سخن ماه

سال ۲۰۰۵ در بازپسین سال های زمامداری جرج بوش بود و رسانه‌ های دموکرات در آمریکا شعارهایی علیه شنودهای تلفنی و تجاوز نهادهای امنیتی دولتی به دنیای خصوصی آدمها سر می‌ دادند و پرده از رازهای اطلاعاتی ایالات متحده بر می کشیدند.

book-1

دموکرات ها بیرون گود ایستاده بودند و شعارهای آزادیخواهانه سر می دادند، اما به زودی به گفته ویلیام باتلر ییتز شاعر ایرلندی تبار بریتانیا، گدای سواره از اسب به زیر افتاد و گدای پیاده سوار شد، اما  شلاق شعارها همچنان به کار خود ادامه داد. این بار محافظه‌ کاران بودند که همان شعارها را علیه دموکرات های آمریکایی سر می‌ دادند.

گلن گرین والد، نویسنده آمریکایی با گرایش های لیبرال، که به تازگی در گفتگو با سی ان ان در این باره به نقد دولت اوباما پرداخته، می‌گوید رسانه های دموکرات و هواداران دو آتشه و پی ورز آن که علیه جرج بوش و دولت او تیغ از نیام برکشیده بودند اکنون پوزشگرانه به توجیه اقدام های دموکرات ها می‌ پردازند. گرین والد این کار آنها را در توجیه شنودهای اداره امنیت ملی دودوزه بازی، ریاکاری و جانماز آب کشیدن می خواند.

در سوی دیگر اوباما با اشاره به اینکه شنودهای تلفنی با نظارت نهادهای بیطرف مانند دادگاه‌ های فدرال انجام گرفته است، می‌گوید آمریکا برای پاسداری از امنیت شهروندانش ناگزیر از این کار است.

در اینجا آهنگ نقد و بررسی ادعاهای دو جناح زمامداران آمریکایی را نداریم، اما این بگومگوها  اهل ادبیات و کتابخوان ها را واداشت که به برخی از رمان های آینده نگر همچون «۱۹۸۴» جرج اورول و گوهر تابناک این ژانر یعنی «جهان نو و فرخنده» آلدوس هاکسلی نگاهی تازه بیافکنند.

آلدوس هاکسلی رمان «جهان فرخنده نو» Brave New World را که اشاره به سطری از نمایشنامه توفان شکسپیر دارد در سال ۱۹۳۲ به پایان رساند. نام رمان را هاکسلی از شکسپیر گرفته است. در نمایشنامه توفان شکسپیر، میراندا پس از آنکه سالها در جزیره ای دور و متروک با پدرش و چند برده که در خدمت آنها هستند گذرانده، ناگهان با آد های دیگر برخورد می‌ کند. میراندا می‌گوید: «شگفتا!‌ چه مردمان نیکی، چه بسیارند اینان! آه، آدمیزادگان چه زیبایند! آه، جهان نو و فرخنده! چه مردمانی را در خود داری!» آنچه میراندا را به شگفتی واداشته در حقیقت مشتی دریانورد مست و لایعقل است با حرکاتی جنون آمیز.

همین لحن کنایه آمیز میراندا است که سبب نامگذاری رمان هاکسلی می‌شود. در این رمان نیز جان «وحشی» در برخورد با این جهان فرخنده نوین شگفت زده می‌شود.

