گفت وگوی شهروند با نوازندگان گروه شیراز
مرکز موسیقی خلاقانهی تورنتو که به سالن نمایشش “موزیک گالری” واقع در خیابان جان و در میان محلهی سرگرمیِ تورنتو معروف است این روزها مجموعهای به نام “موسیقی نوین جهان” را روی صحنه دارد. از گروه هنری شیراز هم دعوت شده تا موسیقی سنتی ایرانی را برای اولین بار در این سالن اجرا کند.گروه شیراز پنجشنبه و جمعهی این هفته، ۱۶ و ۱۷ سپتامبر، در موزیک گالری اجرا میکند.
به همین مناسبت پای صحبت آراز سالک، سعید کامجو و پدرام خاورزمینی، به ترتیب نوازندگان تار، کمانچه و تنبک این گروه نشستم. بچهها لطف کردند و در وقت استراحت تمریناتشان وقت دادند تا تلفنی از خانهی آراز با هم صحبت کنیم.
محمدرضا فیاض و موسیقی آوانگاردِ سنتی
برای شنونده ناآشنا شاید عبارت “موسیقی آوانگارد سنتی” خیلی معقول نباشد. مگر کلاسیکها هم آوانگارد میزنند؟
آراز توضیح میدهد:”ما موسیقی آوانگاردِ سنتی اجرا میکنیم. کارهایی از محمدرضا فیاض و سعید کامجو را میزنیم و سعیمان این است که مخاطبان را به چالش بکشانیم.” تاکید او این است که “موزیک گالری هم میخواهد موسیقی آوانگارد هر کشوری را بنا به تعاریف آوانگارد در غرب که با تعاریف آوانگارد در همان فرهنگ ست عرضه کند.”
چهرهای که بچهها امیدوارند در این کنسرت جامعه را بیشتر با کارهای او آشنا کنند، محمدرضا فیاض است، آهنگساز شهیر مقیم ایران. آنها همه طرفداران پر و پا قرص او هستند.
سعید کامجو میگوید:«ماه پیش او را در تهران دیدم جملهای گفت که خاطرم هست. او گفت “وقتی میخواهم کاری را انجام بدهم فکر نمیکنم میخواهم نوآوری باشد یا نه، من کار خودم را میکنم.» کامجو نو بودن کارهای فیاض را به خاطر “چند صدایی”بودن آن میداند. نکتهی دیگری که او به آن اشاره میکند این است که “کارهای فیاض خیلی ایرانی صدا میدهد. در ایران خیلیها بیشتر شبیه آدمهای مطرح سبک “ورلد موزیک” مثل انور ابراهیم (نوازنده تونسیِ) عود میزنند، اما کارهای فیاض خیلی ایرانی است.”
پدرام خاورزمینی به نظر از همه بیشتر کارهای فیاض را دوست دارد. او میگوید که به عنوان نوازنده کوبهای مجذوب نوآوریهای ریتمیک و شالوده محکم کار اوست. پدرام با شور و شوق بسیاری از او حرف میزند و میگوید:”شجاعت او در این بوده که الگوهایی که مثل دایره بسته بودهاند شکسته و آمده بیرون. ساختارشکنی ریتمیک او فوقالعاده است. ممکن است او هم مثل مالر در زمان خودش درک نشود. به نظر من شباهتهای بسیاری بین رضا و مالر هست و او هم سالها بعد از خودش شناخته خواهد شد.”
Frustration
خواسته یا ناخواسته، و شاید بیشتر ناخواسته، بخش اعظم صحبت ما به نوعی گلایه از مخاطبان گذشت که شاید آنجوری که بچهها میخواهند از موسیقی آنها استقبال نمیکنند. آنها البته تاکید میکردند که منظورشان نگاهی سرزنشآمیز به مخاطبان نیست. آراز گفت:”اصلاً حرف ما این نیست که مخاطب را سرزنش کنیم. هیچ کس نمیتواند هیچ مخاطبی را سرزنش کند. مساله این است که اگر ما فرهنگ موسیقی رفتن و کنسرت رفتن مردم را نقد کنیم من اسمش را سرزنش نمیگذارم”.
خلاصه این “نقد” آراز و بقیه این است که میگوید خوانندگان آنجوری که آنها میخواهند موسیقیشان را نمیپذیرند و علت این است که حاضر نیستند ذهن خود را به چالش بکشند و موسیقیهایی که سبکی جدید و پیچیدهتر از گذشته دارند بپذیرند.
