نامه خوانندگان
دو نامه در رابطه با برگزاری جلسه تحریم های اقتصادی علیه ایران از سوی کنگره ایرانیان کانادا و مقاله ای به قلم کاوه شهروز درباره رفتارهای ناهنجار افرادی در جلسه مزبور در شماره ۱۳۷۱، ۲ فوریه، ۲۰۱۲ مطرح شده اند. من چون در جلسه نامبرده شرکت داشتم فکر می کنم نامه های انتقادی مهدی امین و سهیلا خداخواه در رابطه با سخنرانی ها در آن جلسه که در صفحه های ۵۰ و ۵۱ شهروند ۱۳۷۱ آمده اند بی ربط و بی جا می باشند.
نخست این که هیچ یک از سخنرانان از جمهوری اسلامی و دست اندرکارانش پشتیبانی نکردند. گفته ها بر سر اثرات تحریم اقتصادی بر زندگی ایرانیان مقیم کانادا و مردم ایران و خاموش داشتن طبل و دهل جنگ افروزی علیه ایران بود.
مهدی امین و سهیلا خداخواه هر دو از این که در رابطه با حقوق بشر، وضعیت پناهندگی و جنایت های جمهوری اسلامی سخنی در آن جلسه به میان آورده نشده است، ایراد می گیرند و انتقاد می کنند.
آشکار نیست به چه دلیل و منطقی قرار است که هرگاه ایرانیان گرد هم آیند، مورد و موضوع آن گردهمایی بایستی دور مشکلات حقوق بشر و یا وضعیت پناهندگی باشد.
آقای امین:” کنگره ایرانیان باید پاسخگو باشد که تا بحال کجا بودند، پرونده آنان در حمایت از مردم ایران چیست” این بازخواست آقای امین چه ربطی به مورد و موضوع جلسه در مورد تحریم اقتصادی علیه ایران دارد؟ آیا آقای امین خود را حضرت امام حقوق بشر ایران می داند که افراد یا گروه ها در رابطه با سابقه و درجه فعالیت شان در حقوق بشر بایستی به ایشان گزارش بدهند؟
برای مثال، رامین جهانبگلو، یک استاد علوم سیاسی که در خیلی از گردهمایی های ایرانیان سخنرانی می کند باید در هر گردهمایی بلندگویی به دست بگیرد و اعلان کند: من پس از دستگیریم در ایران چندین ماه در سلول انفرادی به سر بردم و در اوین این بلاها را به سرم آوردند ولی خب اعدامم نکردند.
یا چرا آقای حسن یاری، یک ایرانی بایست از نظر آقای امین برای رفت و آمد به زادگاه خود و حتی اگر مذاکراتی با مقامات جمهوری اسلامی داشته باشد یک فرد مظنون و یا خطاکار شناخته بشود؟ مگر آنچه در آن جلسه آمد برای دفاع از مردم ایران نبود؟
آقای امین: “تنها کسی که به زیبایی مشکل اصلی را بیان کرد، دکتر مریدی بود. ایشان به صراحت و بدون هیچ گونه عافیت طلبی و با تمام وضوح بیان کردند که اولن علت تمامی مشکلات وجود رژیم جمهوری اسلامی است.” صراحت آقای مریدی چه واقعیتی را بیان کرد که هر ایرانی عاقل و بالغ از آن “واقعیت” یا “مشکل اصلی” بی خبر است. این صغرا و کبرا در آوردن ها برای چیست؟ چرا آقای امین مانند آقای مریدی به صراحت نظر خود را بیان نمی کند؟ موافق یا مخالف تحریم ها علیه ایران می باشد.
سهیلا خداخواه:” کنفرانس زیر عنوان سیاست کانادا در قبال ایران، چشم اندازها و چالش ها…. با برنامه ریزی انجمنی که خود را آی.سی.سی یا کنگره کانادایی های ایرانی می خواند…. برگزار شد. هدف اعلام شده این بود که سخنرانان تأثیر تحریم های اقتصادی توسط کانادا روی جوامع ایرانیان کانادا شامل دانشجویان، بازنشستگان، صاحبان کسب و کار و مهاجران تازه وارد را مورد بحث قرار دهند و در نهایت تلاش های جاری کنگره را در این رابطه به نظر دولت در اتاوا برساند.”
