انقلاب مشروطه که یکی از بزرگترین انقلابهای عصر خویش بود تأثیرات شگرف و دیرپایی از خود به جا گذاشت. زنان هم از این تأثیرات و تحولات گسترده اجتماعی
شهروند ۱۲۷۲ ـ پنجشنبه ۱۱ مارچ ۲۰۱۰
انقلاب مشروطه که یکی از بزرگترین انقلابهای عصر خویش بود تأثیرات شگرف و دیرپایی از خود به جا گذاشت. زنان هم از این تأثیرات و تحولات گسترده اجتماعی به دور نماندند. از جمله این زنان پیشرو می توانیم به صدیقه دولت آبادی اشاره کنیم. صدیقه دولت آبادی، فرزند حاج میرزا هادی دولت آبادی و زنی از خاندان روحانی و از پیشگامان جنبش اجتماعی زنان در ایران بود که در زمینه ی آموزش، دادن آگاهی به زنان، انتشار روزنامه و مبارزه در راه تساوی حقوق زنان کارهای ارزشمندی را انجام داده است. فعالیت اجتماعی دولت آبادی با عضویت در «انجمن مخدرات وطن» از انجمن های فعال در عصر مشروطه، آغاز شد. صدیقه برای نخستین بار در اصفهان، مدرسه دخترانه «مکتب خانه شرعیات» را با هدف سواد آموزی به دختران تاسیس کرد که با عزمی راسخ برای آزادی زنان قیام کرد و در این راه تهمت های زیادی را تحمل کرده است. در شانزده سالگی با اعتضاد الحکما، حکیم دربار، ازدواج کرد، اما پدرش حاج میرزا هادی دولت آبادی، ضمن عقد زناشوئی اختیار طلاق را از داماد گرفته و به دخترش داده است تا در صورت عدم سازش از آن استفاده کند. صدیقه دولت آبادی نیمه شب ششم مرداد ۱۳۴۰ در اثر سرطان درگذشت و در قبرستان کوچکی در قلهک به خاک سپرده شد .
مقدمه
بی تردید، زنان در طول تاریخ، چون آینه های جادویی بوده اند، که مردان را چند برابر اندازه ی واقعی خویش نشان داده اند. ویرجینیا وولف
جنسیت زنانه و قضاوت درباره منزلت زنان، همواره بر اساس متر و معیارهای مردانه در نظر گرفته شده است. بدین ترتیب است که « لوس ایرگاری» از چهره های برجسته ی حقوقی و نظریه پرداز پست مدرن، نظریه ی تقابل کنش گری مردانه و کنش پذیری زنانه را که زیگموند فروید از آن به عنوان تبدیل شدن زن، به «زنی به هنجار»سخن گفته بود را مطرح می کند: همواره مرد دستور می دهد و زن می پذیرد تا «به هنجار» لقب بگیرد.
زن در طول قرنها و هزاره ها وظایف مهم و بیشماری را برعهده داشته است، که تربیت فرزند و پرورش نسل هایی که سازندگی و توسعه و آبادانی یک سرزمین را بر عهده می گیرند فقط یکی از این وظایف خطیر و سرنوشت ساز است، اما زنان جامعه ی ایران سال هاست که بر اساس آرمان های سنتی غالب، در حاشیه زندگی می گذرانند و اس و اساس زندگی خود را فقط بر پایه ی آفرینش و زاد و ولد برای مردان استوار کرده اند .
تاریخ، نوشته ی مردان است و چنین به نظر می رسد که در گستره ی این تاریخ مذکر، انگار زنان اصلا حضور نداشته اند . ولی از یاد برده ایم زنان بزرگی چون : صدیقه دولت آبادی، بی بی خانم استرآبادی، افضل وزیری، طاهره قرهالعین، و دهها و صدها چهره ی برجسته و متعهد تاریخ مان که با تمام وجود در راه اعتلای فرهنگ و تعالی ارزش های انسانی سرزمین مان، زندگی خود را بی مزد و منت، وقف کردند. در طول تاریخ معاصر ایران چه فراوانند زنان ایثارگری که به خاطر فعالیت های مسالمت آمیز اجتماعی ـ فرهنگی و سیاسی شان ، رنج ها و مشقت های بسیاری را به جان خریده اند، زنانی همچون محترم اسکندری که به جرم انتشار مجله ی «نسوان وطن خواه» در خیابان دشنام شنید و سنگسار شد؛ شهناز آزاد (رشدیه) سردبیر «نامه ی بانوان»که به زندان و تبعید محکوم شد، فخر آفاق پارسای که به جرم چاپ مقاله ای به حمایت از حقوق حقه زنان در مجله ی«جهان زنان» به قم تبعید شد؛ و صدها نمونه از این دست…
با این همه ناروایی ها و هزینه ها اما زنان دست از فعالیت های سیاسی و فرهنگی خود برنداشتند و در زمینه های مختلف: ادبیات، عرفان، نجوم، خوشنویسی، نقاشی، شعر، موسیقی، آوازه خوانی، و … سر آمد عصر خود شدند .
