گفته اند که هر حالی برآیند گذشته ای است! آنچه اکنون در اروپا؛ لندن، پاریس، اسپانیا، بلژیک و دانمارک، می گذرد، اما، هم برآیند سیاست های نامتعارف و غیرانسانی گذشته است و هم برآیند سیاست های فریبکارانه ی امروز کشورهای اروپایی.
با نگاهی گذرا به سیاست های اعمال شده در دو دهه گذشته، می شود گمانه زنی کرد که عملیات تروریستی نیروهای تندرو برآمد نادرستی سیاست های اتخاذ شده ای است که اروپایی ها در پیش گرفتند.
با فروپاشی دیوار برلین و اتحاد جماهیر شوروی، کشورهای غرب اروپا و آمریکا سقوط سوسیالیسم را جشن گرفتند و راه را برای به قدرت رسیدن نیروهای هوادار سرمایه داری هموار کردند. تلاش کردند با تحریک مردم در اروپای شرقی، کشورهای قدرتمند رها شده از بلوک شوروی را تجزیه کنند تا بتوانند هرگاه که لازم باشد از آنها بهره وری سیاسی کنند. جنگ حوزه بالکان و تقسیم یوگسلاوی به پنج کشور و بعد چکسلواکی به دو کشور و … مشتی است نمونه خروار.
برآمد این سیاست قدرت گرفتن نیروهای تندروی راستگرا در بیشتر کشورهای شرق اروپا است: مجارستان، لهستان و مقدونیه نمونه های بارز هستند. قدرت گرفتن حزب های تندرو در کشورهای اروپای غربی هم برآمد سیاست های لیبرالیسم نو است که از دو دهه پیش به این سو اضمحلال جهان را با خیال سروری سرمایه داری هار برنامه ریزی کرده است.
همین سیاست برای موفقیت طرح هایش در خاورمیانه به تقویت نیروهای تندروی اسلامی پرداخت و گاه با حمایت مالی، سیاسی، لجستیکی و نظامی کشورهای منطقه با چراغ سبز غربی ها، نهادهایی با ظاهر اسلامی به نیت مقابله با اشغالگران، اما در واقع برای مقابله با دشمنان غرب سازماندهی شدند؛ چچن ها در همسایگی روسیه، القاعده در افغانستان برای مبارزه با نیروهای شوروی، سازمان های کوچکی که سرانجامشان به تاسیس داعش رسید، برای مقابله با دولت بشار اسد در سوریه و اخیرن لشکرکشی عربستان سعودی به بحرین برای سرکوب شورش شیعه های معترض، چشم پوشی از اقدامات نادرست ترکیه در حمایت از داعش، سکوت در برابر نسل کشی ترکیه با هجوم بی امان به کردهای ترکیه و سوریه، و سرانجام اعمال سیاست نامردمی علیه پناهجویانی که برای ذره ای صلح و آرامش خانه و کاشانه شان را ترک می کنند و با دیوارهای سرد سر به فلک کشیده ی اروپایی ها مواجه می شوند.
اتخاذ چنین سیاست هایی نتیجه اش رشد روزافزون بنیادگرایی دینی از یک سو و بنیادگرایی فاشیستی از سوی دیگر است. رشد نیروهای تندرو چنان است که با وجود کنترل های شدید امنیتی در بلژیک، بروکسل امروز (سه شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۵) غرق خون می شود و کسانی بی گناه قربانی سیاست های زشت و پلشت قدرتمداران می شوند.
اگر دولت های غربی به ویژه اروپایی ها نتوانند برای بحران پناهندگی راهی انسانی بیابند، آتشی به پا خواهد شد که سرانجامش نامعلوم است. کسانی که در جنگ همه چیزشان را از دست داده اند و پشت درهای اروپا با باتوم، ماشین آب پاش و سرمای جانسوز از آنها پذیرایی می شود، به کجا پناه می برند؟ لقمه ای نان برای سفره ی خالی خانواده، مردان را وامی دارد به القاعده، داعش یا اخوان المسلمین بپیوندند و زنان را ناگزیر به تن فروشی می کند.
در اروپا هم نیروهای راست افراطی در حال باز ساماندهی خود برای مقابله با ارزش های اسلامی هستند که به گمان آنها ارزش های اروپایی را تخریب می کنند. در نروژ این نیروها خود را «سربازان اودین» می خوانند و با سگ های هار و گاه به طور مخفیانه مسلح به خیابان ها می آیند تا از مام وطن و ارزش های فرهنگی اروپا صیانت کنند. از طرف دیگر نیروهای بنیادگرای اسلامی با نام «جیش الاسلام» اعلام موجودیت می کنند تا نگذارند ارزش های دینی آسیب ببیند. جنبش پگیدا که راست های افراطی راه انداخته اند و در بیشتر کشورهای اروپایی فعال هست، از سربازان اودین حمایت کرده است. در این معنا آتش جنگ های صلیبی برافروخته شده و اگر هر چه زودتر خاموش نشود، نه تنها عملیات تروریستی در شهرهای اروپایی بیشتر خواهد شد که رودررویی مستقیم نیروهای اسلامی افراطی با تندروهای راستگرا با ائدیولوژی فاشیسم نامحتمل نیست.
* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در اروپا است.
Abbasshokri @gmail.com