سپس می نویسند:” آی.سی.سی در حالی به نام ما ایرانیان با دولت مکاتبه و با رسانه ها مصاحبه می کند که ما به عنوان ایرانی های کانادا هرگز به آن رأی نداده ایم و عملکردهایش هم جهت عکس نظرات ما است.” خب، این که آی.سی.سی بدون رأی ایرانیان در یک انتخابات عمومی نمایندگی ایرانیان را به دست نیاورده است درست. اما و آیا این “ما” شخص خانم خداخواه و یا گروه سیاسی شان می باشند یا کسان دیگری؟ آیا خانم خداخواه با به کار گرفتن “ما” که منظورشان ایرانیان کانادا باشد همان گناه آی.سی.سی را بدون داشتن نمایندگی از سوی ایرانیان مرتکب نشده اند؟ آی.سی.سی هدف اش در آن جلسه دفاع از حقوق ایرانیان در برابر تحریم ها بود. چرا خانم خداخواه راست و پوست کنده نظر خود را به عنوان موافق یا مخالف تحریم ها بیان نمی کند؟
خانم خداخواه:” از همه مهمتر موضع گیری سیاسی آی.سی.سی زیر نام ایرانیان در جهت منافع رژیم و تلاش آن برای تأثیرگذاری روی سیاست کانادا نسبت به جمهوری اسلامی است. هرگاه…حرکتی به ضرر جمهوری اسلامی صورت می گیرد،آی.سی.سی بلافاصله موضع می گیرد ولی زمان محکوم کردن رژیم به خاطر نقض حقوق بشر… کاملاً سکوت می کند.”
باز “مسئله دیگر نقش غیر رسمی بعضی افراد در آی.سی.سی است… لازم است نقش آقای سعید سلطانپور در آن روشن شود. آی.سی.سی باید توضیح دهد که چرا ویدئوهای کنفرانس ها را به جای این که در سایت خود قرار دهد در اختیار ایشان قرار می دهد تا آنها را به طور غیر مسئولانه در رسانه های خود مورد سوءاستفاده قرار دهد؟”
این صغرا و کبرا کردن ها برای بی اعتبار کردن آی.سی.سی برای چیست؟ اگر خانم خداخواه و گروه سیاسی شان با آی.سی.سی اختلاف دارند مربوط به آن جلسه و دیگران نمی باشد. هدف آن جلسه روشن کردن مسائل درباره تحریم های اقتصادی علیه ایران بود. سخنران ها بدون استثناء در این رابطه سخنرانی کردند.
خانم خداخواه آگاهانه یا ناآگاهانه حرف اصلی که مربوط به کنفرانس می باشد را در متن نامه اش ذکر کرده است:”سخنرانان در مضرات تحریم ها، فشار آن روی مردم ایران و عواقب نامطلوب جنگ داد سخن دادند و هیچ اشاره به دلایل برقراری تحریم ها نکردند” دقیقاً. مضرات تحریم ها و فشار به مردم گفته شد. دلایل برقراری تحریم ها هم برای هر ایرانی عاقل و بالغ الظهرمن الشمس است وپس از ۳۳ سال نیاز به اشاره ندارد.
من هیچ گونه وابستگی یا دوستی و آشنایی شخصی با اعضای کنگره ایرانیان کانادا و سخنرانان در جلسه ۲ فوریه ندارم. ولی از هر کس یا گروهی که از منافع مردم ایران دفاع و طرفداری بکند پشتیبانی می کنم. از کنگره ایرانیان کانادا برای برگزاری این جلسه سپاسگزاری می کنم.
