شهروند ۱۲۴۰
از روزی که آقای خامنه ای گفتند باید مواظب ناگفته های خود هم باشید، خواب راحت بر من حرام شده است . می دانید چرا؟ ناگفته زیاد دارم و می ترسم برایم مسئله شود.

مثلا من تا به حال نگفته ام که دلم می خواهد مثل بقیه مردم دنیا، به میل و سلیقه خودم لباس بپوشم و موهایم را هرطورکه دلم می خواهد آرایش کنم. با وجود اداره منکرات، گفتن چنین حرفی دل شیر می خواهد. خدا کند بابت نگفتنش زندانی ام نکنند!

من تا به حال نگفته بودم که آخر چرا دیگران باید تعیین کنند من چه بخورم و چه بیاشامم؟ می ترسیدم اگر بگویم، مجازات شوم. حالا هم می ترسم بابت نگفتنش شلاق بخورم!

من دلم می خواست و می خواهد مثل خیلی از مردم دنیا، حق اظهار عقیده داشته باشم، اما مگر خواستن چنین چیزی و گفتن چنین حرفی ساده است؟ اظهار عقیده در مملکت ما جزء گناهان کبیره است!

من تا به حال جرأت نکرده بودم که بگویم منهم آدمم، با من مثل آدم رفتار کنید. این حرف، حرف ساده ای نیست و جز درگوشی به دوستان و بستگان نزدیک، به کسی نمی توان گفت. حالا می ترسم بابت نگفتنش محاکمه شوم.

بارها دلم خواست بگویم من رئیس جمهوری را می پسندم که کشورم را در عمل به سوی ترقی پیش ببرد، نه با حرف. اما نگفتم. راستش چند بارگفتم بگم؟ بگم؟ ولی هر بار به خودم گفتم ولش کن بابا، مگه تنت میخاره وکتک می خواهی؟!

من تا به حال به هیچ کس نگفته ام که دلم می خواهد شعاری را که این خانم توی عکس بالا دست گرفته است، دست بگیرم و بروم توی خیابان. نه قصد خودکشی داشتم نه از جانم سیر شده بودم که چنین کاری را بکنم یا چنین حرفی را بزنم. متاسفانه حالا معلوم می شود چه گفته باشم و چه نگفته باشم، مجرمم!

چند سالی می شد که می خواستم از آقای احمدی نژاد، حال آن دختر شانزده ساله ای را که گفتند توی زیرزمین خانه خود مشغول غنی کردن اورانیوم است بپرسم، اما می ترسیدم برایم حرف در بیاورند که: طرف حواسش پیش دخترهای مردم است. اما حالا که رهبر جمهوری اسلامی گفته است باید مواظب ناگفته هایمان هم باشیم، چشم می گویم و می پرسم: آقا اون دختره در چه حاله؟ هنوز مشغول غنی کردن اورانیومه یا ترقی کرده و در همان زیرزمین مشغول ساختن موشک شده؟

چند سال است دلم می خواهد به آقای احمدی نژاد بگویم هاله نور براساس احادیث و روایات مذهبی، دور سر پیامبران و امامان ظاهر می شده، نکند شما هم به مقام امامت رسیده اید؟ اگر گفته بودم که الان معلوم نبود کجا بودم و حالا هم که نگفته ام معلوم می شود خلاف کرده ام!

جزء ناگفته های من یکی هم این است که چرا باید ثروت کشورمان را به مفتخورهای جهان ببخشیم و خودمان زیر خط فقر زندگی کنیم؟ راستش می ترسیدم چنین چیزی را بگویم، اما حالا که رهبر می گوید ناگفته ها را باید گفت، چشم، می گویم، هرچه بادا باد…

: آقای رئیس جمهور، چرا پول نفتی را که متعلق به مردم ایران است به این و آن می بخشید؟ مگر نشنیده اید که می گویند چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است؟


چماقدارها احتیاج به محبت مردم دارند!


شنبه گذشته یعنی سوم مرداد ماه که روز”اتحاد برای ایران” نامگذاری شده بود، انسانهای بی شماری در۱۱۰ شهرجهان، علیه سرکوب در ایران دست به تظاهرات زدند و هزار جور شعار دادند.

چهلم ندا در بهشت زهرا پنجشنبه 8مرداد 88

جالب اینجا بود که گرچه این روز، روز حمایت از حقوق بشر هم بود، یک نفر از این میلیونها نفری که تظاهرات کردند، یک کلمه نگفت که بابا این ماموران سرکوب هم بشرند، زن و بچه دارند، ازکنار خیابان ایستادن و کتک زدن مردم خسته شده اند و باید فکری برای این مادرمرده ها کرد.

تقریباً چهل روز می شود که این آقایان تقریباً محترم، یک لنگ پا کنار خیابانهای تهران و شهرهای بزرگ ایستاده اند و تلاش می کنند که مردم را متفرق یا حداقل لت وپارکنند!

