در نوشته بهنگام خانم الماسی در نشریه شماره ۱۵۶۶ مورخ ۲۹ اکتبر با عنوان : “ما و جامعه میزبان” در رابطه با نمایشات خیابانی اخیر عاشورای جمهوری اسلامی که در برخی از شهرهای اروپا و آمریکا و حتا اقیانوسیه به اجرا در آمد این پرسش دقیق و بجا از سوی ایشان مطرح شده بود: “مراکزی که چنین مراسمی را ترتیب می دهند از کجا بودجه شان تامین می شود؟” این نوشته بر آن است تا با یاری جستن از شواهد و داده های موجود در نمایش عاشورای تورنتو پاسخی برای این پرسش بسیار مهم بیابد.
با مشاهده و دقت در تصاویر گرفته شده به وسیله افراد نزدیک به حلقه برگزارکنندگان مراسم تورنتو پلاکاردهای یک شکلی به چشم می خورد که در زیر آن نام سازمان و یا تشکیلاتی با نام: حسین کیست؟ آمده که نام تارنمای آن نیز در زیر این پلاکاردها به این صورت آورده شده است: www.whoishussain.org
با بررسی این تصاویر می توان این گونه نتیجه گرفت که “سازمان” حسین کیست نقش موثری در سازماندهی این نمایش خیابانی در تورنتو داشته است. توزیع بطری های آب با آرم و نشان این نهاد خود باز به شکلی دیگر بیانگر نوعی از سازماندهی و برنامه ریزی این “سازمان” در برپایی این نمایش است. بنابراین برای آشنایی بیشتر با این “سازمان” بر آن شدیم تا سری به سامانه آن زده و کمی با اهداف و تشکیلات و بنیان گذاران آن آشنا شویم.
در صفحه ویژه تارنمای این “سازمان” که مراجعه کننده را با آن آشنا می کند چنین آمده است:
ما گروهی از جوانان هستیم که در سال ۲۰۱۲ از کامیونیتی های مختلف در لندن گرد هم آمدیم. ما جمعا با الهام گرفتن از حسین ابن علی و سمبول قرار دادن وی بر آن شدیم تا با کمک و یاری یکدیگر به تحول دنیای اطراف خود بپردازیم………….با تلاش های ما و همکاری بسیاری از داوطلبان در سراسر جهان ما به اهدای خون، و توزیع غذا به نیازمندان، و مشارکت در کارهای خیریه زیر نام حسین پرداخته ایم ، اما هنوز کار بسیاری باقی مانده، و از شما می خوا هیم که به ما بپیوندید. (لینک عضویت).
پشتیبانان و اهدا کنندگان به ما کیستند؟
ما وابستگی رسمی به هیچ سازمانی نداشته ولی برای موفقیت کارزارمان به روحیه کمک داوطلبانه افراد بیشماری در کشور بریتانیا و سایر دنیا تکیه کرده ایم . …..چنانچه شما هم مشتاق پیوستن به این کارزار هستید می توانید با این ای میل…………
با ما مکاتبه کنید.
منابع مالی حسین کیست از طریق صدها کمک مالی کوچک به وسیله افراد عادی که مانند ما حسین را تحسین می کنند، تامین می گردد. تکیه به منابع اهدایی کوچک بر خلاف متکی بودن فقط به چند منبع اهدایی بزرگ به این معنی است که ما می توانیم آزادانه به باورهای ایده آل خود پرداخته و با استفاده از فلسفه حسین تغییرات مثبت را ترویج کنیم. اگر شما هم می خوا هید به کارزار حسین کیست کمک مالی کنید (لینک تماس).”
افزون بر مطالب فوق با مراجعه به صفحه: به ما بپیوندید ( Get Involved ) سامانه این “سازمان” با این ادعا روبرو می شویم که نهاد “حسین کیست در بیش از ۶۰ نقطه در سراسر جهان نمایندگی” دارد!
لازم است گفته شود که اگر کسی بخواهد با “سا زمان” حسین کیست آشنا شود تمامی اطلاعات موجود از این “سازمان” تنها همین یک پاراگراف فوق بوده و هیچ گونه آگاهی و اطلاعات بیشتری در مورد این نهاد بر روی سامانه این “سازمان ” موجود نیست! برای نمونه، آدرسی برای این “سازمان ” بر روی تارنمای آن مشاهده نمی شود! تصور بفرمایید سازمانی را که مدعی است در “بیش از ۶۰ نقطه از دنیا شعبه دارد” اما در بریتانیا یعنی کشوری که در آن پای گرفته و تاسیس شده مکان و آدرس نداشته باشد!
با بررسی بیشتر بر روی تاریخچه ثبت تارنما (وب سایت) و نام و مشخصات ثبت کننده “سازمان حسین کیست” مشخص می گردد که این سامانه در تاریخ ۲۹ نوامبر ۲۰۱۱ به وسیله افراد ناشناس و با استفاده از شیوه های مجازی و به کارگیری ابرهای اینترنتی (برای ناشناس ماندن بیشتر) به ثبت رسیده است! (سند پیوست)
بسیار جالب توجه و مایه مزاح است تا عنوان گردد “جوانانی” در بریتانیا به ناگاه در سال ۲۰۱۲ چنان شیفته حسین ابن علی می شوند که بی درنگ دست به تاسیس “سازمانی” می زنند که هم اکنون پس از فقط ۳ سال و اندی در بیش از ۶۰ نقطه از جهان نمایندگی دارد!
از سویی دیگر این “جوانان” بسیار پر تلاش و با اهداف ” انسانی و خیر خواهانه یی” که تماما الهام گرفتن از “حسین” است اصرار بسیاری دارند که ناشناس مانده و حتا آدرسی هم از خود بجای نگذارند!
به راستی این گونه رفتار و به کارگیری این شیوه ها ما را به یاد چه گروه و دسته هایی می اندازد؟! اگر ” نیت خیر” است و این همه “جوان” در بیش از ۶۰ نقطه از جهان برای آن تلاش می کنند پس چرا بنیان گذاران آن خود را مخفی کرده اند؟! مگر این بنیان گذاران کیستند و به دنبال چیستند که بایستی برعکس نیروهای پیاده نظام آن “سازما ن” (آشکارا در خیابانها) در پنهان و تاریکی “عشق و علاقه حسینی” خودشان را به مردم ابراز نمایند؟!
البته شاید بتوان با نگاهی به یکی از شعارهای تکرار شده بر روی سامانه حسین کیست که فراخور مکان و نوع نمایش خیابانی بر روی پلاکاردهای این سازمان مورد استفاده قرار می گیرد به اهداف و نیات واقعی و پنهانی دست اندرکاران ناشناس این “سازمان” پی برد: در تارنمای حسین کیست این شعار بر روی زمینه یی قرمز به رنگ خون آورده شده: ” مرگ با عزت بهتر است از زندگی با خفت” (رجوع شود به عکس پیوست). تصور می کنید چه شعاری فریبنده تر از این می تواند برای استخدام نیروهای “جوان” برای عملیات انتحاری موثرتر باشد؟! آیا نیروهای افراطی اسلامی که خاورمیانه را امروزه به آتش کشیده اند و شاهدیم که با استفاده از “جوانان” هر روزه مرتکب جنایات انتحاری فجیع و خونین و غیر انسانی می شوند از این گونه ادبیات استفاده نمی کنند؟
جمهوری اسلامی نشان داده که پس از ۳۶ سال استیلا بر ایران و با سودجویی از امکانات سرشار مادی و همچنین تجربه فراوان در زمینه راه اندازی و علم کردن قارچ گونه انواع گوناگون بنیادها، صندوق های قرض الحسنه، بنگاه های “خیریه” و “نیکوکاری” و صدقه و……در اساس به پول شویی و انواع و اقسام فعالیت های نامشروع و کثیف و نهایتا فرار از مالیات مشغول است و در این زمینه بسیار “ورزیده” هم شده است. بنابر این می تواند و نشان داده است که اشتیاق آن را نیز دارد تا “سازمان هایی” از این دست را بویژه در کشورهایی که گوشه چشمی هم به آنان نشان می دهند ایجاد نماید. در این رابطه کافی است که فقط اشاره ای به فهرست بلند بالایی از وابستگان و کارگزاران قبلی و حال حاضر این رژیم که ساکن کشور بریتانیا هستند کرد تا بتوان به رویش ناگهانی و قارچ گونه سازمان هایی از جنس “حسین کیست” در آن کشور پی برد. بی جهت نیست که “جوانان سازمان حسین کیست” برای نخستین بار باز هم بر سرزمین بریتانیای کبیر سبز می شوند!
بنا براین می توان به وضوح دستان جمهوری اسلامی را در تغذیه مالی و رساندن “امدادهای غیبی” به این گونه “سازمان های “خلق الساعه دید. در حالی که مردم تحت ستم ایران بر اثر سیاست های مخرب این رژیم و به گفته کارشناسان و اقتصاددانان داخلی با فروپاشی قدرت خرید (به واسطه فقر گسترده) حتا از خرید دارو و مایحتاج اولیه نیز ناتوان گشته اند و شمار کارتن خوا بها و گرسنگان در ایران به سرعت در حال افزایش است، پولها و منابع مالی به غارت رفته ملی در خارج از ایران صرف این گونه نمایش های خیابانی برای اهداف دولتی و ماجراجویانه جمهوری اسلامی می گردد.
بریتانیا و لندن همان مکانی است که هم اکنون امثال آقای مسعود بهنود که معتقد است “روشنفکر ایرانی بدون فرهنگ شیعی معنی ندارد” و آقای عطا مهاجرانی (وزیر سابق ارشاد اسلامی) در آن ساکن هستند! شاید نقل این گفتار از وب لاگ آقای بهنود در اینجا بی مورد نباشد.
نقل از وبلاگ بهنود :
“…. دکتر مهاجرانی و من می رویم برای دادن رای. دکتر به آقای کروبی رای داد و من به دیگر نامزد اصلاحات. در بیرون کنسولگری هم بیست نفری بودند که شعار می دادند. به گفته کسانی که از سال های قبل در لندن بوده اند هرگز این ساختمان باستانی در کنزینگتون چنین جمعیتی را ندیده بود. بچه های بی بی سی که برای تهیه گزارش در محل بودند گفتند بعدازظهر صف چنان دراز شده بود که دو صندوق گذاشته بودند و همچنان می آمدند. من با یکی از همبندان اوین در صف مشغول گفتگو بودیم و آن بیست نفر با فحش و فریاد از ما می خواستند که به خاطر زندانیان اوین رای ندهیم. یکیشان گفت برای مرگ جواد پوینده نباید رای بدهید. دلم برای آن بچه مظلوم جعفر پوینده سوخت. و دلم برای حسین درخشان که چهار سال قبل همراه ما آمده بود به همین محل برای دادن رای .”