حامین ولایت فقیه
در جمهوری اسلامی استفاده از اسم ایران مفاهیم عجیب و خاص خودش را دارد به مانند مردم ایران “یعنی اوباش ولایت فقیه، رای مردم ایران “یعنی رای ولایت فقیه”، تمکین نکردن به قانون ” یعنی اطاعت نکردن به ولایت فقیه”، دشمنان ملت یعنی ” دشمنان ولایت فقیه” ، استفاده ابزاری و جناحی از مردم ایران “یعنی استفاده ابزاری و جناحی از ولایت فقیه” میخواستم بگویم هر چه که از واژه ایران استفاده شد در ادبیات حامیان بقای جمهوری اسلامی یعنی ولایت فقیه
حال به قسمتی از مقاله آقای حسن آقامیرزا! نظری بیاندازیم و ایران را بخوانید ” ولایت فقیه” و کنگره ایرانیان کانادا را بخوانید “حامیان ولایت فقیه”
دو نامه در رابطه با برگزاری جلسه تحریم های اقتصادی علیه ولایت فقیه از سوی کنگره “حامیان ولایت فقیه”کانادا و مقاله ای به قلم کاوه شهروز درباره رفتارهای ناهنجار افرادی در جلسه مزبور در شماره ۱۳۷۱، ۲ فوریه، ۲۰۱۲ مطرح شده اند
..
نخست این که هیچ یک از سخنرانان از جمهوری اسلامی و دست اندرکارانش پشتیبانی نکردند. گفته ها بر سر اثرات تحریم اقتصادی بر زندگی “حامیان ولایت فقیه” مقیم کانادا ” ولایت فقیه” و خاموش داشتن طبل و دهل جنگ افروزی علیه ” ولایت فقیه” بود.
آشکار نیست به چه دلیل و منطقی قرار است که هرگاه “حامیان ولایت فقیه” فقیه گرد هم آیند، مورد و موضوع آن گردهمایی بایستی دور مشکلات حقوق بشر و یا وضعیت پناهندگی باشد.
برای مثال، رامین جهانبگلو، یک استاد علوم سیاسی که در خیلی از گردهمایی های “حامیان ولایت فقیه” سخنرانی می کند باید در هر گردهمایی بلندگویی به دست بگیرد و اعلان کند: من پس از دستگیریم در ” ولایت فقیه” چندین ماه در سلول انفرادی به سر بردم و در اوین این بلاها را به سرم آوردند ولی خب اعدامم نکردند.
یا چرا آقای حسن یاری، “ولایت فقیهای” است بایست از نظر آقای امین برای رفت و آمد به زادگاه خود و حتی اگر مذاکراتی با مقامات جمهوری اسلامی داشته باشد یک فرد مظنون و یا خطاکار شناخته بشود؟ مگر آنچه در آن جلسه آمد برای دفاع از ” ولایت فقیه” نبود؟
باز “مسئله دیگر نقش غیر رسمی بعضی افراد در آی.سی.سی است… لازم است نقش آقای سعید سلطانپور در آن روشن شود. آی.سی.سی باید توضیح دهد که چرا ویدئوهای کنفرانس ها را به جای این که در سایت خود قرار دهد در اختیار ایشان قرار می دهد تا آنها را به طور غیر مسئولانه در رسانه های خود مورد سوءاستفاده قرار دهد؟”
این صغرا و کبرا کردن ها برای بی اعتبار کردن آی.سی.سی برای چیست؟ اگر خانم خداخواه و گروه سیاسی شان با آی.سی.سی اختلاف دارند مربوط به آن جلسه و دیگران نمی باشد. هدف آن جلسه روشن کردن مسائل درباره تحریم های اقتصادی علیه ” ولایت فقیه” بود. سخنران ها بدون استثناء در این رابطه سخنرانی کردند.
.من هیچ گونه وابستگی یا دوستی و آشنایی شخصی با اعضای کنگره “حامیان ولایت فقیه” کانادا و سخنرانان در جلسه ۲ فوریه ندارم. ولی از هر کس یا گروهی که از منافع ” ولایت فقیه”دفاع و طرفداری بکند پشتیبانی می کنم. از کنگره حامیان ولایت فقیه کانادا برای برگزاری این جلسه سپاسگزاری می کنم
السلام وسلام
در جواب نامه و اظهارات بالا من یکبار دیگر نوشته خود را در پائین قرار میدهم ، لطفا یکبار دیگر بخوانید و بدون مغلطه بگویید در کجای این نوشته به صراحت مطلبی گفته “نشده است” !ضمنا آقایان و خانمهای اصلاح طلب! دیگر چه اتفاقی باید بیفتد تا شما بپذیرید این نظام اصلاح پذیر نیست؟ سالها دروغ و در رویی و تزویر به اسم ولایت فقیه بس نیست؟ کشتن و به بند کشیدن و فقر وفساد و تبعیض باید به کجا برسد تا شما رضایت دهید؟ به انتظار سوختن چند نسل دیگر هستید؟ شاید هنوز فکر میکنید ولی فقیه نماینده خداست؟.
