاصه ‌ای از زندگی شهروز را به اجمال بیان کرد و سخنرانانی را که در این جلسه گفتگو می‌کردند معرفی کرد. آقای عباسی از کسانی که در این جلسه حاضر شده بودند و همچنین از نشر رود که فضای نشر را برای این جلسه آماده کرده بود تشکر کرد. وی همچنین از همه کسانی که به همت و زحمت آن ‌ها این جلسه دایر شده بود و همچنین کانون نویسندگان ایران سپاسگزاری کرد.

آقای عباسی درباره شهروز رشید گفت:

شهروز رشید روز ۱۱ اردیبهشت ماه سال ۱۳۳۹ در پارس‌آباد دشت مغان زاده شد. بخشی از دوران کودکی و نوجوانی را در میان عشایر شاهسون سپری کرد و دوره راهنمایی را در اردبیل گذراند. سروده‌هایش از دوران دبیرستان آغاز شد. تحرک و شیوه زندگی عشایری، صیادی ذهن و پویایی ذهن از ویژه‌گی‌هایش بود. شهروز در مورد زندگی خودش می‌گوید: جزو جوانان آرمان‌گرایی بودم که روزگار فرصت تجربه و عملی شدن اندیشه ‌هایمان را به ما نداد.

آقای عباسی در ادامه گفت:

شهروز رشید نیم بیشتر زندگی خود را در آلمان زیست. در فضای ادبی فارسی زبانان برون مرز قرار گرفت. با ادبیات ایشان پیوند تنگاتنگی داشت و در عین حال از منتقدان جدی آن به شمار می‌رفت. مجموعه آب در شولا  را در ایران سروده بودند. (سال ۱۳۶۳)

بادبادک‌ها سال ۱۳۶۸

از خاطره‌ها و گریز ۱۳۷۲

دایره‌ها و هرگز ۱۳۷۴

سوره گل سرخ ۱۳۷۵

کتاب هرگز ۱۳۷۶

مرثیه‌های برلینی ۱۳۷۸

بازگشت پسر گمشده ۱۳۹۱ (آخرین مجموعه شعر)

آثار شعر شهروز بود. شهروز داستان‌نویس هم بود و مرثیه‌ ای برای شکسپیر در دهه ۸۰ در مجله آفتاب در نروژ به چاپ رساند.

سپس آقای مظاهر شهامت (شاعر) شروع به صحبت کرد و در بخشی از سخنانش درباره شهروز رشید چنین گفت:

رشید در قبیله ‌ای زاده شده بود که مدام در حال کوچ‌کردن بود. از گرم به سرد، از سرد به گرم، از خشک به باران، از برف به خاک، از دشت به کوه، از کوه به دشت، از یأس به ترانه، از ترانه به میان ابرهای خاکستری و خاکستر و خاکستر. انسانی که کوچ می‌کند با اندوه از مبدأ دل برمی‌کَند و فرصت دلبستن به آن مقصدی را ندارد که خیلی زود مبدأ دیگری خواهد بود به مقصدی دیگر. انسان در حال کوچ روحی ناآرام، عاصی، رنجیده و سرگردانی را دارد. مدام می‌رود، می‌رود.

وی همچنین در بخش دیگری از سخنانش گفت:

رشید پیش‌تر از زبان ترکی به فارسی کوچ کرده بود و بعد به زبان آلمانی هم و هر کدام به تنهایی یا با هم انبوهی از اندوه و سختی و ستیز را به همراه داشت. برای او که از همه چیز دور شده و در معنای صحیح، محاصره شده است. هر شکوه و عظمتی یا در میان نبوده است اساسا، یا اکنون فروریخته و فروشکسته است. پس او به خود پناهنده می‌شود و در خود پناه می‌گیرد و بیش از پیش در ادبیات و نوشتن زندگی می‌کند. چه چیز را می‌نویسد؟ تنهایی انسان را، غربت انسان را، کوچ کردن انسانی را. به باور من کوچ به معنای اندوه ‌بار آن و به آن معنای اصیلی که از ناچاری و بی‌چاره‌گی آدمی حکایت می‌کند معنای حقیقی زندگی رشید بوده است و همان، تم همیشگی شعرها و داستان است. او به کلاسیک اروپا دل می‌بندد. از شکسپیر چنان سخن می‌گوید که گویا دوشادوش او می‌نویسد. سال‌ها صرف تحقیق در ادبیات کلاسیک ایران بخصوص برای شناخت و تعریف دوباره نظامی‌گنجوی می‌کند. وقتی ترجمه ‌هایی از آدم‌ ها و آثار خاصی ارائه می‌دهد و با این همه به شدت و پی‌گیرانه با ادبیات مدرن و به روز جهان مشغول و درگیر می‌ماند، همچنان به معنای کوچ در روح جهانی انسان دلبسته و وابسته است. پس این بار نه تنها در کوچ‌کردن زندگی می‌کند بلکه برای آن هم می‌نویسد و چنین نوشته شدنی را جهانی می‌کند.