جرج اورول نویسنده قلعه حیوانات و ۱۹۸۴  هاکسلی را وامدار رمان «ما» نوشته یوگنی زامیاتین نویسنده روس می‌داند. زامیاتین که در سال ۱۹۲۱ رمان خود را منتشر کرده بود از جهانی سخن می‌گوید که مردم آن زیر فرمانروایی یکه در کشوری زندگی می‌کنند که تماما از بلور ساخته شده و آدم ها با شماره مشخص می‌شوند. آنها چهره ای فردی ندارند و همواره زیر نگاه تیز پلیس یا ماموران امنیتی اند. آثار هنری ضد آرمانشهری در سده بیستم و بیست ویکم با نگاهی تلخ به ما هشدار می دهند که اگر در پاسداری از ارزش های انسانی و فردی کوتاه بیاییم، «برادر بزرگها»، «بپاها»، «امنیتی‌ها»، «لباس شخصی ها» و موجوداتی که همه از یک جنم اند، اما در هر دوره ای نام خود را دارند، روز و شب مراقب ما خواهند بود که دست از پا خطا نکنیم. شهروندان جهان کابوس وار ضد آرمانشهر (دیستوپیا) انگار مورچه هایی هستند که زیر میکروسکوپ بزرگی رفتار وکردارشان با دقتی علمی وموشکافانه بررسی می‌شود. «خلوت»، رویایی بیش نیست. «فردیت» معنایی ندارد. «من» بی معنا است. «ما» جای «من»ها را گرفته است. «من» اجازه ندارد سرخود، کاری کند و اگر دست از پا خطا کرد و کاری انجام داد سر وکارش با دولت و حکومت خواهد بود و سر از گولاک در می‌آورد، سر از سیبری در می‌آورد، سر از اوین در می‌آورد و…

رمان هاکسلی هم در جهانی شبیه جهان «ما» می‌گذرد. آلدوس هاکسلی خود، اثرش را وامدار رمان «آرمانشهر نوین» اچ جی ولز می‌داند. اما در جایی که رمان ولز از آرمانشهر (یوتوپیا) سخن می‌گوید رمان هاکسلی جهان ضد آرمانشهر (دیستوپیا) را برای ما ترسیم می‌کند. این رمان به حق، یکی از صد رمان برگزیده  شناخته شده است.

گفتنی است که «جهان فرخنده نو» در لندن سال ۲۵۴۰ میلادی می‌گذرد، آیا تا یکی دو دهه دیگر باید شاهد جهان یا جهان هایی از این دست باشیم؟

*

کتابهای ماه

پژواک کوهستانها

خالد حسینی، نویسنده آمریکایی افغان تبار که با «بادکنک باز» به شهرت رسیده بود، رمان تازه اش را با نام پژواک کوهستانها And the Mountains Echoed  روانه بازار کرد. این رمان نیز مانند رمان پیشین او به نام «هزار خورشید رو» که عنوانش را از یک شعر از صائب تبریزی گرفته، در فهرست رمان های پرفروش نیویورک تایمز قرار گرفته است. خالد حسینی که کودکی و نوجوانی را در کشورهای گوناگون از جمله ایران گذرانده است با خواندن شعر فارسی و آثار ترجمه آغاز کرد. او در یازده سالگی به همراه خانواده اش به آمریکا مهاجرت کرد.

book

*

ماه عسل در حرم

الیسون ورینگ نویسنده کانادایی که از او رمان «ماه عسل در حرم»  Honeymoon in Purdah  چند سال پیش منتشر شده بود، به تازگی دست به نوشتن خاطرات خود زده است. این کتاب با نام «اعترافات دختر یک پری، یا زندگی با یک پدر دگرباش» منتشر شد. «اعترافات…» نیز همچون کتاب پیشین او به در فهرست کتاب های پرفروش قرار گرفته است. رمان پیشین او «ماه عسل در حرم» داستان مستندگونه سفر نویسنده به ایران در دوران جمهوری اسلامی است که برای اینکه بتواند ویزا بگیرد به همراه جوانی دگرباش از دوستانش به عنوان زن و شوهر به  ایران می‌روند.

*

کارت پستال های پنگوئن

از کتابهای جالب در قفسه کتابفروشی ها این روزها، کتابی است با نام «کارت پستال های پنگوئن» است. این کتاب شامل برگزیده ای از روی جلدهای ۱۰۰ کتاب چاپ انتشارات پنگوئن است با شرح مختصری درباره هر یک از این کتاب ها. انتشارات پنگوئن در طول هفت دهه خدمت خود کتاب های ارزنده ای را منتشر کرده است.

کتابخانه شهروند

«کلاه های فرانسوی در ایران»  French Hats In Iran  خاطرات حیدر رجوی است. آقای رجوی که هم اکنون مقیم واترلوی کانادا است در این کتاب با طنزی شیرین و جذاب به بازگویی خاطرات خود و خانواده اش می‌پردازد. او که تالیف ها و مقاله‌هایی در ریاضیات دارد نخستین بار است که صحنه ادبیات را می‌‌‌آزماید. نثر کتاب که به سرمایه انتشارات میج واشنگتن به چاپ رسیده روان و خواندنی است.