یاد کردن بهنود از روانشاد پوینده با عبارت توهین آمیزی چون “بچه مظلوم” نشانگر نگرش تفرعن آمیز وی به زنده یاد جعفر پوینده و “دلسوزی” برای وی است! پوینده ها و قربانیان قتل های زنجیره یی دلسوز لازم ندارند بلکه انتظار دارند که آگاهان جامعه و تحصیلکردگان آن بویژه آنانی که اکنون در مکانی امن و آسوده خاطر زندگی می کنند اگر به دنبال دادخواهی خون های ریخته شده آنان نیستند، حداقل این گونه خندان و سر از پا نشناخته دوباره به پای بوسی قاتلان پوینده و دیگر قربانیان نروند!
بهر روی اکنون که جامعه جهانی توانسته با بستن شریان های مالی جمهوری اسلامی و ایجاد تنگناهای غیر قابل گریز حاکمان این رژیم و سرداران سپاهی آن را مجبور به امضای قراردادی کند که آرزوهای بلندپروازانه آنان را در دستیابی به تسلیحات اتمی حداقل تا یک دهه به تاخیر اندازد، شکست حاصل از این قرارداد و اثرات شوک آور آن در داخل کشور که تضادهای داخلی رژیم و رقابتهای درونی آن را تشدید کرده، همراه با بحران های اقتصادی سهمگین در راه، رژیم را وادار کرده که به بسیج نیرو در داخل و خارج روی آورد، تا بلکه بتواند آمادگی نیروهایش را برای شوک ها و التهابات گریز ناپذیر پیش روی حفظ کند. از این روست که جمهوری اسلامی تمامی سرمایه های خود را در خیابان های خارج از کشور به حرکت در می آورد تا تحت پوشش عاشورا و ضمن نشان دادن “پایگاه مردمی” آماده باشی هم داده باشد به چند صد تن از نیروهای “خودی” برای روزهای پر خطر آینده ( برای رژیم) .
از نکات بارز دیگر دولتی بودن این نمایشات خیابانی می توان به یکسانی برخی از پرچمها و نشانه های یک شکل بر روی وانت در تورنتو که گماشتگان رژیم در حمله به سفارت خانه ها در داخل ایران نیز از آن استفاده می کنند و همچنین پوشش خبری و تصویری فوری آن در نهانخانه های امنیتی و فاشیستی رژیم چون رجا نیوز اشاره کرد ( توجه شود به زیر برخی از تصاویر )
در پایان بایستی به این نکته هم اشاره کرد که پس از انتشار نوشته روشنگر خانم الماسی چند نفر شناخته شده در پوشش های “آزادیخواهی” و یا با عنوان “شرکت گسترده هزاران نفر” در مراسم مذهبی، و یا با ژست هایی در قالب مخالفت با “تفرقه” و “خشونت” تلاش کردند تا به آبکشی این نمایش خیابانی پرداخته و آن را “مردمی” و خودجوش جلوه داده تا برای مقاصد خاص خودشان از آن بهره برداری کنند. این افراد تا بدانجا پیش رفتند که به مقایسه تعداد شرکت کننده در برنامه های بزرگداشت زندانیان و قربانیان سیاسی با این نمایشات پرداختند. غافل از این که کیست که نداند خونخواری و بیرحمی و خشونت بی حد و مرز رژیم جمهوری اسلامی است که هزینه مشارکت مردم در این گونه از برنامه ها را بالا برده و نه عدم اشتیاق آنان و اصلا مقایسه کسانی که در برنامه های سیاسی اپوزیسیون شرکت می کنند با آنانی که دنبال پلو و خورشت و الاف و … .و دریافت امکانات دولتی هستند قیاسی مع الفارق است و با نیتی خاص انجام می گیرد.
البته از کسانی که برای ماهنامه ها و مجلات بیت رهبری مقاله ارسال می کنند و یا این که در صفحه فیس بوکشان از رهبر تروریست حزب اله (شیخ حسن نصراله) حمایت می کنند و سخنرانی عاشورای این آخوند جیره خوار جمهوری اسلامی را پوشش می دهند بیش از این انتظار نمی رود. مخالفت این قبیل افراد با نوشته خانم الماسی امری بدیهی است و نشانگر گرایش آنان بوده و تلاش و کوشش آنان برای رنگ و لعاب آزادی خواهی دادن به مخالفتشان هم قابل درک است!
در اینجا توجه افرادی را که ممکن است فریب خورده و بنابر گرایشات مذهبی در این نمایشات خیابانی شرکت کرده باشند، به این گفته شیوای شاعر آزادی خوا ه ملک الشعرای بهار جلب می کنیم:
خادم شمر کنونی گشته، وانگه ناله ها
با دو صد لعنت ز دست شمر ملعون می کنند
بر “یزید“ زنده میگویند هر دم، صد مجیز
پس شماتت بر یزید مرده ی دون می کنند
نظراتی در مورد ادعا های حاشیه های سینه زنی در تورنتو
سعید سلطانپور – ۲۲ نوامبر ۲۰۱۵
اقای ارشاک شجاعی پاسخی به مقاله من نوشته است که ییشتر به یک اطلاعیه سیاسی –تشکیلاتی شباهت دارد تا پاسخی به نوشته عقلانی تحلیلی من . هم مطلب من و هم پاسخ ایشان در زیر مقاله خانم اویده در سایت شهروند منتشر شده است .
همانگونه که اشاره کرده بودم بیشتر افرادی که یاران سیاسی اقای شجاعی و نشریه “شهروند” میباشند بر زمینه فضای ذهنی خود و بدور از واقعیت ملموس فرضیاتی را بنیاد باورهای خود قرار میدهند که آنها را از فهم یک رشته واقعیتهای اجتماعی محروم میکند. مثلا خانم الماسی واقعا بر این باورند که می توانند در سیاست ایران تاثیر گذارباشند در حالی که شهروند سالهاست که جریان تاثیر گذاری در جامعه ایرانی در تورنتو نیست . برای تاثیر گذاری از همه مهمتر طیف مخاطبان ان جریان هستند . براستی ایا مخاطبان شهروند بیش از هزار نفر هست
چند درصد از این مخاطبان نسل جوان هستند ؟ شاید ۲۰ نفر . بنابراین قصد من هم بیدار کردن ادمهایی که دوست دارند ، خودشان را به خواب بزنندنیست . بلکه قصدمن از این مطلب ر بسط گفت و شنید در بین جامعه ایرانی درسطح محدود روشنفکری -شبه روشنفکری هست .
۱- اقای ارشاک شجاعی از گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر می نویسند و بعد تلاش می کنند بر اساس نوشته های ویکپدیا بگویید جمعیت کربلا یک میلیون نفر هست و رقمی را که من در مطلب نوشته بوم را به اشتباه به نقل از یک طلبه قلمداد کنند . در حالیکه بطور مثال رقم ۶ میلیون تا ۲۴ میلیون زاِتران چهلم ( اربعین ) امام حسین ، در کربلا را که من در مورد بزرگترین فستیوال مذهبی دنیا عنوان کردم بر خلاف تصور آقای آرشاک برگرفته شده از آماری بود که رسانه های غربی منتشر کردند. یعنی اقای شجاعی نمی تواند و نمی خواهد ارقام را بپذیرد . زیرا تمامی معادلات بنیانی تفکر سیاسی ایشان را دچار بحران هویتی می کند .
(ایندیپندنت انگلیس در ۲۵ نوامبر ۲۰۱۴ می نویسید شعیان از ۴۰ کشور دنیا بالغ بر ۲۰ میلیون نفر در اربعین ۲۰۱۳ در عراق علیرغم بمب گذاری ها شرکت داشتند .
بی بی سی هم در ۱۴ دسامبر ۲۰۱۴
(۱) می نویسد که موج عظیم مردم علیرغم خطرات و خشونت داعش به سمت کربلا در حرکت هستند . دولت عراق می گوید امسال ۱۷ میلیون نفر در مراسم اربعین حسین شرکت داشتند که یک میلیون از ایران بود و بقیه از کشورهای عربی بودند) و نه عاریه گرفته شده از فردی چون حجت الاسلام دکتر علی اشرف فتحی.
Shia pilgrims flock to Karbala for Arbaeen climax
• BBC -14 December 2014
(۲)
One of the world’s biggest and most dangerus pilgrimages is underway
• independent Lizzie Dearden Tuesday 25 November 2014
• Shia Muslims are travelling near Isis-held areas of Iraq for Arbaeen
http://www.independent.co.uk/news/world/middle-east/one-of-the-worlds-biggest-and-most-dangerous-pilgrimages-is-underway-9882702.html
این جمعیت چند میلیون نفری که اکثرا پیاده مسیر های طولانی را تا کربلا می پیمایند در حالیکه در معرض تهدید حملات داعشی ها ی ضد شیعه هستند ، در مسیر راه با یاری و معاضدت همکیشان دینی خود غذا و مسکن مجانی در اختیارشان قرار میگیرد. از فقیر گرفته تا ثروتمند از بخشش نانی که یک زن زحمتکش روستایی عاشقانه برای علاقه مندان حسین می پزد تا تقبل هزینه سنگین عزاداران توسط ثروتمندان همگی بدون هیچ چشمداشت در این ایام همکاری و یاری میکنند. اگر فهم چنین همیاری و همکاری برای اقای شجاعی دشوار و بیرون از دایره ارزشهای اخلاقی و انسانی اوست شاید شایسته این باشد که به جای دستکاری آمار و ارقام ارزشهای خود را بازبینی و به سنجه عقل گذارد.
۲- اقای شجاعی و دیگر دوستان سکولارهای سبز دمکرات “شهروند ” در سالهای اخیر بر اساس این توهم که نقطه پرگار وجود میباشند نه تنها همواره از پاسخگویی و پذیرش مسئولیت رفتارهای مخرب خود تن میزنند بلکه دچار این تنگ نظری و تحجر گشته اند که خود را حقیقت مطلق فرض کرده مخالف و متفاوت اندیش را خالی از هر حقیقت پنداشته در ارزیابی حقیقت، اسم و رسم و میزان نزدیکی فرد با گتوی فکری خود را معیار قرار میدهند.
