در میان انبوه خبرهای ناخوشایند، خبری چند سطری بود که ذهنم را به خود مشغول کرد.  به گزارش “ایران پرس نیوز”، به نقل از تارنمای “جهان”:«مدیرکل حفاظت محیط زیست خوزستان گفت، میزان آلودگی هوای امروز به ترتیب

در بهبهان ۴۹۸، دزفول ۳۲۰ و شوش ۳۰۰ میکروگرم بر مترمکعب و در وضع خطرناک گزارش شده است… هم اکنون آبادان با ۱۸۱ و اهواز با ۱۵۸ میکروگرم بر مترمکعب در شرایط ناسالم قراردارند… حد مجاز وجود ریزگردها در هوای پاک و سالم حدود ۱۰۰ میکروگرم برمترمکعب است».

با خواندن این خبر، بی اختیار ذهنم به سوی دریاچه ارومیه که آخرین نفس ها را می کشد رفت و به یاد آوردم که چند دقیقه پیش درخبری دیگر خوانده بودم که روح الله بیگی، راه یافته به مجلس شورای اسلامی از میاندوآب، خطاب به دولت رو به پایان محمود احمدی نژاد گفته است: «این شوره زار دریاچه ارومیه است که شما زاری و جان دادنش را نشنیدید و حالا دولت بعدی را صدا می زند.»

با خود گفتم، “این هنوز از نتایج سحر است” و در آینده ای نه چندان دور، با برخاستن توفان نمک از شوره زار ارومیه، نظام ولایت مطلقه فقیه که نتوانسته به وعده هایش درباره شیرین کردن زندگی دنیا و آخرت امت اسلامی عمل کند، تنفس و دم و بازدم آنان را “بانمک” خواهد کرد!

 ذهن آدم پیچیدگی های خاص خود را دارد.  ذهنم ناخواسته به سویی دیگر رفت و به این مشغول شد که چرا و چگونه درقلمرو حکومت آخوندی، بیماری “توهم” این همه شیوع یافته است.  شاید دلیل این جابجایی ذهن از مسئله غبار و ریزگردها به توهم شباهتی باشد که بین این دو وجود دارد: آیا در واقع “توهم” مانند تراکم غبار و ریزگردها منتها در ذهن انسان نیست؟  آیا ذهن را پرغبار و مه آلود نمی کند و مانع درست و واضح دیدن پیش رو نمی شود؟

به هرحال، دیدم که شیوع “توهم” دست کمی از غبار و ریزگردها ندارد.  ازمقام بسیار بسیار معظم رهبری، که معظم بودن توهم هایش به اندازه مقامش است، و گمان می برد با خیمه شب بازی  انتصخاباتی اش و با ترفند پای صندوق رأی کشاندن ۲۰ یا ۳۰ درصد از مردم خوشباور و ضرب در ۲ یا ۳ کردن آن به مدد بوق های تبلیغاتی مثلا حماسه سیاسی آفریده و دوام حکومت متزلزل خود را برای چندسال تضمین کرده، تا ورشکستگان سیاسی به تقصیر یعنی اصلاح طلبان و کارگزاران سازندگی که به طمع تسخیر دوباره مسندهای حکومتی دور شیخ حسن “روباهانی” جمع شده اند، تا خود شیخ حسن که می پندارد می تواند تزویر و حیله گری را لباس مبدل “اعتدال” بپوشاند و به مردم و دولت های خارجی قالب کند و سرانجام خود آن بخش از مردمی که به هر دلیل یک بار دیگر در دام مکر و فریب افتادند و مکرر آزموده را باز آزمودند و اجازه دادند ولی مطلقه فقیه از آنان برای کسب مشروعیت خود سوء استفاده کند و… آیا همه و همه حوزه دیدشان با غباری که ابتلای به “توهم” در مغز می پراکند مخدوش نشده است؟!

