شهروند ۱۱۷۰- ۲۰ مارچ ۲۰۰۸
۴ فوریه ۱۹۸۸ ـ آیواسیتی
دو فیلم خوب دیدم. “اروپا ۵۱ ـ Europa 51 ” و “ژنرال دلا رووره General della Rovere” از سینمای نئورئالیسم ایتالیا. هر دو فیلم به کارگردانی روبرتو روسلینی هستند.
فیلم ژنرال دلا رووره که براساس نوولی نوشته “ایندرو مونتانلی Indro montanelli ” ساخته شده، و نقش اول آن را ویتوریو دسیکا بازی می کند، درباره شخصیت ویژه ای است از یک لمپن، که یک قمارباز و زنباره حرفه ای است. او در پروسه ی تنش ها و بازیهای سیاسی به تدریج تغییر می کند. زمان، زمان جنگ جهانی دوم است و تسلط نازیها بر ایتالیا . . . این شخصیت که بازیگر غریزی ماهری در زندگی است، با وجود دروغگویی ها، کلاه برداریها و ریاکاریهایش، مورد علاقه زنان و مردان است. آنها شیفته ی قدرت زبان بازی و بازیگری های اویند و خالصانه پول و عشقشان را به او تقدیم می کنند. او هم یکشبه پول آنها را در قمار می بازد و بازی دیگری را آغاز می کند!
مرد با وعده و وعیدهای دروغین زنی را که شوهرش در زندان فاشیست ها به سر می برد تیغ می زند، و به زن می گوید که: “شوهرت به زودی آزاد می شود.”
اما زن به او می گوید که: “شوهرم امروز اعدام شده است!”
مرد در طی دغلکاریهایش به وسیله پلیس دستگیر می شود. ژنرال آلمانی به استعدادهای شگرف او در نیرنگ بازی پی می برد و زمان را برای دام اندازی علیه پارتیزان ها و نیروهای انقلابی مهیا می بیند. او با طرحی زیرکانه برای درهم شکستن روحیه مقاومت انقلابیون، او را با عنوان دروغین “ژنرال دِلا رووره” رهبر نهضت مقاومت ایتالیا، در زندانی در میلان زندانی می کند و اعلام می کند که ژنرال دِلا رووره دستگیر شده است.
مرد که برای پول حاضر به انجام هر کاری است، پیشنهاد ژنرال آلمانی را می پذیرد که نقش دِلا روروه را بازی کند، و ظاهرا به زندان بیفتد. در زندان آشوب به پا می شود و همه زندانیان تصور می کنند که ژنرال واقعی آنجاست. گروههای سیاسی هم در خارج از زندان به وحشت می افتند و اندکی در آنها گسستگی ایجاد می شود. طرح ژنرال آلمانی تا اینجا موفق بوده است. یکی از زندانیان به فجیع ترین شکلی شکنجه می شود و در کنار “مرد” می میرد. “مرد” با مشاهده مرگ زندانی اندک اندک تغییر می کند.
زنِ ژنرال دِلا رووره واقعی از ژنرال آلمانی می خواهد که به دیدار شوهرش برود. ژنرال آلمانی با درماندگی طرح جدیدی می ریزد و می گوید که به هیچوجه امکان دیدار او موجود نیست و زن فقط می تواند برای او نامه بنویسد.
زن برای شوهرش نامه می نویسد و عکس خود و بچه هایش را برای او می فرستد. “مرد” که نقش ژنرال دِلا رووره را بازی می کند با دیدن نامه و عکس به کلی دگرگون می شود. ژنرال آلمانی که می بیند در کارش موفق نشده و انقلابیون و نیروهای مقاومت سرسخت تر، و منسجم تر شده اند، تصمیم می گیرد که “مرد” را به همراه ۱۰ نفر از یهودیان اعلام کند. زمانی که نام “مرد” به عنوان ژنرال دِلا رووره خوانده می شود، “مرد” ناگهان پی می برد که نارو خورده است. ژنرال آلمانی به دیدارش می رود و می خواهد توضیحی بدهد. “مرد” می گوید کاغذ سفیدی به من بده. می خواهم برای همسر ژنرال دِ لا رووره نامه ای بنویسم.
