به نظر می رسد جمهوری اسلامی می خواهد پس از حل مناقشه اتمی خود با غرب نقش میانجی صلح را در منطقه به عهده بگیرد. دست کم مقاله محمد جواد ظریف و اظهارات معاون او درباره سوریه نشان از این چرخش دارد.
مسکو احتمالا از بیم سرایت خطر داعش به شمال قفقاز حاضر خواهد بود در برابر رفع این خطر بشار اسد را رها کند
از نخستین هفته ماه اوت امسال تحرکات سیاسی پیرامون سرنوشت سوریه در منطقه به طرز بی سابقه ای شتاب گرفت. این تحرکات روز سوم اوت امسال در دوحه پایتخت قطر آغاز شد. آنجا وزیران خارجه آمریکا، روسیه و عربستان سعودی در حاشیه نشست شورای همکاری خلیج فارس با یکدیگر دیدار و بر سر سرنوشت سوریه گفت وگو کردند.
با گذشت چهار سال از آغاز مردم کشی در سوریه، این نخستین بار بود که وزیران خارجه دو قدرت بزرگ بین المللی و یک قدرت بزرگ منطقه ای بر سر موضوعی مذاکره می کردند که مواضع کاملا متضادی در برابر آن دارند. در یک سو ایالات متحده آمریکا و عربستان، در کنار قطر و ترکیه همواره تاکید ورزیده اند که بشار اسد نباید در سپهر سیاسی سوریه جایی داشته باشد، از سوی دیگر روسیه در کنار ایران همچنان از اسد پشتیبانی می کند.
آغاز یک چرخش جدی؟
با توجه به بی سابقه بودن دیدار وزیران خارجه عربستان، آمریکا و روسیه، احتمالا قرار است راه حل های تازه ای برای حل بحران خونین سوریه جست و جو شود. دو روز بعد از این دیدار بود که ولید معلم وزیر خارجه سوریه برای دیدار با نماینده ویژه ولادیمیر پوتین و محمد جواد ظریف به تهران رفت.
چند روز بعد عادل الجبیر وزیر خارجه عربستان سعودی به برلین و سپس به مسکو رفت و در دیدار با همتایان آلمانی و روس خود به بحث درباره بحران سوریه پرداخت. روز چهارشنبه ۱۲ اوت هم محمد جواد ظریف وارد دمشق شد. البته یک روز پیش از آن، نیروهای مخالف اسد برای خیرمقدم گفتن به ظریف یک دوجین موشک به سمت مناطق مرکزی دمشق شلیک کردند.
از عربستان سعودی، ایران، ترکیه، قطر و روسیه می توان به عنوان ویرانگران سوریه نام برد. عربستان، ترکیه و قطر و در راس آن ها آمریکا با پشتیبانی از گروه های اسلامگرای سنی مخالف اسد، و مسکو و تهران با پشتیبانی تسلیحاتی و مالی و روانی از اسد، باعث شدند بحرانی که می توانست در آغاز حتی به وسیله خود اسد مهار شود، بیش از چهار سال طول بکشد، بیش از ۴۰۰ هزار نفر را به خاک و خون بکشد، نیمی از جمعیت سوریه را آواره جهان کند و بیشتر شهرهای سوریه را همراه با میراث های ارزشمند و یگانه تمدن بشری در آن ها ویران کند.
اکنون به نظر می رسد که دو رقیب بزرگ منطقه یعنی عربستان سعودی و ایران هرکدام از راهی وارد گود جست و جوی راه حل دیپلماتیک برای بحران سوریه شده اند.
وزیر خارجه سوریه در تهران به گفت وگو با همتای ایرانی خود و نماینده ویژه پوتین می نشیند، وزیر خارجه عربستان سعودی در سفر به برلین و مسکو با همتایان آلمانی و روسی خود به رایزنی می پردازد و تقریبا همزمان محمد جواد ظریف در مقاله ای برای چند روزنامه عربی، می نویسد که هیچ نقطه ای از جهان به اندازه خاورمیانه درگیر بحران نیست و باید یک کمیته فراملی با مشارکت کشورهای منطقه برای گفت وگو در این مورد تشکیل شود.