 در حین این اندیشه ها، شاهد از غیب رسید و ثابت کرد که “توهم” حتی استاد علوم سیاسی دانشگاه را هم مستثنی نمی کند.  پایگاه اینترنتی “خبر آنلاین” خبری را درتاریخ ۵ مردادماه منتشرکرد که: «صادق زیبا کلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، با نوشتن نامه ای خطاب به حسن روحانی، از وی خواسته است که رابطه یا تداوم عدم رابطه با امریکا را به رفراندوم بگذارد.  وی این درخواست خود را مستند به اصل ۵۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی کرده است».

 اصل ۵۹ قانون اساسی چنین است: «در مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه پرسی و مراجعه مستقیم به آراء مردم صورت گیرد.  درخواست مراجعه به آراء عمومی باید به تصویب دوسوّم مجموع نمایندگان مجلس برسد».

 یادم آمد که ۱۱ یا ۱۲ سال پیش، ۲ تن از اصلاح طلبان سرشناس: عباس عبدی – که سابقه بالارفتن از دیوار سفارت امریکا را در کارنامه خود دارد – و دکتر حسین قاضیان، درچهارچوب موسسه پژوهشی آینده و با همکاری موسسه نظرسنجی امریکایی “گالوپ” به یک نظرسنجی علمی – که در همه دنیا معمول است – درباره رابطه با امریکا دست زدند و نتیجه آن نشان داد که حدود ۷۵ درصد از مردم ایران با برقراری رابطه با امریکا موافق هستند.  گزمه های حکومت آخوندی، از این جسارت عبدی و قاضیان به خروش آمدند و آنان را دستگیر، زندانی، ضرب و شتم و شکنجه کردند.  حسین قاضیان، به نقل از ویکی پدیا، درمورد آنچه به سرش آمده می نویسد: «در آغاز بازداشت، بعد از پیاده کردنم از خودرویی که با دستبند و چشم بند من را سوار آن کرده بودند، بافاصله پس از رسیدن به محوطه زندان اختصاصی داخل زندان اوین چهار یا احتمالا پنج نفر من را مورد ضرب و شتم قراردادند و در مراحل بازجویی نیز، سرکرده گروه بازجویان من را وادار کرد فاصله سلول خود تا اتاق بازجویی را چهاردست و پا و به سان حیوانات طی کنم.  در سه شبانه روز اول بازجویی به من بیخوابی می دادند و سرپا نگاهم می داشتند، با یک لباس نازک در معرض سرما و هوای آزاد قرارم می دادند.  تهدید مکرر قاضی به اعدام و دستور به همکارانش برای فراهم آوردن مقدمات آن و تشکیل جلسه محاکمه صوری و اعدام با جرثقیل».

عباس عبدی و حسین قاضیان به اتهام جاسوسی و همکاری با بیگانگان محاکمه و هریک به ۸ سال زندان محکوم شدند و سرانجام پس از دو سال تحمل زندان و شکنجه و ابراز ندامت در دادگاه تجدیدنظر تبرئه و آزاد شدند.

 با خود گفتم شاید پیشنهاد صادق زیبا کلام، که از نوچه های رفسنجانی است، به اشاره او بوده تا راه فراری از بن بست و مخمصه ای که ولی مطلقه فقیه در آن گرفتار شده پیش پایش بگذارند و آرزو کردم که مقام معظم رهبری درایت و بصیرتی را که از دیگران طلب می کند از خود نشان دهد و با این پیشنهاد موافقت کند.  این تصور خوشبینانه نیز به سرعت نقش بر آب شد زیرا تارنمای “جوان آنلاین” سپاه پاسداران در مطلبی تند و تیز ثابت کرد که انتظار درایت و بصیرت از ولی مطلقه فقیه چیزی جز خیال باطل نیست.  در بخشی از این مطلب “جوان آنلاین” پس از شماتت اصلاح طلبان و جناح رفسنجانی می نویسد: «با مصادره ناحق انتخابات به نفع جناح فکری خود، برای دکتر روحانی خط و نشان می کشند و به او برای انتخاب وزراء، تغییر در سیاست خارجی و مسائل فرهنگی ایده می دهند.  غافل از آن که دکتر روحانی رئیس قوه مجریه و این قوه، مجری قوانین مصوب مجلس و سیاست های کلی نظام که به تأیید رهبری انقلاب رسیده باشد است، و نه کسی که مأموریت معماری جدید انقلاب و نظام به دست او سپرده شده باشد!».