به همین دلیل علی اشرف فتحی (۱) که دکترای تاریخ و جامعه شناسی است و دستی هم در روزنامه نگار ی داشته و بدلیل حمایت ازایت الله منتظری زندانی همین نظام هم بوده است ، حرف و سخن او از نظر اقای شجاعی صرفا به این دلیل که یک طلبه است از هر اعتباری ساقط است !! و بابه خدمت گرفتن چنین “منطق” کودکانه ای میخواهد موضوعات پیچیده بشری را حل و فصل کند !!!
از نظر او و دوستان اش هر کس لباس روحانی پوشید با پوشیدن لباس نوعی رفتار و کردار خاص ذاتی او میشود و فرقی بین ایت الله بهبهبانی و شیخ فضل الله نوری در مشروطه نیست ، به همین دلیل نمی تواند تفاوت بین ایت الله طالقانی و اقای خمینی را بپذیرد اگر ما این منطق را پذیرا باشیم بر همین سیاق باید بپذیریم فرقی بین حزب توده و چریک از هر نوع آن نمیتوان متصور شد چرا که جملگی خود را کمونیست مینامند.
بنابر این باید گفت موضوع این بحث با توجه به نمایشی که شما از “توانمندی” خود در استدلال نگاه تان عرضه کردید قبل از اینکه متوجه بررسی چیستی و چرایی تفاوتها در قشر روحانی باشد میباید چرایی انجماد یافتگی فکری شما و یارانتان در دهه ۶۰ باید باشد .
. متاسفانه شما به دلایلی نمیتوانید از آن فضا بیرون آمده خود را با واقعیات پیش روی تطبیق داده به بازنگری نشینید چرا؟ به دلیل ترس و وحشتی که از ایزوله شدن و تنهایی در سر دارید ترس از اینکه طیف محدود و بسته شما و یارانی که مدام برای تایید و استحکام هویت بسته بنیاد خود به حرف و سخن درست و نادرست شما نمره بیست میدهند تا از شما نمره بیست دریافت کنند.
۳- درمورد هتل رویال یورک چرا اقای شجاعی و یاران او از نام بردن افرادی که اسپانسر بودن طفره رفته به “پنهان” کاری روی میاورند، دلیل سکوت و پنهان نام اسپانسرها چیست ؟آیا سازمان مجاهدین یکی از اسپانسرها نبوده است ؟
جریانات نزدیک به سلطنت و یا لابی اسراییل چطور ؟ چرا نمونه هتل رویال یورک دیگر انفاق نیافتاد ؟ آیا دلیل آن انشعاب و چند دستگی در گروهی نبود که حول شعار سرنگونی رژیم به هر قیمت، گرد هم آمده بودند اما بر سر تقسیم غناییم ذهنی و خیالی به کاسه و کوزه هم زده در عنفوان نوجوانی پرپر شده به چند دسته پراکنده تقسیم شدند !
چگونه است که شما و خانم شهلا غفوری در سال ۲۰۰۹ علیه کنگره مطلب می نویسید و مدعی میشوی که این کنگره نماینده ایرانیان نیست ، اما به محض آنکه شما و طیف رجوی – سلطنت ،از طرق مهندسی شده غیر دمکراتیک در ۲۰۱۲ کنترل انرا تصاحب میکنید کنگره ۲۰۰ نفره می شود نماینده جامعه ایرانی ؟ که برای الترناتیو سازی تلاش می کند .
و اکنون نیز که دوباره در ۲۰۱۴ در کنگره در اقلیت قرار گرفته اید باز در نشریه شهروند مدعی هستید که هیات مدیره جدید نیز دمکراسی را رعایت نمی کند به این ترتیب حرف شما این هست که حقیقت مطلق در اختیار شما و یارانتان است و بقیه انسانها باید بصیرت و دانش شما را کپی زنند !!! شما میگویید که ما ایرانیهای مقیم کانادا چه بخواهیم چه نخواهیم بالاجبار باید بپذیریم که شما و یارانتان البته همچنین نشریه شهروند نمایندگی جامعه ایرانی را به عهده دارید و البته به عنوان نماینده خود گزیده ما و همانگونه که همواره در موارد گوناگون فرمودید بخش مسلمان جامعه ایرانی (اکثریت قاطع ) را به تیغ جراحی سپرده به حذف آنها نظر میدهید.
و دقیقا زاویه غلط انداز سناریویی که در آن به خود نقش اپوزیسیون و به ظاهر مخالف استبداد جمهوری اسلامی در همین نکته کلیدی نهفته است که دقیقا شیوه و رفتاری را در مقابله با مخالف فکری خود به خدمت میگیرید که استبداد مذهبی ۳۵سال است دنبال میکند . استبدادی که زنده یاد طالقانی انرا بدترین نوع استبداد می دانست .
آیا تفاوت آنچه شعار میدهید با آنچه عمل میکنید شما را دچار دوگانه گویی و لاجرم روان پریشی نمیکند ؟!
مجددا باید از
اقای شجاعی و دیگر اعضای هیات مدیره کنگره ایرانیان پرسید که چرا هیچگاه نام اسپانسر های مراسم هتل رویال یورک اعلام نشد ؟ در بین اسامی شرکتهایی که جزو گروه
اسپانسرهای برنامه هتل یورک بودند، شرکتهایی به چشم میخورند که متعلق به اقای علی وکیلی از طیف مجاهدین رجوی است . چرا باید در نظام سرمایه داری کانادا که سرمایه یک ارزش هست ،نام اسپانسراعلام نشود آیا سکوت و پنهان نام ها را میتوان متاثر و بیانگر اهداف خاص سیاسی دانست که منافع اش در مخفی کاری و پنهان هویت خلاصه میشود ؟
علی وکیلی و طیف مجاهدین از دوران چهارشنبه سوری ۲۰۰۵ و کودتای ۲۰۰۶ توسط مجاهدین تا کودتا در ۲۰۱۴ چهارشنبه سوری ریچموندهیل که توسط طیف رجوی سلطنت طلب صورت گرفت ، در جهت منافع سیاسی رجوی فعالیت می کرده است . اتفاقا گزارشات ان دوران در شهروند ۲۰۰۶ به صورت جامع منتشر شده است .
اینکه ایا این جریان مردمی هست یا نه ؟ تاریخ بوضوح هویت آنها را بنمایش گذارده است و معیار و میزان اعتبار مردمی آنها در جامعه ایرانیان تورنتو را نیز میتوان بر مبنای اصرار و ابرام آنها در پرهیز از بکار گیری اسم و رسم مجاهد خود و دخیل بستن به اسامی ساختگی و مخفی کاریها و پنهان شدن پشت اسامی چون گروه بهاران، گروه چهارشنبه سوری ووو به ارزیابی نشست !!! آیا آن جریان سیاسی که نام نیک و افتخار آمیز دارد نباید سر رهبرانش به سنگ خورده باشد که به جای افراشتن اسم و رسم خود با نام مستعار ، قلابی و مقنعه در جامعه حضور پیدا کند ؟
۴- هر تحلیل درست و منطقی را اطلاعات و داده های درست نیاز هست این مهم برای هر موسسه ، نهاد و یا جریانی صادق هست . یکی از مشکلات جدی که افرادی با عقیده آقای شجاعی و هفته نامه شهروند نسبت به آن بی تفاوت هستند بی توجهی به آن نکته اساسی است. به هر روی اینکه اقای شجاعی و شهروند با اسلام دشمنی دارند ، باید پذیرفت که درست و یا غلط باور آنها است و هر انسان تا زمانی که به دیگران آسیب نرساند در انتخاب باور آزاد است همانگونه که ۱.۶ میلیارد مسلمان منجمله بیش از ۶۰میلیون مسلمان در کشور ۸۰ میلیونی ایرانی در انتخاب باورهای خود آزاد هستند . آقای شجاعی اگر خواهان تغییر و تحول اجتماعی در ایران است با توجه به آمار و ارقامی که میزان جمعیت مسلمانهای کشور را مشخص میکند و با رعایت برخی اصول فعالیت اجتماعی سخن گفته از به چالش کشیدن و ورود به موضوعات فرعی که دشمنی های کاذب میافریند بپرهیزد .
به نظر میاید که حضور جمعیت عزاداران حسینی در تورنتو که چندین برابر همفکران آقای آرشاک بودندنگرانی و دلواپسی بیهوده آنها را موجب شده است . از این روی میکوشند آنرا به رژیم نسبت دهند اما به فرض که این عزاداری خیابانی را رژیم برگزار کرده باشد . آیا میتوان مدعی شد که همه این افراد ماموران رژیم و اگاهانه در آن شرکت کرده بودند ؟ اگر پاسخ آرشاک به این سوال مثبت باشد بنابر این میتوان گفت آن مراسم نشان از پایگاه مردمی رژیم دارد که در آنصورت باید پرسید که چگونه آقای آرشاک و دوستان قدرتمند او که پول ، قدرت، رابطه با قدرت سیاسی حاکم هارپر و نشریه در اختیار دارند مغلوب جمهوری اسلامی شده از جذب مردمان عادی عاجز هستند ؟
آیا شیوه اشتباه و خطرناکی که در ایران ستیزی به خدمت گرفته اید باعث نمیشود که حتی مخالفین سر سخت این رژیم بدلیل اجتناب شما از کاربرد عقلانیت و عملکرد ضد مردمی بویژه در تایید و تبلیغ تحریم های غیر انسانی بر علیه مردم ایران نسبت به شما بی اعتماد شده برای حرفهای شما اعتباری قایل نشوند ؟ رفتار غیر قابل دفاع و مشمیز کننده طیف شما در ائتلاف با جریان ضد ایرانی رجوی و جریان ارتجاعی سلطنت که خود مروج خرافات مذهبی توسط دیکتاتوری محمد رضاشاه و نیز سرکوب نیروهای مترقی بوده است و نیز همسویی عملی با صهیونیستها ، عناصر و نیروی های مستقل و مترقی را به فاصله گیری از شما تشویق میکند.