پس از سخنرانی مظاهر شهامت، علیرضا عباسی به آثار دیگر شهروز رشید اشاره کرد و گفت:

مقالات متعددی به قلم رشید نوشته شده که امروز در اختیار فارسی ‌زبانان قرار گرفته. ادبیات معاصر ایران و ادبیات تبعید به صورت ویژه از دغدغه‌های او در نقد ادبی بود. این را در آثار و مقالاتش بویژه در نگاهی به بوف کور می‌توان جستجو کرد. رشید در کنار شعر، داستان، ترجمه و سایر فعالیت‌های ادبی ‌اش از تلاش در حوزه پژوهش هم فروگذار نکرد. یکی از علاقه ‌های پژوهشی او مطالعه در مورد نظامی‌گنجوی به صورت خاص بود. او در زمینه پژوهش تلاش‌ های فراوانی کرده است که امیدواریم حاصل تلاش‌های او به دستمان برسد. شهروز معتقد بود که مخزن‌الاسرار مانیفست ادبی نظامی‌گنجوی است. رشید آموزگار هم بود. برگزاری کارگاه‌ هایی در زمینه نوشتن خلاق در برلین و بعضی دیگر از شهرهای اروپایی مثل استکهلم از فعالیت‌های او در این زمینه بود. شهروز رشید شاعران تبعیدی را همچون شاهدان عینی تاریخ می‌نامید.

ای پله‌های سنگی مهجور    آنگاه که به زیر ساعت‌های گنگ    خم می‌شوید،

در چشم‌های شوکرانی‌تان     از من یاد آرید     من دهان شما بودم.

سپس آقای رضا علیزاده(مترجم) سخنرانی کرد و در بخشی از سخنانش گفت:

خیلی معدود باید باشند شاعرانی که بعد از ۳۰ سال بتونن به زبانی شعر بگن که هنوز ما ارتباط برقرار کنیم با این شعرها. یعنی آدمی که مهاجرت می‌کنه اصولا تو همون زبان آن دوره ‌ای که ازش مهاجرت کرده فریز می‌شه و ثابت می‌مونه و اصلن نمی‌تونه ارتباط برقرار کنه.

آقای رضا علیزاده ضمن تاکید بر این نکته که شعرهای رشید در ایران چاپ می‌شد، چون توانسته بود با زبانی سخن بگوید و آثارش با زبانی بود که مردم با آن ارتباط برقرار می‌کنند، در ادامه سخنانش گفت:

من معتقدم که رشید یک آدم روشنفکر بود، ای بسا خُب تو اون دوره، روشنفکریش از طریق یک ایدئولوژی بیان می‌شد ولی خُب آدم ایدئولوژی زده‌ای نبود رشید. خوشبختانه کتاب‌هاش موجوده، نوشته‌هاش، شعرهاش، ترجمه‌ هاش و ما می‌تونیم به راحتی این آدم رو از طریق نوشته‌هاش بشناسیم و آدمی هم نیست که فریز شده باشه تو آن دوره و زبان معاصر خیلی خوبی داره و می‌شه باهاش ارتباط برقرار کرد.

رضا علیزاده در پایان سخنرانی ‌اش سروده ‌ای از خانم آذرمیدخت آذرشهاب همسر پیشین شهروز خواند.

بیانیه کانون نویسندگان ایران از سوی علیرضا عباسی خوانده شد:

خانواده ارجمند شهروز رشید، یاران هم‌قلم!

خبر درگذشت شهروز رشید نویسنده، شاعر، پژوهش‌گر و منتقد موجب تأسف عمیق‌مان شد.

شهروز نویسنده‌ ای آزادیخواه بود که اگرچه بیشتر سال‌های عمر خود را در تبعید گذراند، از خلاقیت و تلاش برای اعتلای فرهنگی کشوری که از زیستن در آن محروم شده بود بازنایستاد و کارنامه ‌ای مشتمل بر ۸ مجموعه شعر، یک رمان، ده‌ها مقاله انتقادی و پژوهشی و ترجمه‌ی آثاری ارزشمند از ادبیات جهان به فارسی از خود بر جای گذاشت. کانون نویسندگان ایران درگذشت شهروز رشید را به خانواده و دوستان او و جامعه‌ی ادبی تسلیت می‌گوید.

