شعارهای پر شر و شور و نه لزوما پر اندیشه و شعور در امر سیاست و سیاستمداران کم کارکرد نیست. دانالد ترامپ رئیس جمهوری کنونی امریکا هم از همین شیوه بهره بسیار برد تا رقیب خود را از میدان بدر برد.اگر از سر انصاف به رئیس جمهوری کنونی امریکا و کارنامه ی او نگاه کنیم، بی گمان او از نادر سیاست مدارانی بوده که به وعده های خویش کم و بیش عمل کرده است. دیگران با انداختن گناه به گردن ارگان های دیگر حکومتی برای خویش کرسی مظلومیت قرض می کردند تا هم مردم ناراضی نشوند، و هم راه گریزی برای عدم انجام وعده های خویش بیابند. این اما در قاموس ترامپ نیست. او به هر بهایی به بسیاری از آنچه وعده داده عمل کرده است. شاید این در تاریخ انتخابات نادرترین باشد، چرا که غالبا وعده های انتخاباتی همراه با پایان یافتن انتخابات، اگر نه همه ی آنها، که برخی شان به بوته ی فراموشی سپرده می شود (البته در کشورهای دموکراتیک چنین است، چرا که در کشورهای دیکتاتوری و استبدادی اگر انتخاباتی باشد، وعده ها دروغ و برای سر کار نهادن مردم و فریب دادن آنان است، مانند نظام مقدس جمهوری اسلامی).
در انتخابات میان دوره ای، سنا پررنگتر از پیش در دست جمهوریخواهان ماند، و مجلس نمایندگان به دموکرات ها رسید. ظاهر امر این است که مراکز قدرت مردمی تقسیم شده اند. شاید بیش از ظاهر هم باشد، چرا که این ترکیب کرسی ها و پیروزی این حزب و آن حزب نبود که در انتخابات میان دوره ای امسال امریکا رنگ روشن به خود گرفت، بلکه حضور و بیداری و هوشیاری جوانان و حاشیه نشینان امریکایی بود که هم از منظر کمی و هم کیفی سیمای دیگری از انتخابات و مشارکت در آن را به نمایش نهاد.
امریکایی ها متوجه شده بودند در کنار موفقیت های اقتصادی و سر و سامان بخشی به امور داخلی در حوزه ی کار و کسب های کوچک و بزرگ و سر شاخ شدن های رئیس جمهوری با کشورهای همسایه و قاره ها و کشورهای دیگر دور و نزدیک به بهانه ی دفاع از منافع ملی آنان، امر دیگر و مخاطره آمیزی در حال رخ کردن است که چه بسا اگر به موقع مهار نشود، شاید ستون های اصلی دمکراسی در این کشور را هدف قرار دهد. امریکایی که ترامپ در پی بازگردانی عظمت نه چندان روشن اش به او بود، داشت بسیاری از ویژگی های خود را که هم بدانها شهره بود، و هم توانسته بود با اتکا بر آنها به حرمت و اعتباری که داشت برسد را از دست می داد.
ترامپ با معیار منفعت بلاواسطه و “جیب من، جهان من”، بسیاری از ارزش های اخلاقی و احترام آفرین امریکایی را قربانی می کرد. و نه تنها این که هر روز دامنه ی این گونه اقدامات را درازتر و حیطه ی حضور و حمایت های دولتی و ملی و جا افتاده ی امریکایی را نادیده می گرفت.
او با پشتیبانی گروهی که همیشه در امریکا حضور داشته اند، اما به دلیل سمبه ی پر زور حضور قانون و عدالت و هوشیاری و مراقبت ملی بخت اظهار وجود علنی نداشتند، حال که می دیدند در بالاترین سطوح قدرت حامی و همراه دارند، به بسیاری از دست آوردهای به ظاهر انکار ناکردنی این جامعه دست درازی کرده و در پی پاک کردن آنها از قوانین کشور و همراه و همدل کردن آرا عمومی در این ارتباط بودند.
