از خوانندگان
هر روز که بحران های رژیم جمهوری اسلامی عمیق تر می شوند و به انقلاب مردم نزدیک تر می شویم، ضد انقلاب برای جلوگیری از متشکل شدن و متحزب شدن مردم طرح ها و نقشه هایی ارائه می دهد و سعی در متشکل کردن ضد انقلاب و رهبر تراشیدن از بالای سر مردم را دارد. همانطور که از خمینی در حجره ای در عراق رهبر انقلاب تراشیدند و تصویرش را در ماه کردند و سال ها تحت نام انقلاب، انقلاب آزادی خواهانه ی مردم را سرکوب کردند،
“کنفرانس اولاف پالمه” یکی از این طرح و نقشه هاست که غرب بعد از رهبر تراشیدن از بالای سر مردم لیبی و مصر و تونس و سوریه، و چون بوی انقلاب مردم ایران به مشامش رسیده است آن را تدارک دیده است. کنفرانسی تحت عنوان تمرین و آموزش دموکراسی مخفیانه و بدون اطلاع مردم و نمایندگان واقعیشان و حتی برخی از شرکت کنندگان خود کنفرانس و با شرکت راست ترین بخش اپوزیسیون ایرانی، از طرفداران سلطنت و بخش هایی از طرفداران فعلا قهر کرده رژیم، از موسوی چی ها، قوم پرستان، ملی اسلامی ها و ناسیونالیست های رنگارنگ که به تنها چیزی که پایبند نبوده و رعایت نکرده اند همان دموکراسی مورد ادعای خود آن ها بوده را غرب در پشت پرده جمع کرده تا تمرین و آموزش دموکراسی بدهد، تا باز کنفرانس نوع گوادلپی دیگر تدارک ببیند و چند دهه دیگر فقر و فحشا و استثمار را برای ۸۰ میلیون مردم ایران ادامه دهند. اما غافل از این که شرایط امروز ایران با ۳۳ سال پیش خیلی متفاوت است.
در این کنفرانس هم چنانکه انتظار می رفت، از تنها چیزی که صحبت نشده است رهایی، آزادی، خوشی، شادی، رفاه و آسایش مردم ایران، وضعیت فقر و فلاکت مردم، زجر و شکنجه و اعدام و زندان، اعتیاد و سنگسار، آزادی های بدون قید و شرط، زن آزاری و کودک آزاری در ایران، برابری زن مرد، جدایی دین از دولت و آموزش و پرورش و … بوده. تازه ادعای تمرین و آموزش دموکراسی هم دارند. هیچ انسان دمکراتی چنین خودش را مورد تمسخر قرار نمی دهد.
جالب است که یکی از شرکت کنندگان در این کنفرانس، خانم لیلی پورزند که به قول خودش جوان ترین شرکت کننده در این کنفرانس بوده (که سن متوسط دعوت شدگان را نشان می دهد)، می گوید “اگر بخواهم یکی از انتقادات خود را طرح کنم، باید بگویم که من در عین حال که از دیدن و هم صحبت شدن با گروه های چپ بسیار لذت بردم و آموختم ولی ایکاش به نسبت متناسبی هم از گرایش های میانهی راست و یا راست هم در این جلسه حضور داشتند، من فکر می کنم این توازن در نشست رعایت نشده بود و در کنار تعداد نسبتا زیادی از عزیزان فعال با گرایش چپ و تعداد نسبتا زیاد افرادی مانند من که گرایش های سیاسی و حزبی خاصی ندارند، شاهد حضور کمرنگ و یا بی رنگ طیف های راست بودیم“. (تاکیدها از من) جالب است که در پایان مطلب خانم پورزند اسامی ۴۴ نفر از شرکت کنندگان در این کنفرانس آمده که حتی یک شخصیت و نهاد چپ در میان آنان یافت نمی شود. مگر این که خود را به جای جمهوری اسلامی و یا ساواک و ساواما و CIA بگذاریم و با عینک و فکر آن ها چپ و راست را ببینیم و تعریف کنیم. لابد از منظر خانم پورزند سازمان اکثریت و یا حزب دموکرات و یا جریان قوم پرست آقای مهتدی چپ هستند که خانم پورزند اگر از خود این جریانات سئوال می کردند متوجه می شدند که این جریانات سالهاست که بخشا سر در آستانه و پابوسی رژیم اسلامی داشته و بخشا دولت های غربی، و بعضا هر دو را داشته و هیچ رگه ای از چپ و آزادیخواهی در آنان باقی نمانده. شاید هم افرادی مانند سازگارا و نوری زاده را ایشان جزو طیف چپ به حساب می آورند؟
جالب است که طیف راست وقتی از اپوزیسیون صحبت می کند همیشه از بخشهایی از رژیم سابقی ها، دو خردادی ها، موسوی چی ها شروع می کنند و با سلطنت طلبها ادامه می دهند و به اکثریت و حزب توده که می رسند ذخیره ی بنزینشان تمام و کف گیرشان به ته دیگ می خورد. در این مورد خاص که حتی این کنفرانس تحمل جریاناتی مانند راه کارگر را هم نداشته تا چه برسد به طیف چپ جامعه، از طیف های مختلف چپ فدایی، تا احزاب کمونیستی موجود در ایران. محض اطلاع خانم پورزند چندین گروه و سازمان و حزب سیاسی چپ در ایران داریم که برای نمونه یک نفر از این گرایشات و جریانات در این کنفرانس چه به صورت فردی و چه به صورت جریانی حضور نداشته اند. اپوزیسیون چپ بودن این نیست که کسی صرفا روزگاری را در یک سازمان و محفل چپ گذرانده و یا خود را چپ بنامد؛ بلکه به دخالت دادن جامعه و مردم در سرنوشت خود پایبند باشد و اجازه ندهد از بالای سر مردم برایش آلترناتیوسازی بکنند.