کانون نویسندگان ایران ۱۷ بهمن ۱۳۹۷

سپس آقای علی عبدالهی (مترجم) سخنرانی کرد و در بخشی از صحبت‌هایش گفت:

این اواخر آثار ابوریحان بیرونی را سفارش داده بود که ما براش بعضی رو تونستیم گیر بیاریم بعضی‌ها رو نه. و آثاری درباره ای‌چینگ و فلسفه هندی و کنفوسیوس و هر چی که به فارسی در این زمینه‌ها چاپ شده بود گردآوری کرده بود و یادداشت برمی‌داشت، در عرصه تحقیقات کار برجسته‌ای که انجام داد در زمینه نظامی‌گنجوی بود. واقعیتش اینه که نظامی‌گنجوی شاعری هست که آن طور که باید بهش پرداخته نشده در ایران و من پای چند تا از سخنرانی‌های شهروز بودم ولی آن طور که من فکر می‌کنم و تا جایی که حدس می‌زنم هیچ کدام از اینا به صورت کتبی درنیومده و الان توی یوتیوب فایل های صوتی و تصویریش هست ولی به صورت مقاله درنیومده. یک قفسه کتابی فراهم کرده بود از تمام تحقیقاتی که در زمینه نظامی‌گنجوی شده در ایران، آذربایجان و آلمان. به نکته‌های جالبی در نظامی رسیده بود. واقعن در این زمینه ما خیلی فقیر هستیم به خاطر این که کسانی که در زمینه نظامی تحقیق کردند هیچ کدام کسانی نبودند که زبان خارجی بدونند یا نگاه مدرن داشته باشند. چون خیلی مهمه که شما نگاه مدرن داشته باشی، ادبیات مدرن رو درک کنی و بعد بری سراغ آثار نظامی و ایده ‌هایی که امروز به درد ما می‌خوره در آثار نظامی در بیاری.

او همچنین گفت:

شهروز کتاب نوشتن خلاق رو معرفی کرد به فارسی‌زبانان. و این نیاز رو حس کرد و آثاری که در واقع ترجمه کرده هم همه آثار خاصی هستند. دنبال آثاری نبود که مثلن پرفروش باشه یا یه جوری سر زبان‌ها بیافته و اون برداره ترجمه کنه. برای همین اغلب آثار مثلا توماس برنهارد که کمتر خواننده‌ ای می‌تونه، خواننده معمولی، بخونه یا مثلا سیس نوتبوم نویسنده هلندی یا شاندور مارای ترجمه می‌کرد.

در این جلسه علیرضا بهنام (شاعر و مترجم) نیز سخنرانی کرد و در بخشی از سخنانش گفت:

شهروز همیشه مدافع انسانیت، مدافع حقوق کارگران و مدافع در واقع رعایت شأن انسانی بود.

او همچنین گفت:

خلاف بعضی از دوستان که فکر می‌کنند شعرش(شعر شهروز) در واقع شعر سرکوب‌گر یا تک صداییه، من فکر می‌کنم که چند صدایی، گفتگو و تمام ویزگی‌هایی که لازمه برای یک شعری که امروز بشه خوندش، در شعر شهروز رشید وجود دارد. اما جایی در واقع در پسزمینه و در سطح دوم معنایی قرار می‌گیره. این حضور در پس پشت واژگان، حضور در آن عمقی که ادبیات می‌تونه ایجاد بکنه شعر شهروز رو از بسیاری از جریان‌هایی که امروزه در شعر ما حضور دارند جدا می‌کند. من نمی‌خواهم قضاوت بکنم که این بهتره یا اون. ولی می‌تونم اینو بگم که شعر شهروز شعری است که می‌شه خوندش.

علیرضا بهنام همچنین گفت:

در نهایت به باور من شهروز رشید بودن به این معناست که آدم در سکوت خودش بشینه کار بکنه، کار بکنه، کار بکنه و از کسی توقعی نداشته باشه. شهروز رشید بودن به معنای اینه که کسی سعی بکنه دیروزش حتمن با امروزش و امروزش حتمن با فرداش فرق بکنه و شهروز رشید بودن یعنی اینکه آدم به دنبال عدالت باشه تا لحظه ‌ای که خاموش می‌شه.

در این جلسه متن ارسالی آقای ناصر غیاثی توسط علی عبدالهی خوانده شد.

در بخشی از پیام او گفته شده بود:

رشید از آن دست شاعرانی بود که جان و جنم‌شان شاعر است، در همه حال و همه جا شاعرند، وارسته‌اند، سر در سیر جهان‌هایی دارند دور از این کره خاکی. با ولع می‌خوانند و می‌نویسند. رشید از آن دست آدم‌هایی بود که حتی اگر یک سطر شعر نمی‌نوشت شاعر بود.

خواهر همسر شهروز رشید نیز سخنانی بیان کرد در حالی که با تأثر عمیقی می‌گریست. او در سخنانش گفت:

بعد از این سال‌ها به جز محبت و شایستگی چیز دیگه ‌ای از این آدم ندیدیم و ایشون یک غمی همیشه در وجودش بود که فکر می‌کنم شاید غم دوری بود و متأسفم که همچین آدم شایسته و شریفی در غربت با دلتنگی و دور از وطن و خانواده از بین ما رفت.

در پایان کتابی که از سوی خانواده همسر شهروز رشید تهیه شده بود که کتاب شعری از شهروز بود، به حاضران هدیه شد و نیز از سوی نشر رود با چای و بیسکویت پذیرایی شد.