با انقلاب مشروطه ی ایران، زن ایرانی تا حدودی از زیر سایه ی خرافات و جهل و اسارت بیرون آمد. زن ایرانی به ارزش های انسانی و جایگاه اجتماعی خود، تا حدودی آگاهی یافت و تا حد قابل قبولی هویت خویش را با نوشته هایش، مشخص کرد. زیر تاثیر پرتوهای آگاهی بخش این انقلاب، تحول عظیمی در حیات اجتماعی زنان ایرانی پدید آمد و آنان را به تدریج متحول ساخت در نتیجه، حرکت های دسته جمعی زنان آرام، آرام به منصه ظهور رسید. اولین تعاونی های زنان در دوران مشروطیت و به همت صدیقه دولت آبادی در شهرهای یزد، کرمان و اصفهان آغاز به کار کردند. زنان آزادیخواه و آگاه ایرانی علی رغم محدودیت های موجود زمان خود، نقش بی نظیر و تحسین برانگیزی در به ثمر رسیدن و تداوم این انقلاب ایفا کردند .
اما آنچه در این مقاله به دنبال آن هستم در واقع یافتن پاسخی برای این پرسش هاست که:
آیا صدیقه دولت آبادی شخصیتی نوگرا بود و در فعالیت های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زمان خودش نقش داشت؟
فعالیت های صدیقه دولت آبادی چه تاثیری در دوران حیات اش به جا گذاشت؟
افکار و فعالیت های مسالمت آمیز دولت آبادی بیشتر چه اقشار و گروههایی از زنان را جلب می کرد؟
این نوشتار، در عین حال نشان دهنده ی دوره ای از تاریخ نویسی در ایران است که زنان در آن جایی ندارند و با وجود زنان بزرگی چون صدیقه دولت آبادی و امثال ایشان، اما متاسفانه امروزه بسیاری از این زنان پیشکسوت، از یادها رفته اند. چرا که تاریخ نیز چون اکثر امور و مقدرات فرهنگی و سیاسی، در دست مردان بوده است. با این حال سعی من در این نوشتار آن است تا ابتدا به معرفی کوتاهی از شخصیت صدیقه دولت آبادی و سپس ارزیابی ماهنامه ایشان (زبان زنان) و آنگاه به بررسی فعالیت های فرهنگی، اجتماعی و آراء سیاسی وی بپردازم. نتیجه ی کار، روشن کردن قسمت هایی از تاریخ مشروطه و فعالیت های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی صدیقه دولت آبادی پس از این واقعه است .
بانو «صدیقه دولت آبادی»
صدیقه، فرزند خاتمه بیگم و حاج میرزا هادی دولت آبادی، و از پیشگامان جنبش اجتماعی زنان در ایران و نخستین زن روزنامه نگار محسوب می شود. ایشان به سال۱۲۵۸هـ . ش. در اصفهان پس از تولد هفت پسر، به دنیا می آید. تحصیلات خود را در زمینه های فارسی و عربی نزد شیخ محمد رفیع طاهری در تهران می گذراند و سپس تحصیلات متوسطه را در دارالفنون ادامه می دهد و سرانجام در سن ۱۵ سالگی با دکتر اعتضاد الحکما ازدواج می کند . اما ازدواجش با ناکامی همراه می شود. یک سال پس از مشروطه به همت و پشتکار ایشان یکی از نخستین دبستان های دخترانه ، به نام "مکتب شرعیات" تاسیس می شود. از دغدغه های اصلی و همیشگی صدیقه دولت آبادی آموزش و تربیت دختران ایرانی بوده است و تا آخر عمر برای تحقق این هدف با همه توان و بضاعت اش کوشید.
صدیقه دولت آبادی در روز ششم مرداد سال ۱۳۴۰ هـ . ش. در سن ۸۲ سالگی دیده از جهان فرو بست. بنابر وصیّت اش او را در جوار قبر برادرش یحیی دولت آبادی در قبرستان کوچکی در زرگنده تهران به خاک سپردند.
ماهنامه ی «زبان زنان»
این ماهنامه از فروردین ماه سال ۱۳۰۱ هـ . ش. در تهران منتشر شد که انتشار آن تا پایان همان سال دوام داشت. علت امر این بود که از سوی وزارت معارف، محدودیت هایی ایجاد شد و صدیقه دولت آبادی برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت. این ماهنامه از با نفوذترین ماهنامه های حقوق زنان بود. "زبان زنان" برای آشنا کردن زنان با حقوقی هم چون: آموزش، استقلال اقتصادی و حقوق خانوادگی خود می پرداخت و این ماهنامه در ۳۲ صفحه تحریر و منتشر می شده است و در تهران توسط چاپ رنگین چاپ می شده است.
ـ از لحاظ ویژگی محتوایی می توان به ساده نویسی و استفاده از کلمات اصیل فارسی اشاره کرد.برای نمونه در توضیح اینکه "خانم" کلمه ای فارسی نیست و این لقب از زمان حکومت مغول ها به کار رفته است می نویسد: "بیگم" نیز مانند "خانم" از مغول ها مانده است و فارسی این لقب "بانو" است .
ـ اختصاص به یک قشر خاص ندارد. کما اینکه زنان کم سواد خانه دار هم می توانند از این ماهنامه استفاده کنند.