نقش داعش در نزدیک کردن رقبا
همه این معادلات نشان می دهد که عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران در منطقه و واشنگتن و مسکو در سطح فرامنطقه ای همزمان به این نتیجه رسیده اند که سوریه را بیش از این نمی توان به حال خود رها کرد. با چه انگیزه های متفاوت یا مشترکی؟
به نظر می رسد داعش در ایجاد نزدیکی میان رقبا نقشی بنیادین ایفا کرده باشد. در ایران، یک پایگاه اینترنتی به نام “داعش” ایجاد شده است که در نگاه اول تصور می شود متعلق به “دولت اسلامی” باشد، اما وقتی آن را باز می کنید، در می یابید که احتمالا به خواست قاسم سلیمانی فرمانده لشگر قدس سپاه پاسداران یا طرفداران او در نهادهای انتظامی و امنیتی جمهوری اسلامی به راه افتاده است. این سایت با افشاگری درباره جنایات داعش می خواهد نشان بدهد که جمهوری اسلامی داعش را دشمن خطرناک خود می داند. چند روز پیش در این پایگاه اینترنتی چند یادداشت از فرماندهان سپاه خواندم که نسبت به نفوذ داعش در ایران هشدار می دادند و یکی از آن ها حتی خبر داده بود که صدها داعشی در ایران زندانی هستند.
همزمان، خبرگزاری های روسی ظرف چند هفته اخیر چندین گزارش درباره درگیری نیروهای امنیتی روسیه با گروه های بنیادگرای اسلامی منتشر کردند. آن ها از جمله نوشتند که یک گروه هشت یا ۹ نفره از اعضای داعش در شمال قفقاز در این درگیری ها کشته شده اند. رسانه های روسی همچنین خبر دادند که تشکیلاتی به نام “امارت قفقاز” هم به داعش پیوسته است. براساس همین گزارش ها هم اکنون نزدیک به ۵ هزار شهروند قفقاز شمالی در کنار داعش می جنگند که بخش مهمی از آن ها را مسلمانان چچن تشکیل می دهند. مسکو بیمناک انتقام جویی این نیروها به خاطر سرکوب های خونین شورش های چچن در دهه نود میلادی است.
حمله های انتحاری به شهر سوروچ ترکیه و مسجد پایگاه یکان های ویژه عربستان سعودی در شهر ابها، آنکارا و ریاض را هم متوجه کرده است که با اتلاف وقت، داعش می تواند به خطری کشنده و مهارناپذیر برای آن ها تبدیل شود.
سرنوشت بشار اسد
شاید بشار اسد تنها کسی در جهان باشد که از ظهور داعش در منطقه شادمان است. تا پیش از قدرت گرفتن این گروه خشن، همه انتقادهای بین المللی متوجه رژیم اسد بود، اما از زمان ظهور داعش، بسیاری در صحنه بین المللی به این دیدگاه سطحی نگرانه رسیده اند که سقوط اسد به معنای حاکمیت داعش یا سایر بنیادگرایان بر سوریه خواهد بود. این نگاه یکسویه به این پرسش پاسخ نمی دهد که چگونه حاکمی با پیشینه کشتن صدها هزار نفر و ویران کردن یک کشور شانس بازگرداندن صلح و آرامش را به سرزمین خود دارد؟
برای این که دولت های رقیب منطقه ای و بین المللی مثل آمریکا، روسیه، ایران، عربستان، ترکیه و قطر بتوانند در مورد سوریه و رفع خطر جدی داعش به یک راه حل مشترک برسند، ابتدا باید روشن کنند که می خواهند بشار اسد را نگه دارند؟ یا باید پشت او را خالی کنند تا از تخت به خاک بیافتد؟
تهران و مسکو تا به حال از راه حل نخست پشتیبانی کرده اند. عربستان، قطر، ترکیه و آمریکا خواستار کنار رفتن اسد بوده اند. با این اختلاف نمی توان به مشارکت رسید. سرگئی لاوروف وزیرخارجه روسیه به تازگی پیشنهاد داده است که با مشارکت ارتش های منطقه از جمله ارتش سوریه و همچنین کردها و گروه های اپوزیسیون سوریه نیروی مشترکی برای جنگیدن با داعش تشکیل شود، زیرا داعش همه را تهدید می کند. وزیر خارجه عربستان سعودی در دیدار از مسکو این پیشنهاد را رد کرده است. او حق دارد. عربستان چگونه می تواند وارد ائتلافی شود که ارتش سوریه به فرماندهی بشار اسد و همراهی لشگر قدس سپاه پاسداران نیز در آن حضور دارند؟ آیا این کار به رسمیت شناختن حکومت اسد و مداخلات نظامی ایران در سوریه نیست؟