****

«وقتی کنارت دراز می‌کشم» و «گاوها»، دو مجموعه شعر است که از افشین بابازاده منتشر شده است. شعرها در حال و هوایی طنزگونه نوشته شده اند، گرچه این طنز روحیه ای متفاوت دارد:

گاو با دهان کف کرده

تنها یک چیز را

ما ما ما می کرد

از حلال و حرام شدن خسته شدم

بگذارید بدون دین بچرم

(گاوها)

در صبح آفتاب

با صدای یخ در لیون

این کافه را افتتاح کردم

می دانستم کلمه ها در لیون یخ زده اند…

وقتی کنارت دراز می‌کشم…

*

چند شعر از اوسیپ مندلستام

 

ترجمه: مهری یلفانی

 Osip-Mandelstam

اوسیپ امیلیویچ مندلستام در ۱۵ ژانویه ۱۸۹۱متولد شد و در ۲۷ دسامبر ۱۹۳۸ در اردوگاه‌های استالین در سییری جان باخت. مندلستام یک شاعر و مقاله نویس بود که در زمان انقلاب و بعد از انقلاب و پیدایش کشور شوراها در روسیه زندگی کرد.  او یکی از برجسته ترین اعضای مدرسه شاعری اکمیست بود. در طول سال‌های خفقان ۱۹۳۰ دولت جوزف استالین دستگیر شد و همراه همسرش نادژدا به تبعید در داخل کشور محکوم شد. آنان به ورونژ در جنوب روسیه نقل مکان کردند. در سال ۱۹۳۸ مندلستام دوباره شد دستگیر شد و به کمپ های سیبری فرستاده شد. او در همان سال انتقال به کمپ درگذشت.

تنها، خیره شده ام به چهره سفید یخ بندان

تنها، خیره شده ام به چهره سفید یخ بندان

 اینجا به جایی ختم نمی شود  و من ـ از هیچ کجا

همه چیز با اتو صاف شده بی هیچ چینی

معجزه که هنوز نفسی هست

خورشید دزدانه می نگرد بر این فقر رسمی

همین نگاه دزدانه آرامش بخش است

جنگل ده ـ تا شده همان است

و برف  قرچ قرچ صدا می‌کند، بی گناه، مثل نان تازه.

*

یک اندوه لال

یک اندوه لال

دو چشم بزرگ را  باز کرد

یک گلدان گل بیدار شد

پاشش شگفتی کریستال.

تمام اتاق پر شد

با خستگی ـ با زهر شیرین

این پادشاهی حقیر

که می‌بلعد خواب اقیانوس را

قرمزی ناچیز شراب

نور ناچیز آفتاب ماه می

انگشتان، لاغر و سفید

می‌شکند تکه‌های نان فطیر را.

*

نیازی به کلام نیست

نیازی به کلام نیست:

چیزی نباید شنیده شود

چه اندوهناک، و خوب

ذهن تاریک یک حیوان.

چیزی نباید شنیده شود

کاربردی نیست برای کلام،

یک دلفین جوان، غوطه می‌خورد، سرازیر،

در امتداد خاکستری عمیق جهان

*

فهیمه رحیمی، رمان نویس معروف ایرانی درگذشت

به گزارش بی بی سی، فهیمه رحیمی، نویسنده تعدادی از پرفروش ترین رمان های ایرانی، صبح سه شنبه ۲۸ خرداد (۱۸ ژوئن) پس از یک دوره‌ بیماری طولانی در شصت و یک سالگی درگذشت.

آثار خانم رحیمی عمدتا رمان های پرخواننده عشقی بود و ده ها جلد رمان که در طول سال های فعالیتش نوشت، تاکنون بارها تجدید چاپ شده اند.

fahimeh-rahimi

به گزارش ایلنا، ۷ اثر از آثار فهیمه رحیمی در میان ۴۷ کتاب پرفروش پس از انقلاب ۵۷ در ایران قرار دارد.