در پایان باید به آقای آرشاک متذکر شد که گفتن و اظهار نظر درباره هر مقوله نیازمند شناخت است و مقوله اسلام که در بین مردم سراسر دنیا به شعب متفاوت چون شیعه -سنی – وهابی – اسماعیلیه -احمدیه و تحت حکومت ها و فرهنگهای رنگارنگ اجتماعی است از این قاعده مستثنی نیست . اگر تمرکزمان را تنها متوجه ایران خودمان کنیم در خواهیم یافت که
تقسیم بندی حوزه . نقسیم قدرت . نیاز به شناخت جدی دارد
. براستی کسی که نتواند حوزه علمیه شیعه و تفاوت ها ی جدی و ریشه ای ان – حوزه قم و نجف – رقابت های ان بین سیستانی که به ولایت فقیه معتقد نیست و خامنه ای که به ولایت فقیه معتقد هست و ده ها مرجع تقلید غیر دولتی ( از راست مانند وحید خراسانی تا چپ حوزوی مانند صانعی )
سلسله مراتب و دسته بندی های درونی آنها نشناسد و نداند ، و همه را به یک شکل ببیند آیا میتواند تحلیل درستی از شرایط داشته باشد ؟
مساجد ایرانیان در تورنتو و جی تی ای هر کدام از نظر حوزوپی استقلال خود را دارند . روحانیون هم مانند سلاطین و فعالین حوزه سیاست میکوشندبه زیر علم و کتل کس دیگری نروند . این را سالها پیش در شهروند نوشته بودم ولی ان اقای شجاعی آن زمان وقت کمتری در جامعه ایرانی صرف میکردند و یقینا فرصت کسب این اخبار نداشتند.
در کانادا هم نمیتوان یکرنگی را مابین مسیحیان و در کلیساهای آنها دید چرا که هر یک از آنها برای خود دستگاه سازمانی، تفکر و پیروان مستقلی در اختیار دارد. همین طور در احزاب سیاسی
مزرعه حیوانات
بعداز ۶ سال زمان ان رسید ه است که برای تجدید خاطره اقای شجاعی مطالبی را عنوان کنم که به خواننده شناخت بهتری از طرفین معادله و مجادله بدهد .
در جریان جنبیش سبز ۲۰۰۹ در ریچموندهیل ما گروهی بنام ندای صلح و ازادی ایجاد کردیم . من و اقای ارشاک شجاعی و همسرش نسترین علیایی- اقای ژیان حسن پور و اقای سعید چوبک و علی خواهر زاده اش و منصور شریفی موسسین اولیه این گروه بودیم . یکی از اعضای تیم ما مبتکر تشکیل صف خیابان یانگ از الگین میلز تا میدان مل لست من بود که به همت تیم ما و مشارکت اقشار مختلف مردم در ۸ کیلومتر برگزار شد .
در مراسم بزرگی چون کویینزپارک جون ۲۰۰۹ ما جزو برگزارکنندگان بودیم. چهلم شهدای جنبش سبز را هم در ریچموندهیل برگزار کردیم .
تهیه متن اعلامیه ها به عهده من بود با اینکه مسلمان هستم ولی در بیانیه ها به هیچ وجه بغیر از بار حقوق بشری در ان نیاوردم . البته این متن ها به جمع فرستاده می شد و پذیرفته می شد . چون حس تیمی و حس خدمت و نه قدرت در میان ما حکم فرما بود .
بعداز مراسم چهلم ، دوستانی پیشنهاد کردند برای تظاهرات جلوی سفارت جمهوری اسلامی به اتاوا برویم . من پیشنهاد دادم بجای رفتن به اتاوا که هیچ اثری ندارد برای ۲.۵ ماه دیگر یعنی در سپتامبر ۲۰۰۹ برنامه ریزی خوبی برای تظاهرات در جلوی سازمان ملل همزمان با سفر احمدی نژاد به نیویورک انجام بدهیم .
گروه بدون هیچ بحثی انرا پذیرفت و کارش را شروع کرد .
ارشاک شجاعی و حسن پور زحمت زیادی برای پیداکردن هتل مناسب و اتوبوس انجام دادند . خوشبختانه ۱۰ تا اتوبوس راهی امریکا شد . این حرکت یکی از موفقیت های کار تیمی از همه دیدگاه ها و سلیقه های فکری و سیاسی بود .
۲۳ و ۲۴ سپتامبر ۲۰۰۹
من از طریق ارتباطات با مقامات نظامی کانادا با مامورین مهاجرت مرز امریکا در مزر نیاگارا هماهنگی و اطلاع رسانی کردم و خوشبختانه هیچ اتوبوسی درمرز نماند .
حتی یک ماشین برای اینکه اگر کسی در مرز توسط امریکایی ها بهر دلیل برگردانده شد ، با ماشین به تورنتو برگردانده شود و مسول اینکار هم ژیان حسن پور بود
اتوبوس ها برگشتند .
شهروند کل مجله شماره ۱۲۴۹ September 30, 2009
را به این سفر اختصاص داد .
ولی هیچ کس ننوشت چه گروهی به صورت منظم و با صدها ساعت کار داوطلبانه این برنامه را تدارک دیده بود . مهم هم نبود زیرا کاری بود برای جامعه ایرانی و اینده ایران و مشارکت سالم سیاسی . ولی نشان از داشتن عمق دید و نگاه استراتژیک به قضایای ایران بود .
۲- بعداز سفر جلسه ندای صلح و آزادی در پشت مغازه اقای چوبک – کتابفروشی شایان برگزار شد . ارشاک شجاعی هزینه های سفر را اعلام کرد . ۱۲۰۰ دلار بدلیل تبدیل در نرخ ارز کسری داشتیم . قرار شد هر کس سهم خود را بدهد . یادم می اید جمشید ( از چریکها ) رزا رزبهان و همسرش بهادر هم در این نشست بودند .
من پیشنهاد دادم که یک هفته به من فزصت بدهید تا من از یکی از دوستان درخواست کمک کنم و یا در برنامه تلویزیونی سقف شیشه ای مطرح کنم چرا که در آنزمان پرداخت این هزینه برای افرادی چون خود من سنگین و تا حدودی غیر ممکن بود.
قراربود دو نفر از دوستان د ر برنامه تلویزبونی من ( ای تی سی ) تشریف آورند و به طرح این مسایل را بپردازند . انها درست چند لحظه مانده به شروع برنامه تلویزیونی تلفن کردند و نیامدند . بعدا گفتند تلویزیون ای تی سی با رژیم همکاری میکند و نباید با آن همکاری کرد.
من در یک مهمانی یک دوست متمول ایرانی از حامیان و اگهی دهندگان شهروند را دیدم . به وی گفتم ما برای این مساله اینقدر پول نیاز داریم . بدون تردید گفت این کار برای همه هست چرا نگفتید ؟ گفت چک را به اسم چه کسی بنویسم .
جلسه بعدی گفتم ۱۲۰۰ دلار جور شد به اسم چه کسی بنویسد ؟
همه به همدیگر نگاه کردند و بحث و گفتگوهای پی در پی . چندی بعد ان اقا را دیدم گفت چی شد نیامدی چک را بگیری ؟. گفتم تشکر . ندای صلح و ازادی حساب ندارد که بشود چک گرفت
گفت می خواهید نقد بدهم . گفتم مرسی . پول را داد .
جلسه بعدی در کتابفروشی شایان در جلسه گفتم من پول را گرفته م . . گفتند اسم طرف چیه ؟ گفتم شما هم وی را دیده اید ولی پولدار هست دوست ندارد اسمش سر زبان ها باشد . گفته نگید بهتره ولی اگر بخواهید می گویم.
نسترین علیایی گفت از کجا بدانیم جمهوری اسلامی نداده است
بحث شد . چک را برداشتم گفتم شما درست می گویید باید در این مورد تحقیق کر د . ولی یادتان باشد اگر کسی در این دنیا به یک گروه ای پول بدون شرط می دهد انرا بپذیرید .
گفتم دوستان شما انقدر دیدتان بسته هست که فکر می کنید چون چندین هزار نفر درخیابان یانگ برای زنجیر انسانی امده اند و یا سفر موفقیت امیز به نیویورک داشته ایم بخاطر گروه ما هست . این بخاطر شرایط ایران و تحرک مردم بخاطر جنبش مردم هست
همان شب در ای میلی استعفایم را از ندای صلح و ازادی اعلام کردم از همه تشکر کردم ولی نوشتم من مسلمان بودم و این تنوع صداها بود که ما را قوی می کرد بعداز رفتن من امیدوارم موفق باشید.
پول را هم به صاحبش دادم و تشکر کردم گفت چی شد؟
گفتم دوستان دونگی انرا داده بودند .
امسال اقای ارشاک شجاعی همین برنامه سفر به نیویورک را که در سالهای گذشته همراه با خرید از فروشگاه های نیویورک هم اضافه شده بود را اجرا کردند بنظر بیش از ۱۰ نفر هم نیامده بودند .
انحراف ندای صلح و ازادی
بعد از استعفای من،
اطلاعیه های ندای صلح و ازادی از پرداختن در حوزه حقوق بشری تبدیل به ضدیت با اسلام شد .
برنامه بعدی ندای صلح وازادی هم تقدیر از دوست پسر ندا اقا سلطان بود کاسپین ماکان که شهروند هم انرا پوشش داد . و جایزه از دست اقای مریدی گرفت .۲۰۰۹ .
کاسپین بعد از مدتی کوتاه به اسراییل و ملاقات با ریس جمهوری اسراییل رفت در حالیکه هنوز پاسپورت کانادایی نداشت . و ارتباط و رابطه آرشاک با ماکان که وابستگی اش به صهیونیستها اظهر من الشمس هست قابل تامل است !
براستی اقای شجاعی که از نام ندای صلح و ازادی در تظاهرات و اعلامیه ها همچنان استفاده می کند چند تن از گروه اولیه باقی مانده اند .. ایا سعید چوبک – ژیان حسن زاده – علی – و.رزا روزبهان و … هنوز حضور دارند . ؟
.. اگر اینها نیستند دیگر صدور اطلاعیه به نام این جریان در تظاهرات علیه مسجد امام مهدی چه مفهمومی بغیر از سو استفاده غیر اخلاقی دارد ؟
. یعنی همانقدر که نداشتن نام بنیانگزاران گروه ” حسین چه کسی است ” غیر اخلاقی هست به همان اندازه سو استفاده آقای آرشاک از عنوان و موضوع دفاع از حقوق بشر سو استفاده محسوب میشود
به مرور و بر مبنای تنگ نظری و سیاست های اشتباه تمامی ادمها پراکنده شدند و علی ماند و حوضش و تحلیل های روحوضی .
