گمان منطقی و مستدل من این است که اگر تاریخ ایران را مرور کنیم، درمی یابیم که کردستان ایران تقریبا از چندین دهه پیش به این سو به شکلی ویژه تحت ستم مضاعف از جانب حکومت های مختلف بوده است.در چهل سال اخیر – در دوران سیاه حکومت اسلامی و بعد از پیروزی ملاها با خدعه و نیرنگ روح الله خمینی (رهبرشان در سال ۱۳۵۷)- اما کردستان به دلایل زیادی به شکلی بسیار گسترده تر آماج جنایت ها، قتل و کشتار، فقر و حمله نظامی، پائین نگه داشتن در فاجعه بارترین سطح اقتصادی و فقر از سوی مقامات فاسد حکومت اسلامی نگه داشته شده است. نمی توان این حقایق تاریخی را به میان آورد و به اینکه چرا و چگونه است که چنین است، نپرداخت.
کردها مردمانی سختکوش، مبارز، عدالت خواه و دلیر و دارای فرهنگ و هنری استثنایی هستند. به موسیقی سنتی کردستان گوش بدهید، به رقص های غبطه برانگیزشان، لباس های شاد و رنگارنگشان و یا غذاهایشان توجه کنید. در هر جا که زندگی می کنید به خبرهای مربوط به زندگی و کار کولبران کردستان نظری بیندازید. این انسان های شریف برای اندکی درآمد جانشان را کف دستشان می گذارند و به چنین کار دشواری، کار کولبری، می پردازند تا در شرایط فقر و فاقه با اندک پولی که از صاحبان کالاها دریافت می کنند معیشت خانواده هایشان را تامین کنند!
ماموران امنیتی حکومت اسلامی اما همین را هم تحمل ندارند و به طور سیستماتیک این زحمتکشان را با سلاح های کشنده خود به خاک و خون می کشند!
به پیشمرگه های کرد و مبارزات دلیرانه آنها توجه کنید. آیا در جایی دیگر چنین گروه های جان بر کفی که این گونه برای سرزمین خود و ایران بجنگند، می بینیم؟
سرنوشت رهبران احزاب کردستان و از جمله حزب دموکرات کردستان ایران – زنده یادان دکتر قاسملو و یا شرفکندی را حتما می دانید که با فریب سران حکومت اسلامی به چه شکل وحشیانه ای در اروپا ترور شدند. البته تحت حکومت استبدادی اسلامی، وضعیتی که در بالا به آن اشاره شد، دیگر منحصر به کردستان نیست. استان زرخیز خوزستان، سرزمین آفتاب سیستان و بلوچستان، گیلان و مازندران که روزگاری سرسبز و از زیباترین مناطق دنیا بود و چرا راه دور برویم پایتخت و همه مناطق ایران به برکت حکومت اسلامی به خراب آباد تبدیل شده است. بازگردیم به کردستان ایران و بخوانیم که کاوه آهنگری عضو حزب دموکرات کردستان ایران چه می گوید.
کاوه آهنگری سال ١٣۵٢ شمسی در بوکان به دنیا آمده و تحصیلات ابتدایی تا دبیرستان را در همین شهر گذرانده و بعد از آن تحصیلاتش را در دانشگاه گیلان، رشت، در رشته علوم اجتماعی ادامه داده است. بعد از اتمام تحصیلات به دلیل ستم و ظلمی که با تمام وجودش در حق کردستان و کردها میدیده، وارد کار مبارزاتی و عضو تشکیلات مخفی حزب دمکرات کردستان ایران شده است. بعد از مدتی به دلایل سیاسی ـ امنیتی مجبور به ترک وطن و در کشور بلژیک ساکن شده است. در دانشگاه وریج بروکسل (VUB) در مقطع کارشناسی ارشد علوم سیاسی ادامه تحصیل داده است. در تمام سال های فعالیت سیاسیاش در دو بخش اپوزیسیون ایرانی و اتحادیه اروپا مشغول به فعالیت بوده است.