خانم رحیمی در سال ۱۳۳۱ به دنیا آمد، در کودکی ساکن خیابان شهباز (۱۷ شهریور) تهران بود و نخستین فعالیت ادبی جدی اش را نوشتن قطعه ای ادبی با عنوان “دلم برای پروانه می سوزد” در ۹ سالگی می دانست.

فهیمه رحیمی در ۱۷ سالگی ازدواج کرد و مدتی در یک حوزه علمیه در محله آبمنگل تهران به تحصیل دروس دینی پرداخت. سپس با مهاجرت به کرج، به عضویت کتابخانه شهر و حلقه ادبی پروین اعتصامی در آمد و نویسندگی را به صورتی جدی تر ادامه داد.

امیر حکاک در بی بی سی نوشته ای دارد با عنوان “چرا فهیمه رحیمی مهم است؟”

فهیمه رحیمی نام ماندگاری در تاریخ ایران خواهد بود چرا که با ده ها رمان عشقی ای که نوشت هزاران ایرانی را با کتاب و قصه آشنا کرد. قصه های او را نمی توان برآمده از ادبیات جدی و پرسشگر دانست، اما از آن جهت که خوانندگان لایه های میانی جامعه، دغدغه های روزمره، آرزوها و رویاهای خود را در آنها می یافتند، باید از منظر جامعه شناختی در آنها تامل کرد. نگاه فهیمه رحیمی در رمان های خود از سطح فراتر نمی رفت و اشک بسیاری از خواننده های عمدتا نوجوانش را با روایت ماجراهایی مملو از شکست های عشقی، مرگ یا وصال شخصیت های خود درمی آورد. در رمان هاش مفهوم عشق، تقدیر و سرنوشت، ثروت و نیروهای ماورایی حضوری پررنگ داشتند. می گفت گاهی خواننده ها از اینکه برخی کتاب هایش پایان خوش نداشته اند از او انتقاد کرده اند و او ناچار شده بوده دنباله های دیگری برای برخی از رمان هاش بنویسد تا خواننده هایش را راضی کند. می گفت هر کتابش را معمولا شش ماهه می نویسد؛ خواننده ها هم همان قدر سریع و گذرا رمان هاش را می خواندند. پرفروش شدن این آثار سبب شد که این سبک و نگاه احساساتی در رمان نویسی پیروان فراوانی پیدا کند و اکنون پرفروش ترین کتاب های بازار کتاب ایران عمدتا از همین دست رمان هایند.

نخستین رمان او با عنوان “بازگشت به خوشبختی” که در سال ۱۳۶۸ منتشر شد، با استقبال خوبی روبه رو شد.

او که اغلب از گفت وگو با رسانه ها و مطبوعات پرهیز داشت، در یکی از معدود گفتگوهای خود در پاسخ به این سئوال که چرا فقط عاشقانه می نویسد گفته بود: “چون معتقد هستم خداوند خود عاشق ترین عاشق هاست و بدون عشق، زندگی فناست.”

او همچنین در گفتگو با خبرگزاری مهر با انتقاد از عدم حمایت از نویسندگان گفته بود:

“من کار نویسندگی را از ۳۰ سالگی شروع کردم و تا امروز، سالهای زیادی از جوانی‌ و توانم را برای این کار گذاشته‌ام ولی وقتی با بچه‌هایم صحبت می‌کنم باید بگویم اگر پدرتان نبود من نمی‌توانستم تنهایی زندگی‌ام را از راه نویسندگی اداره کنم و این برای یک نویسنده خوشایند نیست.”

خانم رحیمی می گفت که بزرگ علوی، ارنست همینگوی، رومن رولان و خواهران برونته نویسندگان مورد علاقه او هستند و در میان شاعران ایرانی به اشعار سهراب سپهری و احمد شاملو علاقه داشت.

ابلیس کوچک، اتوبوس، زخم خوردگان تقدیر، اشک و ستاره، بانوی جنگل و پاییز را فراموش کن از جمله آثار معروف فهیمه رحیمی بود.

او که از مدتی پیش از بیماری سرطان معده رنج می برد، در بیمارستان مهر تهران درگذشت و در بهشت زهرا تهران به خاک سپرده شد.