و این هم عین مقاله:
پنل یکدست کنگره ایرانیان، بیزینس آری، حقوق بشر نه!/
جای خوشوقتی است که کنگره ایرانیان پس از مدتها سر از لاک خود بیرون آورد، و اگر تا به حال پیرامون مسائل حقوق بشر ایران و جنایات رژیم اسلامی ساکت بود، اما به یکباره با جدی شدن تحریم ها به فکر برگزاری پانلی در این مورد افتاده اند. کنگره ایرانیان مدتی است با جدی شدن تحریم ها به فکر کامیونیتی افتاده است که ای وای بیزینس های ایران ضرر می کنند و غیره. اولا کنگره ایرانیان چگونه است که تا به حال پیرامون وضعیت پناهندگان ایرانی کانادا، و حقوق بشر در ایران یک کلمه هم حرفی نزده است، اما حال که فشار تحریم ها بر جمهوری اسلامی زیاد شده اینان به یادشان افتاده که بیزینس های ایران ضرر کرده اند. به هر حال اجازه دهید که این پنل را مرور کنیم.
نخستین مسئله اینکه این پنل یکدست بود هم از نظر سیاسی و هم از نظر عقیدتی و هم از نظر جنسی! تمامی سخنرانان همگی مرد بودند، چگونه است که این کنگره که نامش کنگره ایرانیان است نمی تواند از میان یکصد هزار ایرانی ساکن این شهر یک زن پیدا کند که شایستگی نشستن در آن پنل را داشته باشد؟
دوم اینکه در این پنل جایی برای مخالفان رژیم نبود. کجا بودند آنهایی که پرونده شفافی در مبارزه علیه رژیم اسلامی داشته اند، آیا آنها جزو کامیونیتی ایرانی نیستند؟
سوم اینکه جای تعجب است که آقای دکتر مریدی، تنها نماینده ایرانی پارلمان، در این پنل حضور نداشت، بلکه ایشان در میان مردم نشسته بودند و تنها از ایشان دعوت شد چند کلامی هم صحبت کنند.
اما شاید “زیباترین” و شاید مهم ترین نکته این بود که در هنگام پرسش و پاسخ، معاون کنگره ایرانیان به پشت تریبون رفته و گفتند که اگر مساله ما حقوق بشر است چگونه است که کانادا در مورد بحرین و یمن کاری نمی کند!
ایشان توضیح ندادند که به عنوان معاون کنگره ایرانیان کانادا، چه نقشی در حمایت از مردم یمن و بحرین دارند، و اگر قرار بود از حقوق بشر در بحرین و یمن حمایت کنند، پس چرا در کنگره ایرانیان هستند؟
ضمن اینکه البته این استدلال چیز جدیدی نیست چون مدتهاست که روزنامه های جمهوری اسلامی و رسانه هایی شبیه پرس تی وی، که شبکه انگلیسی زبان جمهوری اسلامی است چنین صحبتهایی را می کنند.
اما با مروری به سخنرانی ها می توان درک کرد که تنها چیزی که در این پنل مطرح نبود، حقوق بشر در ایران بود و اینکه این رژیم اسلامی است که عامل تمامی این مشکلات است و اگر سخنان آقای مریدی نبود، هیچ یک از سخنرانان یک کلمه در مورد رژیم اسلامی حرفی نزدند.
آقای جهانبگلو تصور می کرد به پنلی آمده که در مورد جنگ است و در طول سخنان خود تنها علیه جنگ حرف زد. انگار کسی به ایشان نگفته بود که پنل در مورد چیست، یا اینکه خودشان تصمیم گرفتند که تنها در این مورد صحبت کنند چون ، شعار ضد جنگ این روزها طرفدار دارد، اما صحبت پیرامون تحریم، موافق و مخالف دارد و ایشان تصمیم گرفتند که در این مورد اصلن حرفی نزنند.