به نظر من، حالا که اینها ماندنی شده اند، باید کنار خیابانها برایشان خانه های پیش ساخته ایجاد کنیم و ترتیبی بدهیم که آنها هم، گاهی نفسی تازه کنند.

یکی از این ماموران درگفتگوئی با خبرنگار ما می گفت آقا به ارواح خاک آقام، چهل روزه که یک آبگوشت مشتی نخورده ام و دلم برای ننه ام حسابی تنگ شده.

می گفت آقا نمی دونین چه کار سختیه. این چماق لعنتی که داده اند دست من چهار پنج کیلو وزنشه. درسته که ما گردن کلفتیم، اما اسفندیار که نیستیم. این لامصبو دور سر چرخوندن و زدن تو سر و مغز دیگران زور می خواد. تا آدم آبگوشتی، چلوکبابی، چیزی نخوره که جون نداره اونجوری که باید و شاید به مردم حمله کنه.

می گفت آخه کجای دنیا به چماقداراشون ساندویچ کالباس میدن؟ یه دونه ساندویچ فسقلی به کجای من با این هیکل می رسه؟ شما که میرین تظاهرات و راجع به حقوق بشر شعار میدین، چهار تا کلام هم ازحقوق ما دفاع کنین، جون کیو قسم بخورم که باورکنین ما هم بشریم؟

می گفت ناراحتی ما تنها ناراحتی جسمی نیست، عرق ریختن و دویدن و فحش دادن ناراحت کننده هست ولی قسمت های روحیش بیشتر عذابمون میده. گاهی آدم فحش کم میاره یا فحش هاش تکراری و یکنواخت میشه و در نتیجه وجدانش ناراحت میشه!

بعد خاطره ای را تعریف کرد و گفت: دختره ورپریده هنوز اولین ضربه رو نخورده، برگشته و با ناله میگه برادر، واسه چی منو میزنی؟ یه ضربه دیگه زدم رو باسنش، خواستم فحشش بدم، چیزی به ذهنم نرسید که مناسب باشه، آخرش بهش گفتم خیرندیده، اگه نمی خوای کتک بخوری چرا نمی تمرگی تو خونه ات؟ ، خیابون جای دختر و زنه؟!

می گفت د بابا یک تظاهرات هم واسه ما بکنین، به ابوالفضل ماهم آدمیم، ما هم زن و بچه داریم. ما هم دل داریم. می گفت آقا تو رو خدا به این مردم بگین بسه دیگه. آخه این حرفا که می زنن یعنی چی؟ دولت کودتاچی، استغفار، استغفار یعنی چی. واسه چی دولت باید استغفارکنه، گناه کرده واسه تون کودتا کرده؟ می دونین کودتا چه کار سخت و پر زحمتیه؟!

طرف بعد از آنکه خوب گله هایش را کرد، به خبرنگار ما گفت آقا این کار سختیه ولی درآمدش خیلی خوبه. تو هم چون هیکلت گنده منده است، استخدامت می کنن. اگه دلت می خواد و حاضری، سفارشت را به حاجی بکنم مشغول شی؟ دوربینتو می گیره یه چماق بهت میده و میتونی از فردا شروع کنی. حاجی مرد خیلی دل رحمیه.

شب به شب که حقوقمونو میده، میگه مردم را مجروح نکنین، خدا رو خوش نمیاد توی این گرونی، مردم واسه دوا و دکتر، این در و اون در بزنن. سعی کنین با همون ضربه اول از شر این زندگی سگی راحتشون کنین!




و… نکاتی کوتاه


ـ در نماز جمعه ای که به امامت آقای رفسنجانی برگزار شد، بلندگو شعار می داد مرگ برآمریکا و مردم جواب می دادند مرگ بر روسیه. بلندگو می گفت مرگ بر اسرائیل، مردم جواب می دادند مرگ بر روسیه. نمی دانم بلندگو ایرادی داشت، یا گوش مردم عوضی می شنید؟!


ـ بیننده ای تلفن کرده بود به تلویزیون صدای آمریکا و می گفت در میدان ونک، لباس شخصی ها همه عابران را از دم می زدند و لت وپار می کردند و برایشان فرق نمی کرد که طرف زن است یا مرد؟ و پیر است یا جوان.

انصافاً باید کیف کنیم از تساوی حقوقی که در مملکتمان برپا شده و حمایت کنیم دولتی را که بین افراد ملت تفاوتی قائل نمی شود!


ـ بالاخره آقای احمدی نژاد در جواب میلیونها آدمی که ۴۰ روز است در خیابانها فریاد می زنند رای من کجاست؟ به سخن درآمد و گفت و با همان لحن خودش گفت بابا نگران نباشین، جاش امنه!


ـ می گویند تاریخ تکرار می شود. یکی از شعارهای اوائل انقلاب ۵۷ این بود که: ما میگیم شاه نمی خواهیم، نخست وزیر عوض میشه. و اکنون آقای احمدی نژاد مشغول عوض بدل کردن وزرای خود است!


ایمیل نویسنده :

mirzataghikhan@yahoo.ca