***
ما معتقد به یک نظام دمکراتیک، سکولار و فدرال برای آینده ایران هستیم
فدرالیسم فرصتی صلح آمیز برای حل مسائل کهنه شده است
جدایی از ایران اصلا هدف حزب دموکرات کردستان ایران نیست
مبارزه سیاسی در کردستان از دیرباز به یک سنت تبدیل شده است. شما چگونه، در چه سن و سالی و به چه دلیل یا دلایلی به فعالیت سیاسی پرداخته و چرا برای این فعالیت، حزب دموکرات کردستان ایران را انتخاب کردید؟
ـ کردستان دارای یک مسئله تاریخی حل نشده است، آنهم مسئله کرد به عنوان یک مسئله ملی/هویتی که بعد از سرکار آمدن نظام پهلوی و بنیانگذاشتن دولت- ملت ایران با هدف “یک دولت، یک ملت، یک زبان” پروژه یکسانسازی آنها از سوی نظام جمهوری اسلامی پیگیری و اجرا میشود. من متعلق به یک خانوادهی مبارز هستم، عمویم عمر آهنگری عضو حزب دمکرات در سال ١٣۶٢ شمسی در میاندوآب ربوده و بعدا مخفیانه اعدام شد و حتی جسد این شهید را هم به خانواده ما تحویل ندادند، اما چرا این حزب؟ به باور من به پیشینه و جهانبینی”حدکا” برمیگردد به یک حزب ملی که معرف و راهبر قضیه هویتی کردستان بودهاست (و دمکرات)که از همان اول یعنی ١٣٢۴شمسی بر مبنای اصول جهان شمول پایه گذاری شد و اولین حزب ایرانی است که حقوق جهانشمول همه با هم را درککرد و باورمندانه برای آنها مبارزه کرد.
از چه زمانی به طور خیلی جدی در این حزب عضو شده و مسئولیت پذیرفتید؟
ـ من بدون در نظرگرفتن پیشینه سیاسی خود و خانوادهام، نوروز ١٣٨١ به عضویت تشکیلات مخفی حزب دمکرات کردستان ایران – حدکا – درآمدم.
چه مراحلی را در سلسله مراتب حزبی طی کرده و از چه زمانی مسئولیت نمایندگی حزب در بلژیک به عهده شما گذاشته شد؟
ـ اولین مسئولیت من سال ٢٠٠۶ با مسئولیت کمیته بلژیک شروع شد و بعدا به مدت نه سال عضو کمیته مرکزی بودهام و در طول این مدت هم مسئول ارتباط با احزاب و سازمان های مخالف رژیم جمهوری اسلامی در خارج از کشور و اتحادیه اروپا بودم. بیش از یک سالی هم میشود که نماینده حزب دمکرات کردستان ایران در بلژیک هستم.
فهرست وار در چهل سال گذشته، کردستان چه وقایعی را از سر گذرانده است. حکومت اسلامی چرا با کردستان این همه دشمنی دارد؟
گرچه آنها با تمام مردم ایران و در همه مناطق به نسبت های مختلف همین گونه بوده و هستند. فردای به قدرت رسیدنشان اگر به کردستان حمله نظامی کردند، به مردم ترکمن صحرا هم هجوم بردند و فعالان متشخص آن دیار را هم از دم تیغ گذراندند … سردمداران استبداد اسلامی همه مردم ایران را به خاک سیاه نشانده اند. اما شما چه توجیهی از سوی نظام جمهوری اسلامی درباره کردستان می فهمید؟
ـ همچنان که عرض کردم حزب دمکرات بر مبنای اصول جهانشمول دموکراسی بنیانگذاری شدهاست، اصولی که جمهوری اسلامی و سران آن از روز اول دشمنی آشکار خود را با آنها پنهان نکردهاند. پس، از یک منظر دلیل دشمنی با حزب دمکرات مشخص است. از سویی دیگر، کردستان به دلیل حضور و وجود احزابی چون حزب دمکرات، سازمان یافتهترین و متشکلترین حزب ایران است و حزب دمکرات با رهبرانی چون شهید دکتر قاسملو و شهید دکتر شرفکندی نقش خاص و برجستهای در رهبری و مدیریت دینامیزم اجتماعی کردستان ایفا کرده است. زنده یاد دکتر شاپور بختیار هم یکی از رهبران موثر در حیات سیاسی ایران بود، برای همین هم رژیم حاکم بر ایران با جدیت در پی حذف و ترور رهبران کردستان و باقی ایران بوده است، البته فقط ترور فعالان سیاسی نیست، از قتل عام شهروندان غیرنظامی و بی دفاع در قارنا، قلاتان، سرچنار، نقده، سنندج و … گرفته تا اعدام های گروهی بدون در نظر گرفتن موازین و اصول تا لشکرکشی و تحمیل جنگ بر کردستان و نسل کشی اقتصادی، فرهنگی و اجتماعیای که از طریق بیکاری، تاراج منابع زیرزمینی این خطه و اعتیاد و کشتن روزانه کولبرها و ده ها بحران و معضل رژیمساخته، گویای دشمنی رژیم حاکم بر ایران با غرب کشور است.