یک زمانی ما در دهه ۶۰ مجاهدین بزرگترین تشکل سیاسی و بعد هم نظامی را داشتیم در همین کانادا تظاهرات چند ده هزار نفری برگزار شد . ولی وقتی حرکت سکتاریستی کردیم و از مردم جدا شدیم اسیب پذیر شدیم . مشکل اقای شجاعی خانم اویده مطمنی فر و طیفشان این هست که می خواهند بهر قیمت هر حرکتی را که انها در ان نیستند به رژیم نسبت بدهند تا خود را تبریه کنند . عدم توانایی شان ، فرصت سوزی هایشان را . خیانت به مردم ایران و جامعه ایرانی را موجه جلوه بدهند
براستی اگر همه آنها که در سینه زنی شرکت داشتندعامل جمهوری اسلامی باشند چه کسانی مقصر هستند ؟ ایا شما به عنوان اپوزیسیون وابسته که برای رسیدن به هدف در کنار هر دشمن ایران ایستادید و دیگران را که خواهان استقلال مبارزه بر علیه استبداد را عامل جمهوری اسلامی قلمداد کردید نقشی در تفرقه جامعه ایرانی نداشتید ؟
واقعا در کانادا چه کار می شود کرد وقتی که طیف و همعقیده های شما همه ایزانیان مخالف شما و مخالف رژیم را ا نزد سازمان امنیت کانادا ، عامل جمهوری اسلامی معرفی کرده است بطوری که آنها دیگر حرف هیچ کس را جدی نمی گیرند و داستان چوپان دروغگو شده است .
اقای شجاعی خانم الماسی
تورج قصاب اولین قصابی ایرانی در منطقه دان میلز و یورک میلز ، در دهه ۹۰ میلادی ، علیرغم باور کمونیستی اش نوشت گوشت و مرغ حلال
اقای کیکاوس سوپر ارزان که ضدیتش با مسلمانان و حمایتش از جریانات مشکوک افراطی خشونت طلب در تجمعات پلازای ایرانی هم حلال را پشت شیشه زده بود . اکثر مغازه های ایرانی و حتی فروشگاه های فرانچایز مناطق ایرانی هم قسمت حلال دارند
شما و دوستان در حلقه بسته تان اگر یک ذره با مردم عادی جامعه ایرانی معاشرت کرده بودند متوجه تغییر این رفتار مغازه ها شده بودید .
در سراسر جهان هوشمندی کاسب ها و تاجرها در شناخت ذائقه و نیاز مردم یک اصل محسوب می شود .
شما سالهاست که خودتا ن را به خواب زده اید .
پاورقی
۱
Shia pilgrims flock to Karbala for Arbaeen climax
• BBC -14 December 2014
• Huge numbers of Shia Muslim pilgrims gathered in the Iraqi city of Karbala at the climax of a key festival, despite threats of violence.
• Iraq says up to 17 million made the pilgrimage over 40 days this year, more than a million from Iran, and many remained for the ceremony of Arbaeen.•
۲
• Shia Muslims are travelling near Isis-held areas of Iraq for Arbaeen
http://www.independent.co.uk/news/world/middle-east/one-of-the-worlds-biggest-and-most-dangerous-pilgrimages-is-underway-9882702.html
۳ نجشنبه ۰۷ اوت ۲۰۱۴
علی اشرف فتحی، جرم: خبرنگاری (۴)
نام: علی اشرف فتحی
سوابق حرفه ای: روزنامهگار؛ همکاری با شهروند امروز، اعتماد ملی، جهان اقتصاد، ایراندخت، نسیم بیداری، مهرنامه، اندیشه پویا و شهر قانون در حوزه دین و روحانیت.
وبلاگنویس؛ وبلاگ «تورجان».
اتهام: تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی و ترویج نظرات آیتالله منتظری.
«علی اشرف فتحی» متولد ۲۱ تیر ۱۳۶۰ در شهرستان زنجان است که از سال ۷۸ به عنوان طلبه وارد حوزه علمیه قم شد.
فتحی نخستین بار، روز نهم بهمن ۱۳۸۸ در مراسم چهلم آیت الله منتظری در شهرستان قم دستگیر شد. او که کارشناس ارشد «تاریخ اسلام» از «دانشگاه بهشتی» است، در روزنامه ها و نشریه های اصلاح طلب و در حوزههای دین و روحانیت مطلب می نوشت
http://kanoun-e-bayan.blogspot.ca/2015/11/blog-post_22.html
یشنهاد دوستانه من به آقای آرشاک ،
یک بار به دقت مطلب خود را مطالعه کرده، بخش های توهین آمیز و افترا را نادیده انگارید ، تاکید خود را صرفا بر بخش هایی متمرکز کنید که به تصور شما استدلالی بوده ستون منطق بحث شما در “نقد” آقای سلطانی است این قسمت ها را لطفا های لایت کرده به چند باره آنها را مرور کرده با خود این پرسش را در میان گذارد که آیا واقعا من در”افشا” و نفی دیدگاه آقای سلطانپور موفق بوده ام یا آنکه تنها به قاضی رفته خشنود و با مسرت بازگشته ام؟ از تمام توهین های مستقیم و غیر مستقیم تان و نیز تهمت های ثابت نشده خود به ایشان که بگذریم تنها این سوال شما باقی میماند که اگر گروه امام حسین کیست جاسوسان جمهوری اسلامی نیستند پس چرا اسامی آنها مخفی است . پاسخ به این سوال پیش پا افتاده را هر کس میتواند بدهد و مهم تر از همه حتی بی پاسخ ماندن این سوال نمیتواند دلیل رابطه آنها با جمهوری اسلامی باشد و ا اگر هم رابطه را ثابت کند نمیتواند جنس آن رابطه را روشن کند. شما هم با عناصر سلطنت طلب و بعضا هوادار اسراییل صرف مخالفت با جمهوری اسلامی براحتی وارد همکاری میشوی مانند تظاهرات بر علیه سالگرد مرگ آقای خمینی. این همنشینی الزاما به معنی این نیست که شما مامور موساد هستی . بحث و گفتگو در هر شکل مثبت است اما اگر مستدل و بر بنیاد عقل و منطق استوار باشد !
پ
آفتاب آمد دلیل آفتاب!
خوشبختانه برای تاباندن نور بیشتر به زوایای دیگر نمایش خیابانی دولتی عاشورای جمهوری اسلامی در تورنتو شخصی بنام ” سعید سلطانپور ” به یاریمان آمد. اگر چه نامبرده در مقام “پاسخ” به نوشته خانمها نسرین الماسی و آویده مطمئن فر دچار آشفته گویی و طرح مدعیات بی ربطی گردیده اما با اندکی دقت و کاوش در گفته های وی میتوان به مدارک ارزشمندی دست یافت که بر درستی نوشته های خانمها الماسی و مطمئن فر مهر تایید دیگری میزند.
پیش از پرداختن به آن نکات ضروری است تا در آغاز یکبار دیگر برای آقای سعید سلطانپور این حقیقت آشکار را توضیح داد که نوشته ” پیدا و پنهان نمایشات عاشورای خیابانی جمهوری اسلامی درخارج” به روشنی نشان داد که “سازمانی” با نام ” حسین کیست ” در پشت برگزاری نمایش خیابانی عاشورای امسال تورنتو بوده که بنیان گذاران و مدیران و گردانندگان آن ناشناسند و خود را عامدانه پنهان کرده اند! نوشته مذکور این پرسش بجا و درست و بسیار ساده را مطرح میکند که اگر هدف سازمان مذکور امور مذهبی و کارهای خیر است دیگر چه نیازی به مخفی نگه داشتن اسامی و آدرس و یا هدایت کنندگان “سازمان است”؟! اگر افرادی در اپوزیسیون جمهوری اسلامی روی به مخفی کاری بیاورند و نام و هویت خود را پنهان نمایند کاملا حق دارند چون با رژیم آدم خوا ر و بی رحمی روبرو هستند که دامنه ترور و جنایتش به خارج از کشور هم کشیده شده و تعداد زیا دی از مخالفان و تبعیدیان ایرانی را تا کنون به قتل رسانیده است. حال آنکه برگزاری “مراسم سینه زنی و یا نوحه و عزاداری و پلو خوری و…” مخاطراتی را به دنبال ندارد تا “سازمان دهنده ” آن خود را پنهان کند؟ ” سلطانپورها” بجای حاشیه رفتن و طرح مطالب و گفتارهای درهم و بی سر و ته بایستی در ابتدا به این پرسش بسیار ساده و بجا پاسخ دهند.
حال بپردازیم به گفته های اخیر “سلطانپور”:
نامبرده در ابتدا این پرسش را طرح میکند که:” آیا نویسندگان شهروند اساسا با مراسمی بنام سینه زنی و دیگر مراسم مذهبی شیعیان مشکل دارند ؟” بدیهی است که پاسخ این پرسش منفی است و شهروند و نویسنده همانگونه که از تیتر مقاله پیداست “مراسمی” را که دولتی و سازمان دهنده آن جمهوری اسلامی است محکوم کرده اند. چرا که اگر جز این بود “سازمان حسین کیست” هویت مجریان و دست اندر کارانش را مجبور نبود پنهان کند!
در دنباله “سعید سلطانپور ” مدعی میشود که ” مراسم سینه زنی و راه اندازی دسته و….در ایران عمری هزار ساله دارد”!! و برای بزرگ بودن این مراسم به ” حضور جمعیتی ۶ میلیون تا ۲۰ میلیونی عزادار در کربلا ” اشاره میکند! “سلطانپور” این مدعیات را با یاری گرفتن از نوشته های طلبه یی در قم بنام علی اشرف فتحی و از سایتی بنام “تورجان” (۱) نقل و تلاش کرده تا پیشاپیش با اهدای یک فقره “دکترا ” آنهم از گونه “کردانی ” خوش خیالانه به جلب اعتماد خواننده گان به “صحت و درستی ” گفته های پوچ این طلبه بپردازد!
اما در پاسخ بایستی اشاره کرد که کل جمعیت عراق بر اساس سرشماری سال ۲۰۰۳ نزدیک به ۲۶ میلیون نفر بوده که در نبود سرشماری جدید، براساس تخمین هم اکنون در حدود ۳۵ میلیون نفر میباشد. بر پایه همین آمار، جمعیت شهر کربلا در سال ۲۰۰۳ نزدیک به ۷۲۰،۰۰۰ نفر بوده که درحال حاضر یک میلیون نفر برآورد میگردد. بنابرین چگونه میتوان در شهری که حد اکثر یک میلیون جمعیت دارد ۶ تا ۲۰ میلیون نفر را جای داد؟! آنهم در کشوری که در گیرودار جنگ گسترده داخلی و کشت و کشتار شیعه و سنی است؟! این آمار و ارقام دروغین و گوبلز(۲) گونه ساخته و پرداخته جمهوری اسلامی و آخوندهای آن است واگر به خاطر بیاورید، ادعای مضحک “حضور ۶ تا ۲۰ میلیون عزادار حسینی در کربلا ” نخستین بار از سوی جمهوری اسلامی عنوان گردید. بنظر میرسد که “سلطانپور” شهروند را با “حلیه المتقین ” شیخ عباس قمی و جراید دولتی جمهوری اسلامی اشتباه گرفته است!