این اما ترس غرب از انقلاب آتی ایران است که مجموعه ای ناهمگون از طیف راست را دور هم جمع کرده تا به آن ها آموزش دموکراسی بخوان سرکوب انقلاب و انقلابیون را بدهد. طیفی که اتفاقا در سفت کردن زنجیرهای پای مردم با تمام اختلافاتی که با هم دارند، شریک و هم رأی هستند!
ولی چیزی که هم شرکت کنندگان و هم غربی ها فراموش کرده اند و یا خود را به فراموشی زده اند اذعان کنند، تفاوت جامعه ی ایران با کشورهای بپا خاسته ی عربی و “بهار عربی” می باشد و آن این که حرکتی که در این جوامع شروع شده است حرکتی ضد دیکتاتوری بوده که مردم ایران در سی و چند سال پیش با انقلاب ضد دیکتاتوری خود رژیم سلطنتی را به زباله دان تاریخ انداختند و امروز انقلاب مردم ایران با خواسته هایی بسیار عمیق تر، رادیکال و انسانی تر به میدان آمده است. خواستهایی مانند برابری زن و مرد، آزادی بی قید و شرط عقیده و بیان و تحزب و تشکل، لغو مجازات اعدام، و لغو حجاب اجباری، جدایی دین از دولت و آموزش و پرورش، رهائی کامل زن، به گور کردن اسلام و اسلام سیاسی و … اینها خواسته های بلافصل مردم ایران هستند که هیچ اپوزیسیون راستی نه تنها از عهده ی آن برنخواهد آمد، بلکه حتی تکرار آن ها بر بدنشان لرزه می اندازد و در برابرش نیز خواهند ایستاد!
این خواست های اولیه مردم ایرن را فقط و فقط انقلابیون راستین هستند که همگام و همراه آن هستند و برایش سال ها تلاش و مبارزه کرده و می کنند.
شرکت کنندگان در این کنفرانس اکثرا در مقاطعی عملا ثابت کرده اند که مقابل این خواستهای اولیه ی مردم ایران هستند. و دلیل اصلی این کنفرانس هم متحد کردن طیفی از کسانی که با هم سر موضوعات حاشیه ای اختلاف دارند، اما در برابر رفاهیات جامعه، قاطعانه متحدند.
انقلاب ایران آتش زیر خاکستریست که بسیار چپ تر و رادیکال تر از آنست که نیروهای راست و ملی اسلامی بتوانند سد راه آن شوند. مهدی بازرگان اولین کسی که ترس این طیف را از رادیکالیزه شدن اعتراضات مردم بیان کرد، گفته بود: “ما باران می خواستیم، سیل آمد”.
باز هم خیل عظیم ملی اسلامی ها در حال حاضر باز باران می خواهند، یعنی رژیمی اسلامی بدون ولی فقیه و یا معجونی از سلطنتی اسلامی و در هر حال حفظ نظم موجود. اما سیلی عظیم در راه است که به کمتر از آزادیخواهی و برابری طلبی رضایت نخواهد داد و خس و خاشاک های مزاحم را توان جلوگیری از آن نخواهد بود.
انقلاب آتی مردم ایران نه قومی است، نه ملی و نه مذهبی، بلکه انقلابی است آزادیخواهانه، برابری طلبانه و انسانی.