آراز گفت:”ایدهی من راجع به این کنسرت برمیگشت به مسالهای که خیلی خوشایند نیست و از Frustration ناشی میشود. (آراز و دوستانش روی این کلمه انگلیسی تاکید داشتند و من نخواستم معادلی فارسی برای آن پیدا کنم ـ آ.ع) قضیه این است که آدمهایی که در خارج از ایران هستند وقتی صحبت از موسیقی یا هنر به طور کلی اما بخصوص موسیقی، میشود بیشتر به دنبال نوستالژی هستند؛ به دنبال خاطرههای گذشته، به دنبال گذشته گمشده و یا دنبال پلی ارتباطی به گذشته هستند و همین است که بیشتر آثار و کارهای خیلی معروف و شناختهشده را دوست دارند مثل “مرغ سحر” یا “همراه شو عزیز” که به خاطر جنبش سبز مطرح شده. این کارها هیچ چالشی پیش روی مخاطب نمیگذارد”.
آراز برای مثال به کارهای همکار خودش، سعید کامجو، اشاره کرد که اتفاقاً بسیاری از آهنگهای کنسرت پنجشنبه و جمعه هم کار خود او است:”مثلاً سعید آهنگساز فوقالعادهای است و خیلی در جاهای مختلف دنیا سفر میکند، اما خیلیها سعی نمیکنند با او ارتباط برقرار کنند”.
پدرام میگوید:”دنیا شده دنیای سرعت. کسی مطالب پیچیده را دنبال نمیکند. کسی نمیخواهد وقت بگذارد و با سبکی جدید آشنا شود”.
ازشان میپرسم که چطور جدیدکارانی مثل نامجو و کیوسک اینقدر محبوبند.
آراز میگوید:”نامجو هیچ سبک جدیدی را نیاورده است. او البته بسیار مورد احترام من است و خیلی دوستش دارم، اما معرف یک سبک جدید نیست. واقعیت این است که هر چه ژانری جدیدتر ایجاد شده باشد کماقبالتر است”.
آراز البته سپس تأکید میکند که منظورش این نیست که خودشان دارند موسیقی جدید ایجاد میکنند و نامجو، نه.
سعید میگوید:”سئوالها خیلی حساسیتبرانگیز شده و به هویت ما برمیگردد. بحث ما این است که نامجو در موسیقی سنتی یا کلاسیک ایرانی نیست که بتوانیم او را با خودمان مقایسه کنیم.”
چرا موسیقی “پیچیده”؟
این سئوال برایم ایجاد شده که چرا موسیقی “پیچیده” بهتر است که بچهها توضیح میدهند شاید منظورشان را درست نفهمیدهام و آنها به دنبال موسیقی “پیچیده” نیستند.
سعید توضیح میدهد:”کسی دنبال این نمیرود که موسیقی پیچیده بسازد، بلکه پس از ۲۰، ۳۰ یا ۴۰ سال عمر به سلیقهای میرسد. فیاض هم نمیخواهد چنین کاری کند. او پس از خواندن این همه کتاب و گوش دادن به موسیقی و زندگی در شرایط اجتماعی و فرهنگی مشخص به یک ذوق و سلیقهای میرسد. اگر غیر از این باشد، آهنگ متظاهرانه میشود.”
آراز اما مشخصاً در مورد اینکه مشکلش با آثار “خیلی ساده” چیست؟ میگوید:”من خودم فکر میکنم وقتی متنی خیلی ساده باشد، مخاطب داخل آن جایی ندارد. دیگر نمیتوانی برای خودت فضایی در آن ایجاد کنی. لذت وقتی است که بتوانی درون اثر قدم بزنی، دنیای خودت را بسازی و خوانش خودت را داخل اثر ایجاد بکنی.”
جامعه ایرانی تورنتو
صحبت به درازا کشید و من ذهن بچهها را، آن هم وسط تمرین و دو روز قبل از اجرا، حسابی مشغول کردم، اما جوابهای پخته آنها نشان میداد تسلط خاصی به کار خود دارند و آنچه میکنند، دوست دارند.
سعید در پایان گفت:”جامعه ایرانی تورنتو جامعه بزرگی است. وقتی ما صحبت از فرهنگ ایرانی میکنیم، تا اسم ایران میآید خون همه به جوش میآید، باید بدانیم که فرهنگ ایرانی ۱۵۰۰ تعریف ندارد. در ادبیات و هنر و امثالهم خلاصه میشود. یکی از این بخشها هم موسیقی ایرانی است. اگر قرار باشد از فرهنگ ایرانی حمایت کنی باید از موسیقی ایرانی هم حمایت کنی. این یک وظیفه است چرا که گوشه کوچکی از فرهنگ ایرانی هم موسیقی ایرانی است که درگیران آن کسانی هستند که با ۱۵۰۰ تعریف مشکل دارند خلاف سمتی که جامعه به آن میرود شنا میکنند. باید از آنها حمایت کرد.”
کنسرت گروه شیراز ۱۶ و ۱۷ سپتامبر در موزیک گالری صورت میگیرد. بلیتها ۲۵ دلار با تخفیف ۵ دلاری برای دانشجویان و سالمندان است. علاوه بر آراز و سعید و پدرام، شاهین فیاض (برادر کوچکتر محمدرضا)بمتار (تارِ باس) میزند و فریبا داوودی، خواننده است.