از طرفی خالی از لطف نیست تا گفته شود که علی اشرف فتحی در ابتدای همین نوشته یی (۳) که ” سلطانپور ” از آن نقل قول کرده ناشیانه اعتراف میکند که ” استاد ما مرحوم دکتر عزیزالله بیات نیز معتقد بود که گزارشهای تاریخی روز عاشورا و حرکت کاروان اسرا از کربلا به شام دارای ضعفهای جدی هستند و نمیتوان به آنها استناد قطعی کرد.” لازم به یاد آوری است که آقای دکتر عزیز اله بیات از تاریخ شناسان تمدن اسلامی است که چند سال پیش در گذشتند.
بنا براین گفته های طلبه علی اشرف فتحی که ” سلطانپور ” از آن یاری جسته دارای پایه و اساس درستی نیست و اصولا نامبرده اعتباری ندارد تا به گفته هایش استناد گردد. اما برای آشنایی بیشتر با کسانی که خوراک فکری “سلطانپور” را فراهم میکنند بجاست سری به سایت ” تورجان” طلبه علی اشرف فتحی بزنیم (۴) تا ببینیم ایشان کیست و از کجا آمده؟ طلبه علی اشرف فتحی در سایت تورجان پدر خود را چنین معرفی میکند:
“پدرم از سال ۵۷ که بیست ساله بود، وارد فعالیتهای سیاسی شد و چند ماه پس از پیروزی انقلاب با وجود آنکه معافیت دائم از خدمت داشت، وارد فعالیت در نهادهای نظامی مختلف شد تا از عقاید و باورهای مذهبی و ملیاش دفاع کند. متولد دوم خرداد ۱۳۳۷ در روستای گُلابر زنجان بود و روز ۱۷ شهریور ۱۳۶۱ در تورجان (جایی میان سقز و بوکان) جانش را در راه همان باورها و عقاید باخت.
بعدها که برای تحصیل در حوزه علمیه به قم آمدم، به تدریج آشنایی بیشتری درباره پدرم پیدا کردم. اولین بار در تابستان ۱۳۷۹ با حجهالاسلام سید موسی موسوی نماینده امام (۵) در کردستان و قائممقام کنونی مجمع جهانی تقریب، در حرم حضرت معصومه(س) برخورد کردم و پس از معرفی خودم، با احترام فراوان ایشان مواجه شدم. وی که از اواخر دوره حضور پدرم کردستان، نماینده امام در این استان بود و عکسی نیز در کنار پدرم داشت، در آن دیدار کوتاه درباره پدرم گفت که ایشان از پیشتازان مبارزه در کردستان و از خصّیصین و یاران نزدیک شهید محمد بروجردی و فردی بسیار متواضع بود. بعدها در تماسی که با دفتر ایشان داشتم، به من گفته شد که سردار احمدی مقدم (فرمانده وقت بسیج و فرمانده کنونی پلیس)، امیر هدایت لطفیان (فرمانده اسبق پلیس) و سردار رادان (فرمانده وقت پلیس سیستان و بلوچستان و جانشین کنونی فرمانده پلیس) از دوستان و همرزمان پدرم بودهاند. ”
همانطوریکه ملاحظه میکنید “دوستان و همرزمان ” پدر آقای علی اشرف فتحی که ایشان با افتخار و سرافرازی از آنان یاد میکنند همگی از جنایتکاران شناخته شده جمهوری اسلامی می باشند . برای نمونه سردار پاسدار رادان ( جانشین نیروی انتظامی ) از سرکردگان و مسولین درجه یک سرکوب و جنایت و دستگیری سال ۱۳۸۸ و به کهریزک فرستادن جوانان است که بواسطه این جنایات از سوی اتحادیه اروپا تحریم گردیده. یاران پدر طلبه علی اشرف فتحی از دیرباز و از سالهای ۶۰ تمرین جنایت و کشتار را با سرکوب و کشتار کردها آغاز کردند و پس از خوش خدمتی ها و سر سپردگی به آستان ولایت به این مقامات رسیدند. پدر آقای فتحی نیز اگر زنده بود همانگونه که پسر ایشان معترف است اکنون از یاران آنان بود. خوانندگان میتوانند برای آگاهی بیشتر به فیلم دیدار خانوادگی علی اشرف فتحی با سردار رادان (۶) (در منزل فتحی) بر روی یوتیوب مراجعه کنند. افزون بر اینها اشاره میگردد که لینک سایت “تورجان” بعنوان یکی از پیوند ها در وبلاگ شخصی “سلطانپور” (۷) اضافه شده است.
“آقای سلطانپور در جایی از نوشته خود مدعی میشود که با یک نگاه به نمایش خیابانی تورنتو میشود پی پرد که “تمامی هزینه آن نباید بیش از ۸۰۰ دلار باشد” ! بنابرین ضروری است تا با شناختی که ایشان از ” دست اندرکاران و برگزارکنندگان” دارند و از آنجائیکه “دستشان در کار” است و از اعداد و ارقام هزینه ها هم آگاهی دارند، بهتر است که کل هزینه ها را اعلام کند و فقط به بخش کوچک ۸۰۰ دلاری آن که احتمالا انعام یکی از “دوستان” بوده بسنده نکند.
“سلطانپور” در جایی دیگر با مغلطه و تلاش برای گمراه کردن ذهن خوانندگان به برنامه کنگره ایرانیان در ” بزرگداشت دست آوردهای ایرانیان کانادا” که در هتل رویال یورک برگزار گردید اشاره میکند و از منابع مالی آن برنامه پرس و جو میکند. ایشان تصور میکند که کانادا هم جمهوری اسلامی است و یا کنگره ایرانیان کانادا مانند بنیاد ها و صندوق های قرض الحسنه در جمهوری اسلامی طلبه علی اشرف فتحی بوده و یا اینکه کنگره ایرانیان شبیه ” سازمان حسین کیست” اداره میشود. همه میدانند که هزینه های میهمانی بزرگداشتی که وی عنوان میکند از محل فروش بلیت و اسپانسرهایی تامین شد که همگی از شرکتهای شناخته شده اند و اسامی آنان در بروشور برنامه و اسناد مالی کنگره موجود بوده و بر خلاف هیاتها و مساجدی که ایشان به آن رفت و آمد دارند مجمع عمومی ( آزاد برای عموم) سالیانه کنگره به حساب آن رسیدگی و آنرا تصویب هم کرده است. تازه مگر موضوع آن برنامه جز معرفی و بزرگداشت ایرانیانی بود که در کانادا با تلاش و کوشش به درجات بالا رسیده و مایه سربلندی ایرانیان گشته اند؟ پس چرا ایشان اینقدر از برگزاری پرشکوه و موفقیت آمیز آن برنامه بر آشفته اند؟ البته میدانیم که جمهوری اسلامی و عوامل آن از برگزاری گردهمایی هایی بویژه از ایندست بسیار ناخشنود و خشمگین هستند و پیوسته در تلاشند تا ایرانیان بجز ” مرا سم سینه زنی و یا پلو خوری دولتی ” در گردهمایی دیگری جمع نشوند تا مبادا خطری متوجه بارگاه ولی فقیه و “دیگهای پلووخورشت” طرفدارانش گردد!
” سلطانپور” بی دلیل و بدون سند (مانند نقل آمار و ارقام فوق) تلاش فراوان دارد تا بی جهت دیگران را به سازمانها و گروه های سیاسی منتسب کند و دقیقا با بکار گیری روشهای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی به تخریب شخصیت آنان بپردازد. حال آنکه خود وی با دادن آدرسهای دقیق نشان میدهد که آبشخور فکری اش از کجاست و چه نقشی را بازی میکند. این نوشته و نوشته های دیگر وی که سرشار است از نامبردن بی دلیل دیگران و تهمت به آنان که هیچگونه ربطی به موضوع مورد نظر نداشته بروشنی گویای رفتار و گفتار وی است.
جالب است تا گفته شود که ” سلطانپور” در صفحه فیس بوک شخصی خودش به باز نشر سخنان رهبر گروه تروریستی حزب اله ” شیخ حسن نصراله ” آخوند جیره خوار جمهوری اسلامی پرداخته و این عمل وی از سوی “یارانی” همچون “علیرضا اسلامی ” برای “پوشش دادن” آن مورد تشویق قرار میگردد! خاطر نشان میسازد که علیرضا اسلامی کسی است که در فیس بوکش با آوردن سه عکس حسن روحانی، حسن نصراله و حسن خمینی عنوان کرده که: ” این سه حسن !!! کاملترین تیم سه نفره دنیا. حسن ها سوپرمن های فردای ایران و خاورمیانه.” میباشند! این سه حسن ارزانی “سلطانپور” و “علیرضا اسلامی” باد.
ادبیات بکاررفته در نوشته های آقای سلطانپور شباهت بسیاری به ادبیات حسین شریعتمداری کیهان دارد. بی دلیل نیست که وی در حالیکه خودش آشکارا طرفدار حسن نصراله تروریست است را “صلح طلب” و دیگران را ” جنگ طلب” مینامد! درست همانگونه که جمهوری اسلامی حکومتش را مصداق ” رافت اسلامی” و “صلح طلب”مینامد! این شیوه گفتار یکسان وی با حسین شریعتمداری بخصو ص آنجائیکه در پایان نوشته اش با نشان دادن آدرس”راه سعادت” از دیگران میخواهد که به “اکثریت جامعه ایرانی کانادا ” برگردند، بسیار چشمگیرتر است. حتما مراد وی از ” اکثریت مردم” ، همان ” سینه زنان حقوق بگیر عاشورای جمهوری اسلامی” هستند. شرم هم چیز خوبی است! با چه رویی آدم میتواند اکثریت ایرانیان کانادا را ” چند سد تن سینه زن” بنامد؟! ایرانیانی که زخم خورده و رنجیده و دلزده از اینهمه دین فروشی و دغل کاری برای آرامش به این کشور پناه آورده اند.