تا پیش از نتایج این انتخابات به نظر می آمد اوضاع به گونه ای است که همدلی و همرایی با رئیس جمهوری به میزانی هست که در همه ی این موردها موفق شود، اما آنچه ترامپ و هواداران عظمت امریکا از آن غافل بودند، در وحله ی نخست دیرپایی و حذف ناشدنی بودن برخی از این امور که شهرت و شکوه امریکایی که آنها در پی عظمتش بودند، درشان مستور است بود، و دیگر اینکه جوانان و حاشیه نشینان که اغلب از مشتریان انتخابات نبودند، و به همین دلیل میزان مشارکت هم همیشه کم بود، این بار از حق شهروندی خویش بهره جستند و بی آنکه بشود گفت با همه ی سیاست های رقیبان ترامپ و حزب جمهوری خواه همدلی دارند، به آنها رأی دادند تا از دست آوردهایی که امریکا را امریکا کرده بود، صیانت کرده باشند.
صف های کیلومتری جوانان و حاشیه نشینان برای رأی دادن و میزان شگفت انگیز مشارکت در این دوره نشان داد که مردم امریکا در بزنگاه های حساس می توانند از امریکایی که برایشان احترام و اعتبار دارد و آمیزه ای از ملت ها و نژادهای متنوع است با تمام توان دفاع کنند.
با اینکه ظاهر امر نشان از تقسیم قدرت میان جمهوریخواهان و دمکرات ها دارد، اما در زیر پوست جامعه ی امروز امریکا حرکتی جریان پیدا کرده که جوان و پر جلوه و هوشیار است. این که می گویم، تنها به تعداد نمایندگان دو حزب در سنا و مجلس نمایندگان محدود نمی شود، نوع نمایندگانی که انتخاب شده اند هم در این امر مهم هستند. حضور پر رنگ زنان و سیاهان و نمایندگان با پیشینه های ملیتی غیر امریکایی هم چهره دیگر و روشنتر این امر است. یکی از همشهری های دوست عزیز من مسعود نقره کار هم از اورلاندوی فلوریدا به مجلس نمایندگان امریکا راه یافته است تا به گفته ی خودش از برابری دفاع کند. به گفته ی صدای امریکا، «آنا اسکیمانی» ایرانی تبار، اولین ایرانی-آمریکایی است که توانسته از منطقه ۴۷ ایالت فلوریدا به مجلس نمایندگان راه یابد. آنا می گوید هدفش برقراری برابری است.»
خانم اسکیمانی که ۲۸ سال دارد، با غرور هویت ایرانی – آمریکایی خود را مطرح می کند و می گوید:”ایرانی – آمریکاییها وقتی که برای انتخابات نامزد میشوند کمتر بخش ایرانی هویت خود را هویدا میکنند. به نظرم خیلی مهم است که نامزدها نشان دهند اصیل و صادقند.” او میگوید که اصلا به این نتیجه نرسیده که باید بخشی از هویتش را پنهان کند:”ایرانی – آمریکایی بودن بخش بزرگی از هویت من است. مادرم همیشه دقت می کرد که ما هویت خودمان را بشناسیم و نوروز را هم جشن بگیریم. من به هویت ایرانیام مفتخر بودم و همیشه این بخش از هویتم را به دوستان آمریکاییام نشان میدادم.”
علاوه بر آنا اسکیمانی دو زن ایرانی تبار دیگر در انتخابات میاندوره ای امریکا پیروز شدند. آنا کاپلان ۵۲ ساله ایرانی تبار یهودی اهل تبریز به مجلس سنای ایالت نیویورک راه یافته است . و نیز زهرا کارینشاک که در آمریکا به دنیا آمده و در سال ۱۹۸۹ از آکادمی نیروی هوایی ارتش آمریکا فارغالتحصیل شده و سپس در رشته حقوق تحصیل کرده و به عنوان دادستان فدرال فعالیت کرده است. او منتخب مجلس سنای ایالت جورجیا است.
یک زن جوان افغانستانی تبار به نام صفیه وزیر ۲۷ ساله هم در بین نمایندگان منتخب حضور دارد.
انتخابات امریکا هم برای ترامپ و دولت او هشدار خوبی بود و هم به جهان و جهانیان نشان داد که دست آوردهای تاریخی و پر پیشینه ی یک دمکراسی را نمی توان به آسانی و در برابر دیدگان مردم بر باد داد.