ـ اخبار مختلف کشور و به خصوص اخبار مربوط به زنان را تقریبا به طور کامل تحت پوشش قرار می داد. از جمله: بستن قراردادهای سیاسی، تاسیس کلوپ ایران و انگلیس در اصفهان و هم چنین مقالاتی در مورد تربیت فرزند ، آشپزی و ...
ـ این نشریه همچنین، مسائل تئوریک مدرن مانند سوسیال دموکراسی و سوسیالیسمِ را در مطالب خود مورد توجه قرار می داد که می تواند نشانگر سعی صدیقه دولت آبادی در جهت فراهم آوردن پایه های لازم نظری برای جنبش زنان در زمینه ی دست یابی به حقوق فردی و اجتماعی شان باشد.
ـ حساسیت"زبان زنان"به استفاده از اصطلاحات فارسی و کلماتی که خصلت مرد سالارانه دارند، نیز از جمله ویژگی های این ماهنامه بود .
ـ با اینکه بعضی از مردان حتی به نفع حقوق زنان می خواستند مقالاتی را در این ماهنامه به چاپ برسانند، ولی از پذیرفتن آن مقالات خودداری می کرد.
فعالیت های فرهنگی
ـ در سال ۱۲۹۸ به منظور آشنا کردن زنان با حقوقی هم چون استقلال اقتصادی، آموزش، و حقوق خانوادگی خود، اقدام به انتشار اولین نشریه حقوق زنان در خارج از تهران و سومین آن در ایران به نام «زبان زنان» نمود. دولت آبادی در این نشریه به مباحثی نظیر حجاب و نقش انگلستان در ایران انتقاد می کرد.
ـ در سال ۱۳۲۱ ش. به انتشار مجدد "زبان زنان" اقدام نمود و آن را به صورت مجله ای ۴۸ صفحه ای منتشر کرد.
ـ تاسیس مدرسه ی دخترانه در سن ۱۴ سالگی، که بعد از سه ماه نیز به دست مخالفان به زندان افکنده شد و مدرسه بسته شد.
روزنامه و مجله «زبان زنان»
انقلاب مشروطیت ایران ، به همان نسبت که در اجتماع ایران اثر گذاشت، به همان نسبت نیز در رشد نهضت بیداری زنان هم تاثیر گذاشت و در این میان مطبوعات نقش اساسی داشتند. روزنامه ی زبان زنان که نوع و روش آن؛ ویژه بانوان سیاسی، اجتماعی، مدیر آن؛ صدیقه دولت آبادی، تاریخ انتشار آن سال ۱۳۷۷ ق. ، محل انتشار آن اصفهان و فاصله انتشار آن پانزده روز یک بار بود.[۴]
اولین روزنامه ی زنان که به نام زبان زنان در سال ۱۳۳۷ ه . ق . به مدیریت صدیقه دولت آبادی در اصفهان به مدت دو سال آغاز به کار کرد. این روزنامه در سال اول ماهی دو شماره و در سال دوم به صورت هفتگی انتشار یافت. که در چهار صفحه به قطع وزیری با چاپ سربی چاپ شده، که مندرجات آن در چند شماره ی اول از قبیل: "زنان و علوم" و "زن بیچاره نیست" و مقالاتی مربوط به زنان بود ولی سپس مقالات مختلف و اخبار داخلی و خارجی و سیاسی در آن دیده می شد.
این روزنامه چون در خارج از تهران انتشار یافت، موجب نگرانی فعالان هواداران حقوق زن گردید. این روزنامه چون در محیط متعصب مذهبی آن روز اصفهان منتشر گردید و این روزنامه برای مبارزه علیه خرافات و جهل مردم ایران بود و درباره ی حقوق زنان و مبارزه با استبداد بود.
ممتاز الدوله در نامه ای این گونه نگرانی خود را نوشته : ".. امتیاز مجله ی زبان زبان صادر و ارسال؛ ولی ناگزیرم تذکر دهم، چون اول نامه ای است که به نام زنان منتشر می شود و اقدامات بانوان در هر کشور ذی قیمت می باشد. اگر می توانید، این طفل نوزاد را پایدار کرده تا به حد رشد برسانیم. در انتشارش کوشش کنید؛ والا این اقدام به وقت موافق تری موکول و زبان زنان را در شهر آزادتری به چاپ برسانید، زیرا که ضرر یک قدم عقب افتادن بیش از دو قدم جلوتر است…"
زبان زنان، اولین نشریه ای بود که نام "زن" را در عنوان خود آورد و علاوه بر آن انتخاب نام "زبان زنان" برای روزنامه نیز چنان چه افسانه نجم آبادی می گوید: " .. آشکارا سنت شدنی و وارونه سازی مفاهیم غالب بود . چرا که در طرح غالب "زبان زن" باید کوتاه باشد و "زبان درازی" برای زنان بار منفی دارد. اما صدیقه دولت آبادی با نامیدن عنوان روزنامه به نام "زبان زنان" طرح غالب را نه تنها به بازی گرفت، بلکه به آن باری مثبت داد …"
قمر تاج دولت آبادی در خاطرات خود می نویسد: ".. روزی را به خاطر دارم که روزنامه های زبان زنان را طوری روی هم چیده بودند که فقط زبان زنان آن با خط درشت نوشته می شد، به چشم می خورد و در سر تا سر اتاق دیده می شد. من با دقت به آن ها نگاه می کردم. خواهرم صدیقه دولت آبادی پرسید : به چی این طور خیره شدی و نگاه می کنی؟ گفتم: به اینکه زبان زنان چقدر دراز شده، نگاه می کنم. خنده اش گرفت و گفت: الهی که زبان زنان روزی از این هم درازتر شود…"
این روزنامه با مخالفت های زیادی هم مواجه شد. که با حمله و سنگ باران به خانه ی مسکونی و دفتر روزنامه او را مجبور به ترک اصفهان کردند. صدیقه دولت آبادی، با انتشار روزنامه ی زبان زنان به فعالیت فرهنگی خود ادامه داد ولی بازهم با گروه بی شماری از کهنه پرستان و تاریک بینان علم مواجه شد که با او به مخالفت پرداختند و حتی جسارت را به حدی رساندند که دفتر روزنامه اش را آتش زدند و خودش را هم مورد ضرب و شتم قرار دادند. سال ها بعد صدیقه دولت آبادی طی سخنرانی در کانون بانوان در بهمن سال ۱۳۳۰ مدعی می شود که تمام این حرکات به علت مخالفت «زبان زنان» با قرارداد ۱۹۱۹ م . بوده است و عده ای به تحریک کنسول دولت انگلستان در اصفهان به دفتر روزنامه و خانه ی دولت آبادی حمله کرده اند.