“پشتیبان تروریسم” در جایگاه “میانجی صلح”؟
هرچند که وجود داعش توازن قوا را در منطقه کاملا بر هم زده و راه حلی مشترک می طلبد، اما این راه حل، بی تردید با حفظ اسد در قدرت عملی نیست. پس آیا روسیه و تهران به سمتی می روند که به تدریج پشت فرزندخوانده خود را رها کنند؟
این هنوز روشن نیست، اما یک چیز کاملا روشن است: با توجه به محتوای مقاله محمد جواد ظریف، می توان دریافت که دولت روحانی تمایل زیادی دارد که پس از حل مناقشه اتمی با غرب در نقش میانجی برای حل بحران های خاورمیانه و از جمله سوریه وارد میدان شود. محمدجواد ظریف در مقاله ای که همزمان با تشدید تحرکات دیپلماتیک منطقه در روزنامه های عربی منتشر شد از جمله نوشته است:
“…طرح چهار ماده ای ارائه شده ایران خواستار آتش بس فوری، کمک های انساندوستانه برای غیرنظامیان یمنی، تسهیل گفت وگوهای گروه های یمنی داخل کشور و سرانجام هدایت آن ها به سمت تشکیل یک دولت فراگیر گسترده وحدت ملی است. طرح مشابهی هم دو سال قبل و پس از مشورت با برخی همسایگان برای بازگرداندن صلح و ثبات به سوریه پیشنهاد شده است که به موازات تلاش برای حل و فصل بحران یمن، می تواند با همکاری دیگر کشورهای اسلامی و تحت نظارت سازمان ملل متحد در دستور کار قرار گیرد”.
ظریف با تصریح بر “نظارت سازمان ملل متحد” عملا می خواهد نشان بدهد که دولت روحانی نه تنها مایل است جمهوری اسلامی را در پی توافق هسته ای با غرب از انزوای طولانی بیرون بیاورد، بلکه ضمن تسلیم شدن به معیارهای بین المللی نقش طراح و میانجی صلح در منازعات منطقه را هم ایفا کند.
صرفنظر از این که چه موضعی در برابر جمهوری اسلامی داشته باشیم، از منظر بین المللی ایفای چنین نقشی می تواند عملی باشد، زیرا کنترل امور خاورمیانه و آسیای مرکزی چنان از دست همه قدرت های بین المللی و منطقه ای خارج شده است که آن ها قدم هر میانجی تازه نفسی را گرامی می دارند. آن که سیلاب را به سوی خانه ها هدایت کرده است، اکنون می خواهد در نقش ناجی ظهور کند.
البته از منظر غربی ها تا زمانی که تهران موجودیت اسرائیل را به رسمیت نشناخته و یا دست کم از تهدید رسمی و غیررسمی این کشور دست برنداشته باشد، سپردن چنین نقشی به دولت ایران راحت نیست. با این همه، تحولات تازه این ظن را تقویت می کند که در جریان مذاکرات طولانی ایران با گروه ۵+۱ بر سر تغییر نقش جمهوری اسلامی در بحران های منطقه ای نیز بحث های پشت پرده ای انجام شده که جزئیات آن هنوز برملا نشده است. بیهوده نیست که بلافاصله پس از توافق هسته ای با مقاله ظریف و سفرهای متعدد او به کشورهای عربی و سرانجام در روز یکشنبه ۱۶ آگوست به مسکو، سیاست ایران در منطقه یک چرخش ۱۸۰ درجه ای را نوید می دهد. همزمان با همین تحولات، وزارت خارجه جمهوری اسلامی اعلام می کند که عربستان نیز بازگشت به مذاکره برای یافتن راه حل دیپلماتیک برای بحران سوریه را پذیرفته است و تهران از این موضوع استقبال می کند.
روسیه و قربانی کردن احتمالی اسد
از سوی دیگر روسیه برای مقابله با سرایت خطر داعش به خاک خود، احتمالا حاضر خواهد شد بشار اسد را، که در ۴ سال گذشته مشکل اصلی بوده است، قربانی کند. اگر ایران و روسیه با هم به نتیجه مشترکی برسند، آنوقت اجرای طرح ظریف برای تشکیل “کمیته فراملی حل بحران های خاورمیانه” ممکن است حتی در عربستان و ترکیه و قطر هم طرفدارانی پیدا کند.