آقای حسن یاری نیز که معرف حضور بسیاری از هموطنان است، و ایشان که تا چند سال پیش همواره به ایران مسافرت می کردند، در واقع خواستار بازگشت به مذاکره با ایران شدند. آقای حسن یاری فراموش کرده اند که در این پانزده سال گذشته دنیای غرب با ایران مشغول مذاکره بوده است، و این مذاکرات جز اینکه به جمهوری اسلامی وقت بیشتری بدهد نتیجه دیگری نداشته است. وی به جای آنکه رژیم جمهوری اسلامی را محکوم کند، تمام تقصیرات را به گردن احمدی نژاد انداخت، انگار همین یک نفر است که مشکل دارد.
آقای علی احساسی نیز در طول صحبت ها بدون حتی یک بار اشاره به حقوق بشر در ایران و رژیم اسلامی، تنها به انتقاد از دولت کانادا پرداخت، انگار این رژیم کانادا است که باعث و بانی مشکلات در ایران است. ایشان ترجیح دادند که بیشتر در زمینه ای صحبت کنند که خطری برای هیچکس ندارد و آنهم مخالفت با آقای هارپر است.
آقای کاوه شهروز نیز به انتقاد از تحریم ها پرداخت، البته ایشان تنها کسی بودند که به تحریم های هدفمند اشاره کردند و آنرا سودمند دانستند، اما نگفتند که تحریم هوشمند چیست؟
آقای دیوید موسوی نیز بدون اشاره به پرونده حقوق بشر ایران تنها می خواستند به لحاظ قانونی ثابت کنند که این تحریم ها غیر قانونی هستند! آقای موسوی نگفت که در مقابل رژیمی که هستی ایران و ایرانی را به خطر انداخته است، چه باید کرد. ایشان نیز در طول صحبت هایشان حتی یک کلمه از حقوق بشر در ایران و رژیم اسلامی حرف نزدند.
شاید تنها کسی که به زیبایی مشکل اصلی را بیان کرد آقای دکتر مریدی بود. ایشان به صراحت و بدون هیچگونه عافیت طلبی و با تمام وضوح بیان کردند که اولن علت تمامی این مشکلات وجود رژیم جمهوری اسلامی است. ایشان با اشاره به ماهیت ضد بشری جمهوری اسلامی به رنجی که مردم ایران در طول ۳۳ سال حاکمیت رژیم اسلامی می برند اشاره کردند و گفتند که مردم ایران ۳۳ سال است که تحریم هستند و تنها راه نجات خلاص شدن از دست رژیم اسلامی است. آقای مریدی به لزوم تحریم ها علیه رژیم اسلامی اشاره کردند و این که تحریم ها باید هر چه بیشتر رژیم را نشانه بگیرد.
در پایان اینکه کنگره ایرانیان باید پاسخگو باشند که تا به حال کجا بودند، پرونده آنان در حمایت از مبارزات مردم ایران چیست، و در نهایت اینکه افراد متشخص کامیونیتی، کسانی که پرونده روشن در مبارزه علیه جمهوری اسلامی دارند باید به خود بیایند، همت کنند و این کنگره را به دست نمایندگان واقعی کامیونیتی بسپارند.
آقای آقامیرزا، از این که به این مسئله مهم اهمیت داده و در این مورد به سادگی ولی با قاطعیت نظر خود را بیان کرده اید متشکرم. شرکت کسانی چون شما در این گونه فعالیت ها باعث دلگرمی و امید به داشتن ایرانی واقعن دموکراتیک است. اگر به گفته ها و باورهای افرادی چون دو نویسنده مورد نظر باشد، فقط باید شعار داد و مرتب گفت: مرگ بر این و مرگ بر آن. بعد هم خوشحال از این که در مبارزات مردم ایران شرکت کرده ایم باید به ستایش از خود و چند نفر در اطرافمان بسنده کنیم تا شهوت سیری ناپذیر
تکرار شعارهای پوچ ارضایمان کند. جالب این جاست که آنها می خواهند که همه در روزنامه ها اعلام کنند که نظراتشان در مورد جمهوری اسلامی چیست. آنهم انسان را یاد مصاحبه های اجباری جمهوری اسلامی با مبارزان واقعی کشورمان می اندازد. باور کنید، من تفاوت زیادی نمی بینم. خدا نکند آنها روزی به قدرت برسند. همان ماجرای انقلاب خواهد بود و جابجایی فقیه و شاه.