از روزنامه نگاران پیشرو می توانیم به خانم صدیقه دولت آبادی اشاره کنیم که روزنامه ی "زبان زنان" را در ذیقعده ۱۳۳۷ ق. برابر با ۱۲۹۸ ش. در اصفهان تاسیس کرد که ماهی دوبار انتشار می یافت. این روزنامه که در سال ۱۳۰۰ توقیف شد و بعد از ۱۳ ماه که توقیف آن طول کشید به صورت مجله انتشار یافت و روی جلد آن "الجنه تحت الاقدام الامهات" را نوشته شده است و در سال ۱۳۲۱ مجله به مدت هجده ماه توقیف شد.
مجله ی زبان زنان چون دنباله ی روزنامه ی زبان زنان است بنابراین سال تاسیس مجله همان سال تاسیس روزنامه محسوب می شود. صدیقه دولت آبادی مجله ی زبان زنان را با سرمایه ی شخصی خود دایر نمود و اولین روزنامه ای بود که به نام و قلم زن و به منظور گشودن راهی برای آزادی زنان بود ، انتشار داد.
نوع و روش این مجله؛ ویژه بانوان آموزشی، ادبی، اجتماعی، مدیر آن؛ صدیقه دولت آبادی، سردبیر؛ اختر معدلی، تاریخ انتشار؛ ۱۳۴۰ ق . برابر با ۱۳۰۰ ش. ، محل انتشار؛ تهران و وابسته به کانون بانوان بود. لازم به ذکر است که این نشریه به مدت دو سال در اصفهان انتشار یافت. سال چهارم حیات آن، در واقع دومین سال انتشار این نشریه در تهران می باشد. با این شرط که از پرداختن به مسائل سیاسی خودداری کند و به علل محدودیت های ایجاد شده از وزارت معارف و هم چنین مسافرت صدیقه دولت آبادی به فرانسه برای ادامه تحصیل مدتی این مجله به تعویق افتاد.
در سفر به فرانسه در روزنامه های فرانسوی، مقالاتی در مورد استقلال زن ایرانی و هم چنین برتری حقوق زنان مسلمان بر حقوق زنان اروپایی نوشت که بسیار جالب توجه بود و روزنامه ها در مورد آن بحث کردند. صدیقه دولت آبادی، زبان زنان را مدرسه سیار خواند و نقش خود را با طبیب یکی می دانست :"… این همه ناگواری ها و بی عدالتی ها روح معارف پروری مرا تقویت کرده، بر آن وا داشت بدون اندیشه و هراس مدرسه ی سیّاری به وجود آورم و چون نسخه ی طبیب به بالین بیماران خانه نشین بیکار بفرستم، تا در حدود امکان به بیداری و هوشیاری زنان مدد شده باشد. در تاثیر این افکار زبان زنان به وجود آمد …"
تاسیس مدارس دخترانه
صدیقه دولت آبادی در خانواده ای رشد یافت که علم و دانش در خانواده ی آنها از منزلت والایی برخوردار بود و تفاوتی در علم آموزی بین فرزندان دختر و پسر قائل نبود. حاج میرزا هادی دولت آبادی زمانی که صدیقه شش ساله بود به او گفته بود:"… حالا که پس از هفت برادر در محیطی پر از جهل و تبعیض به دنیا آمده ای، به تو می گویم اگر مانند برادرانت درس بخوانی، مانند آنها از من ارث خواهی برد و گرنه تو را از ارث محروم خواهم کرد … صدیقه دولت آبادی با آن که تحصیل خود را مدیون پند پدر می دانست، پند او به زنان آن است که :"اول شرط تحصیل یک محصّل آن است که مادرش بخواهد او تحصیل کند."