ژنرال کاغذی به او می دهد.
“مرد” می نویسد: “زنده باد ایتالیا”
بعد بهت زده، اما سرافراشته به میدان می رود و اعدام می شود.
فیلم دیگر به نام “اروپا ۵۱” که با بازیگری اینگرید برگمن همسر روسلینی بود، همچنین به عنوان “بزرگترین عشق” بر پرده سینما نشان داده شده است.
فیلم درباره زنی است از طبقه مرفه که در یک شب میهمانی به حس تنهایی و نیاز تنها پسرش توجه نمی کند، و همه ی توجهش معطوف مهمانی شکوهمندی است که در خانه تدارک دیده است. پسرش دست به خودکشی می زند و خودش را از پله ها به پایین پرت می کند و سپس می میرد. مرگِ تنها پسر، زن را به کلی دگرگون میکند و پس از آن زن تمام توجه و عشقش را به توده های مردم نثار می کند. او به وسیله دوست روزنامه نگار خانوادگی شان به مطالعه کتاب روی می آورد به طوری که از محدوده زندگی فرد گرایانه اش کاملا بیرون کشیده می شود. در پروسه تغییراتش به کارخانه می رود و همراه زحمتکشان کار می کند و در رنج و درد مردم سهیم می شود. شوهر و مادرش تحول درونی او را نمی توانند درک کنند و او را به بیمارستان روانی می فرستند، اما او در همانجا همه ی همتش را صرف کمک رسانی به مردم درد کشیده می کند.
دیدن این فیلم ها مرا به یاد افراد بسیاری در زندگیم انداخت که بسیار دوستشان داشته ام و از دستشان داده ام. شب باز هم خواب دیدم. خواب حسین تاجمیر ریاحی را . . . که گویی به منزلم آمده بود. منزلم در کجا؟ نمی دانم! در یک اتاق بودیم. بهزاد هم آنجا بود. ما می دانستیم که نیروهای امنیتی به دنبال او هستند که دستگیرش کنند. آقای ریاحی از ما چیزی خواست. اصلا به یادم نمی آید چه چیزی! اما ما در شرایطی بودیم که نمی توانستیم کمکش کنیم. در حالت تردید وحشتناکی بودم که از خواب بیدار شدم. تمام روز به او فکر می کردم، بعد یادم آمد که او را در ماه بهمن تیرباران کرده بودند. و گویی در روزی بسیار نزدیک به سالگرد اعدامش من خوابش را دیده بودم. یک یادبود در ضمیر ناخودآگاهم!
به دیدن مارگیت رفتم. با همکاری همدیگر چند شعر دیگر از فروغ فرخزاد به انگلیسی ترجمه کرد. و بعد درباره تاریخچه زبان انگلیسی گفت: زبان انگلیسی در طول تاریخ تغییرات زیادی کرده است. در اصل یک زبان ژرمانیک است که به بریتانیا آورده شده. زبان انگلیسی که ترکیبی از لهجه ی مختلف بود، توسط انگلو ساکسون ها تدوین شد، اما در حمله های استعماری متوالی، از جمله حمله رومیان، اسکاندیناوی ها، فرانسویان (نورمن ها) زبان انگلیسی قدیمی شکل گرفت. تاثیر زبان لاتین، اسکاندیناوی، فرانسه و آلمانی زبان انگلیسی را غنی کرد. به سادگی گرامرش کمک کرد و به غنا و سرشاری واژه هایش افزود. زبان لاتین در تشریح مسایل درونی و روحی به کار برده شد و زبان فرانسه به ترکیبات بیانی زبان و زیبایی شناسی فرهنگ واژگان غذا کمک کرد.
وقتی از کافه بیرون آمدیم، درجه حرارت ۵ درجه فارنهایت بود، اما ما سرشار از حرارت و انرژی دانش اندوزی بودیم.
ادامه دارد