مقاله ظریف نشانه آن است که دولت روحانی به فرارسیدن چنین فصلی امیدوار است. فصلی که یکی از ویرانگران اصلی سوریه بر کرسی میانجی گری بنشیند، ویرانگران دیگر را به هم نزدیک کند و آن ها با هم احتمالا به این نتیجه برسند که بشار اسد برود، یک دولت موقت با مشارکت “کم تر آلودگان حکومت فعلی” و مخالفان میانه رو امور را به دست بگیرد، با پشتیبانی قدرت های منطقه ای و بین المللی، داعش را سرکوب و زمینه یک انتخابات به ظاهر دموکراتیک را فراهم کند.
هرچند این راه حل در عراق و لیبی موفقیت آمیز نبوده و رقابت های قبیله ای و سیاسی و تضاد منافع اقتصادی این دو کشور را همچنان در خون و آتش نگه داشته است، اما ظاهرا تنها راه حفظ ساختارهای سوریه و جلوگیری از قدرت یافتن بنیادگرایان خشن اسلامی در این کشور همین است. در این میان، سودای دولت روحانی را برای عهده دار شدن نقشی مهم در این روند نمی توان دست کم گرفت.
امیرعبداللهیان معاون وزارت خارجه جمهوری اسلامی در جریان سفر ولید معلم وزیر خارجه سوریه به تهران گفت: «قدرتهای منطقهای چهار سال پیش معتقد بودند که جنگ تنها راهکار بحران سوریه است، اما حالا ترجیح میدهند که بر دیپلماسی متمرکز شوند.»
جمهوری اسلامی در رابطه با بحران سوریه همواره به “راه حل دیپلماتیک” اشاره می کرده است، اما منظورش پذیرفتن حاکمیت بشار اسد بوده است. آیا حالا تهران با هم صدائی مسکو از این استراتژی اندکی عقب می نشیند تا امتیازات بهتری در منطقه بگیرد؟ مثلا عنوان “پشتیبان تروریسم” را از پیشانی خود پاک کند و “میانجی صلح” را بر جای آن بنشاند؟
چنین چرخشی از سوی جمهوری اسلامی موضع باراک اوباما را نیز در برابر جمهوری خواهان معترض به توافق هسته ای تقویت خواهد کرد. اوباما بسیار مایل است که تا پیش از پایان ماموریت خود مار را در شیشه کند و از جمهوری اسلامی رژیمی به لحاظ بین المللی نرم خو تر بسازد تا هم به اعراب و هم به اسرائیل و جمهوری خواهان بگوید: دیدید که من آنچه را شما با تهدید به جنگ نتوانستید انجام بدهید، با گفت وگو انجام دادم؟ یادمان باشد که اوباما دلخوشی چندانی هم از بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل ندارد. برای او در عین حال سرنوشت حزب دموکرات در انتخابات آینده ریاست جمهوری آمریکا بسیار مهم تر از آن است که ده سال دیگر مار بار دیگر، با سمی زهرآگین تر از شیشه بیرون بیاید. مسئله حقوق بشر در ایران هم که از آغاز مشکل جدی واشنگتن و شرکای اروپایی اش نبوده است.
بررسی مجموع تحولات منطقه در عین حال این ظن را هم تقویت می کند که سیاست هایی پنهان دارند هراس داعش را در روسیه تشدید می کنند تا مسکو را وادار به عقب نشینی از مواضع پیشین خود در قبال بشار اسد و حتی اوکراین کنند. پیام این سیاست ها این است: “کوتاه بیا تا داعش را مهار کنیم”!
*جواد طالعی، شاعر، نویسنده و روزنامه نگار آزاد با بیش از ۴۰ سال سابقه روزنامه نگاری حرفه ای از سال ۲۰۰۰ میلادی به این سو مسئولیت دفتر اروپائی شهروند را به عهده دارد. او همزمان با رسانه های معتبر فارسی زبان دیگر مثل بی بی سی، رادیو فرانسه، دویچه وله و سایت های اینترنتی متعدد همکاری داشته است.