تاج السلطنه، یکی از ریشه های توسعه نیافتگی ایرانیان را بی سوادی زنان می داند و در سال ۱۹۰۷ م . پس از امضای فرمان مشروطه، گردهمایی توسط زنان در تهران برگزار شد که یکی از خواسته های اساسی و مهم آنان تاسیس مدارس دخترانه بود. خانم صدیقه دولت آبادی از زنان نادری است که قدم های موثری در راه بیداری زنان به خصوص در جهت فعالیت های فرهنگی برداشت که از آن جمله می توان به : تاسیس مدارس دخترانه، که او را پایه گذار مهد کودک و هم چنین مبتکر آموزش بزرگ سالان در ایران می دانند. با درگذشت پدر در سال ۱۲۹۶ به اصفهان آمد و در این شهر، نخستین مدرسه ی دخترانه در سطح کشور و علی رغم مخالفت های بسیار، به نام "مکتب خانه ی شرعیات" تاسیس کرد و با اعتراض ها یا مخالفت های بسیاری مواجه شد. مدرسه تعطیل شد ولی یک سال بعد انجمنی به نام "شرکت خواتین اصفهان" را تاسیس کرد و همزمان با این فعالیت ها دبستانی برای دختران بی بضاعت دایر کرد به نام "ام المدارس" که مدیریت آن را به مهرتاج رخشان سپرد.
خانم مهرتاج رخشان در گزارشی که در ماه صفر ۱۳۳۸ ه . ق. مصادف با نوامبر ۱۹۱۹ م . درباره ی مدارس دخترانه ی تهران در روزنامه ی زبان زنان به چاپ رساند، می نویسد: "… اگر حقیقت امر را بخواهید، بیش از چهار یا پنج مدارس دخترانه با معنی در تهران نداریم. مابقی مرکب اند از چند باب تجارت خانه، دلال خانه، تقلب خانه و هر کدام مراکز انواع مفاسد اخلاقی از روز اولی که دختر داخل آن تقلب خانه ها می شود، تخم رشوت گیری و رشوت دهی در کلمه ساده او کاشته می شود …"
مهرتاج رخشان که نخستین دختر ایرانی بود که از مدرسه ی آمریکایی اصفهان فارغ التحصیل شد، سالها علیه کهنه پرستی و بی سوادی مبارزه کرد. در سال ۱۳۳۶ ه .ق که صدیق دولت آبادی در اصفهان مکتب خانه شرعیات را تاسیس کرد به علت تعصب خانوادگی ریاست آن را به دوست صمیمی خود مهرتاج رخشان داد. این عمل که از نظر وزارت معارف جرم بود باعث تعطیل شدن مدرسه شد. پس از مدتی رخشان با همکاری پدرش مدرسه ام المدرس را در تهران تاسیس کرد. آن مدرسه هم به علت مخالفت عده ای از افراد متعصب و انتقادی که به فرم روپوش آن گرفته شد تعطیل گردید.
صدیقه دولت آبادی در سال ۱۳۰۰ به تهران آمد و پس از گشایش دبستانی برای دخترانه تهیدست، پایه های انجمن "آزمایش بانوان" را تاسیس کرد و از آن به بعد، با کهنه پرستان و تاریک بینان علم و دانش مواجه شود و آن ها با او به مخالفت پرداختند، ولی او با تمام توانی که داشت آرام ننشست و به فعالیت های فرهنگی خود ادامه داد.
صدیقه دولت آبادی "تاسیس مدارس اناثیه" را ابتدای ترقی نسوان ایران می دانست. این پیوند بین کسب علم و ترقی حلقه ی گفتمانی بین مدرنیت ایرانی و زنیت مدرن بود. او در بازگویی تاریخچه ای از مدارس اناثیه اگر چه سهم مردان را ناگفته نمی گذارد، بر این نکته تاکید دارد که نخستین مدارس نوین دخترانه پس از دوران اولیه ای که میسیونرهای مسیحی آمریکایی و اروپایی موسس مدارس دخترانه بودند، به همت زنان و تحت مدیریت خانم های ایرانی گشوده شد.
فعالیت های اجتماعی
شرکت در انجمن های سری در دوران مشروطه، که صدیقه دولت آبادی، در این انجمن های مخفی شرکت می کرد و طبق گفته ی "بدر الملوک بامداد" سمت منشی انجمن مخدرات وطن را به عهده داشت. یک سال بعد از مشروطه دوم، گروهی از زنان تجدد طلب انجمنی به نان انجمن مخدرات وطن را تشکیل دادند. اعضای این انجمن، به زنان و دختران فعالان سیاسی، زنان دربار، اعیان و اشراف محدود می شد.
یکی دیگر از انجمن های مخفی که صدیقه دولت آبادی در آن عضو بود، انجمن حریت زنان بود. سایر زنانی که در این انجمن عضو بودند عبارت اند از : محترم اسکندری، هما محمودی و شمس الملوک جواهرکلام. این انجمن مختلط بود و مردان نیز در جلسات شان شرکت می کردند. از زنان خاندان سلطنتی، افتخار السلطنه و تاج السلطنه از اولین اعضای این انجمن بودند.
فعالیت در کانون بانوان
از فعالیت های اجتماعی زنان ایران قبل از سال ۱۳۱۴ ( ۱۹۳۵ م . ) به عنوان نمونه می توانیم، تشکیل کانون بانوان را نام ببریم. این کانون در اردیبهشت سال ۱۳۱۴ تاسیس شد. نخستین مدیر این کانون هاجر تربیت بود و از سال ۱۳۱۶ مدیریت آن به عهده ی صدیقه دولت آبادی گذاشته شد. در همین سال کتاب آداب معاشرت را نوشت.