هیچ توجیهی وجود ندارد غیر از یک چیز، آن هم اینکه رژیم هیچ ارتباطی با ایدهآل های بشری که در برخی از کشورهای جهان تا حد نسبتا خوبی در حال اجرا هستند، ندارد. یعنی تا روزی که ما خواهان آزادی باشیم این رژیم هم آزادیخواهان را قتلعام خواهد کرد. به زبانی دیگر میزان سبعیت این رژیم به شدت و حدت دشمنی اش با اصول جهانشمول برمیگردد.
ترور رهبران مردم کردستان مثلا حزب دموکرات ایران چه تاثیری بر مبارزات مردم کردستان گذاشته؟
ـ بدون تردید تاثیر گذاشته هم از جنبه مثبت هم منفی. از اینکه کردستان بزرگانی چون شهید دکتر قاسملو و دکتر شرفکندی را از دست داد، ضربه سخت و شوک آوری خورد و برای مدتی کاروان مبارزه تحت تاثیر این فقدان بود، اما به عنوان یک شاهد که آن زمان در ایران بودم و الان هم در صفوف حزب دمکرات هستم با تاکید میگویم که حذف فیزیکی این رهبران، پیامشان را در میان ما جاودانه کرده است.
مردم کردستان و همه ایران در حال مبارزه با این رژیم هستند، از سوی دیگر عوامل رژیم به شیوه های متفاوت در حال سرکوب این مبارزات هستند، این افت و خیزها در میان مردم کردستان چه بازتابی داشته است؟
ـ اگر نگاهی به چهل سال گذشته بیندازیم و مردم، و بویژه گروه سنی۴۵-۱۵ سال را در این دوره مطالعه کنیم، با در نظر گرفتن بالا رفتن سواد و آگاهی مردم، میزان تحصیلکردهها و رشد شهرنشینی آنهم در عصر دیجیتال و رسانههای اجتماعی و ارتباطات، سرکوب رژیم نه تنها مردم را به عقب نرانده است، بلکه موارد متعددی نشان از قوی تر شدن اراده عموم برای رسیدن به آزادی است. همین اعتصاب عمومی کردستان که در پی فراخوان احزاب و سازمان های کردستان ایران در اعتراض به حمله و موشکباران کمپ های حزب دمکرات در کردستان عراق و اعدام سه زندانی سیاسی کرد ایرانی برگزار شد را میتوان اراده محکم، متشکل و هدفمند مردم در کردستان را دریافت. این اعتصاب بازتاب جایگاه واقعی احزاب کردستان و فعالان سیاسی کرد در دل مردم کرد ایران بود. به همین خاطر من بر این باورم که با تمام هزینههایی که کردها و کردستان در ایران متحمل گشتهاند، ولی سمت و سوی مبارزه در کردستان همچنان رو به اوج گیری است.
در دی ماه اما ما شاهد خیزشی بی سابقه بودیم، البته کردستان همیشه به مناسبت های مختلف یا در حال اعتصاب عمومی و یا تظاهرات است، اما این خیزش عمومی مردم کل ایران را که کردستان هم در آن شرکت داشت، در برگرفت. این خیزش را چگونه می بینید و تحلیل می کنید؟
ـ در سطح عمومی و سراسری آن، خیزش دیماه از دید من نمادی روشن از شعور سیاسی ایرانیان بود. خیزش دیماه برای من فراتر از بسیاری از خیزش های دیگر بود. خیزشی که رساتر و جدیتر از همه خیزش های دیگر اراده عمومی برای تغییر در ایران را به نمایش گذاشت و توانست آن را به یک بحث جهانی تبدیل کند. اما نبود یک آلترناتیو، دست مردم را در براندازی رژیم جنایتکار حاکم بر ایران، بسته است. فراتر از اینها تمامی خیزشها و اعتصابات اخیر در گوشه و کنار ایران نشان می دهد که همه با هم و سراسر ایران لازم است به پاخیزند. با یک خیزش عمومی و سراسری رژیم به طور باورنکردنی به نقطه پایان خواهد رسید.