افزون بر همه اینها با نگاهی به پست های ” سلطانپور ” در رابطه با آقای دکتر مریدی هم میتوان به نیات واقعی وی و مدرسین این شخص پی برد. “سلطانپور” آقای دکتر مریدی را هم به عنوان “لابی اسرائیل” و “طرفدار مجاهدین” و “جنگ طلب” و “طرفدار تحریم” و… معرفی کرده و درست مانند کیهان شریعتمداری به وی و دیگران مارک و برچسب میزند. مردم به اینگونه ادبیات و تهمت زدنها آشنا هستند و این روش نخ نما مدتهاست که مطرود و مورد تمسخر است.
امید است تا ایرانیان با موشکافی و بررسی بیشتر در رفتار و گفتار این گونه افراد ماهیت و چهره واقعی آنان را برای جامعه آشکارتر سازند و بخصوص نشان دهند که این افراد از کجا تغذیه میشوند و رابطه این افراد با کسانی که در گذشته سفیر جمهوری اسلامی را به منزلشان در تورنتو دعوت میکردند چیست؟
۱- http://www.tourjan.com/
۲- ژوزف گوبلز. متولد ۲۹ اکتبر ۱۸۹۷ – مرگ ۱ می ۱۹۴۵. از اعضای حزب نازی بود. این تاکتیک … گوبلز است که میگوید : دروغ هر قدر بزرگتر باشد ، باور آن برای تودههای مردم راحتتر است
۳- http://www.tourjan.com/
۴- http://www.tourjan.com/?tag=%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D9%81%D8%AA%D8%AD%DB%8C
۵- http://www.dmsonnat.ir/Page-560.aspx
۶- https://www.youtube.com/watch?v=5ZLrlTIeV1Y
۷- http://kanoun-e-bayan.blogspot.ca/search?updated-min=2015-01-01T00:00:00-05:00&updated-max=2016-01-01T00:00:00-05:00&max-results=50
آیا از نظر “شهروند” و اپوزیسیون “برانداز” مسلمانان ایرانی در کانادا حق شهروندی دارند ؟
۱۳ نوامبر ۲۰۱۵ برابر با ۲۳ ابان ۱۳۹۴ سعید سلطانپور –
درسر مقاله خانم الماسی نشریه شماره ۱۵۶۶ مورخ ۲۹ اکتبر ۲۰۱۵ ” ما و جامعه میزبان ” و همچنین در مقاله ” پیدا و پنهانِ نمایشات خیابانی عاشورای جمهوری اسلامی در خارج/آویده مطمئن فر” شهروند ۱۱ نوامبر ۲۰۱۵ به یک سوال اساسی پاسخ داده نمی شود.
آیا نویسندگان شهروند اساسا با مراسمی بنام سینه زنی و دیگر مراسم مذهبی شیعیان مشکل دارند ؟
یا صرف توهمی که برای خود آفریده و شرکت کنندگان در مراسم عزاداری امام شیعیان ( حسین ) را عامل و جاسوسان رژیم جمهوری اسلامی قلمداد میکنند برای حذف و مخالفت با آنها به تکاپو افتاده اند ؟
آیا آنها با مراسم مذهبی مسیحیت و یا قوم یهود نیز همین مشکل را دارند ؟
چرا انها از بهاییان که فرقه ای منشعب از شیعه ایرانی هست، حمایت می کنند ؟
آیا بر مبنای استدلال غلط این نوشته میتوان مدعی شد هر مسلمان شیعه که رسوم مذهبی خود به جا آورد باید عامل جمهوری اسلامی نامیده شود ؟
از عمر جمهوری اسلامی ۳۷ سال میگذرد ولی مراسم سینه زنی ، راه اندازی دسته جات عزادار و نذر کردن مردم به منظور برآورد مکنونات قلبی خود درکشور ما ایران عمری هزار ساله دارد بخشی از فرهنگ ایرانی محسوب می شود و در حال حاضر همایش مذهبی عاشورا یکی از بزرگترین مراسم مذهبی در دنیا است. حضور جمعیتی ۶ میلیون تا ۲۰ میلیونی عزادار در کربلا و توزیع غذای مجانی نذری مردم مهمان نواز عرب عراق ، نیاز بیشتری به استدلال و اثبات علاقه قلبی شیعیان به مراسم مذهبی خود ندارد
دکتر اشرف فتحی می نویسد ”
تحلیل واقعه کربلا از قرن چهارم به بعد وارد کلمات محققین شده است. در این دوره به دلیل قدرتیافتن شیعیان در بغداد و سیطرهی آنها بر دستگاه خلافت عباسی شاهد گسترش تولیدات فکری شیعه هستیم. از سوی دیگر در همین دوره برای نخستین بار شاهد برپایی علنی مراسم آیینی شیعه از جمله جشن غدیر و عزاداری حسینی هستیم. طبعاً با توجه به اینکه اکثریت اهالی بغداد را اهل سنت تشکیل میدادند، بحثهای علمی میان اقلیت حاکم شیعه و اکثریت اهل سنت رواج مییابد و یکی از این موضوعات مورد بحث، ماهیت و اهداف حرکت امام حسین(ع) است که شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی مباحثی را در این زمینه مطرح کردهاند
در تاریخ معاصر ایران هم ما شاهد هستیم که رضا ( خان قزاق ) شاه پهلوی، دسته سینه زنی راه می انداخت
در میدان مشق تهران که محل استقرار قزاقها محسوب می شد رضا خان پیشاپیش قزاقان ، طبق رسم رایج زمان ، کاه بسر می ریخت و با پای برهنه و بدون کفش به دنبال دسته عزاداران حرکت می کرد .و بر سینه می زد
گر در کربلا قزاق بودی حسین بی یاور و تنها نبودی
رضا خان
بعداز غصب مقام شاهنشاهی از احمد شاه قاجار نیز همچنان در مراسم عزاداری شرکت می کرد مثلا
در تاسوعای ۱۳۱۰ شمسی رضا شاه در تکیه دولت حاضر شد ولی به روضه ساده ای اکتفا کرد . هر چند در ۵ سال اخر حکومت او روضه خوانی و عزاداری ممنوع شد ولی این رسم و سنت کماکان زیر زمینی دنبال می شد و ریشه دار تر شد .
محمد رضا پهلوی هم علیرغم اینکه در سویس تحصیل و زندگی کرده بود ، در مراسم عزاداری امام حسین در مسجد سپهسالار تهران با لباس نظامی حاضر می شده است . تکیه دولت از زمان قاجار محل عزاداری های رسمی دربار بوده است .
اسدالله علم در کتاب خاطراتش مینویسد که در روز هفتم آبان سال ۱۳۵۰ به خدمت شاه میرود. در لابلای گفتگوهایی که آن روز شاه و علم با هم داشتند شاه به علم میگوید: امروز روز شهادت حضرت علی(ع) است و به طوری که میبینی کراوات سیاه بستهام نه فقط به منظور رعایت ظواهر امر، بلکه به دلیل ایمان عمیقی که به خداوند و امامانش دارم، بسیار احساس تسکین دهندهای است، هر چند نمیتوانم برای تو توضیح بدهم که چرا؟
باور محمد رضا شاه به حضرت عباس که در فرهنگ ایرانی ها به عنوان سمبل مرام و معرفت معروف است در خاطراتش چنین می اید .
“دوران کودکی تقریباً هر تابستان همراه خانواده خود به امامزاده داود، که یکی از نقاط منزه و خوش آب و هوای دامنه البرز است، میرفتیم.
در یکی از این سفرها که من جلو زین اسب یکی از خویشاوندان خود که سمت افسری داشت، نشسته بودم ناگهان پای اسب لغزیده و هر دو از اسب به زیر افتادیم. من که سبکتر بودم با سر به شدت روی سنگ سخت و ناهمواری پرت شدم و از حال رفتم. هنگامی که به خود آمدم، همراهان من از اینکه هیچگونه صدمهای ندیده بودم، فوقالعاده تعجب میکردند. ناچار برای آنها فاش کردم که در حین فرو افتادن از اسب، حضرت ابوالفضل(ع) فرزند برومند حضرت علی(ع) ظاهر شد و مرا در هنگام سقوط گرفت و از مصدوم شدن مصون داشت. وقتی که این حادثه روی داد، پدرم حضور نداشت ولی هنگامی که ماجرا را برای او نقل کردم، حکایت مرا جدی نگرفت و من نیز با توجه به روحیه وی نخواستم با او به جدل برخیزم ولی هنوز خود هرگز کوچکترین تردیدی در واقعیت امر رۆیت حضرت عباس بن علی نداشتم ”
آیا دو شاه سابق ایران ، سیاست بازبودند ولی بدلیل مذهبی بودن مردم ، خودشان را رنگ جماعت می کردند و یا براستی اسلام در ایران نفوذ داشته و دارد . ؟.
خانم آویده مطمئن فر، بر شما و دوستان طرفدار سلطنت تان لازم است که این تناقض اساسی را با خود حل کنید
ایا با عقیده مردم ایران که درصد قابل ملاحظه ای از انها مسلمان و شیعی مذهب هستند و تعداد قابل توجهی از آنها در تورنتو نیز حضور دارندمشکل دارید
یا معضل و مشکل شما استبدادی و نگاه تنگ نظرانه طبقه ممتاز و حاکم روحانیون شیعه در جمهوری اسلامی است ؟
با توجه به اینکه در مراسم عزاداری اکتبر ۲۰۱۵ تورنتو ، هیچ گونه شعار سیاسی از سوی عزاداران عنوان نشد شما بر اساس کدام داده های واقعی و عقلانی این مراسم را سیاسی ارزیابی کرده اید ؟
به جای اثبات مدعای خود میگویید چون از امام حسین نقل شده است که کشته شدن از ذلت بهتر است با تکیه به این “استدلال ” دندان شکن به قاطعیت عنوان میکنید که جوانان برای عملیات انتحاری با همین شعار جذب می شوند و در سراسر جهان به دنبال شهادت هستند . اما در واقع امر باید گفت
بر عکس ادعای بی پایه شما ، عملیات های انتحاری که در عراق و پاکستان و عربستان و کویت جان شیعیان را می گیرد از سوی جریانات فرقه ای خشونت طلب مانند داعش و القاعده که اتفاقا مواضع سیاسی آنها در بر اندازی جمهوری اسلامی با مواضع طیف همفکران سیاسی شما همسو حرکت می باشند ، صورت می گیرد .
جریانات شیعه عراقی در مبارزه با داعش در عراق و در لبنان علیه رژیم اشغالگر و ناقض حقوق بشر اسراییل در سرزمین های لبنان مانند مزارع شبا در جنوب لبنان از شعار حسین استفاده می کنند و اتفاقا به عقب نشینی بزرگترین ارتش خاورمیانه از لبنان و عقب نشینی داعش از مناطق الانبار عراق انجامیده است ..