این کانون به مدیریت خانم صدیقه دولت آبادی که یک بانوی فرهنگی و روشنفکر بود، درست شد. اعضای این کانون را نیز بیشتر بانوان فرهنگی تشکیل می دادند. این جنب و جوش ها و این قبیل ابراز آمادگی ها باعث آن شود، تا اندیشه ای که در فکر رضا شاه بود، به مرحله ی عمل برسد و در روز ۱۷ دی ماه ۱۳۱۴ که مطابق ۱۹۳۵ م . است را روز کشف حجاب نامید و از آن پس بود که زن ها کم کم به طور جدی دست به کارهای اجتماعی زدند و انجمن هایی درست کردند.
این کانون به مدت ۲۴ سال تحت سرپرستی صدیقه دولت آبادی به صورت کانون تعلیم و تربیت سالمندان و دختران جوان باقی ماند. کلاس های دبستانی و دبیرستانی و هنرآموزی تشکیل داد، تا پایان حیات خود (مرداد ماه ۱۳۴۰) در همان جا بود و با وجود بیماری در راه ترقی معنوی زنان فارغ ننشست.
بانو صدیقه دولت آبادی در دفاع از کانون بانوان نوشت:".. کانون بانوان که شما با لحن تنفیذ نام می برید، به تمام این نکات پی برده و خود را موظف دانست که با روش عاقلانه و متین در راه تعلیم و تربیت قدم زند، چون معایبی که امروز مشاهده می شود از تربیت غلط است. کانون بانوان آن عده زن و دختری را که در تحت تحصیل و تربیت دارند، مادر لایق، زن با وفا و برای زندگی آینده تربیت می کند. در تمام این زیاده روی هایی که از بانوان ذکر شد، یکی از افراد کارمندان محترم، دانشجویان و دانش آموزان کانون شرکت نکرده اند، کانون بانوان آزادی کامل را در استقلال فکر و عمل می داند…"
کانون بانوان موسسه ای بود که به منظور پیشرفت نهضت آزادی زنان تشکیل شد و ریاست عالیه آن ابتدا با شمس پهلوی (دختر رضا شاه) بود. قسمت اعظم اوراق صدیقه دولت آبادی از سالهای اولیه ی فعالیت های کانون در آتش سوزی ساختمان کانون،که محل زندگی وی بود، از بین رفت. کانون از مهرماه ۱۳۱۴ شروع به برگزاری کنفرانس های هفتگی کرد که در آن یا یکی از اعضای کانون و یا سخنران مدعو صحبتی را ارائه می داد.
نورالهدی منگنه، درباره صدیقه دولت آبادی گفته است: "… گروهی از زنان تحصیل کرده، به اتفاق صدیقه، کانون بانوان را تاسیس کرده بودند و برنامه ای مترقی برای نهضت آزادی زن را پی ریزی می کردند. با مقالاتی که در مجله زبان زنان نوشته می شد، زنان را آگاه می کردیم. تحریکات برای بازگشت دوران چاقچور و چادر و احوال زندگی اندرونی در گوشه و کنار ادامه داشت. مخالفان آزادی زن در کوچه و خیابان به ما سنگ پرتاب می کردند…"
در کتاب جنبش حقوق زنان در ایران کانون بانوان را از سه جهت با سازمانهای قبلی زنان متفاوت دانسته است اول این که این کانون در سایه ای حمایت دولت به وجود آمده بود و مقداری بودجه از وزارت فرهنگ دریافت می کرد. دوم اینکه هدف کانون بانوان کسب حقوق برابر به نفع زنان نبود، سوم فعالیت کانون در محدوده ی فعالیت های خیریه ای و تا حدودی اجتماعی برای زنان خلاصه می شود.
شرکت در انجمن ها و اجلاس جهانی زنان
در جریان تحولات سیاسی انقلاب مشروطه فعالیت بیرونی زنان بیشتر شد. انجمنهای خصوصی و سازمانهای مخفی ایجاد کردند، در تظاهرات شرکت کردند. هرچند که سرانجام در قانون اساسی مشروطه (۱۲۸۵) بسیاری از حقوق زنان نادیده گرفته شد (قوانین ازدواج، طلاق، سرپرستی فرزند و …) و زنان را درکنار مهجوران و مجرمان از حق رای محروم کرده بود. ایجاد انجمن ها در دوره ی مشروطه، یکی از فعالیت های مهم زنان در تلاش برای شناخت موقعیت و جایگاه خویش در جامعه و آشنایی با مسایل سیاسی کشور بود. این انجمن ها نخستین گروه های منظم زنان بودند که برای هدف خاصی گرد هم آمدند . از انجمن های مهم زنان که صدیقه دولت آبادی در آن ها فعالیت داشتند می توان به انجمن آزادی زنان و شرکت خواتین اصفهان و انجمن مخدرات وطن اشاره کرد.