با تجربه هایی که در این همه سال مبارزه پیدا کرده اید «بهترین شیوه مبارزه» با حکومت اسلامی چه شیوه ای است و چرا؟
ـ به باور من دمکراسی برای یک کشور استبدادزده مانند ایران که تاریخ معاصرش همزاد و آمیخته به دو نوع استبداد سکولار و مذهبی است (منظور در دو دوره پیش و بعد از حکومت اسلامی است)، تنها تغییر ساختار سیاسی نیست، بلکه دمکراسی تمام شئون و ابعاد زندگی جمعی ما را در برمیگیرد. برای همین ما از جهات و ابعاد گوناگون نیاز به”رسیدن”و پختگی فکری داریم. یعنی لازم است که ما در تمامی ابعاد عمیق بشویم و استراتژیک به تمامی زوایای یک نظام دمکراتیک بیندیشیم. بر همین اساس من به یک مبارزه چند بعدی معتقدم، در تمامی زوایا و بسترهایی همچون نظامی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، مدنی، زنان، سندیکایی، جوانان، دانشجویان، بیکاری، گرانی و تورم، تئوریک و چندین بعد دیگر باید بستر مبارزاتی ما گردد. این به معنی توسعه همگون و همهجانبه مردمان ایران، احزاب و سازمان های سیاسی و کنشگران برای برپایی یک دمکراسی مترقی و پایدار است. اگر تک بُعدی به مساله مبارزه بیندیشیم، به قطع و یقین در برپایی یک دمکراسی مترقی، جامع و کامل ناکام خواهیم ماند.
… و یک پرسش کلیدی دیگر پس از ساقط شدن حکومت ملایان، به نظر شما بهترین گزینه برای جانشینی آن به طور شفاف و به روشنی چه ساختار حکومتی است؟
ـ شفاف گفتهام و بار دیگر با شفافیت میگویم که لازم است فکر یا طرح”حکومت متمرکز” را برای ابد به تاریخ بسپاریم و ابدا به آن – حتی – فکر نکنیم. پس گزینه دیگر، یک حکومت غیرمتمرکز است که اشکال مختلفی دارد. بخشی از نگاه ما در این زمینه به مسائل تاریخی حل نشده است. به زبانی دیگر نظام سیاسی آینده ایران لازم است جوابی برای مسائل حل نشدهای چون: ملی/ اتنیکی، مذهبی، زنان، طبقاتی و اقتصادی، مشارکت سیاسی و … غیره داشته باشد. بر همین اساس ما معتقد به یک نظام دمکراتیک، سکولار و فدرال برای آینده ایران هستیم.
ممکن است فدرالیسم را برای آن دسته از مردم که با آن آشنایی و یا آشنایی کامل ندارند، توضیح بدهید؟
ـ در کل، ایرانیان تجربه دموکراسی ندارند. نه تنها فدرالیسم ـ که زیر مجموعه دموکراسی است ـ بلکه با مبانی دموکراسی هم آشنایی کافی و روشن ندارند. پس طبیعی است که در چنین حالتی با وجود استبداد سیاه مذهبی در ایران، احزاب و سازمان های سیاسی که دارای گفتمان سیاسی هستند این موضوع را مبنا قرار بدهند.
پیش از این اشاره کردم ایران دارای مسائل تاریخی حل نشده است. به همین خاطر فدرالیسم فرصتی صلح آمیز برای حل این مسائل است. به نظر ما ایران کثیرالملله است و فدرالیسم بهترین گزینه برای جایگزینی حکومت اسلامی است. در فدرالیسم مورد نظر ما دفاع، ارتباطات بین المللی، اقتصاد کلان و واحد پولی مشترک در اختیار مرکز فدرال است و بقیه امور در حیطه اختیارات مناطق ملی مثل کردستان، سیستان و بلوچستان، آذربایجان و بقیه مناطق مشابه خواهد بود. بحث سوءتفاهم جدایی طلبی به تمامیت ارضی ایران برمی گردد که ما به طور مشخص و رسمی اساسنامه حزب مان برای تأمین حقوق ملی کردها در چهارچوب ایرانی دموکراتیک و فدرال نظر دارد و به آن اشاره شده است. بنابراین جدایی از ایران اصلا هدف ما نیست.