اگر براستی نیت و هدف شما و طیف همفکران سیاسی تان ( سلطنت طلبان و گروه رجوی ) مبارزه با استبداد میبود بنده به احترام سر تعظیم مقابل شما فرود میاوردم اما متاسفانه شعارهای ضد جمهوری اسلامی شما و یارانتان در کنگره ایرانیان و بزیر بیرق صهیونیستها در سالهای اخیر را چگونه میتوان حرکتی در خدمت آزادیخواهی و استقلال ایران ارزیابی کرد ؟
خانم اویده مطمئن فر در دنباله روی از خانم الماسی و با نشان دادن چند بسته بطری آب آشامیدنی متعلق به گروه ” حسین چه کسی هست ؟” به عنوان سند، این سوال را مطرح میکند که هزینه این مراسم عزاداری از کجا آمده است ؟ باید به ایشان توضیح داد که نه تنها با نگاهی زود گذر به آن مراسم میتوان گفت که تمامی هزینه ان عزاداری با چاپ بنرها نباید بیش از ۸۰۰ دلار بوده باشد. بلکه افزون بر این تمامی مساجد مسلمانها بخصوص مساجد ایرانیها توسط اداره مالیات کانادا هر ساله حسابرسی می شوند. و تا به امروز مورد خلافی گزارش نشده است .
. همچنین شواهد بسیاری در مورد شنود مکالمات مساجد، مسلمانان و فعالین غیر مسلمان ایرانی به چشم میخورد بنابر این وقتی سازمان امنیت بخش مخابراتی کانادا در مقاله روزنامه ای مجبور می شود که بگوید که تمامی مکالمات تلفنی با منطقه خاورمیانه را مورد شنود قرار می دهد بدون اینکه نیاز به اجازه از قاضی داشته باشد ، به عبارت ساده یعنی هر کس با ایران و یا افغانستان و یا کشورهای دیگر خاورمیانه تماس تلفنی برقرارکند و یا ازآن کشورها به این طرف تلفن شود توسط آن سازمان شنود میشود . پس چرا با وجود گزارشات متعدد طیف شما سلطنت طلبان به مقامات امنیتی کانادا ، و نفوذ و کنترل لابی طرفدار اسراییل در رسانه های کانادا حتی یک مورد از کمک های مالی رژیم گزارش نشده است؟
اما شما ها که به ظاهر مخالف جمهوری اسلامی و از حامیان نخست وزیر سابق جنگ طلب و افراطی محافظه کار کانادا هارپر و حزب او بوده و هستید باید پاسخ دهید که چرا محمود خاوری از حاشیه امن محافظه کاران هارپر برخوردار بوده وهست ؟
خانم مطمین فر شما با تکیه به کدام سند و مدرک واقعی میگویید:
“بنا براین می توان به وضوح دستان جمهوری اسلامی را در تغذیه مالی و رساندن “امدادهای غیبی” به این گونه “سازمان های “خلق الساعه دید. در حالی که مردم تحت ستم ایران بر اثر سیاست های مخرب این رژیم و به گفته کارشناسان و اقتصاددانان داخلی با فروپاشی قدرت خرید (به واسطه فقر گسترده) حتا از خرید دارو و مایحتاج اولیه نیز ناتوان گشته اند و شمار کارتن خوا بها و گرسنگان در ایران به سرعت در حال افزایش است، پولها و منابع مالی به غارت رفته ملی در خارج از ایران صرف این گونه نمایش های خیابانی برای اهداف دولتی و ماجراجویانه جمهوری اسلامی می گردد.”.
خانم مطمین فر در حالی خواستار پاسخگویی به وجود شبهاتی درباره بودجه مراسم عزاداری چند صد دلاری هیات امام حسین در تورنتو می شود که متاسفانه حضور ناگهانی خود در کنگره ایرانیان که با کمک دوستان سلطنت طلب او و بصورت یواشکی، انتصابی وبدور از رفتار دمکراتیک و شهروندی صورت گرفت و بزرگترین نمود این حضور در کنگره و فعالیت اجتماعی ایشان شرکت درمیهمانی بزرگ کنگره در گرانترین هتل تورنتو ( رویال یورک هتل) – ۵ اوریل ۲۰۱۳ – است که با وجود گذشت زمان از برپایی آن کماکان منبع هزینه سنگین ۱۰۰.۰۰۰ دلاری آن از جانب خانم آویده مطمدن فر و دوستانشان بی پاسخ و به عنوان اسرار مگو کماکان مسکوت و در پرده ای از ابهام مانده است .
کنگره ای که در هیچ دوره ای قادر نبوده بیش از ۲۰۰ نفر را در یک سالن برای امر انتخابات هیات مدیره خود گرد آورد چگونه و از کدام محل توانست مبلغی را هزینه کند که تا به امروز حساب بانکی کنگره به چشم خود ندیده است ؟ ایا شنیده هامبنی بر اینکه پول این گردهمایی از طرف عوامل سازمان خشونت طلب و تروریستی مجاهدین که متهم به پولشویی پول انها بودند ، درست هست؟ چرا حامیان مالی برنامه را اعلام نمی کنید . چرا نباید جامعه ایرانی از وجود چنین خیرهایی با خبر باشد .
پس می بینید که فقط این نهادبرگزار کننده مراسم عزاداری نیست که منابعش را مشخص نمی کند اپوزیسیون وابسته در تورنتو هم خود همین کار را می کند. . .
چرا از نظر شما نامشخص بودن نام حامیان مالی سایت “هو ایز حسین ” امری نادرست و مشکوک بنظر میاید اما سکوت درباره منابع مالی کنگره ای که زمانی تحت مدیریت شما و یاران سلطنت طلب تان در همکاری تنگاتنگ با گروه رجوی بود با سکوت قابل توجیه میشود ؟
آن میهمانی در حقیقت با انگیزه نمایش قدرت بر پا شد و طیف شما کوشید تا به سیاستمداران حاضر در آن جلسه نشان دهد که جریان همفکر سیاسی شما پایگاه مردمی قابل توجهی دارد و رهبری جامعه ایرانی در کانادا که به ذم شما غیر مذهبی و ضد دین هستند در اختیار شماهست . ولی شما چنان از جامعه ایرانی در تورنتو غافل و دور مانده بودید که تسخیر تهران و پست های وزارت در تهران را نیز در کابینه مابین خود به تقسیم نشستید !!!
شما قبل از آنکه به “راز” و “رمز” مسلمانهای شیعی کد شکنی فرمایید بهتر است با بررسی جزیبات این مهمانی تا زمان برگزاری انتخابات در ۲۰۱۲ دریابید چه اتفاقی رخ داد که یار اصلی و چهره تاثیر گذار شما کاوه شهروز بدون توضیح استعفا میدهد ؟ سحرزرهی ناگهان هوادار کاوه شهروز گشته او نیز بخاطر وی کنگره را ترک میکند . راست گفتند که دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند !!
طیف طرفدار تحریم شامل کاوه شهروز- رضا بنایی – اسدپور- ارشاک شجاعی – شهلا غفوری – دیوید موسوی – سارا تخشان – علی وکیلی و مهدی کوهستانی – شهرام نامور ازاد- سیما دینی ، درحمایت از سیاست های جنگ طلبانه هارپر ، در سنا – مجلس و رسانه ها حضور پیدا کرده و بدروغ خود را نماینده جامعه ایرانی مقیم کانادا جا زدند تا مهر تاییدی بر سیاستهای ضد انسانی و جنگ طلبانه و تشدید تحریم های هارپر از هیچ تلاشی کوتاهی نکردند.
.
نمایندگان این طیف چند روز بعد از انتخابات ۲۰۱۲ در کنفرانس مشکوک اپوزیسیون سازی تقلبی اینده ایران که توسط دو تن از وزرای جنگ طلب هارپر – جان بردوزیر امور خارجه – و پیتر مک کی وزیر جنگ در موسسه اتاق فکر مانک وابسته به دانشگاه تورنتو در ماه مه ۲۰۱۲ برگزار شد شرکت فعال داشتند ، کاوه شهروز و فرخ زندی هر کدام در دو پنل مختلف صحبت می کردند.
بنظر میامد که در ان کنفرانس قرار بود کنگره ای که در راس آن اینگونه جریانات مشکوک الهویه قرار داشتند به دروغ، صدای جامعه ایرانی و نماینده ایرانیهای کانادا جا زده شوند و خوشبختانه این ایده استعماری و ضد ایرانی بدست خودتان شکست خورد .
در حوزه سیاست، گذشت زمان صحت و درستی خطوط و افکار سیاسی انسانها و جریانات سیاسی را محک میزند . مردم نیز بخوبی در می یابند چه کسانی در کنار انها در سخت ترین شرایط ایستاده از حق پایمال شده انها دفاع کرده و میکنند .
در سیاست ، افراد و جریاناتی که مستقل نباشند با تغییر قدرت و معادلات سیاسی براحتی کنار گذاشته میشوند. شما و سلطنت طلبان باید این تجربه سنگین را بخاطر آورید که غرب به بهترین متحد خود محمد رضا شا ه بیما ر در آن شرایط سخت حتی از موضع حقوق انسانی نیز کمک نکرد . بنابراین راه سعادت افراد و جریانات در کنار اکثریت جامعه ایرانی درتورنتو و کاناد ا بودن هست .
جمهوری اسلامی رژیمی استبدادی است اما دعوا و اختلاف اپوزیسیونی که افرادی چون شما سردمدار آن در تورنتو هستید با جمهوری اسلامی بر سرقدرت هست نگرانی شما بیش از هر چیز بر سر این مساله است که چرا انها سر کار هستند و ازمنابع مردم ایران سود میبرند و شما از آن منافع منتفع نیستید ؟ براستی اگر دعوایتان بر سر اصول و حقوق بر حق مردم میبود با این سرمایه های میلیون دلاری که طیف سلطنت طلب و متحدین آنها مجاهدین ( دشمنان سابق ) دارند حداقل یک مکان به اسم ولیعهد سابق رضا پهلوی و یا رییس جمهوری منتصب همسر خانم مریم رجوی ، برای جامعه ایرانی درست می کردید . باور کنید با این رفتار اقبال حمایت صدها ایرانی را بدست میاوردید.
اما به هر روی ما کماکان به بازگشت شما به صفوف هموطنان خود برای ابادی سرزمین مادریمان امیدواریم و ارزو میکنیم در کنار مردم ایران قرار گرفته از تجربه تلخ محمد رضا شاه و مسعود رجوی عبرت بگیرید .