انجمن آزادی زنان
بعد از جنگ جهانی اول، عده ای از مردان و زنان به واسطه ی مسافرت به خارج و تماس با اروپاییان با تمدن جدید آشنا شده اند و به این فکر افتاده اند که زنان را وارد مسائل اجتماعی کنند. بعد از مدتی انجمن آزادی زنان را تشکیل دادند. نظام نامه ای نوشتند. از ویژگیهای این انجمن: در این انجمن هر مردی به همراه زن یا دختر یا یکی از بستگانش حضور یابد، ورود مرد یا زن تنها اکیداً ممنوع می باشد. این جلسات ماهی دو بار در محلی خارج از شهر تهران (فیشر آباد) که رفت و آمد، کمتر مورد توجه باشد تشکیل می شد. هم چنین به دلیل راحتی رفت و آمد به شکل مخفی انجام می گرفت. مذاکرات در خصوص اوضاع و احوال زنان کشور و مشکلات آنها بود. در این جلسات سخنرانی را به عهده ی زنان عضو انجمن می گذاشتند تا هر موضوعی که میل دارند صحبت کنند و عقده های خود را بگشایند. پس از اطلاع مخالفان از این جلسات، حملاتی به انجمن صورت گرفت. اما به دلیل مقاومت این انجمن اعمال مخالفین به جایی نرسید.
از اعضای سرشناس انجمن آزادی زنان میتوان به میرزا باجی خانم، خانم نواب سمیعی، صدیقه دولتآبادی، منیره خانم، گلین خانم موافق، افتخارالسلطنه و تاجالسلطنه (دختران ناصرالدین شاه)، افسرالسلطنه، شمسالملوک جواهر کلام، خانم حکیم، میسیز جردن، خانم دکتر ایوب، افندیه خانم، و فخرالملوک (دختر شیخالرئیس قاجار) اشاره کرد.
مورگان شوستر درباره این انجمن ها و حمایتی که از او کرده اند در کتاب اختناق ایران آورده است: «.. نام زنان این گروه تاکنون بر من معلوم نیست و چهره آنها را نیز نمی شناسم، اما به طرق گوناگون دریافته ام که همواره مورد حمایت هزاران تن از شیرزنان میهن پرست ایرانی که اصطلاحاً آنها را ضعیفه می نامند، قرار گرفته ام…"
خانم صدیقه دولت آبادی چون تحصیلات خود را کامل نمی دانست و نیاز به تحقیق و پژوهش بیشتری داشت. در سال ۱۳۰۱پس از سفر به بیروت راهی فرانسه شد، تا در دوره ی کالج زنان سالمند به تحصیل روان شناسی تربیتی بپردازد . در فرانسه نوشتارهایش در چند روزنامه، در مورد آزادی و استقلال زن در ایران انتشار یافت و مورد توجه و استقبال قرار گرفت. در سال ۱۳۰۵ به کنگره ی جهانی زنان در پاریس دعوت شد و با سخنرانی که در کنگره ایراد کرد برای اولین بار ذهن های زنان دیگر کشورهای دنیا را متوجه ی زن ایرانی ساخت.
او که در بهار ۱۳۰۵ (۳۰مه تا ۶ ژوئن ۱۹۲۶م.) در دهمین کنگره ی "اتحادیۀ بین المللی برای حق رأی زنان" به نمایندگی زنان ایران شرکت کرد و در اواخر سال ۱۳۰۶به ایران بازگشت و از هنگام بازگشت بدون حجاب به فعالیت های فرهنگی و اجتماعی مشغول شد.
وی در سال ۱۳۲۶ بار دیگر برای معالجه عازم اروپا شد و با وجود کسالت در کنگره بین المللی (جامعه ی زنان برای صلح و آزادی) شرکت کرد و مقاله ای دربارۀ پیشرفت زنان در ایران قرائت کرد. هر دو سفر به خارج از ایران به منظور معالجه بوده، ولی هر بار مسافرت با شرکت در کنگره های بین المللی زنان همراه شده و صدیقه دولت آبادی از پیوستن به این گردهمایی ها و شناختن زنان ملت های دیگر و معرفی ایران و زنان ایرانی افتخار می کرده است. در همان ایام یک مجله انگلیسی زبان دو مقاله دربارۀ او و زهره خانم حیدری به چاپ رساند و صدیقه دولت آبادی پس از مراجعت از سفر و انتشار دوباره ی زبان زنان مطالبی در زمینه ی معرفی زنان آزادی خواه کشور های دیگر نوشت.
«دیدگاه های سیاسی» صدیقه دولت آبادی
ـ مخالفت با قرارداد ۱۹۰۷ م. که ایران را تحت نفوذ انگلستان و روسیه قرار داده بود. صدیقه دولت آبادی همراه با سایر زنان همفکر خود مخالفت اش با این قرارداد را با تحریم کالاها وارداتی و رفتن به قهوه خانه ها و تشویق مردم به عدم استفاده از قند خارجی نشان می داد .
ـ مخالفت با قرار داد ۱۹۱۹ م . بین دول انگلیس و ایران در زمان نخست وزیری وثوق الدوله نقش موثری ایفا کرد .