“جوان آنلاین” در بخش دیگری از مطلب خود می نویسد: «صادق زیبا کلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران یکی از این خیال پردازان واقعی است که درنامه ای از حسن روحانی خواسته تا رابطه با امریکا را به رفراندوم بگذارد.  زیبا کلام مدعی شده این درخواست مستند به اصل ۵۹ قانون اساسی است… اما در این اصل به روشنی برگزاری رفراندوم درمسائل بسیارمهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از وظایف قوه مقننه است و رئیس جمهور خود نمی تواند بدون تصویب مجلس رفراندوم برگزار کند».

و سرانجام “جوان آنلاین” آب پاکی را روی دست همه کسانی که به این “توهم” دچار هستند که در نظام ولایت مطلقه فقیه به نحوی از انحاء رأی مردم می تواند به حساب آورده شود می ریزد و می نویسد: «زیبا کلام و همفکرانش به خوبی می دانند که رابطه با امریکا را از کف خیابان و رجوع به آرای مردم به دست نمی آورند که در آن صورت از این پس هر مسئله و هر جزیی از اجزای سیاست های کلی نظام یک مدعی هیچ فن حریفی مثل زیبا کلام پیدا می کند تا تمایلات و آرزوهای دیرینه خود را به آرای مردمی بسپارد».

انصاف حکم می کند بپذیریم که در این مورد خاص حق با دار و دسته ولی مطلقه فقیه است و صادق زیبا کلام که عنوان “استاد علوم سیاسی دانشگاه” را یدک می کشد و به اعتبار آن به اصل ۵۹ قانون اساسی برای برگزاری رفراندوم استناد می کند، درست این بود که نگاهی هم به اصل ۱۱۰ آن می انداخت تا دریابد که “مردم” در نظام ولایت مطلقه فقیه، جز به عنوان ابزار برای مشروعیت بخشیدن به آن، محلی از اعراب ندارند زیرا اختیارات ولی مطلقه فقیه در این اصل حتی از اختیاراتی که خداوند در کتاب آسمانی اش به اعتبار این که زمین و آسمان ها و هرچه در آنهاست را آفریده و لذا انسان ها باید او را بندگی کنند برای خود قایل شده، نیز بیشتر و فراتر است.

این را البته هاشمی رفسنجانی و نوچه هایش نیز می دانند و با آن توافق دارند، منتها چون در درگیری موجود زورشان به مقام معظم رهبری نمی رسد، به عنوان پارسنگ تعادل وزن، ریاکارانه پای “مردم” را به میان می کشند.  آیا وضع کننده نظریه نبوغ آمیز: “با رأی ۱۵ یا حتی ۱۰ درصد از مردم هم می توان حکومت کرد”،  همین هاشمی رفسنجانی نبوده و آیا امثال صادق زیبا کلام در وضع کردن این نظریه به او یاری نرسانده اند؟!

در چنین آشفته بازار سیاسی است که مقام معظم رهبری، غرق در دنیای “توهم” های حماسه ساز خود، جام زهری را که به او تعارف شده از زبان عمله و اکره نظامی اش پس می زند تا نشان دهد که به رغم بسیار وخیم بودن اوضاع قصد تقلید از آیت الله خمینی – که خود ناشیانه می خواست از سقراط تقلید کند – را ندارد، حرف حرف اوست و مرغ یک پا دارد!

* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی، ساکن اروپا و از همکاران شهروند است.

Shahbaznakhai8@gmail.com