مخالفت با قرارداد ۱۹۰۷ میلادی
صدیقه دولت آبادی، از نخستین زنانی بود که در ایران به فعالیت های سیاسی پرداخت. او به هنگام فعالیت در کار روزنامه نگاری از نوشتن حقایق تلخ اجتماعی و سیاسی کوچک ترین واهمه ای نداشت و با نوشتارهای تند سیاسی با سیاست های خارجی هم به مبارزه می پرداخت. وی در دوران سلطنت احمد شاه فعالیت های اجتماعی و سیاسی خود را آغاز کرد و حتی در روزنامه ی خود با قلمی توانا مقالات سیاسی تندی نوشت و از مبارزه با نفوذ سیاست های خارجی نمی هراسید. در شماره ی پنجم "زبان زنان" تحت عنوان «زنده باد قلم» مقالاتی علیه استبداد نوشت و در شماره ی ششم، سر مقاله اش تحت عنوان «حق با آزادی است» شروع شده و با شعار «سرنگون باد استبداد» پایان می یابد.
صدیقه دولت آبادی، در محیط سیاسی بعد از مشروطه و در جریان مخالفت جناح های ملی و مذهبی با قرارداد ۱۹۰۷ م . که کشور تحت نفوذ انگلستان و روسیه درآمده بود، با کمک درهالمعالی و سایر زنان همفکر تهرانی خود، به قهوه خانه هایی که از قند خارجی استفاده می کردند، می رفت و آنان را از مصرف قند خارجی بر حذر می داشت.
مخالفت با قرارداد ۱۹۱۹ میلادی
زمانی که قرارداد ۱۹۱۹ م. ؛ قرارداد وثوق الدوله با انگلستان مطرح شد، روزنامه ی زبان زنان تنها روزنامه مخالف بود که در اصفهان به این قرارداد تاخت و از اصول دموکراسی و سوسیالیسمِ صحبت کرد. همین روزنامه (روزنامه ی زبان زنان) در شماره ی ۴۸ ، سال دوم خود می نویسد:"… اگر آن ها می خواهند ما از بیداری عوام دست بکشیم، اگر آن ها خیال می کنند ما ترسو هستیم، اگر آن ها آرزو دارند ما از نوشتن و کشف حقایق امور و آشکارگوئی چشم بپوشیم و دروغ ها بنویسیم و یا راست ها را نگوییم و تعریف های بی جا بکنیم، این ها خیالات خام است…"
در طرح قرارداد ۱۹۱۹ م . (ایران و انگلیس)، که قرارداد ننگین وثوق الدوله با انگلستان بود او در روزنامه ی «زبان زنان» تنها روزنامه ی مخالفی که در اصفهان به مخالفت با وثوق الدوله پرداخت؛ قرارداد ۱۹۱۹ م. را خیانتی بزرگ به ایران دانست و چنان شجاعانه به حاکم وقت تاخت که تیراژ روزنامه اش به دو هزار نسخه رسید و در این حالی بود که سرانجام روزنامه اش به دستور وثوق الدوله تعطیل شد. اگر چه چنان که نوشتیم:"… او از این طوفان ها هیچ هراسی نداشت و تا آخرین دم زندگی به مبارزات خود ادامه داد…"
و اما سخن آخر
مخاطب سخن آخر، تمامی زنانی هستند که مسئولند، اما همواره از خود سلب مسئولیت کرده اند. گرچه تاریخ نشان می دهد که زنان در طول سالیان متمادی، نقش به سزایی را در سیاست و اصلاح مملکت داشته اند ولی با همه ی این فداکاری ها، بازهم شاهد تضییع حقوق زنان در جامعه هستیم. متاسفانه اندیشه ی مرد ایرانی بسته و متصلب و تاحدودی نفوذناپذیر است، انگار که ضدارزش های استبداد و مرد سالاری در جزء جزء بدنه ی این جامعه ریشه دوانده است تا جایی که شاهد آن هستیم که با تشکیل مجلس و نقش پُررنگ زنان در تاسیس و پایه گذاری آن، ولی متاسفانه زنان نه حق انتخاب داشتند و نه حق انتخاب کردن .
امروز اما وضعیت به گونه ای دیگر است، شخصیت از دست رفته ی زن ایرانی را باید خود زنان بازگردانند. زنان ایرانی باید بدانند که در چه جایگاه و موقعیتی قرار دارند، تا بتوانند شخصیت اجتماعی شان را که سال های سال در زیر پای مردان مستبد لگدمال شده، دوباره بیابند. امید است در آینده ای نه چندان دور، شاهد حضور قاطع، فعال و زنده ی زنان ایرانی در عرصه های مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، ادبی و … باشیم. امید که درهای بسته گشوده شود و سرنوشت زنان هر نسل با زنان نسل قبل متفاوت باشد در پایان با سخن به یاد ماندنی دکتر حسابی، مقاله ی خود را به پایان می رسانم:
"… هرچه دارم از مادری دارم که مرا بی پدر بزرگ کرد و تشویق کرد تا به تحصیل بپردازم و از جان خود در این کار، مایه گذاشت و می گفت : حالا که زنان میدان ندارند، باید به جای من هم بخوانی و بدانی …" و این وصیّت و نصیحتی است که در طول تاریخ از زبان زنان زیاد شنیده شده است.
* الهه باقری دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران دوره ی اسلامی است.
برگرفته از سایت مدرسه فمینیستی
www.iranfemschool.net